۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

تصویری از بحث کامنتی رد وبدل شده بین من و جناب دکتر افتخاری از سازمان خود رها گران

هم میهنان گرامی؛ در زیر بحثی را که بین من و جناب دکتر افتخاری استاد دانشگاه در امریکا از سازمان خودرهاگران در صفحه فیسبوک ایشان رد و بدل شده است مشاهده میفرمایید. در این بحث من از این عقیده دفاع کرده ام که برای سرنگونی جمهوری اسلامی کمک عملی وسیاسی کشورهای غرب حتما لازم است و برای دریافت این کمک و همراهی ما حتما احتیاج به یک نماینده منتخب خودمان در خارج داریم که این نماینده را میتوانیم با روش پیشنهادی «انتخاب اقای ایکس» (کلیک) ،انتخاب کنیم. دکتر افتخاری اما معتقدند که طرح سازمان خود رها گران مبنی بر خود سازماندهی در کشور بدون داشتن اپوزیسیون ونماینده در خارج تنها راه براندازی جمهوری اسلامی میباشد.
کامنت های من و جناب دکتر افتخاری را که کپی پیست شده اند در زیر مشاهده میفرمایید:
من: موضوع دلسوزی خارجی ها نیست. موضوع اینست که هیچ ملتی در خاورمیانه نمیتواند با دست خالی حکومت دیکتاتوری مسلح به تانک و مسلسل را سرنگون کند. نمونه: لیبی، سوریه، بحرین. کمک گرفتن از کشور های دوست برای ساقط کردن رژیم دیکتاتوری ننگ نیست. در جنگ جهانی دوم المان هم بوسیله قدرت های خارجی ازاد شد. 

دکتر افتخاری:دوست عزیز جناب کامبیز پاپاس: نکته ای که شما به آن توجه نمی کنید، نقطه اشتراک موجود در همه اینکشورهاست که نام بردید و آن هم ابتدا «بوجود آمدن حرکتهای اعتراضی جدی و مردمی» در داخل کشور هایشان ، و سپس کشورهای خارجی بفکر افتاده اند...! یعنی اول یک ملت علایم حیاتی_اعتراضی از خود نشان می دهد و آنگاه کشور های خارجی را ناچار به انتخاب بین «مذاکره با رژیم موجود» ویا پشتیبانی از حرکتهای مردمی میکند. اما اگر «مردم داخل» اعتراض جدی از خود نشان ندهند و بخصوص خواستهای روشنی نداشته باشند، طبیعی است که کشورهای خارجی هم به لاس زدن «با رژیم موجود» ادامه می دهند و یا اگر منافعشان اقتضا کند بدنبال تغییر رژیم و جایگزینی آن با «اپوزیسیون وابسته خود» خواهند رفت و اصلن هم مردم ان کشور را در محاسباتشان مورد توجه قرار نمی دهند!

من: 
دوست و استاد گرامی جناب افتخاری؛ مردم ایران در سال 88 با حضور میلیونی خود این اعتراض جدی ومردمی را نشان دادند و ماه ها ان را ادامه داده و بسیار کشته و شکنجه هم شدند. تا علایم اشکاری از حمایت موثر دولت های خارجی دمکرات و (متاسفانه باعث بقای ج.ا تا کنون) نبینند، این دور باطل را دوباره تکرار نمیکنند. زیرا ان را تلاشی بیهوده و جان خود را بیهوده از دست دادن میدانند.در ضمن این حرکت های اعتراضی حتما نباید دوباره تظاهرات و عکس برداری از کشتار مردم در خیابان ها باشد. اگر دولت های خارجی بنا به وظیفه خود در قبال ملت ایران و برای منفعت خودشان هم میخواهد که اقدامی بکنند همان جنبش سال 88 برایشان کافی خواهد بود. وظیفه ما ایرانیان مقیم خارج است که روی این دولت ها فشار اورده و با رفتار معقول خود انها را ترغیب به چنین اقداماتی بکنیم. خلاصه اینبار اول: تضمین حمایت تا سرنگونی ج.ا از این کشورها، و دنبالش قیام مردم.

دکتر افتخاری:
دوست عزیز جناب کامبیز پاپاس: با آغاز اولین اعتراضات در سال ٨٨، شاهد تغییر رفتار کشورهای غربی درمقابل رژیم بودیم که روند آن روز بروز خصمانه تر شده است. اما دقت کنید که اشکال بزرگ قیام ٨٨، نبود مدیریت و سازماندهی مردمی و فقدان شعارهای استراتژیک بود! فرموش نکنید که همان جمعیت عظیم چند میلیونی بدنبال مهندس موسوی افتاده بود!!! و در خواستش یا شعار اصلیش «رای منو پس بده بود».تازه همان هم تداوم نیافت و با اولین تهاجم مزدوران رژیم تارو مار شد «مقایسه کنید با مقاومت مرم سوریه و حتی لیبی و مصر».
