گروهی از روشنفکران و سازمان های سیاسی وجود دارند که فکر میکنند که امریکا و غرب در گذشته و حال و حتی در اینده برای ایران یک حکومت دست نشانده خود را میخواهند که نوکر حلقه به گوش شان باشد وهمه منابع زیر زمینی ما را مفت بدهد به انها بخورند و یا از ان انتظار دارند که در سیستم سرمایه داری و حلقه تولید و مصرف این سیستم حل شود و اله و بله. از جمله اینها اقای بنی صدر وسازمان خود رها گران میباشند. اقای بنی صدر که اسثقلال به معنای ضدیت در حد بالا با غرب که اصلا جزء ی از وجودش میباشد و چنان با لحن حماسه ای و سرزنش امیز از مردم میخواهد که همین جوری اینقدر تظاهرات بکنند و کشته بدهند تا یک زمانی دیگر رژیم فشنگی برایش نماند و سقوط کند ومردم بتوانند به ازادی واستقلال مورد نظر او برسند. سازمان خود رها گران در اصل همان عقیده اقای بنی صدر را دارد اما روشی را که برای براندازی رژیم در نظر دارد کارشناسانه تر است بدین صورت که میگوید مردم اگر خودسازماندهی بکنند میتوانند با دست وشکم خالی با سازماندهی درون خود و بدون فرماندهی واحد بر کلیه نیروهای سازماندهی شده و دارای تجهیزات و سلاح گرم و دارای فرماندهی رژیم غلبه پیدا کنند و بعدش هم یک جورایی حکومتی تشکیل میشود واگر ان حکومت هم خواست دیکتاتوری بشود ما دوباره نیروهای خود سازمانده خود را داریم و شروع میکنیم به براندازی ان دیکتاتوری بعدی. هر دو هم با تشکیل اپوزیسیون در خارج مخالفند مگر اپوزیسیونی که عقبه داخلی داشته باشد. چه گونه میتوان این عقبه داخلی را پیدا کرد و نشان داد ، نمیدانند ونمی گویند. ایا اصلا مردم با روش های مورد نظر این دو موافقند و خواهان روش های دیگر که شاخص ترین انها کمک نظامی هوایی غرب و تشکیل اپوزیسیون ملی وانتخاب شده در خارج میباشد نیستند، برای این دو مهم نیست. اصل برای اینها اینست که انها تشخیص داده اند که این روش ها درست هستند و مردم هم باید همین روش ها را اجرا کنند. حالا اگر اجرا نکنند هر بلایی از قبیل تجزیه کشور، سلطنت سلطانی موروثی و بمباران ویرانگر بر سر ایران امد به دلیل گوش نکردن به حرف این بزرگان بوده است. معلوم نیست اگر مردم به روش های این دو دقیقا عمل کردند و در اخر کار برایشان چیزی بجز تعداد زیادی کشته و اعدامی وزندانی بر جای نگداشت، انگاه ایا مسئولیتی بر عهده خواهند گرفت؟ ایا نمیتوانند تصور این را بکنند که رژیم اخوندی حتی ممکن است سبعانه تر از رژیم سوریه مردم را قتل عام کند ومردم ایران بر عکس مردم سوریه همان کشورهای سنی وعرب و ترکیه را هم پشتیبان خود نخواهند داشت؟
راهکار ساده تر و مطمئن تر کدام است؟ همانگونه که ما در یکی دو سال اخیر با چشم خود مشاهده کردیم، دیکتاتوری های منطقه فقط توانستند با کمک نظامی غرب سرنگون شوند. این موضوع کاملا در مورد 3 رژیمی که از نظر جانی بودن با رژیم اخوندی قابل مقایسه هستند یعنی رژیم صدام، قذافی و اسد کاملا صادق است که دو تای اولی سرنگون شده و سومی هم با کمک های نظامی فعلی وکمک نهایی غرب سرنگون خواهد شد. در جنگ جهانی دوم هم تنها ورود امریکا به جنگ بود که با ان تمام کشورهای اروپایی اشغال شده بوسیله نازی ها توانستند ازاد شوند. امریکا نخواست هیچکدام از انها را نوکر خود کند و رژیم دست نشانده خود را انجا سر کار بیاورد. عراق ولیبی هم چشم انداز اینده شان حتما بهتر از ادامه یافتن حکومت های صدام و قذافی مییباشد که قطعا جمهوری های خانوادگی موروثی ودیکتاتوری باقی میماندند. حالا اگر حکومت های فعلی این دو کشور نفت را در میاورند و میفروشند و باهاش هر کاری که دلشان خواست میکنند، دیگر تقصیر امریکا و غرب نیست؛ کار دیگری بلد نیستند. حداقل لیبی حوزه های نفتی مشترک مانند ایران با همسایه هایش را ندارد که سالانه همسایه هایش از انها 100 میلیار دلار بیشتر استخراج بکنند. تازه این همسایه های گل ما به این هم بسنده نکرده بلکه طمع خاک ایران را هم کرده اند. حالا در این شرایط این روشنفکران و سیاستمداران ما هنوز بفکر مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و استقلال و جلوگیری از دست اندازی سرمایه داری جهانی ( که فعلا بجز کوبا و چند کشور فقیر دیگر تمام اسیای شرقی و بقیه جهان را هم در بر گرفته است) بر ایران میباشند. ان طرف قضیه هم دست راستی های افراطی و شاه اللهی ها میباشند که معتقدند انور سادات و حسنی مبارک هم بسیار ادم های خوبی بوده اند و ما هم دوباره احتیاج به اینچنین حکومتی با پادشاهی اعلی حضرت رضا شاه دوم و یا یک دیکتاتور کراواتی ریش دو تیغ در نقش رئیس جمهور داریم.
