۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

اشتباهاتی که سکولارهای سبز مرتکب شدند و پیشنهادهایی برای اصلاح انها

سکولارهای سبز گروهی هستند که از حدود دو سال پیش اعلام کردند که به دنبال ایجاد الترناتیوی سکولار وانحلال طلب برای جمهوری اسلامی هستند.
اشتباهاتی که مرتکب شدند: 1. به قول خودشان که این الترناتیو را  با برگزاری انتخابات در خارج از ایران خواهند  ساخت عمل نکردند. 2. کار را زیاد از حد طول دادند، یعنی تا به حال 2 سال. حداقل حالا اعلام کرده اند که حتما تا 2 تا 3 ماه دیگر این الترناتیو را معرفی خواهند کرد. امیدواریم که به این قولشان عمل کنند.
پیشنهاداتی برای موفقیت امیز بودن کار سکولارهای سبز اگر واقعا به فکر نجات ایران هستند: انعطاف پذیر باشند واولویت ها را تشخیص دهند و عمل گرا باشند و سر موقع عمل کنند. 2 سال وقت برای معرفی کردن چند نفر که یک الترناتیوی را تشکیل دهند، حقیقتا وقت زیادی است. س. س. حتما میتوانستند خیلی زودتر با هر تعداد کمی هم که حاضر به تشکیل این الترناتیو میبودند،  خیلی پیشترموجودیت این سازمان را اعلام کرده بودند و اکنون کلی کارشان جلو میبود. ـاکنون اما باید توجه کنند که اگر الترناتیو را معرفی کردند، بلا درنگ دنبال جمع اوری رای و پشتیبانی مردم از این الترناتیو باشند. بدون داشتن رای قابل ارائه و اثبات مردم، نه میتوان انتظار داشت که دیگر سازمان ها به این الترناتیو بپیوندند و نه در شرایط نرمال هیچ کشور خارجی دمکرات خواهان کمک به مردم ایران میتواند یک چنین الترناتیوی را به عنوان طرف معامله ومذاکره خود بپذیرد. پشتیبانی مردم  و بویژه ایرانیان خارج از کشور میتواند خیلی ساده از طریق اینترنت انجام گیرد. پشتیبانی صد نفر و هزار نفر هم کاری را از پیش نمیبرد. حداقل پشتیبانی  صد هزار نفر باید در کوتاه مدت بدست اورده شود. حتما هم لازم نیست برنامه شناسایی هویت کامپیوتری 40 هزار دلاری برای اینکار خریده شود. یک پتیشن ساده که در ان بر محفوظ بودن نام امضاء کننده تاکید شده باشد و یا حتی یک کلیک ساده میتواند پشتیبانی  افراد را نشان دهد. پشتیبانی انبوه را فقط زمانی میتوانید بدست بیاورید که به چند نکته توجه کرده باشید. اولا در سیاست و برنامه خود ان چیزی را که مردم میخواهند تا ممکن است در همه جزئیاتش، گنجانیده و به ان عمل کنید. نظر مردم را میشود خیلی راحت با نظرسنجی دریافت کرد. دوما طرح و برنامه خودتان هم واقع گرا و کارامد باشد. دگم ها را به کناری بگذارید و فکر نکنید با پافشاری روی یک موضع غیر عملی میتوانید کاری را از پیش ببرید. (مثال: توهم اینکه مردم ایران میتوانند بدون همراهی و خواست کشورهای غربی، جمهوری اسلامی را ساقط کنند. (پیچ سفت را باید با اچار باز کرد و نه با انگشت های دست.)).  سوما منافع ایران را واقعا همیشه در ردیف اول قرار دهید. چهارما افراد تشکیل دهنده الترناتیو  باید کاملا صادق و بدور از طمع مالی وجاه طلبی باشند.
 نام و برنامه الترناتیو هم باید متناسب  با هدفش انتخاب شود. شکسته نفسی خوب است اما نه زیاده از حد. انتخاب نام هایی مانند "دبیرخانه اپوزیسیون" باعث این میشود که از همان اول کار، کسی شما را جدی نگیرد. با توجه به اینکه ج.ا یک حکومت اشغالگر ایران است ما احتیاج به یک دولت در تبعید در خارج داریم. دولت در تبعید هم در سیاست بین المللی یک چیز شناخته شده ای میباشد. نام پیشنهادی برای این الترناتیو برانداز: "دولت ملی قانونی در تبعید ایران".