در مورد کشورهای خارجی و اینکه تصور شود که «آنها در مقابل ملت ایران تعهد دارند » من معتقدم که آنها تنها به منافع خوشان متعهدند، و هرگز حتی خودشان هم شعارهای عوام فریبانه شان از قبیل «بردن دمکراسی به کشورهای دیگر را» قبول ندارند و ما هم بهتر است امید واهی به کمک داوطلبانه و بدون نیات سو استفاده گرانه از آنان نبندیم! بطور کلی عرض می کنم که بهتر است اول نگاه را بداخل کشور ببندیم و سعی کنیم با سازماندهی یک درصدیهای داخل کشور «حرکات اعتراضی سازماندهی شده را آغاز کنیم» آنگاه مطمن باشید کشورهای غربی برای نزدیکی به این اپوزیسیون که دارای عقبه اجتماعی در داخل باشد، سرودست می شکنند و از هم سبقت می گیرند و نیازی به درخواست و خواهش و تمنا و باج دهی از جانب ما نخواهد بود.
فرموده اید: *خلاصه اینبار اول: تضمین حمایت تا سرنگونی ج.ا از این کشورها، و دنبالش قیام مردم. * فکر می کنم حتی اگر کشورهای غربی را دوستان جون جونی مردم ایران گمان کنیم باز هم این در خواست شما نوعی «مرد رندی و زرنگ بازی» باشد که به خارجی ها بگوییم: درست است که ما ملت دچار مشگل هستیم وکشورمان و خودمان در خطرنابودی است...اما...اما گر میخواهید ما علیه وضعیت موجود دست به اعتراض بزنیم تا سرنوشت خود را تغییردهیم، شما اول به ما ایرانی ها تعهدبدهید که از ما حمایت می کنید! بعدش ما هم قیامم میکنیم!!! فکر نمیکنید یا خیلی زرنگیم «منظورم زیادی زرنگ» و یا هنوز بچه؟

من:دوست واستاد گرامی جناب دکتر افتخاری: من کوچکتر از انم که بخواهم روی فرمایش شما حرفی بزنم. اما اگر اجازه بدهید نظر خودم رافقط بگویم. نمیدانم درست است و یانه؟ شما یک بدبینی اصولی نسبت به کشور های غربی دارید و من مایلم بدانم که شما از کجا اطلاع پیدا کردید که انها میخواهند منابع ما راغارت کنند و مخالف دمکراسی در ایران هستند. ایا شما باسیاستمدران این کشورها صحبت کرده اید وانها این موضوع را به شما گفته اند؟ من نگفتم که انها تعهدی را که به ما دارند همین جوری میایند ادا کنند. گفتم که ما باید دو شرط را براورده کنیم: از ستیز با انها و توهم پردازی دست برداریم. 2. روی انها از نظر فشار افکار عمومی و حقوقی فشار بیاوریم. بدین منظور واجب ترین چیزی که ما نیاز داریم یک چهره نماینده خود در خارج است که یک راهکار پیشنهادی برای انتخاب او را در لینکی که در اخر کامنت میگذارم توضیح داده ام. با عرض معذرت این از بیعرضگی ما ایرانیان خارج از کشور است که اینقدر بیخیال ومتوهم و بیتفاوت بنشینیم و یا راهکار های دشوار و یا غیر عملی را پیشنهاد کنیم، که مردم ما مجبور بشوند راه مردم لیبی و سوریه را بروند. شما جتما متوجه شده اید که مردم ایران دارند با زبان بیزبانی فریاد میزنند که ای ایرانی های خارج از کشور یک کاری بکنید. شما حتی از دهاتی ایرانی هم بپرسید هر چند که از لحاظ دانش سیاسی صفر باشد ولی این موضوع را میداند که تا انگلیس نخواهد تغییری در حکومت ایران بوقوع نخواهد پیوست. دیگر حالا ان شهروندانی که یک خورده سواد دارند جای خو دارد و حتما این موضوع را میدانند. شما اگز به دمکراسی عقیده دارید باید به خواسته مردم توجه کنید. حالا بر فرض که خواسته مردم هم اشتباه باشد. شما میخواهید مردم را از انجام به یک حرکتی قانع کنند که خودشان بطور غریضی میدانند که به شکست میانجامد. مردم الان کمتر به اموزگار به عنوان اپوزیسیون احتیاج دارند. انچه را که انها میخواهند یک فردی است میهن پرست و صادق که پا جلو بگذارد و بگوید ای مردم من میدانم شما چه میخواهید از من پشتیبانی کنید من میروم با پشتوانه شما انهایی را که اصل کار بدستشان است قانع و مجبور میکنم که به شما یاری رسانند تا ج.