۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

قانون اساسی چه زمانی باید نوشته شود؟

احتیاجی به این نیست که تذکر بدهیم نوشتن قانون اساسی توسط هر گروه سیاسی در خارج کار اشتباهی است و مایه تمسخر گروه نویسنده شده ونشانه ای از بی اطلاعی و درک غلط مطالب از سوی انان می باشد. حتی یک دولت الترناتیو منتخب ایرانیان در خارج از کشور نمیتواند ونباید قانون اساسی ای بنویسد. بنابراین قانون اساسی تنها میتواند بوسیله نمایند گان منتخب مردم پس از سرنگونی ج.ا و استقرار دولت منتخب نوشته شود. اما پرسش بسیار مهم اینست که مجلس موسسان کی باید تشکیل شود و چه شرایطی باید بر کشور حکمفرما باشد. در رفراندوم ج.ا. خمینی اصرار کرد که تند و سریع قانون اساسی را به رفراندوم بگذارند چون حیله گیری که او بود میدانست که هر چه وقت بیشتر بگذرد مردم اگاه تر میشوند و به این موضوع پی خواهند برد که رای دادن به ان قانون اساسی چه تبعاتی برایشان خواهد داشت. اینکه مردم چرا ان زمان به ان قانون رای دادند هم یکی به دلیل نا اگاهی بود و دیگری اعتماد به اخوند های حیله گر و دیگری تبلیغات وسیع و هم چنین جوگیر شدن مردم بود. البته یک عامل مهم دیگر هم میتواند وجود داشته باشد وان اینکه مردم متوجه شده بودند که این اخوندان با ان قشر گرسنه و حریصی را که به عنوان پاسدار و غیره به کار گماشته بودند، بارها جنایتکارتر و خونخوارتر از رژیم شاه هستند و اگر با شاه میشد شوخی کرد با اینها نمیتوان شوخی کرد زیرا سر ضرب کار ادم به اعدام میکشد. بنابراین مردم خود را برای یک استبداد بدتر اماده کرده بودند و میدانستند که رای ندادنشان هم به قانون اساسی باعث تغییر قانون اساسی و یا کنار رفتن اخوندان نمیشود.
بنابر این میبینیم که اصرار از طرف هر رژیم تازه به قدرت رسیده ای برای رفراندوم قانون اساسی میتواند نشانه ان باشد که یک چیزی باید به مردم انداخته شود. ولی مشکلات بزرگتر و مهم تری در برگزاری رفراندوم زود رس وجود دارد. از جمله بویژه مردمی که از زیر یک حکومت استبدادی بیرون امده اند حتما درک کامل و درستی از دمکراسی ندارند و این موضوع حتی در مورد منتخبان شان هم صدق میکند. دوما مردم عادی نمیتوانند کاملا از قانونی سر دربیاورند که به گونه ای پیچیده و حقوقی از سوی حقوقدانان نوشته شده است. بنابر این انسان چگونه میتوان قانونی را رد کند ویا ان را قبول کند که ان را نفهمیده است. سوم وضع کشور یکی دو سال مسلما وضع عادی نخواهد بود و ممکن است مردم دوباره از سوی قدرت طلبان گول زده شوند که به قانون اساسی رای دهید که ارامش به کشور بازگردد.
بنابر این توصیه میشود پس از سرنگونی ج.ا حقوقدانان به وضع و تصحیح قوانین مدنی وجزایی تا حد ممکن با رعایت منشور حقوق بشر بپردازند. با همین قوانین کشور به راحتی اداره خواهد شد. قانون اساسی هم پس از گذشت چند سال زمانی که مردم کمی در دمکراسی زندگی کردند و مطالعه بیشتر کردند و هم چنین شرایط ویژه ایران مانند موضوع ملیت ها کمی جا افتاد و وضعیت در جو دمکراسی بررسی و ازمایش شد، میتواند تصویب شود. مردم هم میتوانند مثلا از وکیلان و کار شناان نماینده هایی را انتخاب کنند و وظیفه بررسی و رای دادن به قانون اساسی را به انان بسپارند. اما مردم باید حتما روی یک « شاه اصل» توجه کنند و اگر این اصل در قانون اساسی نبود ان را رد کنند وان شاه اصل باید این باشد که مفاد قانون اساسی باید هر زمان بنا بر خواست مستقیم اکثریت مردم که در رای گیری تبلور می یابد قابل تغییر باشد.