. اما امریکا در کشور ما خواهان چه حکومتی است؟ این بسیار بستگی به رفتار خود ما دارد. امریکا اگر عقلی داشته باشد که بسیار هم دارد، میداند که بهترین حکومت برای ایران (که مردم ایران هم از تمامی مردم منطقه لیاقت ان را بیشتر دارند)، یک حکومت دمکرات در ایرانی یک پارچه میباشد. هیچ احتیاجی به یک دیکتاتور دست نشانده خود ندارد، زیرا در بهترین حالت تبدیل به یک محمدرضا شاه دیگر میشود که این بار مانند ج.ا برای جلوگیری از براندازیش بوسیله امریکا مطمئنا دنبال بمب اتمی هم خواهد رفت. اگر امریکا بداند که یک اپوزیسیون معقول که واقعا دمکرات باشد و معقولانه در چهارچوب نظم جهانی حرکت کند، وجود دارد قطعا به سوی ان خواهد رفت و به براندازی رژیم اخوندی کمک هم خواهد کرد و پس از ان هم دیگر از دیکتاتوری در ایران پشتیبانی نخواهد کرد و این هم باعث خواهد شد که دیگر هیچ فردی در ایران که بر سر حکومت است به فکر دیکتاتوری کردن نیافتد.( زیرا و اگر که میداند و بداند که در انصورت امریکا او را بدون شوخی برمی اندازد). بنابراین در حال حاضر فقط لازم است که افرادی در اپوزیسون پیدا بشوند که از خود بروز و نشان بدهند که واقعا در راستای این سیاست معتدل و خردمندانه حرکت میکنند، انگاه امریکا بدنبال انها خواهد رفت و به براندازی ج.ا کمک هم خواهد کرد و هیچ توقع نوکری هم ندارد. اصلا اگر این جناب اپوزیسیون ( با مشخصات اقای ایکس در مقاله مربوطه) پیدا بشود و دستور خود را از مردم بگیرد، میتواند برود پیش امریکا و اگر امریکا از او خواست که نوکر باشد بیاید به ما مردم گزارش دهد، ما خودمان میرویم بیخ خر امریکا را میگیریم که چطور خواستی نماینده ما را نوکر خود بکنی؟ پس ما در اینجا میبینیم که چه در اپوزیسیون و چه بر سر حکومت، زمانی امریکا جرات میکند که درخواست نوکری از کنشگر سیاسی بکند که او یا منتخب مردم نبوده باشد و یا اگر که یک زمانی بوده الان راه خود را در پیش گرفته و خواست مردم را اجرا نمیکند و تبدیل به یک دیکتاتور شده است. اگر که هنوز در اپوزیسیون باشد و بخواهد سر خود عمل کند معلوم است که اگر طرفش روس وچین و صدام و ملک سعود باشد باید نوکری کند. امریکا در حال حاضر فقط زمانی نوکر ان چنانی را میخواهد که اپوزیسیون ایران اینقدر ناسازگاری وحماقت از خود نشان بدهد که امریکا به این نتیجه برسد که باید خوزستان را از ایران تجزیه کند و بگذارد بقیه ایران هر غلطی خواستند برای خودشان بکنند. خوزستان در دست عرب ها! عرب است دیگر، نفت را میفروشد و مثل این ایرانی های ناسازگار نیست. نفتش را میفروشد و عشقش را میکند. تنها در این حالت است که امریکا دنبال نوکر دربست میگردد و این نوکر دربست را هم حاضر واماده دارد و ان سازمان مجاهدین خلق میباشد. انگاه سناریو این خواهد بود که پس ازحمله نظامی حکومت تمام ایران را به دست مجاهدین میدهد و انگاه انها سند جدایی خوزستان از