تظاهرات مرحله «زرد»
این مرحله از تظاهرات با هدف زیر منگنه گذاشتن قوای «غیر مسلح به سلاح گرم» سرکوبگر رژیم و ترساندن انها و در نهایت مجبور کردن انها به ترک خیابانها و در نتیجه باز شدن راه برای تظاهرات بی خطر دائم مردم در خیابان ها میباشد. چنانچه مردم یکی دو اصل ساده را در نظر بگیرند و قاطعانه اجرا کنند، این کار بدون شک عملی میباشد. اول اینکه مردم باید این موضوع را در فکر خود نهادینه کنند که سرکوبگران حکومت اشغالگران کشورشان هستند و هیچ کدام کوچکترین حقی ندارند که جلوی مردم را برای تسخیر خیابانها بگیرند. دوم بدانند که اگر نیروهای سرکوبگربه دلایلی نخواهند و یا نتوانند از اسلحه گرم استفاده کنند، با هر سلاح وتجهیزات دیگری که به میدان بیایند فایده ای به حالشان نمیکند ومردم میتوانند به راحتی شکستشان دهند. کافی است مردم در تجمعاتشان برتری نفری 3 به 1 داشته باشتند اگر که مصمم وبدون ترس و همزمان عمل کنند، میتوانند هر نیروی سرکوبگری را شکست دهند. مثال: یک گروه دویست نفری از یگان وژه در یک خیابان فرعی راه را بر شما میبندند. دسته تظاهرکنندگان 1000 نفر میباشند.اگر قبل از اینکه این یگان شروع به پرتاب گاز اشک اور کند این دسته 1000 نفری همه با هم به سوی این یگان هجوم ببرند مطمئنا میتوانند حتی بدون کمترن اسیبی کل یگان را تارو مار کنند. دو حالت وجود دارد: یا یگان از خیل جمعیت هجوم برنده میترسد وغریزی شروع به فرار میکند که این برای هجوم بران کار را بسیار راحت تر میکنند و انها میتوانند تعادل افراد یگان در حال فرار را یک یکی بر هم زده و مراحل بعدی را رویشان اجرا کنند. در حالت دوم افراد یگان سر جایشان میایستند وسعی میکنند با هجوم گران بجنگند. در اینجا او تنها میتواند از باتوم وسپر خود استفاده کند که انهم در موقعیتی که میخواهد از خودش دفاع کند و درموقعیت حمله نمیاشد؛ سنگینی این باتوم وسپر باعث میشود که هجوم گران بتوانند حتی راحت تر تعادل گاردی را به هم بزنند. تعادل بر هم خوردنشان همان و شکستشان هم همان. اگر گروه هجوم گران فقط تمرکزش را روی تنه زدن نوبتی به اینها بگذارد به راحتی هر کدامشان بعد از خوردن حداکثر 3 ، 4 تنه بر زمین میافتد. بر زمین انداختن این یگان حداکثر 5 دقیقه طول میکشد. مرحله بعدی گرفتن سریع باتوم هایشان و یک کمی تنبیه بدنیشان میباشد وهمچنین باید مجبور شوند که سریعا لباسهایشان را در اورند. چون به این طریق دوبار تحقیر میشوند. یعنی ان لباسی را که بهشان قدرت داده باید از تن در اورند. اگر توانستید لباسهایشان را هم اتش بزنید. پس از این عملیات تظاهر کنندگان ماموریت خود را انجام داده اند و میتوانند برای ان روز راه خانه را در پیش گیرند. البته در اینجا هر کسی باید بر حسب شرایط دور وبرش را بررسی کند که چگونه میتواند بدون ظن برانگیختن و نکات ایمنی دیگر محل را ترک کرده که به چنگ نیروهای کمکی که احتمالا در راهند نیافتد. هر چند اگر در تمام نقاط شهر نیروهای سرکوبگر اینچنین تارو مار شده باشند دیگر نیروی کمکی ای هم برای فرستادن ندارند. تارو مار کردن سرکوبگران موتور سوار حتی راحت تر میباشد. اگر که بخواهند از بین صف مردم رد شوند وچماق بزنند که کافی است که به جای فرار کردن ریسک یک چماق خوردن را به جان بخرید و دو سه نفر سعی کنند پشت سرهم به هر قیمتی یک ضربه از بغل بهشون بزنند. مسلما تعادل خود را از دست مییدهند و در اینجا دوباره مردم باید حداقل 3 به 1 به سرشان بریزند و تنبیهشان کنند. تنبیه هم باید شدید باشد ولی نه در حد انکه اورا به قصد کشت بزنید. توجه داشته باشید که برای این نوع مبارزه حضور همه گروه های سنی مفید است. دو سه نفر مرد میانسال کم زور هم میتوانند به راحتی یک لندهور سرکوبگر را از پا در اورند. زنان ودختران جوان خواهش میکنیم در این جور تظاهرات شرکت نکنند بلکه سعی کنند در قسمتهای دیگر شهر امداد رسانی کنند و یا راه بندان ایجاد کنند ویا کمکهای بی خطر دیگری انجام دهند.
نقش خودروسواران: زمانی که در جاهایی هستند که میبینند جنگ بین مردم وسرکوبگران میباشد، نباید کنسرت بوق راه بیاندازند بلکه باید سریعا همان وسط خیابان خوررو را خاموش کنند و در خودرو را قفل کنند و پیاده شده به کمک مردم بشتابند. احتمالا اگر در ماشین خود چوبی میله اهنی چیز دیگری برای دفاع دارند با خود بردارند ویا به مردم برسانند. با این روش راه بندان هم ایجاد میشود و نیروهای کمکی سرکوبگر نمیتوانند خودشان را برسانند.
در این نوع از تظاهرات هنوز لازم نیست که به فکر اشغال سازمانهای دولتی باشیم. این مرحله فقط باید به ترس نیرو های مزدور بیانجامد و انها را به سستی وریزش مبتلا کند. در مرحله بعدی که همان تظاهرات مرحله قرمز ویا قیام ملی میباشد باید با به وجود امدن یک ارگان مرجع برای هماهنگی وارد عمل شد.
این مرحله از تظاهرات با هدف زیر منگنه گذاشتن قوای «غیر مسلح به سلاح گرم» سرکوبگر رژیم و ترساندن انها و در نهایت مجبور کردن انها به ترک خیابانها و در نتیجه باز شدن راه برای تظاهرات بی خطر دائم مردم در خیابان ها میباشد. چنانچه مردم یکی دو اصل ساده را در نظر بگیرند و قاطعانه اجرا کنند، این کار بدون شک عملی میباشد. اول اینکه مردم باید این موضوع را در فکر خود نهادینه کنند که سرکوبگران حکومت اشغالگران کشورشان هستند و هیچ کدام کوچکترین حقی ندارند که جلوی مردم را برای تسخیر خیابانها بگیرند. دوم بدانند که اگر نیروهای سرکوبگربه دلایلی نخواهند و یا نتوانند از اسلحه گرم استفاده کنند، با هر سلاح وتجهیزات دیگری که به میدان بیایند فایده ای به حالشان نمیکند ومردم میتوانند به راحتی شکستشان دهند. کافی است مردم در تجمعاتشان برتری نفری 3 به 1 داشته باشتند اگر که مصمم وبدون ترس و همزمان عمل کنند، میتوانند هر نیروی سرکوبگری را شکست دهند. مثال: یک گروه دویست نفری از یگان وژه در یک خیابان فرعی راه را بر شما میبندند. دسته تظاهرکنندگان 1000 نفر میباشند.اگر قبل از اینکه این یگان شروع به پرتاب گاز اشک اور کند این دسته 1000 نفری همه با هم به سوی این یگان هجوم ببرند مطمئنا میتوانند حتی بدون کمترن اسیبی کل یگان را تارو مار کنند. دو حالت وجود دارد: یا یگان از خیل جمعیت هجوم برنده میترسد وغریزی شروع به فرار میکند که این برای هجوم بران کار را بسیار راحت تر میکنند و انها میتوانند تعادل افراد یگان در حال فرار را یک یکی بر هم زده و مراحل بعدی را رویشان اجرا کنند. در حالت دوم افراد یگان سر جایشان میایستند وسعی میکنند با هجوم گران بجنگند. در اینجا او تنها میتواند از باتوم وسپر خود استفاده کند که انهم در موقعیتی که میخواهد از خودش دفاع کند و درموقعیت حمله نمیاشد؛ سنگینی این باتوم وسپر باعث میشود که هجوم گران بتوانند حتی راحت تر تعادل گاردی را به هم بزنند. تعادل بر هم خوردنشان همان و شکستشان هم همان. اگر گروه هجوم گران فقط تمرکزش را روی تنه زدن نوبتی به اینها بگذارد به راحتی هر کدامشان بعد از خوردن حداکثر 3 ، 4 تنه بر زمین میافتد. بر زمین انداختن این یگان حداکثر 5 دقیقه طول میکشد. مرحله بعدی گرفتن سریع باتوم هایشان و یک کمی تنبیه بدنیشان میباشد وهمچنین باید مجبور شوند که سریعا لباسهایشان را در اورند. چون به این طریق دوبار تحقیر میشوند. یعنی ان لباسی را که بهشان قدرت داده باید از تن در اورند. اگر توانستید لباسهایشان را هم اتش بزنید. پس از این عملیات تظاهر کنندگان ماموریت خود را انجام داده اند و میتوانند برای ان روز راه خانه را در پیش گیرند. البته در اینجا هر کسی باید بر حسب شرایط دور وبرش را بررسی کند که چگونه میتواند بدون ظن برانگیختن و نکات ایمنی دیگر محل را ترک کرده که به چنگ نیروهای کمکی که احتمالا در راهند نیافتد. هر چند اگر در تمام نقاط شهر نیروهای سرکوبگر اینچنین تارو مار شده باشند دیگر نیروی کمکی ای هم برای فرستادن ندارند. تارو مار کردن سرکوبگران موتور سوار حتی راحت تر میباشد. اگر که بخواهند از بین صف مردم رد شوند وچماق بزنند که کافی است که به جای فرار کردن ریسک یک چماق خوردن را به جان بخرید و دو سه نفر سعی کنند پشت سرهم به هر قیمتی یک ضربه از بغل بهشون بزنند. مسلما تعادل خود را از دست مییدهند و در اینجا دوباره مردم باید حداقل 3 به 1 به سرشان بریزند و تنبیهشان کنند. تنبیه هم باید شدید باشد ولی نه در حد انکه اورا به قصد کشت بزنید. توجه داشته باشید که برای این نوع مبارزه حضور همه گروه های سنی مفید است. دو سه نفر مرد میانسال کم زور هم میتوانند به راحتی یک لندهور سرکوبگر را از پا در اورند. زنان ودختران جوان خواهش میکنیم در این جور تظاهرات شرکت نکنند بلکه سعی کنند در قسمتهای دیگر شهر امداد رسانی کنند و یا راه بندان ایجاد کنند ویا کمکهای بی خطر دیگری انجام دهند.