برای اداره کشور بدون قانون اساسی در ابتدا علاوه بر وضع قوانین مدنی وجزایی مسلما یک قانون اساسی سبک برای بوجود امدن دولت و ارگانهای حکومتی هم باید وضع شود. در اینجا توصیه میشود که به چند اصل توجه شود. یکی برای جلوگیری از شکل گیری استبداد بهتر است که قدرت دست قسمت شورایی حکومت یعنی مجلس باشد. دوم فاصله های زمانی رای گیری ها بسیار کوتاه مثلا هر 6 ماه یکبار باشد تا گروه های قدرت طلب دیکتاتوری فرصت نکنند که مثلا در طول 4 سال گروه های خودی تشکیل بدهند و یا با گرفتن امکانات تبلیغاتی مردم را برای انتخابات بعدی بفریبند. سوم کنترل روی اسلحه و نیروهای انتظامی باید یک جورایی مستقیما دست مردم باشد. این را ما میدانیم که بویژه در کشور ما تا که یک گروهی مسلسل واسلحه دستشان امد تحریک میشوند که بنای دیکتاتوری و چپاول مردم را راه بیاندازند.
خلاصه اینکه دولت دمکراتیک اینده باید اولیت را روی بهبود اقتصاد وایجاد شغل های تولیدی و قوی کردن ارتش بویژه نیروی هوایی بگذارد و نه نوشتن قانون اساسی چنین وچنان.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

ایا برای سرنگونی ج.ا باید هزینه جانی داد؟

اولا باید به این موضوع توجه داشت که با سلاح هایی که نیروهای نظامی یک رژیم در دنیای امروز در اختیار دارند  پیروزی با دست خالی از سوی مردم کاری غیر ممکن است. ما ملاحظه کردیم که مثلا در سوریه نیروهای نظامی حتی رو در رو با مردم مواجه نمیشوند بلکه در مسیر راه پیمایی از روی پشت بام ها مردم را به رگبار میبندند. مسلم است که اینگونه مبارزه که تنها راه ممکن مبارزه مردم اسیر اینگونه دیکتاتور ها میباشد، نمیتواند بر قدرت نظامی حکومت پیروز شود. اینکه روی این بتوان حساب کرد که نیروهای انتظامی به مردم بپیوندند هم، تکیه بر  احتمال بسیار ضعیفی میباشد که روی ان اصلا نمیشود حساب کرد. مثلا پاسداری که وقتیکه اسلحه گرم دستش نیست با چنان شور وعشقی مردم را میزند به احتمال زیاد وقتی که مسلسل دستش دادند از همان پشت بام مثل اب خوردن مردم را به رگبار میبندد. تنها در یک صورت امکان پیروزی مردم از این راه وجود دارد وان اینکه ده ها میلیون نفر مصمم و یکپارچه بدون ترس ار کشته شدن به قصد قیام به خیابان ها بریزند. انگاه به احتمال زیاد نیروهای نظامی ترس ورشان میدارد که حتی اگر تمام فشنگ هایمان را هم تمام کنیم باز جمعیت به ما میرسد و ما را تکه تکه میکند. در ان هنگام ممکن است که این نیروها اسلحه را بر زمین بگذارند وتسلیم مردم شوند. اما ما میدانیم که در عمل هیچگاه اینچنین جمعیتی به خیابان نمیاید بویژه زمانی که قیام اعلام شده باشد. هر چند که همه میدانند تنها امید موفقیتشان امدن همگی شان است اما از ترس اینکه مجروح و کشته شوند همه در خانه هایشان پنهان میشوند وحتی ممکن است که چند روز برای خرید ودیگر امور روز مره هم از خانه بیرون نیایند. در اینجا هر کسی میگوید که من چرا جانم را از دست بدهم دیگران هستند وبالاخره یک روزی  رژیم یک جوری سرنگون میشود ویا اگر که من رفتم دیگران نیامدند چی وبسیاری از این فکرها که همه ریشه در غریزه انسانی دارند که از مرگ و درد میترسد. بنابراین مردم را تشویق به اینگونه قیام کردن نه نتیجه ای میدهد ونه پیروزی ای در پی خواهد داشت. البته اگر یک دولت منتخب در خارج زمینه های اینچنین قیامی را اماده کند و مردم حداقل گوش و نگاهشان به یک دستور و مرجع واحد باشد امکان پیروزی اینچنین قیامی وجود دارد. این دولت در تبعید میتواند با اخذ مشروعیت از جامعه جهانی مقدمات قطع مهمترین برگ برنده نظام یعنی در امد نفت را فراهم کند واین باعث نارضایتی بزرگ در میان همان نظامیان خواهد شد وانها خودشان اماده قیام بر ضد نظام میشوند. در ضمن دولت در تبعید با اعلام تشویق و تهدید باعث میشود که نظامیان اگر که حتی همه بر ضد نظام نشوند حداقل دو دسته شوند و در روز قیام مردم با پشتیبانی مردم مسلما گروه مخالف نظام در نیروهای نظامی دست بالا را خواهند گرفت و مثلا اسلحه را به روی فرماندهان خود خواهند کشید و یا با نیروهای موافق نظام در گیر خواهند شد و چون نیروهای موافق ترس هم برشان داشته مسلما براحتی شکست میخورند ویا دسته دسته تسلیم مشوند. اگر که قدرت تخیل خوبی هم داشته باشیم که در جهان امروز ما میبینیم که خیلی از این تخلیلات واقعا به حقیقت میپیوندند، میتوانیم امید داشته باشیم که دولت در تبعید با مطرح کردن وجود سود دو جانبه برای ملت ایران وکشورهای غربی در صورت سقوط ج.