ایران را به عنوان حکومت رسمی ایران امضا کرده و در بقیه خاک بی نفت ایران حکومتی استالینی راه میاندازند و یا با اشغال خوزستان بوسیله امریکا در انجا یک حکومت نفت فروش دیکتاتوری موافق خواست امریکا مانند شیخ نشین ها تشکیل میدهند که البته مردمش مرفه تر از بقیه خاک ایران خواهند شد و در بقیه خاک ایران اخوندها و یا پاسداران به حکومت طالبان شیعه ای ویا دیکتاتوری نظامی خواهند پرداخت. نکته مهم در اینجا اینست که اگر این حضرات روشنفکر مورد نظر ما تغییر عقیده میدادند و در نقش یک اپوزیسیون ملی ومردمی به حرکت در می امدند و منسجم و با تکیه بر رای مردم اعلام موجودیت میکردند، انگاه شاید میتوانستند این سناریو را اگر هم از سوی امریکا برای ایران مهیا شده است، با مشکل مواجه و یا کاملا بلوک وجلوگیری کنند.
در همین رایطه: خانم یا اقای ایکس (X) را به عنوان نماینده وسفیر ایران در جهان انتخاب کنید
راهکار ساده تر و مطمئن تر کدام است؟ همانگونه که ما در یکی دو سال اخیر با چشم خود مشاهده کردیم، دیکتاتوری های منطقه فقط توانستند با کمک نظامی غرب سرنگون شوند. این موضوع کاملا در مورد 3 رژیمی که از نظر جانی بودن با رژیم اخوندی قابل مقایسه هستند یعنی رژیم صدام، قذافی و اسد کاملا صادق است که دو تای اولی سرنگون شده و سومی هم با کمک های نظامی فعلی وکمک نهایی غرب سرنگون خواهد شد. در جنگ جهانی دوم هم تنها ورود امریکا به جنگ بود که با ان تمام کشورهای اروپایی اشغال شده بوسیله نازی ها توانستند ازاد شوند. امریکا نخواست هیچکدام از انها را نوکر خود کند و رژیم دست نشانده خود را انجا سر کار بیاورد. عراق ولیبی هم چشم انداز اینده شان حتما بهتر از ادامه یافتن حکومت های صدام و قذافی مییباشد که قطعا جمهوری های خانوادگی موروثی ودیکتاتوری باقی میماندند. حالا اگر حکومت های فعلی این دو کشور نفت را در میاورند و میفروشند و باهاش هر کاری که دلشان خواست میکنند، دیگر تقصیر امریکا و غرب نیست؛ کار دیگری بلد نیستند. حداقل لیبی حوزه های نفتی مشترک مانند ایران با همسایه هایش را ندارد که سالانه همسایه هایش از انها 100 میلیار دلار بیشتر استخراج بکنند. تازه این همسایه های گل ما به این هم بسنده نکرده بلکه طمع خاک ایران را هم کرده اند. حالا در این شرایط این روشنفکران و سیاستمداران ما هنوز بفکر مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و استقلال و جلوگیری از دست اندازی سرمایه داری جهانی ( که فعلا بجز کوبا و چند کشور فقیر دیگر تمام اسیای شرقی و بقیه جهان را هم در بر گرفته است) بر ایران میباشند. ان طرف قضیه هم دست راستی های افراطی و شاه اللهی ها میباشند که معتقدند انور سادات و حسنی مبارک هم بسیار ادم های خوبی بوده اند و ما هم دوباره احتیاج به اینچنین حکومتی با پادشاهی اعلی حضرت رضا شاه دوم و یا یک دیکتاتور کراواتی ریش دو تیغ در نقش رئیس جمهور داریم.