با توجه با این موضوع که تا دو سه ماه دیگر ممکن است به ایران حمله نظامی انجام شود، به سکولارهای سبز توصیه میشود در همین یکی دو هفته اینده الترناتیو را معرفی کنند. الویت الان براندازی ج.ا و فرستادن مردم در ایران برای تظاهرات در خیابان ها نمیباشد بلکه الترناتیو ایجاد شده در خارج باید سعی کند فقط تشکیل شده و موجود باشد که اگر ج.ا پس از بمباران شدن و شکست،  برای ادامه حیات ننگین خودش  شروع به امضای قراردادهایی مبنی بر تجزیه ایران و یا بخشش بخشی از خاک ایران به اعراب همسایه کرد، حداقل این قراردادها از سوی دولت الترناتیو مردود اعلام شوند. اگر برنامه این الترناتیو درست باشد وکارامدی داشته باشد و از همه مهمتر از سوی کشورهای دمکرات غربی به عنوان نماینده مردم ایران پذیرفته شود، حتی با دو نفر سه نفر میتوان این الترناتیو را معرفی کرده و شروع به کار کرد. افراد دیگر که خواهان نجات ایران هستند انگاه خود به خود به این سازمان میپیوندند. شرط این است که هسته اولیه این سازمان و دولت در تبعید از خود کارامدی نشان داده و حمایت مردم را به شرح بالا به دست بیاورد.
 در مقاله های بعدی به گونه ای جزئیاتی،  پیشنهاداتی برای کار عملی یک چنین دولت در تبعیدی ارائه خواهد شد. امید است که این یک محرکی باشد برای تشکیل هر چه زودتر این الترناتیو و تشکیل دهندگان ان به ان پیشنهادات توجه کنند چنانچه خودشان راه حل بهتری نداشته باشند.

۱۳۹۱ تیر ۲۳, جمعه

ایجاد یک دولت ازاد موقت ایرانیان در جزایر ایرانی خلیج فارس به منظور ازاد سازی تدریجی و یا سریع بقیه خاک ایران از شر جمهوری اسلامی. (الترناتیوی در مقابل حمله امریکا واسرائیل به ایران برای نابودی تاسیسات اتمی)

البته این طرح زمانی میتواند و شاید لازم باشد که اجرا شود که امریکا واسرائیل تصمیم قاطع گرفته باشند که تاسیسات اتمی را بمباران کنند و پنجره زمانی برای راه حل های دیگر از نظر انها وجود نداشته باشد. چنانچه این مسئله برای انها مهمترین مسئله نباشد مسلما با روشهای دیگری میتوان در فاصله زمانی بزرگتری، ج.ا را از پای در اورد.
از جمله این روش ها، به رسمیت شناختن یک دولت در تبعید ایرانیان از سوی کشور های غربی میباشد که باید همراه با تحریم کامل سیاسی و اقتصادی ج.ا.  و اخراج ان از سازمان ملل  باشد. ضربه نهایی را هم باید قیام هماهنگ و ناگهانی ومیلیونی مردم ایران وارد کند که البته باید با تضمین پشتیبانی نظامی هوایی همراه باشد. این پشتیبانی نظامی هوایی را باید دولت در تبعید، از کشورهای غربی "اجاره" و خریداری کند و با نام و مسئولیت خود و ماموریت از سوی مردم ایران ان عملیات  هوایی نظامی ( در خلاصه این عملیات محدود به بمباران چند پادگان سرکوبگر سپاه و بسیج و یا مقر فرماندهان انها ویا سردمداران ج.ا، به منظور تسلیم کردن انها به قیام مردمی می شود) را در حمایت از قیام مردم ایران انجام دهد. اگر که کشورهای غربی که بسیاری از مناقعشان با منافع مردم ایران همسو شده است، به این نتیجه برسند که باید ج.ا را از سر راه بردارند، اسانترین روش، همین دادن پشتیبانی نظامی هوایی به مردم ایران است و با در اختیار داشتن مدرن ترین تکنولوژی های نظامی  جهان، این کار برایشان بسیار ساده، ممکن است.
و طرح ذکر شده در تیتر به این شرح میباشد:
با وضعیتی که کشور ما هم اکنون دارد اتفاقات زیر ممکن است در انتظارش باشد: 1ـ مورد حمله هوایی نابودگر قرار گیرد و بر اثر ان صدها هزار نفر کشته شده و همه زیر بناهای نظامی واقتصادی هم از بین رفته و احتمالا کشور ما تجزیه هم بشود  و یا قستمتهای از خاکمان به اشغال کشورهای همسایه در امده و در نهایت ضمیمه این کشورها شود. 2ـ ج.ا با غرب کنار بیاید و خواسته های امنیتی انها را بپذیرد. در ان حالت به احتمال زیاد پس از گذشت زمانی، به جهت ماهیت ج.ا زیر قرارداد امنیتی اش با غرب میزند و دوباره همین دور باطل اغاز میشود و مسلما برگشت ماجرا به همان حالت اول خواهد بود.