ا ، میتواند انها را  ترغیب به حمایت نظامی این کشورها از قیام مردم ایران بکند. این حمایت هم میتواند در قالب  حمله هوایی محدود به بیت خامنه ای و پایگاه های فرماندهی سپاه بتدریج و بدون اسیب رسیدن به مردم انجام گیرد. مسلما با زدن هر کدام از این هدف ها فرار و ریزش نیروهای نظامی و تمایل انها به تسلیم به مردم چنان شدت میگیرد که ممکن است بدون شلیک گلوله ای قدرت وفرماندهی نظامی به دست مردم و دولت در تبعید بیافتد. این حملات هوایی لزوما نباید به وسیله نیروهای هوایی مثلا ناتو انجام شود. دولت  ملی در تبعید میتواند چنان فشاری بر کشورهای غربی وارد کند که انها حاضر به فروش جنگنده های پیشرفته به این دولت شوند که در ابتدا با استفاده از پشتیبانی ناتو خلبنان ایرانی فراری اولا وظیفه بمباران های ذکر شده در بالا و سرنگونی ج.ا را برعهده میگیرند و دوما در اینده این جنگنده ها هسته اولیه نیروی هوایی مدرن  ایران دمکراتیک را تشکیل خواهند داد.
البته متاسفانه خاک کشور ما بواسطه حکومت غارتگر و بیوطن ج.ا و ضعف مصنوعی نظامی ما مورد طمع کشورهای همسایه بویژه کشورهای عربی واقع شده است. البته امریکا هم اینجور که پیداست حاضر شده است در ازای باز ماندن شیرنفت ، خاک ما را به عنوان هدیه به کشورهای عربی تقدیم کند و اشغال خوزستان و تقسیم ان بین کشور های عربی قدم اول در این راه است. بنابراین مردم باید به خود بیایند واگر این خطر واقعا جدی شد دیگر فکر جان وعافیت شان رانکنند و قیام میلیونی را حتی با دادن هزاران کشته اغاز کنند. زیرا اگر چه  برای بسیاری از ایرانیان خاک کشورشان عملا چندان ارزشی ندارد و بابت از دست رفتن خاک کشورشان کمتر از از دست رفتن پولشان ناراحت میشوند، اما برای همان پولشان هم که شده باید این قیام را بکنند زیرا از دست رفتن خوزستان یعنی از دست رفتن کل در امد ما و زیر تحریم و حکومت اخوندی هیچ تولید درامد افزای دیگری هم نخواهیم داشت. در نتیجه کشور ما با حکومت اخوندی و بدون درامد نفت به کشوری مانند افغانستان زمان طالبان با همان درامد وهمان وضع تبدیل خواهد شد.
 اما در شرایطی که امروز در ان هستیم وظیفه ما حرکت های خرد کننده قابل اجرا بدون خطر جانی  میباشد. بویژه ایرانیان مقیم کشورمان باید از راه پیمایی وفعالیت های سیاسی تا انجا که مقدور است پرهیز کنند. زیرا ج.ا متخصص سرکوب این دو نوع حرکت است و برای ما جز نا امیدی و انحراف از هدف اصلی و مشغول شدن به اعتراض و التماس از جانیان حکومت اسلامی فایده ای نخواهد داشت. ما باید طرح هایی مانند «کاغذ نویسی» هماهنگ و تظاهری را با جدیت و پشتکاری انجام دهید. دوستان این طرح بچه بازی و بی اثر نیست. انجام درست این طرح اتحاد ما را نشان میدهد، رای و صدای ما را به گوش جهانیان میرساند، سردمداران نظام را کلافه و گنگ میکند، میتواند وسیله خبررسانی بدون سانسور وقطع شدن، شود و میتواند حتی با بازتاب جهانی  با زیر تاثیر گذاشتن افکار جهانی مانع برخی از توطئه های خانمانسوز جهانی بر ضد ما شود.
پس مردم ما باید 1.بگونه ای خستگی ناپذیر مبارزاتی از این قسم را انجام دهند، 2. انتخابات دولت در تبعید را که بوسیله سکولارهای سبز در اینده نزدیک انجام خواهد شد جدی بگیرند و از ان دولت منتخب پشتیبانی کند. 3. فعلا جان خود را به خطر نیاندازند زیرا امید است که ایرانیان مقیم خارج  و دولت ملی در تبعید، جواب مسلسل وچماق کشی جمهوری اسلامی بر روی مردم ایرا ن را با بمب های هدایت شونده بدهند.