برخی از ایرانیانی که به تلویزیونهای پشتیبان روز رستاخیز زنگ میزنند میگویند مردم در این روز درب خانه هایشان را باز بگذارند تا کسانی که در حال فرار هستند برای اجتناب از دستگیر شدن بتوانند به این خانه ها پناه ببرند. در اینجا باید گفته شود اگر دیدگاه افراد به موضوع اینجور باشد که از همان اول کار قافیه را باخته ایم. در این روز مردم باید با این اراده به خیابان بیایند که با حرکت سیل اسای خود تمام نیروهای انتظامی را همراه و تسلیم خود کرده و دیرتر و زودتر کل قدرت انتظامی را به دست بگیرند. بنابراین ان نیروی انتظامی است که باید از دستگیر شدن بترسد ونه مردم به پا خاسته. در عمل همانگونه که در پست های قبلی پیشنهاد شد اولین تکیه روی حرکت سونامی گونه وامید به تسلیم نیروهای نظامی و در مرحله دوم محاصره هوشمندانه پادگان ها و قرارگاه های انان و مجبور به همراهی کردنشان و سوم کم کم خود مردم مسلح شدن با همراهی نیروهای انتظامی همراه شده فشار بیشتر روی نیروهای باقیمانده نظام اوردن است البته تا حد امکان بدون تیراندازی و کشت وکشتار. همانگونه که سونامی در ابتدا مانع های ضعیف تر را بر میدارد مردم هم باید به همین روش عمل کنند.
در تظاهرات همه تعجب میکردند که چرا مردم برای غلبه، خیلی ساده فقط یک هجوم به سوی این نیروی سرکوبگر نمیاورند. دلیلش هم این بود که مردم البته میدانستند غلبه کردن بر اینها با همین هجوم ساده بسیار کار ساده ای میباشد اما چون هدف و برنامه روی سرنگونی رژیم نبود، همه میترسیدند که حالا اینها را تار ومار کردیم دنبالش مسلما نیرو های مسلحشان میایند و یک عده ای را کشته و عده ای دیگر را دستگیر و به عنوان محارب میبرند. اما حرکت رستاخیز بسیار فرق میکند. اولا حرکت سونامی وار اجازه سرکوب با برنامه بدون اسلحه گرم را به انها نمیدهد زیرا مردم مسلما میدانند که سیل جمعیت اجازه برنامه ریزی و انسجام به انها را نمیدهد واگر حماقت کنند وبخواهند نیروی سرکوبگر بگذارند یک هجوم ساده مردم همه انها را تار ومار میکند. نیروهای سرکوبگر هم دیگر روحیه ندارند و میدانند که ایستادنشان در برابر مردم برایشان گران تمام میشود و دیگر اصلا همه نیروهایشان میدانند که راه ساده تر برایشان پیوستن به مردم است زیرا دیگر حکومتی نمیماند که بخواهد از انها استفاده کند و نانشان به او وصل باشد. پس همه این عوامل دست به دست هم میدهد و کار را برای مردم بسیار ساده میکند. "اما" یک شرط بزرگ علاوه بر حضور میلیونی مردم وجود دارد وان اینکه مردم باید امدن به خیابان را به عنوان یک کار برنامه دار ببینند ونه همینجوری راه رفتن. یعنی مثلا اگر جایی نیروی سرکوبگر غیرمسلح به سلاح گرم را دیدند بدون معطلی هجوم برده وانها راخنثی کنند. توجه کنید که به هیج وجه کتک زدن و و این جور کارها نباید در برنامه باشد. کافی است از انها بخواهید همراه شوند و بیندازید شان جلوی صف و اگر هم نخواستند کارت هایشانن را ازشان گرفته و برای مشخص شدنشان یونیفورمشان را دراورده و رهایشان کنید. جایی هم که مسلح به سلاح گرم صف کشیده اند باید سبک وسنگین کرد ودید که ایا با فریاد و درخواست تسلیم میشوند و یا احتمالا اگر فرمانده شان خواست فرمان تیر بدهد ،که البته احتمالش بسیار کم است، اسلحه را به جای سمت مردم سوی فرمانده شان خواهند گرفت؟ این حالات ایده الی است ولی اگر خواستند تیراندازی کنند دو راه چاره دارید یا عده ای شجاعت داشته باشند و به سوی انها بدوند که به احتمال زیاد همین حرکت زهره شان را اب میکند و پا به فرار میگذارند و یا اگر مزدور واقعی پست فطرت باشند باید دیگر تلفات را به جان خرید و حرکت را به طرفشان ادامه داد تا به انها رسیده و تکه پاره شان کرد. البته اگر که شرایط جوری باشد که عجله لازم نباشد میتوان در یک فاصله کم خطر تر از انها ایستاده و محاصرشان کرده تا یک زمانی دیگر خسته شده و تسلیم شوند. در این جور مواقع فرار کردن بدترین کار است و باعث میشود که مردم حتی زیر دست و پای هم له شوند. اگر که خیابان ها همه پر باشد همین محاصره کافی است. خودتان فکرش را بکنید به همین نتیجه میرسید. البته دستورهای زمان به زمان سازمان عقاب ایران را باید همواره گوش کرد و اجرا کرد. خلاصه هر چه با فکر متمرکزتر و فعالانه تر کار کنید احتمال موفقیتتان زیادتر است تا اینکه احساساتی شده و یا با کوچکترین اتفاقی داد وفریاد کنید که روحیه بقیه هم خراب شود.
در تظاهرات همه تعجب میکردند که چرا مردم برای غلبه، خیلی ساده فقط یک هجوم به سوی این نیروی سرکوبگر نمیاورند. دلیلش هم این بود که مردم البته میدانستند غلبه کردن بر اینها با همین هجوم ساده بسیار کار ساده ای میباشد اما چون هدف و برنامه روی سرنگونی رژیم نبود، همه میترسیدند که حالا اینها را تار ومار کردیم دنبالش مسلما نیرو های مسلحشان میایند و یک عده ای را کشته و عده ای دیگر را دستگیر و به عنوان محارب میبرند. اما حرکت رستاخیز بسیار فرق میکند. اولا حرکت سونامی وار اجازه سرکوب با برنامه بدون اسلحه گرم را به انها نمیدهد زیرا مردم مسلما میدانند که سیل جمعیت اجازه برنامه ریزی و انسجام به انها را نمیدهد واگر حماقت کنند وبخواهند نیروی سرکوبگر بگذارند یک هجوم ساده مردم همه انها را تار ومار میکند. نیروهای سرکوبگر هم دیگر روحیه ندارند و میدانند که ایستادنشان در برابر مردم برایشان گران تمام میشود و دیگر اصلا همه نیروهایشان میدانند که راه ساده تر برایشان پیوستن به مردم است زیرا دیگر حکومتی نمیماند که بخواهد از انها استفاده کند و نانشان به او وصل باشد. پس همه این عوامل دست به دست هم میدهد و کار را برای مردم بسیار ساده میکند. "اما" یک شرط بزرگ علاوه بر حضور میلیونی مردم وجود دارد وان اینکه مردم باید امدن به خیابان را به عنوان یک کار برنامه دار ببینند ونه همینجوری راه رفتن. یعنی مثلا اگر جایی نیروی سرکوبگر غیرمسلح به سلاح گرم را دیدند بدون معطلی هجوم برده وانها راخنثی کنند. توجه کنید که به هیج وجه کتک زدن و و این جور کارها نباید در برنامه باشد. کافی است از انها بخواهید همراه شوند و بیندازید شان جلوی صف و اگر هم نخواستند کارت هایشانن را ازشان گرفته و برای مشخص شدنشان یونیفورمشان را دراورده و رهایشان کنید. جایی هم که مسلح به سلاح گرم صف کشیده اند باید سبک وسنگین کرد ودید که ایا با فریاد و درخواست تسلیم میشوند و یا احتمالا اگر فرمانده شان خواست فرمان تیر بدهد ،که البته احتمالش بسیار کم است، اسلحه را به جای سمت مردم سوی فرمانده شان خواهند گرفت؟ این حالات ایده الی است ولی اگر خواستند تیراندازی کنند دو راه چاره دارید یا عده ای شجاعت داشته باشند و به سوی انها بدوند که به احتمال زیاد همین حرکت زهره شان را اب میکند و پا به فرار میگذارند و یا اگر مزدور واقعی پست فطرت باشند باید دیگر تلفات را به جان خرید و حرکت را به طرفشان ادامه داد تا به انها رسیده و تکه پاره شان کرد. البته اگر که شرایط جوری باشد که عجله لازم نباشد میتوان در یک فاصله کم خطر تر از انها ایستاده و محاصرشان کرده تا یک زمانی دیگر خسته شده و تسلیم شوند. در این جور مواقع فرار کردن بدترین کار است و باعث میشود که مردم حتی زیر دست و پای هم له شوند. اگر که خیابان ها همه پر باشد همین محاصره کافی است. خودتان فکرش را بکنید به همین نتیجه میرسید. البته دستورهای زمان به زمان سازمان عقاب ایران را باید همواره گوش کرد و اجرا کرد. خلاصه هر چه با فکر متمرکزتر و فعالانه تر کار کنید احتمال موفقیتتان زیادتر است تا اینکه احساساتی شده و یا با کوچکترین اتفاقی داد وفریاد کنید که روحیه بقیه هم خراب شود.