مردم ما چه میتوانند بکنند؟ 1. مانند مردم سوریه قیام کرده و بخواهند با دست خالی رژیم را سرنگون کنند. در اینجا شانس ملت ما میتواند حتی کمتر از مردم سوریه باشد. زیرا حداقل انها یک کشور همسایه دوست قیام گران برای فرار و پناه اوردن دارند وان ترکیه میباشد. هم چنین کشورهای عربی از قیام گران حمایت میکنند و میتوانند در سازمان ملل برای انها کاری بکنند. از سویی امریکا هم اعلام کرده است که حکومت اسد باید برود و مردم سوریه میتوانند امید به حمایت نظامی غرب داشته باشند. ما فعلا هیچکدام از اینها رانداریم. بنابراین مردم ما باید قیامشان متفاوت باشد. مثلا اعتصابات گسترده دراز مدت و یا یک قیام سیل اسای رستاخیزی. موفقیت این روشها هم در حال حاضر بسیار کم است. زیرا برای این جور برنامه ها باید یک نیروی هماهنگ کننده پیروی شونده از سوی اکثریت مردم، مستقر در خارج از کشور وجود داشته باشد. در ضمن در دنیای امروزی مردم باید مطمئن باشند که اگر رژیم اقدام به قتل عام کرد، جامعه بین المللی بدون درنگ به پشتیبانی نظامی از مردم اقدام خواهد کرد.
ما واقعا نمیدانیم چرا غرب با وجود این همه مشکلاتی  که ج.ا در جهان ایجاد کرده است هنوز بدنبال مماشات با ان است. اما فعلا این یک حقیقت است و سیاست دیگری ما فعلا از غرب نمیبینیم. اما ما مردم ایران امیدواریم که یک زمانی سیاست غرب در این مورد تغییر کند و به سوی تغییر رژیم چرخش پیدا کند. البته نه تغییر رژیم با بمباران های نابود گر بلکه با روش پشتیبانی نظامی کم تلفات از قیام مردم ایران برای سرنگونی رژیم.
از انجایی که ملت ایران با این وضع بی پناهانه ای که در جهان دارد گزینه های زیادی پیش رو ندارد ما باید گزینه هایی که زیاد رایج نیستند پیشنهاد کنیم وامید داشته باشیم که اوضاع یک جوری پیش برود که یا این گزینه ها از سوی جامعه جهانی مورد توجه و بررسی قرار گیرد  و یا مردم ما خود این گزینه ها را بپسندند و مجدانه ومتحدانه انها را از جامعه جهانی درخواست کنند و امید داشته باشند که جامعه جهانی به خاطر این درخواست مجبور به اجرای ان شود.
مردم ما باید به این توجه داشته باشند که در جامعه جهانی کنونی، کشوری در موقعیت کشور ما مجبور است برای امنیت جهانی با جامعه بین المللی همکاری امنیتی نظامی بکند. ج.ا با تروریست پروری و بمب اتمی سازی مجبور به انتخاب این راه شده است که با به حراج گذاشتن ثروتهای کشور و باج دادن به کشورهای باج گیر و سودجو مانند چین و روسیه و حتی برباد دادن اب وخاک ایران، بقای خود را تضمین کند. دولت اینده ایران یا باید به سوی کشورهای روسیه و چین برود التبه با وجود دمکرات و مردمی بودن مجبور نیست که دیگر چنین باج هایی مانند ج.ا به انها بدهد؛ اما خیری هم از این دو به ما نخواهد رسید؛؛ و یا باید به سوی همکاری با غرب و پیمان " ناتو" باشد و مانند ترکیه و بسیاری کشورهای دیگر هم امنتیش حفظ شود وهم راه سرمایه وتکنولوژی وپیشرفت برایش باز شود. تصور میشود که اکثریت مردم ما موافق با گزینه دوم میباشند.