ا را براندازید. متاسفم که این را بگویم که این خیالات است که یک کسی فکر کند با دادن اموزش سازماندهی عقبه اجتماعی پیدا کرده است. به دلیل سرکوب، نماینده ایرانیان فقط وفقط میتواند مقیم خارج باشد و باید بوسیله ایرانیان خارج هم انتخاب شده باشد و نه اپوزیسیون خود خوانده باشد. در مورد جنبش سال 88 فقط همین رابگویم که اگر ان سازماندهی مورد نظر شما را هم میداشت به هیچ جایی نمیرسید. موسوی اولا داخل ایران بود دوما خواهان سرنگونی نظام نبود سوما هم همین موضوعی را که شما میگویید میگفت که اقا جنبش احتیاج به رهبر ندارد و سایبری های وزرارت اطلاعات هم همین را به خورد جوانان خام و بدبخت میدادند. جنبش سال 88 اگر یک رهبر میهنی برانداز در خارج میداشت و از ان مهمتر اوباما هم با ما! میبود طی یک ماه و کمتر رژیم را ساقط میکرد. نظر من اینست که سازمان خود رها گران باید برود دنبال پیدا کردن اپوزیسون میهنی و واقع بین و صادق در خارج از کشور و تلاش خود را برای انتخاب ومعرفی ان از سوی مردم و به مردم بکند. این خواست مردم ایران هم 100% میباشد و ما باید به نیابت از انان این انتخاب را هم بکنیم چون انها از داخل ایران امکان دادن رای خود را ندارند.در مورد «مرد رندی و زرنگ بازی» باید بگویم که ما همه داریم برای مردم ایران مبارزه میکنیم ونه برای خودمان. این موضوعی که من مطرح کردم خواسته اکثر مردم ایران است. حالا شما میخواهید اکثر مرردم ایران را مرد رند بخوانید دیگر خود دانید. حرفی که من میزنم اینست که: ایا امریکا شاه را اورد یا نه؟ ایا خمینی را اورد یا نه؟ ایا خود به این اقرار کرده یا نه؟ خوب اگر پاسخ به این پرسش ها مثبت است ما باید از امریکا بخواهیم که به عنوان وام تاریخی به مردم ایران مردم دست خالی ایران را در مقابل رژیم توپ و تانک ومسلسل، برای براندازی یاری دهد. این از بی عرضگی ما ایرانیان بویژه در خارج از کشور است که با در دست داشتن این همه حقانیت نشسته ایم و تنها راهکاری که به نظرمان میرسد دعوت مردم به رفتن جلوی رگبار مسلسل است. ما باید یک کمی از یهویان یاد بگیریم که چه لابی قدرتمندی در جهان تشکیل داده و چگونه دولت های غربی را برای منافع اسرائیل سیخونک میکنند. بیایید یک گوشه از این همه نیرویی را که برای سازماندهی مردم درون کشور صرف میکنید صرف لابی فشار بر روی امریکا بکنید. شما حتی اگر یک فاکس هم به کاخ سفید بزنید و حقانیت مردم و وام انها به مردم ایران را به انها گوشزد کنید چه انها عکس العملی نشان بدهند و چه نه، ما کار لابیگری فشار را اغاز کرده و خشت اول ان را گذاشته ایم............... در پایان عرض میکنم: شما مردم دست خالی را چه سازماندهی شده و چه غیر سازماندهی شده جلوی گلوله بفرستید زیاد به حال مردم فرقی نیمیکند. گلوله ادم را میکشد. براندازی جمهوری اسلامی یک جنگ است و در جنگ تجهیزات مناسب و سازماندهی و از همه مهمتر فرمانده لازم است. شما از این 3 مورد فقط سازماندهی را به مردم یاد میدهید و میخواهید انها را به جنگ بفرستید.

دکتر افتخاری:دوست نادیده و عزیز جناب پاپاس: از آن جاییکه احساس میکنم شما در بیاناتتان صداقت دارید، این بحث ا پی می گیرم با این امید که ره بجایی ببریم و هر کدام از ما به تکرار حرفهای قبلی خود نپردازیم که در آنصورت به محاوره دو ناشنوا مبدل خواهد شد! (بشوخی رض کردم).