نقش خودروسواران: زمانی که در جاهایی هستند که میبینند جنگ بین مردم وسرکوبگران میباشد، نباید کنسرت بوق راه بیاندازند بلکه باید سریعا همان وسط خیابان خوررو را خاموش کنند و در خودرو را قفل کنند و پیاده شده به کمک مردم بشتابند. احتمالا اگر در ماشین خود چوبی میله اهنی چیز دیگری برای دفاع دارند با خود بردارند ویا به مردم برسانند. با این روش راه بندان هم ایجاد میشود و نیروهای کمکی سرکوبگر نمیتوانند خودشان را برسانند.
در این نوع از تظاهرات هنوز لازم نیست که به فکر اشغال سازمانهای دولتی باشیم. این مرحله فقط باید به ترس نیرو های مزدور بیانجامد و انها را به سستی وریزش مبتلا کند. در مرحله بعدی که همان تظاهرات مرحله قرمز ویا قیام ملی میباشد باید با به وجود امدن یک ارگان مرجع برای هماهنگی وارد عمل شد.
۲ نظر:
گفتید مردم باید این موضوع را در فکر خود نهادینه کنند که سرکوبگران حکومت اشغالگران کشورشان هستند و هیچ کدام کوچکترین حقی ندارند که جلوی مردم را برای تسخیر خیابانها بگیرند.
مهم تغییر همین ذهنیت در میان بسیاری از مردم است. ذهنیت اصلاح طلبی (از نوع انفعالی و شکیبایی بی مورد و تایید ارکان نظام) چنان در طی این سالها در مغز مردم رفته که آنها را از کنشهای مثمر ثمر باز میدارد.
مثال زیاد است:
-پارسال وقتی عکس خمینی را پاره کردند، نیروهای زیادی صرف این شد که جنبش سبز این کار را نکرده است!!!!
-تایید ارکان نظام (خامنهای، ولی فقیه) صریحا این را به ذهن القا میکند که وی تا حدی در سرکوب "اغتشاشگران" محق است، ولی بهتر است مهربانانهتر عمل کند!!! بهر حال جمهوری اسلامی که نباید از هم بپاشد، باید اصلاح شود!!!
-هنوز داریم در زمین نظام بازی میکنیم و نظام هم بخوبی از این ضعف ما استفاده میکند. مثلا باید دست به عصا راه برویم که نکند رژیم ما را به آمریکایی بودن یا منافق بودن متهم کند و جز آن. این تفکرات انفعالی و مضر است، چه ما هر کار بکنیم، نظام کار خود را خواهد کرد و اتهام خود را خواهد زد. نباید با ساز نظام رقصید. اصلا ما منافقیم. دقیقا صحیح است و میخواهیم سر به تن نظام نباشد. این سلاح ها را باید از نظام گرفت و از حالت انفعالی خارج شد.
بویژه سیاستمداران و تحلیلگران و کسانی که سالها در تحلیل سیاسی و بی عملی سیر میکنند، مانع سر راه ملت میگذارند با پر کردن اذهان با ذهنیتهای انفعالی.
مثال دیگری برای شما بزنم. روز ۲۵ بهمن در خیابان بودن. درست در بالای جایی که جوانان در حال شعار و تظاهرات بودند و چهارراهی را به مدت یک و نیم ساعت در دست داشتند و شعار میدادند. با فرد میانسالی بحث در مورد بسیج و حزب الله در گرفت. ایشان میگفت اینان ناآگاه هستند و خودشان هم نمیدانند چه میکنند!!!! به عبارتی در عین اینکه آمده بود تا مخالفتش را ابراز کند برای آنان دل میسوزاند.
آخر چگونه ممکن است که برای کسی که هم میهن خود را کتک میزند و وی را به دست جلادان میسپارد که احیانا در آنیده شکنجه یا کشته شود، دلسوزی کرد.
همین تفکر است که بسیاری مردم را از اقدام باز داشته است
هر آنچه گفتم اصلا منظورم خشونت نبود گرچه خشونت در موقع دفاع لازم است.
ارسال یک نظر