خوب چرا حالا که ما و کشورمان در معرض نابودی کامل هستیم  این پیشنهاد را به کشورهای غربی ندهیم؟ البته بدیهی است که منظور از ما در اینجا مردم ایران چه در داخل و چه در خارج که خواهان سرنگونی ج.ا هستنیم میباشند. میتوانیم در نظر بگیریم که جامعه برانداز ایرانی در خارج از کشور دولتی به نمایندگی از خودش انتخاب میکند واین دولت از جامعه جهانی این درخواست را میکند. درخواست هم میتواند یک شکل عملی پیشنهاد کند به ترتیب زیر: ایرانیان خارج از کشور در ضمن انتخاب یک دولت اعلام میکنند  که ما خواهان براندازی ج.ا هستیم و چون از نظر قوانین ج.ا این هدف مجازات اعدام دارد، بدیهی است که این عده از ایرانیان دیگر نمیتوانند به کشور خود برگردند و چون بر طبق مفاد حقوق بشر این حق هر کسی است،  کشورهای غربی  میتوانند به این دسته از ایرانیان کمک کنند که  به نسبت جمعیتشان بخشی از خاک زادگاهشان یعنی ایران را زیر کنترل سیاسی و نظامی خود داشته باشند و در انجا حکومت خود را تشکیل داده و ازادانه زندگی کنند. فرض کنیم اگر 70000 ایرانی هم چنین خواسته ای را داشته باشند، یک هزارم از خاک ایران میتواند برای انها در نظر گرفته شود که تقریبا مساحت تمام جزیره های ایرانی خلیج فارس از جمله قشم و کیش میشود. ایا به خودی خود این خواسته خواسته ای غیر منطقی است؟ پاسخ "نه" میباشد. پس بنابراین کافی است که این تعداد از ایرانیان مقیم خارج یک چنین خواسته ای را مطرح کنند و یک دولت هم انتخاب کرده و ان را به جامعه جهانی معرفی کنند و خواستار حمایت از ان شوند. سپس از ج.ا خواسته میشود که یک هزارم خاک ایران را از نظر سیاسی و نظامی در اختیار این گروه از ایرانیان قرار دهد و حاکمیت انان را بر ان محدوده به رسمیت بشناسد.  این موضوعی مسلم است که جمهوری اسلامی با ان خواسته موافقت نمیکند اما این را ما فعلا به عنوان یک فرضیه در نظر میگیریم که قبول نخواهد کرد. در چنین حالتی ما به سازمان ملل و کشورهای غربی میگوییم که دوستان، ما گروهی از مردمان ایران با دولتی دمکرات ومتعهد به منشور حقوق بشر این پیشنهاد را داریم و روی میز گذاشته ایم و میخواهیم یک کشور "ایران ازاد" در بخشی از محدوده خاک کنونی ایران تشکیل دهیم و از همین الان هم  میخواهیم وارد پیمان ناتو بشویم. ایا حاضرید به ما کمک نظامی بکنید تا ما بخشی از کشور خود را در اختیار بگیریم و در انجا حکومت دمکرات خود را تشکیل دهیم؟ فرض کنیم که در این زمان کار به جایی رسیده باشد که ناتو تصمیم قطعی گرفته باشد که تاسیسات اتمی را از بین ببرد با همه ان تبعاتش برای مردم ما و جامعه بین المللی. از طرفی  غرب این پیشنهاد را هم میبیند که میتواند به این صورت اجرا شود که تمام جزیره های خلیج فارس را با قدرت نظامی خود محاصره کرده و در اختیار این دولت موسوم به ایران ازاد بگذارد. غرب میداند که اگر این کار را بکند این دولت میتواند مثلا فوری یک نیروی هوایی و دریایی درجه یک تشکیل دهد و با پشتیبانی ناتو تمام نیروی دریایی ج.ا مثلا به این دولت جدید در جزیره ها پناهنده میشوند و خود ج.ا اسلامی ممکن است از ترس همه انها را جمع کند. در اینجا یک خلیج فارس خالی از وجود کلیه نیروهای پشه مزاحم ج.ا ایجاد خواهد شد و یک دولت ایران ازاد متحد ناتو حقوق دریایی ایران را در خلیج فارس و دریای عمان اعمال میکند و پس از مدت کوتاهی خود این دولت وظیفه نابودی ج.ا در بقیه خاک ایران را بر عهده میگیرد. در اختیار گرفتن جزیره های ایرانی خلیج فارس و تحویل انها به دولت ازاد ایران، که واقعا به قول ان سردار حلبی به دوش برای نیروهای ناتو مانند "اب خوردن" میباشد. کافی است که ناوگان ناتو این جزیره ها را محاصره کرده و اعضای دولت ازاد ایران همراه با فرماندهان ملی ومیهنی ارتشی و انتظامی در این جزیره ها پیاده شوند و تمام نیروهای انتظامی و ارتشی  وسپاهی مستقر در این جزیره ها و هم چنین ساکنان ایرانی این جزیره ها با اغوش باز این  دولت و فرماندهان نظامی جدید را پذیرفته و  به احتمال بسیار زیاد حتی یک قطره خون هم در کل این عملیات ریخته نخواهد شد. ایا در چنین عملیاتی ج.ا یک گلوله و یا یک موشک به سوی نیرو های ناتو شلیک خواهد کرد؟ پاسخ قطعا نه میباشد.  اولا یک مشت پاسدار دزد که تمام دغدغه شان پول است و یا یک اخوند مفلوک که میگوید ایران اصلا مهم نیست و اسلام ولایت فقیهی مهم است و یا ا.ن که میگوید اگر تمام خاک ما را اشغال کنند ما میرویم به اذربایجان و از انجا میجنگیم ، میایند برای نگهداری چند جزیره ریسک نابودی کامل خود رابکنند؟ دوما این مفلوکان حیله گر به خوبی میدانند اگر که یک گلوله شلیک کنند طومارشان به طور کامل در طی 2 روز در هم پیچیده خواهد شد اما اگر دمشان را روی کولشان بگذارند و بچه های خوبی باشند ممکن است بتوانند چند صباحی به عمرشان ادامه دهند. بنابراین بدون شک راه دوم را انتخاب خواهند کرد. البته نیروهای ناتو که خود هم این را میدانند باید اینگونه تصمیمی را بگیرند. چون هدف تشکیل دولت ازاد ایران با این طرح و برنامه جلوگیری از بمباران ویرانگرانه خاک ایران و حفظ حتمی مهمترین بخش خاک ایران در این شرایط موجود و ازاد کردن بقیه خاک ایران بعدا میباشد. (توجه داشته باشید که همسایگان عربی که اینقدر مشتاق حمله ناتو به ایران هستند قطعا دندان را برای گرفتن سهمی تیز کرده اند و ان سهم علاوه بر امکانات دزدی هایی از منابع انرژی مشترک که فعلا برایشان مهیا شده است، تصاحب بخشی از خاک ایران هم میباشد.) ما به نیروهای ناتو پیشنهاد میکنیم که قبل از اعلام انجام این عملیات دریایی صریحا اعلام کنند که در صورت مشاهده کوچکترین عکس العملی در برابر این عملیات سریعا خانه های سرداران پاسداران و بیت خامنه ای و مجلس شورای اسلامی بمباران خواهند شد. مردم تهران هم روز انجام این عملیات باید از شهر خارج شده تا اسیبی بهشان نرسد. البته پیش بینی  میشود که ج.ا  با اعلام این اخطارها کوچکترین حرکتی از خود نشان ندهد.
با استقرار دولت ازاد ایران در این جزیره ها یک حکومت دمکرات مورد قبول جهانیان بوجود امده و شروع به کارهای سیاسی بین المللی برای ازاد کردن بقیه خاک ایران میکند. از جمله ج.ا را حکومت اشغالگر ایران اعلام کرده و تقاضای اخراج ان را از سازمان ملل خواهد کرد. اثبات اشغاگر بودن این حکومت هم از راه های بسیاری میتواند انجام شود. مثلا از طریق سازمان ملل به ان ابلاغ شود که باید سریعا اجازه انجام یک رفراندوم به وسیله خود سازمان ملل را بدهد و در غیر این صورت حکومت نامشروع اعلام خواهد شد. چون ج.ا این اجازه را نخواهد داد، رسما در جهان مشروعیت خود را از دست میدهد و به دولت ازاد ایران حق براندازی ان داده خواهد شد. اگر مسئله اتمی فرصت بدهد، دولت ازاد میتواند سریعا شروع به استخراج گسترده نفت وگاز در فلات قاره ایران کرده و با ان درامد سریعا مدرنترین نیروی هوایی را از ناتو خریداری کرده و انگاه با حمله بسیار محدود و کم خسارت به  یکی دو تا پادگان سرکوبگر سپاه انها را وادار به تسلیم به قیام هماهنگ شده مردم بکند و طومار ج.ا را به این طریق در هم بپیچد. این علیات میتواند تلفاتی در حد انگشت شمار داشته باشد. البته با قطع در امد نفت و پشت گرمی به  حمایت نظامی دولت ازاد ممکن است خود ارتش و بخشی از سپاه بخش وفادار سپاه را پس زده و خود را همراه با مردم و دولت ازاد اعلام کنند و ج.ا اینگونه خیلی زودتر از این حرف ها سرنگون شود.
توجه داشته باشید که در تاریخ جهان چند موردی وجود داشته است که یک بخشی از یک کشور توانسته است با حمایت دیگر کشورها حکومت بخش دیگر ان کشور را سرنگون کرده و کشور واحدی را تشکیل دهد. نمونه بارز ان جنگ ویتنام است که البته متاسفانه در ان جنگ بخش کمونیستی ان کشور بخش غیرکمونیستی را تسخیر کرد. البته در شرایط بسیار متفاوت کشور ما، ایجاد حکومتی دمکرات و ازاد در بخشی از خاک ایران و تلاش برای رهایی تمام ایران با شرح بالا؛ هیچگونه جنگ خونینی را ایجاد نخواهد کرد و یکی از معدود راهکارهایی است که در شرایط فعلی  میتواند از بر باد رفتن خاک ایران ونابودی کامل اقتصادی وسیاسی ایران جلوگیری کند.
البته باید توجه داشت که این طرح یک مدل نمونه میباشد و در عمل بر حسب شرایط مسلما تغییراتی باید در ان ایجاد شود که انهم با تشکیل ابتدایی این دولت ازاد با انتخاب مردم و یا وارد عمل شدن یک شورای اپوزیسیون کارامد مورد اعتماد مردم ایران و مایل به همکاری با غرب و هماهنگی  و بررسی همه برنامه ها با غرب ؛ این تغییرات میتواند انجام شده و این طرح به اجرا گذاشته شود. با توجه به اینکه طرح هایی که تا کنون غرب ارائه داده است، هیچکدام کارامدی نداشته است و طرح نهایی غرب هم منجر به نسل کشی مردم  اسیر و بی گناه ایران خواهد شد وحتی در ظاهر هم به اقتصاد غرب وجهان لطمه میزند و شاید بنا به برخی از تفسیرها منجر به جنگ جهانی شود؛ شایسته است که این طرح و یا طرح های دیگری که اهداف این طرح را براورده میکنند مورد توجه جدی همه ایرانیان و کشورهای غربی قرار بگیرد.

۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

«موازنه مثبت» به جای «موازنه منفی»

  یکی از مشهورترین هوداران تز موازنه منفی همانگونه که میدانیم دکتر محمد مصدق بود. او میگفت که ما باید از تضاد های بین قدرت های بزرگ جهانی سود جسته و  از ان به سود منافع ملی خودمان بهره برداری کنیم. ان دوران  روابط جهانی به گونه ای بسیار متفاوت از جهان امروز بود وحتی ان دوران هم این تز شاید بهترین تز نبود. اگر ان دوران دکتر مصدق با این شدت با انگلستان مواجه نمیشد و سیاست انعطاف پذیرتری از خودش نشان میداد مثلا با امریکا کنار میامد و یا به ملی شدن مرحله به مرحله نفت رضایت میداد و یا یکی از ده ها امکان همراهی با سیاست قدرت های مطلق جهانی را اجرا میکرد؛ با توجه به پایگاه مردمی ای که داشت شاید میتوانست از تصمیم امریکا به کودتا و بر سر کار اوردن محمد رضا شاه جلوگیری کند. نتیجه حتما تاریخ و سرنوشت کاملا متفاوتی برای ایران و مطمئنا سرنوشتی بهتر از سرنوشت فعلی پس از 37 سال دیکتاتوری محمد رضا شاه و حکومت ایران بر باد ده جمهوری اسلامی میشد. او میتوانست بار روی کار ماندن و با پشتوانه مردمی نظام سلطنتی را در ایران ملغی کند و به جای ان یک جمهوری دمکرات ایجاد کند و چون خود او مرد دمکراسی خواهی بود مسلما این جمهوری اولین جمهوری دمکرات خاور میانه میشد و ما اکنون یک دمکراسی و کشوری پیشرفته در حد کره جنوبی میداشتیم.
 در دنیای امروزی اما «موازنه مثبت» مطمئنا گزینه عاقلانه تر  و بهتر است. یک نمونه موازنه منفی واقعا از بدترین نوعش را ما در رفتار جمهوری اسلامی میبنیم که انرا موازنه منفی دوبله میتوان نامید که از تضاد قدرتها نمیخواهد به نفع منافع ملی استفاده کند بلکه با همه جهان درمیافتد و به همه هم از جیب مردم ایران باج میدهد و متحدان خودش را  در میان کشورهایی پیدا میکند که حاضرند در مقابل گرفتن باج بیشتر به او در ادامه حکومتش کمک کنند. اما موازنه مثبت را البته از نوع اپورتونیستی و غیر اخلاقی اش را میتوان در سیاست کشور ترکیه دید. اینکه با توجه به شانسی که اورد و در ایران این حکومت ضد مینی به قدرت رسید، دارای موقعیتی شد  که توانست از همه طرف سود ببرد و از همه کشور ها مساعدت و باج بگیرد.
 با از بین رفتن جمهوری اسلامی کشور ما با توجه به وضعیت ژئوپولیتیکی ش میتواند با اجرای سیاست موازنه مثبت صادقانه واخلاقی با سرعت برق به همه مزایا از نظر سیاسی واقتصادی و غیره دستیابی پیدا کند. بویژه که پس از سرنگونی ج.ا ایران دارای یک ویژگی استثنایی میشود وان اینکه دین اسلام که یک مانع بزرگ در راه پذیرفته شدن ما از سوی کشور های با فرهنگ مسیحی و مدرن و اروپایی میشد، دیگر کمترین نقش و اثر را در بین کشورهای اسلامی  در ایران خواهد داشت و سیاست دولت اینده ایران کاملا از دین و هر گونه رنگ ولعاب دینی بدور خواهد بود و در ان زمان این سیاست از سوی اکثریت جامعه ایرانی هم حمایت هم میشود.
 این سیاست از همین الان میتواند توسط یک دولت در تبعید اپوزیسون که امید است هر چه زودتر در خارج از سوی ایرانیان تشکیل شود، به اجرا دراید و توسط دولت های بعدی پس از سرنگونی ج.ا ادامه یابد.
 اما پایه های این سیاست چه  چیزهایی میتواند و باید باشد. اولا از نظر فکری باید این فرض را از سر خود بیرون کنیم که: همه کشورها بر ضد ما هستند و ما هم باید بر ضد انها باشیم و فقط با اتکا به خودمان برای منافع کشورمان کار کنیم. مسلما این فرضیه  تا حدودی درست است و کشورهای بدخواه ایران را میتوان به ترتیب زیر تقسیم بندی کرد. 1) کشورهای عربی همسایه که اولا یک ایران ضعیف را بسیار ترجیح میدهند زیرا اولا مذهب ما را نمپسندند وزمانیکه ایرانیان اکثرا در خفا واشکار بی دین هم بشوند از این جنبه دشمنی انها با ما کمتر نمیشود. دوما ما عرب نیستیم و عرب غارتگر به تنها چیزی از ایرانیان از 1400 سال پیش به این سو علاقه داشته است، دزدیدن و غارت مال و خاک ایران بوده است.  دیر بجنبیم واقعا عرب نه تنها منابع نفتی و گازی را بیش از این غارت خواهد کرد بلکه مطمئنا چشم طمع به خوزستان و جدا کردن ان از خاک ایران هم دارد. 2) کشورهای غیر عرب همسایه مانند ترکیه که انها هم مانند اعراب منطقه از یک ایران ضعیف خوششان میاید و یک ایران ضعیف با یک حکومت غارتگر نه تنها باعث میشود که انها به جای ایران مورد عنایت قدرتهای غربی قرار گیرند بلکه میتوانند همین ته مانده امکانات مردم ایران را هم مفت تر به دست بیاورند و رقیبی مانند ایران با پتانسیل هایش را نداشته باشند و او کت بسته باشد، مسلما برای انها بهتر است. 3) روسیه وچین که این دو هم فقط به فکر غارت نفت ایران هستند و در مورد روسیه بعلاوه گرفتن حقوق ایران در دریای خزر و درمورد چین داشتن بازاری برای جنس های بنجلش مهم میباشد. 4) کشورهای دمکرات غربی و امریکا. در مورد این کشورها باید گفت که تفاوت عمده ای با کشورهای 3 گروه  پیشین دارند.  برای این کشورها در جهان امروزی چند موضوع مهم است.  روند بدون اشکال بازار نفت در جهان. امنیت شهروندانشان و جلوگیری از تروریسم تندروهای اسلامی در کشورهایشان. امنیت تجارت جهانی و سرمایه داری. از هم مهمتر امنیت اسرائیل.  