شما در کامنت آخرتان چند موضوع را بشکل «قطع و یقین» مطرح و سپس نتایج مورد نظرتان را گرفته اید، مثال:
١- **Kambiz Papas در مورد «مرد رندی و زرنگ بازی» باید بگویم که ما همه داریم برای مردم ایران مبارزه میکنیم ونه برای خودمان. این موضوعی که من مطرح کردم خواسته اکثر مردم ایران است. حالا شما میخواهید اکثر مرردم ایران را مرد رند بخوانید دیگر خود دانید.**
بفرمایید «این خواسته اکثرمردم ایران» بر اساس کدام مستندات و یا آمار گیری و نظر سنجی حاصل گردیده؟ کی؟ کجا؟ و یا نظر شخص شما و چند نفر اطرافیان شماست که بعنوان «نظر اکثر مردم»مطرح میکنید؟
٢-حتی اگرنظر اکثر مرم این باشد که شما میفرمایید:
**Kambiz Papas:ایا امریکا شاه را اورد یا نه؟ ایا خمینی را اورد یا نه؟ ایا خود به این اقرار کرده یا نه؟ خوب اگر پاسخ به این پرسش ها مثبت است ما باید از امریکا بخواهیم که به عنوان وام تاریخی به مردم ایران مردم دست خالی ایران را در مقابل رژیم توپ و تانک ومسلسل، برای براندازی یاری دهد.**
سوال این است: آیا امریکا «شاه و یا خمینی» را بر اساس خواست ملت ایران و لابیهایش در آمریکا و در جهت پاسخ بدرخواست «اکثر مرم» آورد، که اینبار هم به خواست مردم ایران گوش فرا دهد? در نتیجه بتصور شما تنها کافی بود اگر این فعالین بی عرضه سیاسی خارج از کشور بجای هرگونه اتلاف وقت و تلاش برای ایجادسازماندهی در داخل، پیام مردم ایران را به سردمدارن سیاسی آمریکا می رسانند و دیگر کار تمام بود. با منطق شما باید نتیجه گیری کرد که حمله آمریکا به عراق و افغانستان و نجات مردمش از دست صدام و ملا عمر و جایگزینشان با مالکی و حمید کارزای ، بدرخواست اکثرمردم ایندو کشور و بر اساس فعالیت اپوزیسون زیرک عراقی و افغانی در خارج از کشور بوده؟ حال بگذریم که هیچ تفاوت اساسی در زندگی مردم ایندو کشور وجود نیامده وشاید بدتر هم شده!
میدانید چرا آمریکا بخود اجازه می دهد که برای ما «شاه یا خمینی» هدیه بیاورد؟ چون میبیند صحنه از حضور مرم سازمان یافته ایران خالیست! لذا با اندکی سازماندهی «شعبان بیمخها و پری بلنده ها» می تواند بر یک اکثریت «سازمان نیافته» غلبه کند! این در مورد دولت فخیمه انگلیس هم صادق است! یعنی تنها قدرت انها نیست که باعث مداخله شان در سرنوشت و کشور ما میشود، ضعف ما و بخصوص بی شکل ماندن توده ها و عدم سازماندهی ما ملت است که باعث شده ظرف ١٤٠ سال گذشته ٣ بار بظاهر انقلاب کنیم ولی تنها توانسته ایم جای دیکتاتور ها تعویض نماییم.
جالبتر اینکه شما بدلیل عدم شناخت کافی از سیستم حاکم بر امریکا و روابط قدرت در آن، آمریکا رابه شکل یک تن واحد میبینید که دارای یک مرکز قدرت است و این مرکز قدرت هم نسبت بمردم ایران کمال حسن نیت دارد و چون خود را *وامدار تاریخی ملت ایران* میداند، لذا با گرفتن اولین پیام در خواست کمک از نمایندگان مردم ایران {معلوم نیست این نمایندگان کیستند و چگونه نمایندگی اکثریت ملت را بدست آورده اند، واز همه مهمتر چه ارزشی برای امریکایها دارند} بداد مردم میرسند! لابد دلیل عدم کمک امریکا بملت سوریه در مبارزه ١٩ ماهشان با بشار اسد «نرسیدن پیام در خواست کمک مردم سوریه» به امریکاست؟
٣-** Kambiz Papas: در پایان عرض میکنم: شما مردم دست خالی را چه سازماندهی شده و چه غیر سازماندهی شده جلوی گلوله بفرستید زیاد به حال مردم فرقی نیمیکند. گلوله ادم را میکشد. براندازی جمهوری اسلامی یک جنگ است و در جنگ تجهیزات مناسب و سازماندهی و از همه مهمتر فرمانده لازم است. شما از این 3 مورد فقط سازماندهی را به مردم یاد میدهید و میخواهید انها را به جنگ بفرستید.**
پس فکر می کنید اگر مردم فاقد سازماندهی باشند اما مسلسل داشته باشند موفق می شونند؟ ایا بهتر نیست ابتدا سازماندهی شده سپس مسلح گردیده و بعد بفکر براندازی بیفتند؟ اگر سازماندهی بزعم شما مهم است و یک گروه بنام خود رهاگران در اینمورد کار جدی می کند( اگر چه به زعم شما کافی نیست)، چرا بجای تشویق این سازمان «که اقلا به یکی از موضوعات اصلی» پرداخته، و رفتن سراغ سایر گروهای اپوزیسیون و دعوت و تشویق آنها به عهده گرفتن یک یا دو موضوع دیگر که بنظر شما اهمیت دارد، به انتقاد از خود رهاگران و متهم کردن ان به بیعرضگی و حتی بدتر یعنی فرستادن مردم به جلوی گلوله می پردازید؟
بیخود نیست عده زیادی از فعالین سیاسی پس از سالها مبارزه بناگاه دلسرد شده و دست از سیاست میشورند.


من:دوست واستاد گرامی جناب افتخاری: از اینکه لطف میکنید و بحث را ادامه میدهید بسیار سپاسگزارم. من فقط قصدم از ادامه این بحث جلب کردن توجه شما به این موضوع است که راهکار های دیگری بجز خود سازماندهی هم وجود دارد که بسیار موثر تر و بهتر و واقع گرایانه تر میتوانند باشند. «این خواسته اکثرمردم ایران» را که من عرض کردم همینجوری بی هوا عرض نکردم. بله من در وبلاگم حالا به طریق اماتوری هم که شده نظرسنجی هایی کرده ام و نتیجه نظرسنجی ها در موارد مختلف همان بوده که خودم تخمین میزده ام. بعلاوه من در یکی از ایمیل هایم از شما پرسیدم که ایا شما فیدبکی از مردم در ایران دریافت کرده اید که ایا انها با این طرح خود سازماندهی شما موافقند یا نه؟ که شما پاسخی ندادید. پس همین پرسشی را که از من کردید از خودتان هم بکنید که ایا شما از این مطمئنید که اکثریت مردم ایران موافق این طرح شما هستند و اگر بله از کجا این را اطلاع پیدا کرده اید. همین بیتفاوتی مردم نشانه اینست که مردم طرح شما را قابل اجرا نمیبینند. طرح شما الان 3 سال است که دارد تبلیغ میشود واقای عرفانی حتی یکبار دعوت کردند که مردم روز عاشورا بیایند بیرون و بر طبق طرح ایشان عمل کنند. ما دیدیم که اصلا هیچ خبری نشد. حالا مردم طرح شما را درست درک نمیکنند و یا طرح شما غیر واقع بینانه و فانتزی میباشد بهر حال ما میبینیم که در عمل تا به حال نشانه هایی از اجرایش از سوی مردم وجد نداشته است. اگر کوتاه برگردیم به تظاهرات 88، شما بفرمایید اگر در ان زمان مردم طرح خود سازماندهی شما را اجرا میکردند چه اتفاقی میافتاد؟ من واقعا مشتاق هستم که شما بیایید دقیقا تشریح کنید که چه اتفاقاتی در چه فاصله زمانی می افتاد و کی و چگونه حکومت اسلامی سرنگون شده بود و ما الان چه نوع حکومتی میداشتیم. بنظر من اگر شما بیایید این سناریو را که میتوانست اتفاق بیافتد برای ما جزء به جزء یا کلی ترسیم کنید همه مشکلات ما در مورد عملی ویا عملی نبودن این طرح شما حل خواهد شد. ....ب. ا. : سوال این است: آیا امریکا «شاه و یا خمینی» را بر اساس خواست ملت ایران و لابیهایش در آمریکا و در جهت پاسخ بدرخواست «اکثر مرم» آورد، که اینبار هم به خواست مردم ایران گوش فرا دهد? ....جناب افتخاری شما برخی مواقع یک واقعه ای را که در شرایط و زمان دیگری اتفاق افتاده، مطرح میکنید و نتیجه مگیرید که در زمان و شرایط دیگری حتما همان واقعه باید اتفاق بیافتد و یا نیافتد. تازه با پر رنگ کردن این نتیجه منظور اصلی طرف دیگر بحث را کمرنگ میکنید. اولا منظور من در کل این بود که امریکا با اوردن شاه و خمینی در هر دو مورد فقط به نفع خود و سیاست های خودش عمل کرده و به ملت ایران ضرر زده است. اینها موضوعاتی است که بر اساس مدارک ثابت شده هم هستند و خود امریکا هم به ان اقرار کرده و حالا بجای ملت ایران از دولت اخوندی معذرت خواهی هم کرده است. خود امریکا هم میگوید که ما طرفدار دمکراسی وحقوق بشر هستیم. خانم کلینتون هم گفته است که رژیم اخوندی دیکتاتوری است و از همه رژیم های منطقه فاصله اش با مردمش بیشتر است. خوب این اقرار ها را که کنار هم بگذاریم، میبینیم که امریکا وامدار مردم ایران است. حالا حرف من اینست که ما به جای اینکه هی بیاییم ناله و شکوه کنیم که این پدر سوخته امریکا فقط بفکر منافع خودش است و بوده است و خواهد بود، ایا بهتر نیست برویم در افکار عمومی امریکا از طریق رسانه ها و هر وسیله دیگری که ممکن است با مطرح کردن حقانیت خود اثر بگذاریم؟ حال سنگ مفت وگنجشک مفت. اگر اثری هم نکرد که خوب نکرد! ایا شما فکر میکنید که اگر رفتید در این مورد اقدام کردید مردم ایران با شما مخالفت خواهند کرد و یا بر عکس از شما ممنون خواهند شد؟ ما که فعلا هورنت و بمب اتم و غیره نداریم که بخواهیم با زور حقمان را از امریکا بگیریم.جناب افتخاری متاسفانه به محتوای کامنت های قبلی من هم توجهی نکردید که عرض کرده بودم که امریکا اگر احمق نباشد در حال حاضر نفع خودش در این است که ج.ا را پایین بکشد. این فقط اوباما است که سیاستش را روی خوشامد عرب های منطقه و بر ضد مردم ایران تنظیم کرده و ما میدانیم که شیوخ عرب فقط بمباران و تجزیه و در عین حال ماندن ج.ا را می خواهند. در همین جا مهمترین وظیفه ما در این شرایط مشخص میشود. جلوگیری از این برنامه شیوخ و اوباما با لابی گری و افشاگری همه جانبه در نزد افکار عمومی امریکا. فعلا ول کنید شما را به هر چه میپرستید افکاری مانند جلوگیری از دیکتاتوری دوباره با ایجاد خود سازماندهی و قدرت اجتماعی. شما بیایید اولا از تجزیه و بمباران ایران جلوگیری کنید و دوما حکومت ج.ا را پایین بکشید. اگر توانستید این کار بکیند یعنی 1. ایرانی اصلا بر جا ماند و 2. هیولای ج.ا را توانستید پایین بکشید، من به شما قول میدهم که دیگر هیچ هیولایی هیولا تر از ج.ا پیدا نمیشود که بخواهد دوباره هوس دیکتاتوری بر ایران را بکند............... بنابراین در این بخش ما میتوانیم نتیجه بگیریم که: شرایط با 34 سال قبل بسیار فرق میکند و امریکا در براندازی ج.ا خوش هم نفع دارد اما اوبامای عرب پرست فعلا مخالف با این است و قدرت رسانه ای و حقانیت ما اگر ان را گسترده و متحدانه به کار بیندازیم میتواند کفه ترازو را به نفع ما سنگینتر کرده و امریکا را مجبور کند که در نهایت سیاست براندازی ج.ا را انتخاب کند که این خواسته امریکا شرط اصلی سرنگونی ج.ا میباشد...................... استاد والا مقام جناب افتخاری: من فعلا از پرداختن به پاسخ جزء به جزء بقیه فرمایشات شما خود داری میکنم چون فکر میکنم شاید دیگر حوصله خواندن ان را نداشته باشید اما در پایان یک پرسش اساسی از شما داشتم و در ضمن از شما در خواست میکنم که از طریق وبسایت خود این پرسش را به نظرسنجی بگذارید. پرسش:>>> ایا شما فکر میکنید اگر امریکا نخواهد که جمهوری اسلامی سرنگون شود ایا مردم ایران حال از هر طریقی (خود سازماندهی، قیام مسلحانه، تظاهرات سازماندهی نشده مانند مردم سوریه و غیره) هم که بخواهند وارد عمل شوند، قادر خواهند بود ج.ا را سرنگون کنند؟اجازه میخواهم به بقیه مطالب شما بپردازم: ب. ا. :کافی بود اگر این فعالین بی عرضه سیاسی خارج از کشور بجای هرگونه اتلاف وقت و تلاش برای ایجادسازماندهی در داخل، پیام مردم ایران را به سردمدارن سیاسی آمریکا می رسانند و دیگر کار تمام بود. با منطق شما باید نتیجه گیری کرد که حمله آمریکا به عراق و افغانستان و نجات مردمش از دست صدام و ملا عمر و جایگزینشان با مالکی و حمید کارزای ، بدرخواست اکثرمردم ایندو کشور و بر اساس فعالیت اپوزیسون زیرک عراقی و افغانی در خارج از کشور بوده؟ حال بگذریم که هیچ تفاوت اساسی در زندگی مردم ایندو کشور وجود نیامده وشاید بدتر هم شده! =: من عرض نکردم به جای.! شما میتوانید برنامه خود سازماندهی را اگر فکر میکنید کلید همه مشکلات است ادامه دهید. اما شما متاسفانه همیشه در کنار این برنامه خود سازماندهی به تشکیل هر گونه اپوزیسیونی در خارج حمله میکنید. صحبت شما اینست که ایرانیان خارج یک مشت ادم بیخیال بیعرضه هستند و ای مردم ایران شما فقط خودتان هستید که باید به فکر خودتان باشید و با خود سازماندهی همه کار میتوانید بکنید. اصلا در خارج اپوزیسیونی تشکیل بشود و یا نشود هیچ فرقی نمیکند. من خودم به شما ایمیل زدم و از شما خواستم که شما اگر تشکیل اپوزیسون در خارج را مفید نمیدانید حال چرا هر وقت که یک فرصتی گیر میاورید با تشکیل ان مخالفت میکنید؟ پاسخی از جانب شما نیامد. بله من هم با تشکیل اپوزیسیون خود خوانده و بی ریشه مانند خانم مریم رجوی و رضا پهلوی مخالفم اما یک اپوزیسون ملی و منتخب مردم را از اکسیژن هم لازم تر میدانم. در همین کامنت های پیشین من طرح انتخاب اپوزیسیون به روش طرح انتخاب اقای ایکس را ارائه دادم و گفتم که حدودا 80% از شرکت کنندگان در نظرسنجی با ان موافق بوده اند و نظر شما را در باره ان خواستم، شما کاملا در این مورد سکوت کردید. من پرسشم از شما اینست که شما به کدامیک از اصول زیر خود را پای بند میبینید: 1. منطق؟ 2. نظر و خواسته مردم؟ و یا 3. فقط نظر خودتان؟ تا اینجا انچه را که من از صحبت ها و ایمیلهای شما نتیجه گرفتم اینست که شما به این نتیجه رسیده اید که خودسازماندهی تنها راه سرنگونی ج.ا است و نظر مردم برایتان مهم نیست و حاضر به بحث در این مورد و پذیرفتن نتیجه حاصل از یک بحث منطقی هم نیستید. در مورد افغانستان و عراق هم لازم به توضیح نیست که با ادامه حکومت صدام و طالبان وضع مردم این کشورها به مراتب بدتر از وضع فعلیشان میبود. هر چند که وضع فعلیشان هم خوب نیست اما این تقصیر امریکا نبوده که مالکی و کرزایی در انجا حاکم هستند. امریکا کاری نمیکرد از این دو بدترش الان در انجا حاکم میبودند. ایران هم نه افغانستان است ونه عراق. شما متاسفانه همیشه مردم را بیم میدهید از اینکه وای اگر اپوزیسیونی در خارج تشکیل بشود. انها همه حتما نوکران امریکا خواهند بود و حتما یکی مانند کرزایی و مالکی خواهد امد. من نمیدانم شما برای اینده ایران یک حکومتی میخواهید که با همه کشورهای جهان دائم سر ستیز داشته باشد؟ وقتی که با امریکا و غرب از همین الان اینقدر مخالف هستید و اینچنین نظری به انها دارید، در اینده چه رفتاری با انها خواهید داشت؟ اصلا با چه کشوری میخواهید رابطه خوب داشته باشید و همکاری کنید؟ با روسیه و چین؟ اگر ما قول بدهیم که ما اپوزیسیونی میخواهیم که در خارج، از ایرانیان تشکیل شود و تا انجایی که ممکن است منتخب مردم باشد و به کار خودسازماندهی شما کاری نداشته باشد ایا حاضرید حداقل با تشکیل ان دائما مخالفت نکنید؟ ایا حاضرید که اگر این اپوزیسیون خواست شروع به کار کند و مردم هم از ان حمایت کردند با ان همکاری کنید و دست از تکروی و تبلیغ خود سازماندهی به عنوان یگانه راه حل بردارید؟ ایا به این معتقد هستید که ایرانیان خارج از کشور هم میتوانند وباید نقش مهمی را در براندازی ج.ا ایفا کنند. این نقش ایا چه میتواند باشد بجز تشکیل یک اپوزیسیون منتخب و حمایت همه جانبه ایرانیان خارج از ان؟ .......