. اما امریکا در کشور ما خواهان چه حکومتی است؟ این بسیار بستگی به رفتار خود ما دارد. امریکا اگر عقلی داشته باشد که بسیار هم دارد، میداند که بهترین حکومت برای ایران (که مردم ایران هم از تمامی مردم منطقه لیاقت ان را بیشتر دارند)، یک حکومت دمکرات در ایرانی یک پارچه میباشد. هیچ احتیاجی به یک دیکتاتور دست نشانده خود ندارد، زیرا در بهترین حالت تبدیل به یک محمدرضا شاه دیگر میشود که این بار مانند ج.ا برای جلوگیری از براندازیش بوسیله امریکا مطمئنا دنبال بمب اتمی هم خواهد رفت. اگر امریکا بداند که یک اپوزیسیون معقول که واقعا دمکرات باشد و معقولانه در چهارچوب نظم جهانی حرکت کند، وجود دارد قطعا به سوی ان خواهد رفت و به براندازی رژیم اخوندی کمک هم خواهد کرد و پس از ان هم دیگر از دیکتاتوری در ایران پشتیبانی نخواهد کرد و این هم باعث خواهد شد که دیگر هیچ فردی در ایران که بر سر حکومت است به فکر دیکتاتوری کردن نیافتد.( زیرا و اگر که میداند و بداند که در انصورت امریکا او را بدون شوخی برمی اندازد). بنابراین در حال حاضر فقط لازم است که افرادی در اپوزیسون پیدا بشوند که از خود بروز و نشان بدهند که واقعا در راستای این سیاست معتدل و خردمندانه حرکت میکنند، انگاه امریکا بدنبال انها خواهد رفت و به براندازی ج.ا کمک هم خواهد کرد و هیچ توقع نوکری هم ندارد. اصلا اگر این جناب اپوزیسیون ( با مشخصات اقای ایکس در مقاله مربوطه) پیدا بشود و دستور خود را از مردم بگیرد، میتواند برود پیش امریکا و اگر امریکا از او خواست که نوکر باشد بیاید به ما مردم گزارش دهد، ما خودمان میرویم بیخ خر امریکا را میگیریم که چطور خواستی نماینده ما را نوکر خود بکنی؟ پس ما در اینجا میبینیم که چه در اپوزیسیون و چه بر سر حکومت، زمانی امریکا جرات میکند که درخواست نوکری از کنشگر سیاسی بکند که او یا منتخب مردم نبوده باشد و یا اگر که یک زمانی بوده الان راه خود را در پیش گرفته و خواست مردم را اجرا نمیکند و تبدیل به یک دیکتاتور شده است. اگر که هنوز در اپوزیسیون باشد و بخواهد سر خود عمل کند معلوم است که اگر طرفش روس وچین و صدام و ملک سعود باشد باید نوکری کند. امریکا در حال حاضر فقط زمانی نوکر ان چنانی را میخواهد که اپوزیسیون ایران اینقدر ناسازگاری وحماقت از خود نشان بدهد که امریکا به این نتیجه برسد که باید خوزستان را از ایران تجزیه کند و بگذارد بقیه ایران هر غلطی خواستند برای خودشان بکنند. خوزستان در دست عرب ها! عرب است دیگر، نفت را میفروشد و مثل این ایرانی های ناسازگار نیست. نفتش را میفروشد و عشقش را میکند. تنها در این حالت است که امریکا دنبال نوکر دربست میگردد و این نوکر دربست را هم حاضر واماده دارد و ان سازمان مجاهدین خلق میباشد. انگاه سناریو این خواهد بود که پس ازحمله نظامی حکومت تمام ایران را به دست مجاهدین میدهد و انگاه انها سند جدایی خوزستان از ایران را به عنوان حکومت رسمی ایران امضا کرده و در بقیه خاک بی نفت ایران حکومتی استالینی راه میاندازند و یا با اشغال خوزستان بوسیله امریکا در انجا یک حکومت نفت فروش دیکتاتوری موافق خواست امریکا مانند شیخ نشین ها تشکیل میدهند که البته مردمش مرفه تر از بقیه خاک ایران خواهند شد و در بقیه خاک ایران اخوندها و یا پاسداران به حکومت طالبان شیعه ای ویا دیکتاتوری نظامی خواهند پرداخت. نکته مهم در اینجا اینست که اگر این حضرات روشنفکر مورد نظر ما تغییر عقیده میدادند و در نقش یک اپوزیسیون ملی ومردمی به حرکت در می امدند و منسجم و با تکیه بر رای مردم اعلام موجودیت میکردند، انگاه شاید میتوانستند این سناریو را اگر هم از سوی امریکا برای ایران مهیا شده است، با مشکل مواجه و یا کاملا بلوک وجلوگیری کنند.
در همین رایطه: خانم یا اقای ایکس (X) را به عنوان نماینده وسفیر ایران در جهان انتخاب کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر