۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

مقایسه "شورای هماهنگی راه سبز امید" با "سازمان عقاب ایران".

 مقایسه چهره های شاخص این دو سازمان: شورای سبز به عنوان سخنگوی خود اقای امیرارجمند را دارد. از نظر قیافه که واقعا هیچگونه کاریزمایی ندارد و کمابیش همان قیافه اصلاح طلبان درون ایران را دارد. صحبت کردنش هم چندان تعریف نداشته و مانند یک ادم بینوا و یتیم حرف میرند. در حرف و رفتارش هم  کمتر نشانه ای از عشق به ایران و میهن دیده میشود. از نظر لباس و چهره هم متاسفانه با همان کیفیت اصلاح طلبان وطنی ظاهر میشود. با اینکه در خارج است متاسفانه هنوز حالیش نشده است که اگر لباس و سروضعش را مانند عرف جامعه بین المللی درست کند، کسی مدعی اش نمیشود. سرلشکر روحانی با اینکه پیر است اما انرژی عجیبی دارد. البته فارسی را کمی یادش رفته است اما با لهجه اصیل و جالبی صحبت میکند. با اینکه کچل است اما کاریزمای خوبی دارد. لباس و سر و وضعش هم مانند یک ژنرال معمولی در سطح جهانی میباشد. از همه مهمتر در تمام کلامش میهن پرستی موج میزند.
 مقایسه هدف های این دو سازمان: شورای سبز هدفش اینجور که پیداست ازادی اقایان موسوی و کروبی میباشد. علاوه بر ان شاید فشاری اورده شود بر روی حکومت و خامنه ای لطفی بکند و بگذارد که مثلا اقای موسوی رئیس جمهور شود. خطر حمله به ایران وتجزیه کشور برایش  اهمیتی ندارد و براندازی ج.ا که اصلا در برنامه کارش نیست. سازمان عقاب ایران اما هدف اصلی اش را براندازی ج.ا اعلام کرده است. همچنین مرتب یاد اوری میکند که خطر حمله به ایران ونابودی کشور بسیار قوی است و بدین دلیل باید هر چه زودتر ج.ا سرنگون شود تا هم این خطر برطرف شود وهم مردم به ازادی ودمکراسی برسند.
 مقایسه روش های دنبال کردن هدف ها از سوی این دو سازمان: شورای سبز تا به حال فقط مردم را به تظاهراتی در مسیر های گوناگونی دعوت کرده که اکثرا تظاهراتی در فرم سکوت بوده اند. هدف این تظاهرات هم اعتراض و در خواست به ازادی اقایان موسوی و کروبی بوده. در طول بیشتر از یک سال این تنها بازده این سازمان بوده است.  سازمان عقاب ایران استراتژی خود را امدن چند میلیونی مردم به خیابانها و براندازی سریع و حتی یک روزه ج.ا با این روش اعلام کرده است. اول مهر ماه گذشته هم این روز را به نام روز رستاخیز برای اولین بار اعلام کرد. از چند ماه پیش هم روز رستاخیز دیگری را به تاریخ 23 اسفند یعنی شب چهار شنبه سوری اعلام کرده و از مردم خواستار شرکت در ان شده است.
مقایسه استقبال مردم از این دو سازمان و فراخوان های انان:  در اینجا باید ذکر شود که بر مردم ایران پوشیده نیست که اگر ج.ا با ایجاد ده ها سازمان و لایه سرکوبگر وامنیتی و تهدید و اجرای سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام، از شکل گرفتن تظاهرات جلوگیری نمیکرد؛  مردم مسلما با هر فراخوانی و از سوی هر سازمانی بیدرنگ میلیون ها به خیابان می امدند. فراخوان های شورای سبز تا به حال توانسته است هر بار چند هزار نفری را به خیابان بیاورد که البته با حضور امنیتی نیروهای انتظامی به راحتی سرکوب شده است. فراخوان روز رستاخیز اول مهر هم همین یک چند هزار نفری را به خیابانها کشاند که البته حتی تجمعی هم ایجاد نشد و نیروهای انتظامی هم چندان حضور چشمگیری برای سرکوب این تجمعات احتمالی نداشتند. اینکه میزان خبردار بودن مردم از چنین فراخوانی چه اندازه بود دقیقا مشخص نیست. مسلما مردم از تشکیل دادن چنین حرکتی بسیار بیشتر وحشت داشتند تا از تظاهراتی که هدف ان صرفا اعتراض اعلام میشود. یک عامل دیگر شکل نگرفتن این خیزش میتواند این بوده باشد که مردم اصلا براندازی ج.ا اسلامی را با این روش غیرممکن میدانند و اصلا جرات نمیکنند قدم در همچینین راهی بگذارند.
 اما کدامیک از این سازمان ها را باید انتخاب کرد و به راه چاره ارائه شده از سوی ان عمل کرد؟ اگر که میخواهیم ج.ا را از بین ببریم و خطر جنگ و قحطی را جدی میگیریم، مسلما راه چاره شورای سبز کارامد نمیباشد. از انجایی که را چاره سومی هم وجود ندارد، مردم مجبورند حالا که یک سازمانی پیدا شده است و یک تاریخی را معین کرده است و یک راهکاری نشان داده، از همین راهکار پیروی کرده و سعی کنند خود و کشور و اینده خود را نجات دهند. حال اگر مرد این میدان نیستیم، بهانه اوردن وایراد گرفتن (مانند نمیدانیم بعدش چی می شود و یا سرلشکر روحانی مانند یک دلقک میماند و یا ما خسته هستیم و این خیزش در شب است) وقتی که گزینه دیگری موجود نیست و راهکار دیگری ارائه نشده است؛ واقعا جایز نیست.

۱۳۹۰ اسفند ۱, دوشنبه

واژه های نادرست و نابجایی که استفاده میشوند و گاهی چندش اور هستند.

مثلا:  واژه «جنبش». اگر که ما حرکت مردم را حرکتی برای براندازی نظام ج.ا به حساب بیاوریم، این واژه بسیار نارسا است. واژه جنبش را میتوان برای حرکت های اجتماعی مانند جنبش زنان و یا جنبش ضد جنگ بکار برد. با "جنبش" کردن هرگز نمیتوان یک نظام دیکتاتوری جنایتکار سرکوبگر را سرنگون کرد. برای حرکت براندازانه هم باید واژه هایی مانند قیام مردمی، انقلاب ویا حداقل خیزش را به کار برد.
واژه «اعتراض»: اعتراض را هم زمانی میتوان کرد که گوشی شنوا برای اعتراض وجود داشته باشد و شخصی که ان گوش را دارد تا حدی به فرهنگ و ابروی اجتماعی وانصاف پایبند باشد و یا چنان فشاری از سوی اعتراض کنندگان روی او باشد که مجبور شود اعتراض رابشنود. در مورد ج.ا و سردمدارانش ما میدانیم که ذره ای این چیزها برایشان مهم نیست و در بهترین حالت خطاب به ما مبگویند انقدر اعتراض بکنید تا جانتان دراید و در عمل  اکثرا صدای اعتراض را با شکنجه و زندان و کتک و مرگ پاسخ میدهند. پس باید به جای اعتراض و حرکت اعتراضی ، واژه های دیگری مانند: خیزش انقلابی و یا خیزش برانداز به کار ببریم.
البته اگر این واژه اعتراض به منظور بدون خشونت بودن خیزش مردم است، دیگر برای هر کسی مشخص است که بدون خشونت این حکومت به هیچ وجه ول کن نیست. البته خشونت به معنای جنگ مسلحانه و یا عملیات تروریستی نمیباشد. بلکه دستور کار مردم باید روی اتحاد و حرکت یک باره سیل اسا و بدون سلاح ولی به قصد غلبه کردن فیزیکی بر نیروهای سرکوب گر و در نهایت به دست گرفتن قدرت انتظامی به دست مردم باشد. البته مبارزات مدنی مانند اعتصابات سراسری و تضعیف قدرت اقتصادی حکومت و جنگ های روانی از طریق تراکت نویسی های گسترده باید مقدمه ان باشد.
 واژه «اپوزیسیون»: این هم از واژه هایی میباشد که تقریبا میشود گفت که یک واژه لوکس است و بکار بردن ان در موقعیت سیاسی  موجود درایران و با این حکومت ادمخوار مانند "زرورق دور کون برهنه" میباشد. اپوزیسیون در کشور هایی است که دمکراسی دارند و کارشان حساب و کتاب دارد. اپوزیسیون یعنی مخالفان دولتی که از سوی مردم فعلا سر کار است و در انتخابات بعدی میتواند اپوزیسیون رای بیاورد و خودش دولت را تشکیل دهد. در داخل ایران که اصلا احدی وحزبی اینچنین امکانی را ندارد. در خارج از کشور هم مخالفان حکومت که  در اصل نماینده اکثریت مردم ایران در داخل و خارج میباشند، باید برای خودشان نام هایی مانند مخالفان برانداز ویا الترناتیو برانداز برگزینند.
موضوع ازار دهنده دیگر به کار بردن واژه های زیبا و پرافتخار «ایران» و «تهران» برای توصیف کردن حکومت قرون وسطایی کثیف اشغال و بی ابروی اخوندی میباشد. اکثرا میشنوید: ایران گروه های تروریستی را حمایت میکند.، ایران تهدید به بستن تنگه هرمز کرد.، تهران این مواضع اتمی را دارد. که جای این دو واژه را باید با حکومت ملایان و یا ج.ا عوض کرد.
اما بد نیست  که در اخر کار یک موضوع جالبی هم گفته شود. حتما توجه کرده اید که اکثرا مواقعی که در روزنامه ای، سایتی ، برنامه رادیو و تلویزیونی، چه داخلی و چه خارجی ، صحبت از برنامه هسته ای رژیم به میان میاید ؛ انگار که واجب شده است حتما در پایان مقاله یا برنامه باید جملاتی شبیه این چند جمله گفته شود: دولت های غربی ایران را متهم میکنند که هدف از برنامه هسته ایش ساختن بمب اتم است. اما مقامات ایران این موضوع را تکذیب کرده و میگویند که برنامه هسته ای شان صرفا مقاصد صلح امیز دارد. اگر واقعا ج.ا فقط برای یک هدف باید سرنگون میشد و ان جلوگیری از تکرار این جملات واقعا اعصاب خورد کن میبود، واقعا هر کاری برای سرنگون کردن ج.ا ارزش این را میداشت.

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

چگونه انتخابات مجلس اخوندی را "تحریم فعال" بکنیم.

از جمله پیشنهاداتی که در این مورد امده است اینست که مردم در روز انتخابات در خانه هایشان بمانند و به شهر یک شکل کامل خالی و خلوت بدهند.
البته این پیشنهاد خوبی است، اما ممکن است بسیاری از مردم به ان توجه نکنند و ان اثری که ما میخواهیم  نمایان شود، به گون واضحی مشهود نشود.
یک روش بهتر میتواند ترکیبی ازاین روش و تراکت نویسی باشد. بدین ترتیب که مردم در روز انتخابات تا میتوانند سعی کنند تمام روز را در خانه بمانند و فقط یک مدت کوتاهی به خیابان اصلی واباد و پررفت وامد محله خودشان امده و رای "نه" خود به ج.ا  را نوشته و کف پیاده روها و در و دیوار را  پر از تراکت های شعار نویسی شده کنند. امید است که ساعت 2:00 بعد از ظهر برای امدن سریع به خیابان ها و انجام این عمل مورد قبول شهروندان قرار بگیرد. پس از انجام این عمل و فیلمبرداری از خیابان های پر از تراکت، میتوان دوباره سریعا به خانه ها برگشته وخیابان ها را خالی و خلوت کرد. یک ساندویچی و نوشابه ای هم خواستید میل بفرمایید تا ساندویچی ها هم یک کاسبی ای در این روز کرده باشند.
در همین رابطه:
ما باید یک سیستم اطلاع رسانی ساده و کارامد ایجاد کنیم.
روز 25 بهمن را میتوان به یک "رفراندوم خیابانی" تبدیل کرد.

۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

ما باید یک سیستم اطلاع رسانی ساده و کارامد ایجاد کنیم.

لطفا به این ویدیو(کلیک) توجه کنید. در این ویدیو احتمالا فقط یک فرد در یزد توانسته است با دست نویسی و پخش چند تراکت هم رای خودش را به جامعه اعلام کرده و هم یک اطلاع رسانی در سطح گسترده انجام دهد. این فرد ریسک بسیار کمی هم کرده است و نه دستگیر شده است و نه کتک خورده. حالا اگر به روشی شبیه همین روش، اما در مقیاسی گسترده در سطح تمام شهر بتوان بطور مداوم  اینچنین عملیاتی را انجام داد، میتوان با یک تیر چند نشان زد: اولا؛ اگر این عملیات همزمان و گسترده در سطح شهر انجام شود و یک شعار تقریبا واحد روی تراکت ها نوشته شود، خود به منزله یک رفراندوم میباشد. توجه داشته باشید که ما باید به هر صورت این رفراندوم را به گونه ای غیر قابل اغماض برای جهانیان انجام دهیم. مسئله امروز نه تنها اینست که کشور ما در معرض بمباران و نابودی اقتصادی کامل قرار گرفته است بلکه خاک کشور هم در معرض از دست رفتن میباشد. مطمئن باشیم که حکومت اخوندی حتما پس از بمباران شدن کشور، برای ادامه حیات خود بدون شک "قرادادهای ترکمانچایی" امضا  واز خاک ایران بذل وبخشش فراوانی خواهد کرد. اگر ما در یک رفراندوم خیابانی به گونه ای واضح و در معرض چشم جهانیان با یک رفراندوم خیابانی نشان بدهیم که این حکومت حکومت مورد خواست مردم ایران نیست، مسلما نسل های اینده راحت تر میتوانند اینگونه قرارداد(ترکمانچایی)هایی را ملغی کنند. دوما؛ ما میتوانیم از این روش به عنوان یک سیستم پخش خبر و اعلام اقدامات بسیار کارامد و ساده استفاده کنیم. کافی است هر کسی که صبح از خانه بیرون میرود یک برگ کاغذ و یک ماژیک با خود بردارد  وجایی که فرصت رامناسب دید تراکت خود را بنویسد  وا ن را روی نیمکت پارک،  توی باجه تلفن ، هر جای دیگری که مناسب دید رها کند و یا بچسباند. با این روش هر گونه خبری، فراخوانی میتواند با سرعت برق و باد در سطح شهر پخش شود. بویژه پخش فراخوان هایی که گروه هایی (امیدواریم مورد قبول همه) در داخل و یا خارج کشور میدهند و تنها با پخش خبر انی قابل اجرا میباشند. البته حتما لازم است که مردم خود به خود با پیروی از فراخوان های یک گروه، اتحاد عمل ایجاد کنند. مهمترین این فراخوان ها هم میتوانند فراخوان های اعتصابات سراسری و فراخوان برای قیام براندازانه باشند.  در اینجا پیشنهاد میشود که روز 23 اسفند امسال روز اعتصاب عمومی "یک روزه" باشد.  این روز را راحت در خانه بمانید و تمام روز را استراحت کنید. شاید در شب چهارشنبه سوری معجزه ای شد و مردم یک تکانی به خود دادند و به خیابانها امده و یک شب تمام را صرف ازادی  کشورشان واینده ای بهتر برای خود و فرزندانشان کردند. البته این همه ی کار نیست و برای سرنگونی رژیم بایستی وارد عملیات توده وار وقهرامیز هم شد.
اگر که مردم این موضوع اطلاع رسانی را از همین حال جدی بگیرند و هر فردی این تراکت نویسی را اغاز کند وحداقل جوری بشود که همه مردم بدانند که روز 23 اسفند اعتصاب عمومی اعلام شده است، شاید این بتواند یک سراغاز بسیار خوبی باشد برای بیرون امدن مردم ایران از این بهت زدگی واقدام برای تاثیرگذاری روی سرنوشت خودشان. (برای دانشجویان و صاحبان خودرو  برداشتن کاغذ و ماژیک وحتی نوارچسب راحت تر میباشد. نکات ایمنی رارعایت فرمایید. هر چه این عملیات گسترده تر انجام گیرد ریسک برای تک تک افراد کمتر میشود. توصیه برای شعار روی تراکتها: « 23 اسفند اعتصاب».   

۱۳۹۰ بهمن ۲۶, چهارشنبه

از "بعد از" جمهوری اسلامی نباید نگرانی ای داشت.

