برخی وقت ها که ادم در مورد تاریخ و حمله مغول فکر میکند از خود میپرسد که چه اتفاقی ان زمان افتاد که مردم ایران اینگونه شکست خوردند. اگر نظری به همین جنبش سبز و اقدامات مردم در طول بیش از دو سال بکنیم شاید پاسخ خود را بتوانیم بگیریم. اشکالاتی که ایرانیان ان دوران داشته اند وایرانیان کنونی قطعا دارند را میتوان چنین خلاصه کرد: 1ـ ما به جای اینده نگر بودن و برنامه منسجم و اینده گرا داشتن ، کوتاه نگر و به فکر یک جوری امروز را به فردا سر کردن هستیم. نتیجه این میشود که یک زمانی همین امروز به فردا سرکردن هم امکان پیدا نمیکند و وضع به جایی میکشد که نابودی و بدبختی همه را به دنبال دارد. نمونه اش همین که مردم در طول این 32 سال یک بار هم نتوانستند یک اعتصاب سراسری و کوبنده ترتیب دهند که تنها راهی است که میتواند واقعا یک حکومت غارتگر و ستمگررا به پایین بکشد. حتما در مدرسه ها دیده بودید که یک معلمی که به حساب زرنگ بود زمانی که بچه ها در کلاس شلوغ میکردند یکی را میکشید بیرون و حسابی میزد وبقیه ساکت میشدند. در مورد اعتصاب رفتار مردم متاسفانه مثل همین بچه ها شده است. مثلا دولت در صورت اعتصاب یکی را اخراج میکند دیگران میترسند و میایند سرکارهایشان و خیلی هم معذرت میخواهند. در صورتیکه همه میدانند اگر همه به اعتصابشان ادامه دهند نه تنها در شرایطی حتما به سقوط حکومت خواهد انجامید بلکه حداقل نتیجه ای که برایشان خواهد داشت بالا رفتن حقوق و مطالباتشان خواهد بود. چاره کار در این است که ما واقعا فکر خود را عوض کرده و به ارزش انسانی خود پی ببریم و از محافظه کاری دست بردارییم و پیه اخراج شدن و این جور چیزها را هم برای کوتاه مدت به تن خود بمالیم و این فکر را در خود نهادینه کنیم که ما بچه مدرسه نیستیم که بترسیم بلکه اگر پایداری کنیم پیروزی مان قطعی است. 2ـ ما هیچ اتحادی بجز در مواردی استثنایی نداریم . مثلا در همین موضوع اعتصابات چنانکه در هر کارخانه ای در هر اداره ای که اعتصاب میشود اگر یکی اخراج شد دیگران به جای ترسیدن و رفتن سر کار همگی استعفا دهند مسلما حکومت ظالم به تکافو میافتد و از ترس اینکه این برنامه به همه جا سرایت نکند همان یکی اخراجی را هم دوباره سر کار میاورد و مطالبات را هم بر اورده میکند. همین موضوع اگر هماهنگ و همزمان باشد میتواند به یک بحران سراسری برای حکومت تبدیل شده و ان را به زیر بکشد. در کشور ما هم که همه اقتصادش روی دلالی و کار غیر تولیدی و فروش نفت و واردات میباشد، اگر که هیچ کس هیچ کاری هم نکند وضع چندان تغییری نمیکند و حکومت همان مواد غذایی را که وارد میکند مجبور است یا بین مردم با قیمت مناسب تر توزیع کند و یا بگذارد فاسد شوند و دور بیاندازد. البته وضع در صورت اعتصاب سراسری برای همه بشدت بدتر خواهد شد اما اگر ما این عیب امروز به فردا سر کردن را برای مدتی دور بیاندازیم و بدانیم که اگر کاری نکنیم فردایمان به همین گرسنگی خوردن خواهد کشید، باید این سختی ها و مشکلات را تا بیرون انداختن حکومت به جان بخریم و ادامه دهیم. 3ـ خود محور و بیشتر به فکر خود هستیم تا به فکر جامعه. نتیجه اش هم این میشود که جامعه نمیتواند پیشرفت بکند و در نتیجه فقر و فلاکت عمومی بر جامعه چنگ میاندازد. حالا یا ما زرنگیم و با باند بازی و طرفداری از ظالم وحکومت ظالم و رانت خواری وشراکت در دزدی به چپاول بقیه جامعه میپردازیم و پولی برای زندگی خواهیم داشت ویا حتی ثروتمند میشویم و یا اینکه زرنگ و چاپلوس وبی وجدان و خوش شانس نیستیم و مجبور میشویم همان پول ناچیزی را که ظالمان برای ما باقی گذارده اند بین خود تقسیم کنیم و مثل بخش بزرگی از جامعه به نان شب محتاج بمانیم. نتیجه جانبی این عیب هم بی وجدان و بی رحم شدن ما میشود که اگر همسایه مان هم از گرسنگی بمیرد ککمان نمیگزد و فوقش برای داداشمون و یا پسرعمویمان که مشکل پیدا کرده اند اندکی احساس همدردی میکنیم. 4ـ اصل را ول میکنیم و به فرع میچسبیم: مثلا همین که مردم همه میدانند که اصل مطلب سرنگونی ج.ا است و دوباره خودشان را مشغول دعوای ا.ن و خ.ر میکنند و یا انتخابات مجلس و مسائل روز مره زندگی.
در مورد اینکه چه راهی را باید برای براندازی حکومت جور وستم و رسیدن به ازادی باید بجوییم و بکار ببریم: بهترین راه همین اعتصابات سراسری است که البته لازمه اش از خود گذشتگی و اتحاد وتداوم در موضوع است. تظاهرات اگر که از یک جا هماهنگی شود و به صورت یک قیام باشد با هدف اینکه نیروهای مسلح رژیم یک تعدادی را بکشند و از کشتن خسته شوند واسلحه هایشان را بر زمین بگذارند، میتواند یک روش باشد ولی از انجایی که کمتر کسی حاضر است با دست خالی جلوی گلوله برود و این قیام هم باید واقعا میلیونی انجام شود تا موفق شود، هیچکس نمیتواند ان را توصیه کند. خوب فرض کنیم که اعتصابات سراسری را به عنوان ضربه نهایی در اینده نزدیک بتوانیم با اصلاح عیبهای خود انجام دهیم اما همین حالا چه بکنیم؟ اگر بیکار بنشینیم و یا تو مترو به حکومت فحش بدهیم که باد هوا میشود و میرود. کارهایی هم مانند تو صف نانوایی ایستادن و بادکنک هوا کردن و تظاهرات پراکنده هم همه میتوانند به وسیله مزدوران حکومت خرابکاری و مهار ومجازات شوند. ما باید یک شیوه مبارزه را انتخاب کنیم که همه زمان و به صورت انبوه قابل اجرا باشد، کسی را در معرض دستگیری و خطر قرار ندهد، حکومت را کلافه و یا حداقل عصبانی کند، اثری از خود در کوچه وخیابان بر جای بگذارد، نظر مخالف ما را با رژیم نشان دهد و قابلیت گسترش را هم داشته باشد. یکی دو شیوه میتوانند دارای این خاصیت ها باشند که برای انکه مورد تمسخر قرا نگیریم از بیان ان خود داری میکنیم. از مردم شریف میخواهیم که اگر یک شیوه ای به نظرشان میرسد که این ویژگی ها را داشته باشد ما را از ان اگاه کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر