همه ما میدانیم که ایرانیان داخل کشور صدمه خوردگان اصلی از ج.ا هستند و با توجه به اینکه اکثر جمعیت ایرانیان را تشکیل میدهند نقش انها در مبارزه با ج.ا بسیار بزرگتر است. اما وظیفه پاسداری از خاک و منافع ملی ایران بر عهده هر دو دسته ایرانیان داخل و خارج کشور میباشد. ما مشاهده کردیم که در این زمان سپری شده از شروع جنبش سبز بسیاری پیدا شده بودند که میگفتند ایرانیان خارج از کشور باید فقط به حمایت از جنبش درون ایران بپردازند و صدای انها را به گوش جهانیان برسانند و بفکر تشکیل گروه های سیاسی و مبارزه جدا از رهبران و مردم داخل ایران نباشند. این افراد و گروه ها اکثرا اصلاح طلبان بودند و البته دولت اوباما هم از این عقیده به خاطر سیاست مماشات با ج.ا حمایت میکرد. از همه موافق تر با این عقیده خود ج.ا بود، زیرا میدانست که با زیر کنترل داشتن فیزیکی رهبران خود نخواسته و از روی ناچاری از سوی مردم بهانه شده جنبش سبز، میتواند جنبش مردم را زیر کنترل داشته باشد. اصلاح طلبان (نمونه: اکبر گنجی) در حقیقت ضد فرهنگ و تاریخ ایران هم که به خارج امده بودند، روی این عقیده بسیار تبلیغ میکردند و تشکیل هر گروه سیاسی ای را البته غیر از خودشان در خارج نفی کرده و از شکل گیری ان سعی میکردند جلوگیری کنند. مردم داخل ایران هم که 32 سال زیر تبلیغات ج.ا، دیگر انگونه که باید و شاید تاریخ واقعی خود را نمیشناختند و اتحاد ملی را ارج نمی نهادند، متاسفانه تا حدودی مشغول این بازی ها شدند و با شعارهایی مانند ما خودمان رهبر هستیم و یا چسبیدن به رهبرهای با فرهنگ ایران بیگانه و زیر کنترل فیزیکی ج.ا، به طور جدی خواستار تشکیل یک رهبری در خارج متشکل از میهن پرستان واقعی و دور از حیطه زور ج.ا نشدند. مزید بر این ایرانیان واقعا دلسوز مقیم خارج هم تحت تاثیر این عقیده ها و به خاطر درک نکردن مهمتر بودن اتحاد ملی از اختلافات ایدئولوژیکی، و دیگر عوامل نتوانستند یک تشکیل سیاسی ملی برانداز ج.ا را ایجاد کنند.
با توجه به اینکه خطر حمله نظامی خانمانسوز و دیگر خطرها از جمله جنگ بین ج.ا و اعراب و اشغال خاک ایران از سوی اعراب و دیگر خطرها، بسیار جدی وجود دارد؛ ایرانیان خارج وظیفه ملی دارند که انها هم وظیفه بسیار مهم خود را در تلاش همه جانبه سیاسی برای جلوگیری ویا محدود کردن صدمات به جان و منافع ایرانیان، جدی گرفته و با توجه به اینکه مانند مردم داخل ایران اسیر ج.ا نیستند هر چه سریعتر یک اپوزیسون برانداز ملی در خارج و در صورت امکان منتخب با رای ایرانیان را تشکیل دهند. ایرانیان خارج از کشور باید بدانند که اینجور افکار مانند اینکه ما هیچکاره ایم و مردم ایران خودشان باید این رژیم را سرنگون کنند، بسیار افکار اشتباهی هستند. هیچ کدام از ایرانیان خارج از کشور نباید فکر کند که تشکیل اپوزیسیون متحد برانداز در خارج از کشور به مبارزه مردم ایران در درون کشور صدمه میرساند. مردم درون کشور در مقابله با چنین رژیمی که چندان امکاناتی در دست ندارند. تظاهرات واعتصابات تنها ابزار در دست انهاست که تظاهرات کاملا سرکوب شد و از سرگیری ان هم تنها زمانی معقول است که اولا قیامی همگانی و به قصد سرنگونی ج.ا باشد و دوما در صورت سرکوب، نیروهای نظامی خارجی به کمک قیام مردم بیایند. اعتصابات هم که باید از سوی یک اپوزیسیون برانداز مقیم خارج هماهنگی شود و مردم ایران متاسفانه اینجوری که پیداست انجام اعتصابات برایشان حتی مشکل تر از انجام تظاهرات و جلوی گلوله رفتن میباشد. بنابراین ایرانیان باید یک ارگان سیاسی برانداز را متحدا تشکیل دهند وسعی کنند، با نشان دادن پشتیبانی همه جانبه خود از ان همچنین با فشارهای حقوقی و با تاثیر عظیم روی افکار عمومی جهان ، جامعه جهانی را مجبور کنند که منافع ملی ایران را رعایت کند.
ایرانیان داخل هم باید منطقا خواهان تشکیل چنین اپوزیسیون حافظ منافع ملی خود باشند. اما اگر از روی اشتباه فکر میکنند که تشکیل چنین اپوزیسیونی لازم نیست ، خوب مبارزه خود را همانگونه که خود میخواهند در درون کشور ادامه دهند. ایرانیان خارج از کشور باید خیلی هم خوشحال باشند اگر ایرانیان داخل بتوانند به تنهایی مانع از برباد رفتن کشورشان شوند. اما چون از دست رفتن خاک ایران در طول تاریخ همیشه وجود داشته است و مردم ایران هیچگاه نتوانسته اند زمانی که حاکمان نالایقشان به ان رضایت داه اند از این امرجلوگیری کنند ( نمونه اش از دست رفتن بحرین در زمان محمد رضا شاه)، در قرن 21 میلادی که نالایق ترین و بی وطن ترین حاکمان بر ایران حاکمند و این خطر مجددا وجود دارد شاید ایرانیان خارج از کشور ( با توجه به جمعیت نسبت زیاد ایرانیان در این مقطع زمانی در خارج از کشور) بتوانند برای یک بار هم که در تاریخ شده باشد، از این عمل جلوگیری کنند.
نتیجه گیری نهایی این است که: هر چند که جمعیت ایرانیانیان خارج کمتر از ایرانیان داخل است اما به دلیل انکه محدودیت های ایرانیان داخل را ندارند، در این شرایط و برهه زمانی، میتوانند نقش بسیار بزرگتری را به نسبت تعدادشان در تاریخ ایران ایفا کنند.
هر کسی که در ایران به دنیا امده است و مثلا تا دوران نوجوانی و جوانی در ایران زندگی کرده است، روحیه اش انگونه شکل گرفته است ، که تا اخر عمر خود را به ایران وابسته میداند و به خودی خود از مشکلات کشورش رنج میبرد، هر چند که سالیان درازی در خارج زندگی کرده باشد. البته منهای ان افرادی در بین ایرانیان خارج نشین که سود جو و مزدور هستند. با توجه به این موضوع و اینکه این افراد اکثرا در جوامع دمکرات هم زندگی میکنند میتوان تصور کرد که نقش انها در جلوگیری از اسیب به ایران و استقرار دمکراسی و براندازی ج.ا میتواند بسیار بیشتر از تعداد انان نسبت به کل جمعیت ایران باشد.
با توجه به اینکه خطر حمله نظامی خانمانسوز و دیگر خطرها از جمله جنگ بین ج.ا و اعراب و اشغال خاک ایران از سوی اعراب و دیگر خطرها، بسیار جدی وجود دارد؛ ایرانیان خارج وظیفه ملی دارند که انها هم وظیفه بسیار مهم خود را در تلاش همه جانبه سیاسی برای جلوگیری ویا محدود کردن صدمات به جان و منافع ایرانیان، جدی گرفته و با توجه به اینکه مانند مردم داخل ایران اسیر ج.ا نیستند هر چه سریعتر یک اپوزیسون برانداز ملی در خارج و در صورت امکان منتخب با رای ایرانیان را تشکیل دهند. ایرانیان خارج از کشور باید بدانند که اینجور افکار مانند اینکه ما هیچکاره ایم و مردم ایران خودشان باید این رژیم را سرنگون کنند، بسیار افکار اشتباهی هستند. هیچ کدام از ایرانیان خارج از کشور نباید فکر کند که تشکیل اپوزیسیون متحد برانداز در خارج از کشور به مبارزه مردم ایران در درون کشور صدمه میرساند. مردم درون کشور در مقابله با چنین رژیمی که چندان امکاناتی در دست ندارند. تظاهرات واعتصابات تنها ابزار در دست انهاست که تظاهرات کاملا سرکوب شد و از سرگیری ان هم تنها زمانی معقول است که اولا قیامی همگانی و به قصد سرنگونی ج.ا باشد و دوما در صورت سرکوب، نیروهای نظامی خارجی به کمک قیام مردم بیایند. اعتصابات هم که باید از سوی یک اپوزیسیون برانداز مقیم خارج هماهنگی شود و مردم ایران متاسفانه اینجوری که پیداست انجام اعتصابات برایشان حتی مشکل تر از انجام تظاهرات و جلوی گلوله رفتن میباشد. بنابراین ایرانیان باید یک ارگان سیاسی برانداز را متحدا تشکیل دهند وسعی کنند، با نشان دادن پشتیبانی همه جانبه خود از ان همچنین با فشارهای حقوقی و با تاثیر عظیم روی افکار عمومی جهان ، جامعه جهانی را مجبور کنند که منافع ملی ایران را رعایت کند.
ایرانیان داخل هم باید منطقا خواهان تشکیل چنین اپوزیسیون حافظ منافع ملی خود باشند. اما اگر از روی اشتباه فکر میکنند که تشکیل چنین اپوزیسیونی لازم نیست ، خوب مبارزه خود را همانگونه که خود میخواهند در درون کشور ادامه دهند. ایرانیان خارج از کشور باید خیلی هم خوشحال باشند اگر ایرانیان داخل بتوانند به تنهایی مانع از برباد رفتن کشورشان شوند. اما چون از دست رفتن خاک ایران در طول تاریخ همیشه وجود داشته است و مردم ایران هیچگاه نتوانسته اند زمانی که حاکمان نالایقشان به ان رضایت داه اند از این امرجلوگیری کنند ( نمونه اش از دست رفتن بحرین در زمان محمد رضا شاه)، در قرن 21 میلادی که نالایق ترین و بی وطن ترین حاکمان بر ایران حاکمند و این خطر مجددا وجود دارد شاید ایرانیان خارج از کشور ( با توجه به جمعیت نسبت زیاد ایرانیان در این مقطع زمانی در خارج از کشور) بتوانند برای یک بار هم که در تاریخ شده باشد، از این عمل جلوگیری کنند.
نتیجه گیری نهایی این است که: هر چند که جمعیت ایرانیانیان خارج کمتر از ایرانیان داخل است اما به دلیل انکه محدودیت های ایرانیان داخل را ندارند، در این شرایط و برهه زمانی، میتوانند نقش بسیار بزرگتری را به نسبت تعدادشان در تاریخ ایران ایفا کنند.
هر کسی که در ایران به دنیا امده است و مثلا تا دوران نوجوانی و جوانی در ایران زندگی کرده است، روحیه اش انگونه شکل گرفته است ، که تا اخر عمر خود را به ایران وابسته میداند و به خودی خود از مشکلات کشورش رنج میبرد، هر چند که سالیان درازی در خارج زندگی کرده باشد. البته منهای ان افرادی در بین ایرانیان خارج نشین که سود جو و مزدور هستند. با توجه به این موضوع و اینکه این افراد اکثرا در جوامع دمکرات هم زندگی میکنند میتوان تصور کرد که نقش انها در جلوگیری از اسیب به ایران و استقرار دمکراسی و براندازی ج.ا میتواند بسیار بیشتر از تعداد انان نسبت به کل جمعیت ایران باشد.