 خلاصه هر چه بشود بدتر از وضع فعلی نمیشود. در بدترین حالت ممکن است سازمان مجاهدین خلق قدرت را به دست بگیرد که انهم  فقط زمانی میتواند اتفاق بیفتد که پس از یک حمله کاملا ویرانگر، غرب بخواهد که یک حکومتی را جایگزین ج.ا کند که کاملا مزدور و دنبال قدرت باشد. البته اگر غرب ابن اشتباه را بکند، سازمان مجاهدین یک حکومت دیکتاتوری تشکیل میدهد و اگر هم در ابتدا مزدور غرب باشد بعدها مجبور میشود مانند ج.ا به دامن چین و روسیه بغلتد. وضعیت بد دوم به قدرت رسیدن شاه الهی ها میباشد که البته میتوان مطمئن بود که حداقل به دامن چین و روسیه نخواهند غلتید و فرهنگ و خاک ایران را حفظ کرده و برای دیگر پیشرفت ها هم کمتر مانع ایجاد میکنند.
توجه داشته باشید که وضعیت الان بسیار با سال 57 فرق دارد. دلیل اصلی اینکه انقلاب سال 57 به ان سرنوشت دچار شد این بود که یک مشت گدا و گشنه (حالا چه روستایی و چه شهری) از قشرهای بی فرهنگ جامعه، ناگهان بوی کباب به مشامشان خورد و یکدفعه دیدند که یک خوان پرنعمتی جلویشان گسترده شده است و گفتند که چرا نه؟ تا به حال ان مستکبرها خورده اند و حالا ما میخوریم. زمانی هم که اسلحه فشنگی دست یک گروهی افتاد، وهدفشان هم غارتگری است و بی ابرو هم هستند، دیگر احدی جلودار اینها نمیتواند باشد. یک دور باطل غارت کردن و مسلح تر شدن  و با خرید اسلحه  بهتر و بیشتر، راحت تر غارت توانستن کردن و باز هم قویتر شدن؛ اغاز میشود و به اینجایی میرسد که حالا اخوندها و پاسداران و بسیجی ها رسیده اند.
ممکن است که ایرانیان درون مرزی اصلا از این موضوع نگران باشند که یک فرد ویا گروهی از ایرانیان خارج نشین بخواهند بیایند حکومتی برایشان در ایران تشکیل دهند و با این موضوع اصلا میانه خوبی نداشته باشند. البته این متاسفانه خودخواهی نامربوطی است که ایرانیان خارج از کشور را کاملا از شراکت در سرنوشت کشورشان بخواهیم محروم کنیم واین اصلا از نظر قوانین بین المللی هم ممکن نیست وبا توجه به این حقیقت که اکثر ایرانیان خارج از روی میهندوستی و برای کمک به هم میهنان اسیرشان ممکن است الترناتیو حکومتی موقتی را ارائه کنند و این تنها راهکار، ممکن است باشد، این بی لطفی ایرانیان درون مرزی فقط به ضرر خودشان تمام میشود.
برای حل این مشکل پیشنهاد میشود که هر فرد یا گروهی که در خارج اقدام به تشکیل الترناتیو حکومتی میکنند، اولین تعهدشان این باشد که بعد از سرنگونی ج.ا (اگر مردم انها را بخواهند)، حداکثر بعد از 2 ماه انتخابات کاملا ازادی را در درون کشور برای انتخاب یک شورای موقت برای اداره کشور، برگزار خواهند کرد. بدین ترتیب مردم ایران بدون هیچ عجله ای در انتخاباتی ازاد، این شورا را انتخاب میکنند و مدت کار ان و وظایف ان را هم (مانند برگزاری انتخابات مجلس موسسان) تعیین میکنند. دیگر نگرانی از این نیست که اگر کسانی امدند مثلا سوء استفاده بکنند و انتخابات را به عقب بیاندازند و یا انتخابات تقلبی راه بیاندازند و یا با یک رفراندوم یک نوع حکومتی را به مردم قالب کنند.
گذشته از ان در عمل اینگونه وضعی پیش خواهد امد که با قیام مردم سران ج.ا دستگیر شده اند و مثلا یک شخص و گروهی از خارج مدیریت این قیام را به عهده داشته است و مردم زندانیان سیاسی از جمله اقای موسوی و کروبی را ازاد کرده اند. خوب در این وضعیت، انتخاب برای بقدرت رساندن مدعی قدرت، مستقیما در دست مردم است.
فرض کنیم سازمان عقاب ایران قیام مردم را  مدیریت کرده وج.ا سرنگون شده و زندانیان سیاسی ازجمله سیاستمداران  داخلی مورد قبول مردم هم ازاد شده اند. خوب چون قیام را مردم کرده اند میتوانند به جای اینکه اجازه دهند افراد سازمان عقاب ایران پست های بالای حکومت را به دست بگیرند، همان سیاستمداران  مورد قبول داخل کشور مثلا اقایان موسوی ، تاج زاده، کروبی و یا افراد ملی میهنی دیگری که هم اکنون در ایران زندگی میکنند،  این پست ها و در نتیجه قدرت را به دست بگیرند.
 در نتیجه شما بیایید با یک قیام ج.ا را سرنگون بکنید، مطمئن باشید بقیه ماجرا کما بیش بر طبق خواسته شما پیش خواهد رفت.

۱۳۹۰ بهمن ۲۳, یکشنبه

روز 25 بهمن را میتوان به یک "رفراندوم خیابانی" تبدیل کرد.

بنا برا احترام به ان بخش از جنبش سبز که سبزهای میرحسینی میباشند، از هر توصیه ای نسبت به شرکت یا شرکت نکردن در تظاهرات سکوت اعلام شده از سوی شورای سبز و هماهنگی وامید خود داری میشود.
اما از انجایی که حتما در این روز در مسیر های اعلام شده نیروهای انتظامی وجود خواهند داشت و بسیاری از بخش های ضد رژیم جنبش سبز و دیگر مردم خواهان سرنگونی ج.ا ، حالا به خاطر ترس از دستگیر شدن و دیگر نگرانی ها و یا اعتقاد به بیفایده بودن اینگونه اعتراض ها و یا عدم تمایل به در دایره اصلاح طلبان محسوب شدن، نمیخواهند به این مسیرها بیایند؛ میتوانند یک رفراندوم خیابانی به روش زیر انجام دهند:
شهروندان یک قلم ماژیک ( کسانی که صرفه جو هستند یک قلمی را که زیاد از ان استفاده کرده اند و میدانند که دیگر اخرین قطره های جوهر را دارد) و یک برگه کاغذ برداشته و به ابادترین خیابان محله خود بیایند. درست سر ساعت اعلام شده شروع راهپیمایی هر کجا که هستند، روی برگ کاغذی که همراه دارند شعار خود (بهتر است در هر دو طرف کاغذ) را بنویسند و همزمان این کاغذ ها را هر جا که هستند روی زمین رها کنند. البته اگر دور و بر خود ماموری نمی بینند و دیگر جوانب امنیتی را هم مناسب می بینند و نوار چسبی هم همرا داشتند، میتوانند ان کاغذ های شعار نویسی شده را به دیواری، درختی، تیر چراغ برقی بچسبانند. شعار ها روی کاغذ میتواند شعارهای تند مانند : مرگ بر خامنه ای و مخفف ان: (م ب خ) و یا حتی مثلا یک علامت ضرب در بزرگ به عنوان مخالفت با  جمهوری اسلامی و یا نام گروه براندازی مانند سازمان عقاب ایران باشد. چنانچه از همه این شعارها بیم دارید میتوانید همان یک کاغذ سفید را بر زمین بیاندازید و به راه خود بروید. مثلا ربع ساعت بعد از انجام این حرکت همگانی میتوان فیلمبرداری با موبایل را از کف خیابان ها و در دیواری که شعارها به انجا چسبده شده است اغاز کرد و بعدا انها را در اینتر نت گذاشت. جوانان  و دیگر گروه های سنی میتوانند قبل از انجام این حرکت همگانی برای اینکه امکان مقابله با لباس شخصی های مخفی بین مردم را که احتمالا (برای ایجاد ترس رعب) اقدام به قاپ زدن برخی از جوانانی که این حرکت را انجام داده اند خواهند کرد، میتوانند روش زیر را به کار ببرند: قبل از ساعت شروع راهپیمایی در خیابان های اباد محله شان با گفتن یک جمله رمزی مانند:( اقا هستی؟) به تشکیل گروه های نامحسوس چند نفره دست بزنند و در زمان نوشتن کاغذ نویسی هوای همدیگر را داشته باشند. مثلا اگر یک باره چند تا لبلس شخصی برای دستگیری یک نفر حمله کردند، تعداد بیشتری افارد هوادار هم وجود داشته باشند که منسجما وارد عمل شده و یک گوشمالی ای به ان لباس شخصی ها بدهند.
این رفراندوم خیابانی میتواند تمرینی باشد برای قیام براندازی روز 23 اسفند (شب چهارشنبه سوری).

۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

در شرایط بحرانی کنونی احتیاج به یک قهرمان ملی داریم. او میتواند ""حسن داعی"" باشد.

اگر به تاریخ نگاه کنیم میبینیم زمان هایی که یک ملت در خطر بوده و یا نهضت های ازادیبخشی در جریان بوده است و بویژه در دیکتاتوری ها همواره افرادی با کاریزما و صادق و از جان گذشته و مردمی پیدا شده اند و نهضت ها را دیر یا زود به موفقیت رسانده اند. نمونه هایی از این افراد: دکتر مصدق در ایران، مهاتما گاندی، نلسون ماندلا، لخ والنسا، واسلاو هاول و ژنرال دوگل در فرانسه بوده اند.
البته نمونه های منفی هم از این افراد که انقلاب هایی را به پیروزی رسانده و بعد به ارمان مردم خیانت کرده و تبدل به دیکتاتور شده اند را هم داریم. دو نمونه بارز: استالین و خمینی. در کشورهایی که مردم به امید یک گروه و شورای اپوزیسیون نشسته بوده اند، این گروه ها یا اصلا شکل نگرفته اند و یا یک وجودی بی خاصیت داشته اند و یا منفعل مانده اند تا زمانی که مردم خودشان قیام کرده اند و رژیم ها را بیشتر با دخالت و قدرت خارجی سرنگون کرده اند و انگاه این اپوزیسیون بی خاصیت امده و قدرت را به دست گرفته است. نمونه: انقلاب های اخیر عربی.
در مورد ایران بعد از 33 سال دیگر وضع اپوزیسیون ایرانی حتی از این اپوزیسیون های بی خاصیت عربی هم خرابتر است. زیرا انها حداقل توانسته بودند یک گروهی دور هم جمع شوند و ان را به عنوان اپوزیسیون معرفی کنند. اپوزیسیون ایران اما از فرط روشنفکری و خودخواهی وناسازگاری حتی این کار را هم نتوانسته بکند. باید به این توجه داشت که برای مبارزه با ج.ا  و این وضعیت خطرناک پیش امده برای ایران یعنی خطر بمباران اتمی و بی کس و پناه بودن مطلق مردم ایران، وجود یک گروه برانداز متحد و پرقدرت از اکسیژن هم لازمتر است.
اما چون تا به حال این گروه هنوز تشکیل نشده است و امیدی هم به تشکیل ان نیست و حتی اگر هم تشکیل شود به احتمال زیاد نوشدارو پس از مرگ سهراب خواهد بود، تنها راه باقیمانده برای ما انست که یک فرد ملی ومیهنی با کاریزما و صادق و مردمی مانند قهرمانان تاریخی نامبرده در بالا پیدا شود و فقط با هدف نجات خاک کشور و موجودیت ایران وارد عمل شود. چنین شخصی میتواند با ساده و برجسته کردن هدف  و از سردرگمی در اوردن مردم، مردم را یک صدا کرده و بدین ترتیب نیروی بی انتهای انان را در یک سو به حرکت دراورده و باعث پیروزی انها بشود.
در اینجا یک  ایرانی مقیم امریکا میتواند این شخص واجد این شرایط باشد. نام این شخص حسن داعی میباشد. شناخت من از این فرد اینست که ایشان اولا بسیار صادق است. بیانی ساده و در عین حال بسیار دقیق دارد. تحلیل های سیاسی او را که میشنوی، پیش خود فکر میکنی احسنت جان کلام را گفت. احساس نمیکنی که لابی و طرفداری کسی و قدرتی را میکند بلکه او را تنها دلسوز و لابی توده مردم میبینی. دارای هوش بسیار بالایی میباشد. نیز تحصیل کرده و مهندس میباشد. تا به حال کسی نگفته است که ادم جاه طلب و یا پول پرستی میباشد. با سن اندکی بالای 50 سال هم دارای سن مناسب برای رهبری سیاسی میباشد. زیرا هم در این سن دارای تجربه کافی است و هم دیگر زیاد پیر نیست که فکرش کند شده باشد. در عالم سیاست واقع بین است و مانند برخی از افراد دیگر در افکار ضدامپریالیستی و ضداسرائیلی و مافوق روشنفکری سیر نمیکند. در عرصه برندگی و قاطعیت هم با کارزاری که بر ضد لابی ج.