۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

ایرانیان داخل و خارج از کشور میتوانند جداگانه به مبارزه با ج.ا بپردازند.

همه ما میدانیم که ایرانیان داخل کشور صدمه خوردگان اصلی از ج.ا هستند و با توجه به اینکه اکثر جمعیت ایرانیان را تشکیل میدهند نقش انها در مبارزه با ج.ا بسیار بزرگتر است. اما وظیفه پاسداری از خاک  و منافع ملی ایران بر عهده هر دو دسته ایرانیان داخل و خارج کشور میباشد. ما مشاهده کردیم که در این زمان سپری شده از شروع جنبش سبز بسیاری پیدا شده بودند که میگفتند ایرانیان خارج از کشور باید فقط به حمایت از جنبش درون ایران بپردازند و صدای انها را به گوش جهانیان برسانند و بفکر تشکیل گروه های سیاسی و مبارزه جدا از رهبران و مردم داخل ایران نباشند. این افراد و گروه ها اکثرا اصلاح طلبان بودند و البته دولت اوباما هم از این عقیده به خاطر سیاست مماشات با ج.ا حمایت میکرد. از همه موافق تر با این عقیده خود ج.ا بود، زیرا میدانست که با زیر کنترل داشتن فیزیکی رهبران خود نخواسته و از روی ناچاری از سوی مردم بهانه شده جنبش سبز، میتواند جنبش مردم را زیر کنترل داشته باشد. اصلاح طلبان (نمونه: اکبر گنجی) در حقیقت ضد فرهنگ و تاریخ ایران هم که به خارج امده بودند، روی این عقیده بسیار تبلیغ میکردند و تشکیل هر گروه سیاسی ای را البته غیر از خودشان در خارج نفی کرده و از شکل گیری ان سعی میکردند جلوگیری کنند. مردم داخل ایران هم  که 32 سال زیر تبلیغات ج.ا، دیگر انگونه که باید و شاید تاریخ واقعی خود را نمیشناختند و اتحاد ملی را ارج نمی نهادند، متاسفانه  تا حدودی مشغول این بازی ها شدند و با شعارهایی مانند ما خودمان رهبر هستیم و یا چسبیدن به رهبرهای با فرهنگ ایران بیگانه و زیر کنترل فیزیکی ج.ا،  به طور جدی خواستار تشکیل یک رهبری در خارج متشکل از میهن پرستان واقعی و دور از حیطه زور ج.ا  نشدند. مزید بر این ایرانیان واقعا دلسوز مقیم خارج هم تحت تاثیر این عقیده ها و به خاطر درک نکردن مهمتر بودن اتحاد ملی از اختلافات ایدئولوژیکی، و دیگر عوامل نتوانستند یک تشکیل سیاسی ملی برانداز ج.ا را ایجاد کنند.
با توجه به اینکه خطر حمله نظامی خانمانسوز و دیگر خطرها از جمله جنگ بین ج.ا و اعراب و اشغال خاک ایران از سوی اعراب و دیگر خطرها، بسیار جدی وجود دارد؛ ایرانیان خارج وظیفه ملی دارند که انها هم وظیفه بسیار مهم خود را در تلاش همه جانبه سیاسی برای جلوگیری ویا محدود کردن صدمات به جان و منافع ایرانیان، جدی گرفته و با توجه به اینکه مانند مردم داخل ایران اسیر ج.ا نیستند هر چه سریعتر یک اپوزیسون برانداز ملی در خارج و در صورت امکان منتخب با رای ایرانیان را تشکیل دهند. ایرانیان خارج از کشور باید بدانند که اینجور افکار مانند اینکه ما هیچکاره ایم و مردم ایران خودشان باید این رژیم را سرنگون کنند،  بسیار افکار اشتباهی هستند. هیچ کدام از ایرانیان خارج از کشور نباید فکر کند که تشکیل اپوزیسیون متحد برانداز در خارج از کشور به مبارزه مردم ایران در درون کشور صدمه میرساند.  مردم درون کشور در مقابله با چنین رژیمی که چندان امکاناتی در دست ندارند. تظاهرات واعتصابات تنها ابزار در دست انهاست که تظاهرات کاملا سرکوب شد و از سرگیری ان هم تنها زمانی معقول است که اولا قیامی همگانی و به قصد سرنگونی ج.ا باشد و دوما در صورت سرکوب، نیروهای  نظامی خارجی به کمک قیام مردم بیایند. اعتصابات هم که باید از سوی یک اپوزیسیون برانداز مقیم خارج هماهنگی شود و مردم ایران متاسفانه اینجوری که پیداست انجام اعتصابات برایشان حتی مشکل تر از انجام تظاهرات و جلوی گلوله رفتن میباشد. بنابراین ایرانیان باید یک ارگان سیاسی برانداز را متحدا تشکیل دهند وسعی کنند، با نشان دادن پشتیبانی همه جانبه خود از ان همچنین با فشارهای حقوقی و با تاثیر عظیم روی افکار عمومی جهان ، جامعه جهانی را مجبور کنند که منافع ملی ایران را رعایت کند.
ایرانیان داخل هم باید منطقا خواهان تشکیل چنین اپوزیسیون حافظ منافع ملی خود باشند. اما اگر از روی اشتباه فکر میکنند که تشکیل چنین اپوزیسیونی لازم نیست ، خوب مبارزه خود را همانگونه که خود میخواهند در درون کشور ادامه دهند. ایرانیان خارج از کشور باید خیلی هم خوشحال باشند اگر ایرانیان داخل بتوانند به تنهایی مانع از برباد رفتن کشورشان شوند. اما چون از دست رفتن خاک ایران در طول تاریخ همیشه وجود داشته است و مردم ایران هیچگاه نتوانسته اند زمانی که حاکمان نالایقشان به ان رضایت داه اند از این امرجلوگیری کنند ( نمونه اش از دست رفتن بحرین در زمان محمد رضا شاه)، در قرن 21 میلادی که نالایق ترین و بی وطن ترین حاکمان بر ایران حاکمند و این خطر  مجددا وجود دارد شاید ایرانیان خارج از کشور ( با توجه به جمعیت نسبت زیاد ایرانیان در این مقطع زمانی در خارج از کشور) بتوانند برای یک بار هم که در تاریخ شده باشد، از این عمل جلوگیری کنند.
نتیجه گیری نهایی این است که: هر چند که جمعیت ایرانیانیان خارج کمتر از ایرانیان داخل است اما به دلیل انکه محدودیت های ایرانیان داخل را ندارند، در این شرایط و برهه زمانی، میتوانند نقش بسیار بزرگتری را به نسبت تعدادشان در تاریخ ایران ایفا کنند.
 هر کسی که در ایران به دنیا امده است و مثلا تا دوران نوجوانی و جوانی در ایران زندگی کرده است، روحیه اش انگونه شکل گرفته است ، که تا اخر عمر خود را به ایران وابسته میداند و به خودی خود از مشکلات کشورش رنج میبرد، هر چند که سالیان درازی در خارج زندگی کرده باشد. البته منهای ان افرادی در بین ایرانیان خارج نشین که سود جو و مزدور هستند. با توجه به این موضوع  و اینکه این افراد اکثرا در جوامع دمکرات هم زندگی میکنند میتوان تصور کرد که نقش انها در جلوگیری از اسیب به ایران و استقرار دمکراسی و براندازی ج.ا میتواند بسیار بیشتر از تعداد انان نسبت به کل جمعیت ایران باشد.

۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه

رمز پایداری دمکراسی در کشور ما متعهد کردن سیاستمداران اینده و نظارت قدرتمند معتمدان منتخب خارج از کشور میباشد.

ما مشاهده میکنیم که مردم برای توجیه کم کاری خود برای برکناری رژیم ج.ا، گاهی دلیل میاورند که ما نمیدانیم کسانی که بعد از اینها میخواهند بیایند چه نقشه ای برای ما دارند. البته مشخص است که بخشی از این توجیه نادرست است. زیرا ما همه با این موافقیم که ج.ا بدترین حکومت تاریخ ایران بوده است و هر چه که بعد از ان بیاید بهتر خواهد بود. حداقل رژیم بعدی هر چه که باشد با فرهنگ و تاریخ ایران ضدیتی نخواهد داشت و تمامیت ارضی ایران را برای حفظ حکومت خود به خطر نخواهد افکند. فقط یک نوع حکومت طالبان سنی مثلا مانند ان چیزی که گروه بلوچ ریگی میخواهند، میتواند بدتر از این حکومت مذهبی شیعه مافیایی اخوندی باشد.
اما قاعدتا اینکه مردم نمیخواهند از چاه در بیایند و به چاله بیافتند قابل درک است وباید به ان توجه شده و چاره ای برای ان اندیشیده شود. صد در صد این احتمال وجود دارد که یک گروه دیگری پس از نابودی ج.ا بیایند و کم کم و یا سریعا یک نوع دیکتاتوری دیگر بوجود اورند. ما میدانیم که خمینی ملعون زمانی که دید اسلحه افتاده دست این گدا گشنه های حریص باصطلاح مستضعف طرفدارش و میتواند با چشم انداز مال و غارت اینها را متحد کرده و به جان مردم بیاندازد، ناگهان رویش زیاد شد و گفت چوبه های دار برپا کنید  وبکشید و بخورید و غارت کنید. وگرنه که در ابتدا به حساب خودش خدعه میکرد و  همان چیزهایی را که دور وبری هایش در پاریس در مورد دمکراسی و ازادی میگفتند میگفت. حالا اگر پول نفت نمی بود مسلما او نمیتوانست این قشر را دور خودش جمع کند و این بلا را خودش و دارو دسته ای که دور خودش درست کرد 33 سال سر مردم بیاورند.
درامد نفت اگر چه یک عامل بدبختی و سرکوب دمکراسی در ایران در تاریخ معاصر ایران شده است اما میتواند پس از حذف جمهوری اسلامی نقش برعکس یعنی جلوگیری از دیکتاتوری مجدد را بازی کند. بدین ترتیب که:  مردم ایران یک هیئت از ایرانیان مورد اعتمادشان در خارج را انتخاب کنند و درامد کل نفت کشور را قانونا به انان بسپارند. هر گروه سیاسی ای که در ایران سر کار امد، انگاه گلوگاه مالیش در دست این هیئت معتمدان امانتدار مردم ایران میباشد. اگر که شیطان انگولکشان کرد که بیاند و دوباره بساط دیکتاتوری راه بیاندازند، فوری این هیئت معتمدان بودجه شان را قطع میکند. یعنی مردم ایران توسط این هیئت در خارج فورا منابع مالی هر گروه سیاسی بر سر قدرت را که خواستند از قدرت پایین بکشند قطع میکنند. واصولا تا پول مفت نفت نباشد کمتر سیاستمداری به فکر این میافتد که دیکتاتوری کند، زیرا دیکتاتوری ها معمولا برای انباشته کردن ثروت برای دیکتاتور و خودی ها تشکیل میشوند.
و اما در وضعیت فعلی که مردم ایران از فرط سرکوب حکومت و گرفتاریهای زندگی و بی خیالی و نامتحد بودن و همچنین شکل نگرفتن یک اپوزیسیون ملی و قدرتمند در خارج از کشور، نه امکان به زیر کشیدن حکومت اسلامی را چندان دارند ونه در این راه تلاش یکپارچه و ایثارگرانه ای مانند مردم سوریه میکنند؛ انتخاب یک هیئت امانتدار صندوقدار ملی ومیهنی مقیم در خارج، میتواند برایشان به منزله یک تیرو چند نشان باشد. از سویی در صورت تحریم بانک مرکزی، اگر فروش نفتی انجام شود میتوان در صورت موافقت بین المللی این پول را در امانت این هیئت گذاشت. این هیئت میتواند این پول را برای اینده ایرانیان پس از سقوط ج.ا پس انداز کند و یا مهمتر از ان این پول را صرف خرید اذوقه و دارو ولوازم پزشکی کند وبه ایران بفرستد تا حداقل مردم دسته دسته به دنبال تحریم در اثر کمبود اذوقه و دارو و تجهیزات بیمارستانی تلف نشوند. اثر سودمند دوم تشکیل هرچه زودتر این هیئت  این میتواند باشد که: گروه های اپوزیسیونی که نقشه برای به قدرت رسیدن و ایجاد دیکتاتور دوباره و تاراج درامد نفت کشیده اند، همین حالا خیالشان راحت شود که خبری نیست و پول مردم ایران دست امانتداران شان میباشد. در نتیجه فقط گروه های برانداز ج.ا در خارج که واقعا خواهان دمکراسی  و خدمت به مردم ایران هستند پا جلو خواهند گذاشت و شاید تشکیل یک اپوزیسیون قدرتمند خارج از کشور  خیلی راحت تر انجام شود.
البته این هیئت امانتداران باید اولا دارای سابقه امانت داری و خوشنامی باشند و دوما باید در همان اول تعهد کنند که تمام جریان پول را علنی و شفاف انجام خواهند داد و سوما کارشان صد در صد افتخاری خواهد بود . در ضمن باید خود را با قوانین مالی  و مقررات کشور اقامتشان که این امانت مردم ایران در انجا نگهداری میشود، تطبیق دهند و موافقت مقامات این کشورها را در این مورد جلب کنند. البته واقعا تصور نمیشود که کسانی که این وظیفه را تقبل میکنند، تحت این شرایط واقعا قصد اختلاس و دستبرد به امانت این مردم زیر غارت ج.ا را داشته باشند. و اگر هم بخواهند چون در کشورهایی دمکرات و دارای قانون و حساب و کتاب  مقیم هستند، میتوانند در همین کشورها با قوانین همین کشورها به جرم مثلا شکستن تعهدشان مورد تعقیب قانونی قرار بگیرند. بنابراین این موضوع ریسک بزرگی برای مردم ایران به هیجوجه نمیتواند باشد و فقط باید افرادی پیدا شوند که این کار را قبول کنند والبته اگر داوطلب زیاد بود باید مردم ایران مثلا از طریق رای گیری اینترنتی اشخاص مورد اعتمادشان را انتخاب کنند.
برای جلوگیری از دیکتاتوری، مردم ایران میتوانند ماموریت این هیئت را دائما تمدید کنند تا مثلا پس از چند سال یک قانون اساسی خوب و یک دمکراسی کاملا نهادینه شده و اقتصادی خوب بر مبنای تولید و دولتی محتاج به مالیات مردم، شکل گیرد؛ انگاه میتوان در امد نفت را در اختیار این دولت گذاشت.