این کشورها بر خلاف ان 3 گروه پیشین به کشوری مثل کشور ما مانند طعمه نگاه نمیکنند. نه به فکر غارت منابع طبیعی ما هستند و نه میخواهند نفت ما را مجانی ببرند. تنها خواسته ای که از ما دارند  اینست که با انها در حفظ امنیت جهانی همکاری کنیم و رفتاری صلح جویانه ومتمدنانه داشته باشیم. ما اگر بخواهیم سیاست موازنه مثبت را انجام دهیم، مهمترین واولین شرطش همکاری با این دسته از کشورهای جهان میباشد. در ازای همکاری با این کشورها چیزهایی که فورا بدست میاوریم اینها هستند: امنیت مرزهایمان، انتقال تکنولوژی و سرمایه و در نتیجه شکوفایی اقتصادمان، ابروی جهانی و وارد شدن در عرصه جهانی به عنوان یک کشور مورد قبول مهمترین کشورهای جهان ونه یک کشور بی ابرویی که  برای باج دادن امده است. با داشتن این وجهه جهانی انگاه میتوانیم  به سراغ کشورهای گروه سوم برویم. اول روسیه: هر چند دولت روسیه یک دولت مافیایی و بد میباشد اما مردم روسیه مردمی دارای فرهنگ وبه هر حال اروپایی هستند. البته ما نمیتوانیم برای برگرداندن خاک کشورمان در زمان قاجار و سهم  50% از دریای مازندران  با روسیه وارد جنگ شویم. اما با صبر و حوصله و قدرتمند شدن تدریجی اقتصادی ونظامی و از هم مهمتر شکایت به دادگاه های بین المللی  با پشتیبانی کشورهای غربی و لابی جهانی اسرائیل که انگاه دوست ومتحد ماست و این حمایت را خواهند کرد، مسلما این شانس را خواهیم داشت که در ابتدا همه حقوق از دست رفته خود در زمان حکومت اخوندی در دریای مازندارن را از روسیه باز پس بگیریم و شاید در مدت زمان طولانی تر همه و یا بخشی از خاک از دست رفته در زمان قاجار را هم پس بگیریم. روس ها هم حتما زمانی از حکومت های مافیایی به حکومت دمکرات تری میرسند و انگاه بیشتر حاضر خواهند بود حق ما را به ما پس بدهند. در مورد چین هم با طرح شکایت در دادگاه های بین المللی  برای حمایت از حکومت اسلامی و سودجویی در طول 20 سال ادعای خسارتهای صد ها میلیارد دلاری میکنیم و ببینیم که ایا انگاه میتواند در مقابل یک کشور با حمایت بین المللی مقاومت کند؟ در مورد ترکیه هم به همین دلایل شکایت کرده و از او میخواهیم اولا 100 میلیارد دلار برای ان دزدی وقیحانه اشکاری که از پول غارتی اخوندها کرد سریعا به ایران بپردازد و چند تا صورت حساب 100 میلیاردی دیگر هم بخاطر حمایتش از ج.ا و تحقیر مردم ایران و بردن گاز مجانی برایش میفرستیم وچنانچه خواست زرنگی کند وتمکین نکرد انگاه چند تا اقدام تنبیهی مانند قطع گاز و دیگر تدبیرها در موردش اجرا میکنیم.  این 3 دسته از کشورها را در مقابل این انتخاب قرار میدهیم که یا خسارات ما را بپردازند و عذرخواهی کنند وانگاه راه همکاری منصفانه باز است و یا با ایرانی طرف شوند که حمایت کشورهای دمکرات جهان را دارد و میتواند برای انها مشکل ایجاد کند. در مورد کشورهای گروه اول ما باید بدانیم که رفتن به طرف دوستی با این کشورها هیچ فایده ای برای ما ندارد. اینها همیشه دشمنان ما باقی میانند و ما دائم باید دنبال قدرتمند تر شدن خود وحمایت هر چه بیشتر جامعه جهانی باشیم تا بتوانیم از حق خودمان در برابر این ادم های غارتگر پست فطرت دفاع کنیم. در این زمینه اگر که اسرائیل یک دفعه با انها دوست نشود، همکاری با اسرائیل و نفوذ لابی قدرتمند او برای پشتیبانی از ما نقش حیاتی خواهد داشت. زیرا نفت عرب ها 6 برابر نفت ایران است و حتی امریکا بویژه اگر یک رئیس جمهوری مانند اوباما داشته باشت، منافع ما را به راحتی به عرب ها برای جلب همکار نفتی انها خواهد فروخت. همان سیاست محمد رضا شاه در زمینه مماشات با عرب ها هم بسیار اشتباه بود. به یاد داریم که او از مصر رفته بود همسر گرفته بود و خیلی با شیوخ شیخ نشین ها و پادشاهان عربستان سعی میکرد روابط خوبی داشته باشد.