ا کرده و موفق هم شده است، قابلیت های اجرایی خود را نشان داده است.
ایشان اما متاسفانه هنوز جایی از خود سیگنالی بروز نداده است که میخواهد  برای نجات ایران وارد عرصه عملی شود و این وظیفه را به عهده بگیرد. ما که فرد ایرانی دیگری را برای این وظیفه لایق تر از ایشان پیدا نکردیم و اگر کسی یا کسانی هم هست و هستند تا به حال اعلام امادگی برای به عهده گرفتن این وظیفه نکرده اند. من شخصا تنها یک عیب از ایشان دیده ام و ان اینکه تا به حال ایمیل های زیادی به ایشان فرستاده ام و حتی یک کلمه هم پاسخ دریافت نکرده ام. البته ایشان در فیسبوک نزدیک به 5000 دوست دارند و حتما ایشان پاسخ به دیگران داده اند. ما ایرانیانی که واقعا فکر میکنیم که ما الان به یک قهرمان ملی احتیاج داریم که پا جلو بگذارد و مدیریت ورهبری براندازی ج.ا و جلوگیری از باد رفتن خاک و موجودیت ایران را به عهده بگیرد و اقای داعی را شخصی لایق برای این کار میدانیم باید در ابتدا به گونه ای انبوه با ایشان تماس گرفته( مثلا از طریق ایمیل) و از ایشان در خواست کنیم این وظیفه را به عهده بگیرند. ایشان خودشان هم میتوانند در وبسایت شان مثلا یک بخشی را برای ابراز پشتیبانی مردم از ایشان برای بر عهده گرفتن مدیریت و رهبری براندازی ج.ا در عرصه بین المللی و هدایت درون مرزی مردم ایران، افتتاح کنند تا مردم بتوانند مثلا با یک کلیک و یا هم پتیشن وار پشتیبانی خود را از ایشان اعلام کنند. اگر مردم بگونه ای انبوه و با رقمی بالا این کار انجام دهند، بدون شک ایشان اعتبار بین المللی هم پیدا خواهند کرد و حرفشان گوش شنوا در بین سیاستمداران پرقدرت جهان پیدا خواهد کرد.
امید است مردم ایران از بهت زدگی و منفعل بودن دربیایند و حداقل در این مورد یک بار یک همبستگی وهمتی نشان بدهند. ما چاره دیگری نداریم جز خواهش کردن و ماموریت دادن به یک فرد ملی میهنی و دلسوز و لایق. از اینکه ماموریت دادن به یک فرد منجر به دیکتاتوری میشود ترسی نداشته باشید. بستگی به ان فرد دارد. یک گروه و حتی یک گروه منتخب هم میتوانند دیکتاتوری بوجود اورند. البته باید توجه داشت که ما کسانی هستیم که به این شخص اعتماد داریم و با پشتیبانی خود به او یک ماموریت میدهیم.
توضیح: اقای داعی فقط توصیه شخصی من است. کسان دیگری هم که خود را لایق بر عهده گرفتن وظیفه مدیریت و رهبری یراندازی ج.ا میبینند طبیعتا اگر مایل باشند باید امادگی خود را اعلام کنند و ببینند که چه اندازه پشتیبان پیدا میکنند.  مسلما هر که پشتیبان زیادتری پیدا کرد حق دارد به تنهایی یا با ائتلاف با دیگران این وظیفه را بر عهده بگیرد.