ب. ا. : پس فکر می کنید اگر مردم فاقد سازماندهی باشند اما مسلسل داشته باشند موفق می شونند؟ ایا بهتر نیست ابتدا سازماندهی شده سپس مسلح گردیده و بعد بفکر براندازی بیفتند؟ اگر سازماندهی بزعم شما مهم است و یک گروه بنام خود رهاگران در اینمورد کار جدی می کند( اگر چه به زعم شما کافی نیست)، چرا بجای تشویق این سازمان «که اقلا به یکی از موضوعات اصلی» پرداخته، و رفتن سراغ سایر گروهای اپوزیسیون و دعوت و تشویق آنها به عهده گرفتن یک یا دو موضوع دیگر که بنظر شما اهمیت دارد، به انتقاد از خود رهاگران و متهم کردن ان به بیعرضگی و حتی بدتر یعنی فرستادن مردم به جلوی گلوله می پردازید؟
بیخود نیست عده زیادی از فعالین سیاسی پس از سالها مبارزه بناگاه دلسرد شده و دست از سیاست میشورند. =: جناب افتخاری باز هم گفتار مرا با عرض معذرت اشتباه تفسیر کردید. من اصلا نگفتم که مردم را باید مسلح کرد. من گفتم اگر قرار بود جنگی اتفاق میافتاد، مردم علاوه بر سازماندهی و فرماندهی باید مسلح هم میبودند. من که بارها گفته ام که اصلا قیام مردم را چه سازماندهی شده و چه غیر سازماندهی شده در برابر جمهوری اسلامی بیفایده میدانم. زیرا ج.ا براحتی اول ان را میتواند با چماق و کهریزک و اعدام سرکوب کند. تازه اگر مردم مقاومت کنند و ادامه دهند که ما میدانیم مردم ما اهل این میدان نیستند، ج.ا با تانک از روی انها رد خواهد شد. نسخه من که در مقاله هایم بارها توضیح داده ام در دو سه راهکار خلاصه میشود. 1. اپوزیسیون تشکیل شده در خارج چنان مردمی باشد که از سوی کشورهای خارجی به رسمیت شناخته شود و بتواند از نظر سیاسی ج.ا را کاملا منزوی کند و تمام منابع مالی ج.ا را هم در اختیار خود دراورد. انگاه خود پاسداران و بسیجیان از فرط گرسنگی به جان هم افتاده و حکومت را به دست مردم بدهند. یعنی با در خواست اپوزیسیون ملی در خارج فرماندهان جزء و پاسداران و بسیجیان ساده، شورش کرده و فرماندهان کل و اخوندان را دستگیر کرده و حکومت را دست مردم بدهند. 2. راهکاری که با توجه به شرایط خارجی و برنامه اتمی الان باید انجام شود اینست که ناتو برای نفع خودش هم که شده با این اپوزیسیون مردمی در خارج همکاری کرده و به سپاه پاسداران بفهماند که تسلیم مردم شود و گرنه نابودش خواهد کرد. در این صورت با توجه به روحیه مردم ایران و شراط ویژه ایران من مطمئنم که سپاه پاسداران یا بدون هیچ مقاومتی و یا پس از چند تا بمباران اخطاری تسلیم شده و حکومت را به مردم واگذار میکند و همه مسائل اتمی و دیگر مسائل یک جا حل خواهند شد. ............ در انتها در مورد بی عرضگی: وقتی که گالوپ میاید و یک نظرسنجی قلابی بیرون میدهد که حمله اتمی به مردم ایران را توجیه میکند و اصلا جرات چنین کاری را میکند نشانه بی عرضگی کلیه ایراینان خارج از کشور است. اگر ما یک اوپوزیسون و یک لابی که فقط منافع ایران را در نظر داشت مانند لابی ایپاک یهودیان میداشتیم و قدرت رای و پشتیبانی کامل خود را هم پشت ان میگذاشتیم، نه تنها گالوپ جرات چنین کاری را نمیکرد بلکه تا به حال قطعا هزار قدم جلوتر می بودیم و اوباما هم میامد پیش ما نظر میخواست. کار سازمان شما هم بسیار صادقانه و ایثارگرانه میباشد اما از نظر من افسوس که دنبال راهکاری نا ممکن و یا بسیار مشکل رفته است و متاسفانه تمام راهکار های دیگر را نفی میکند. ای کاش یک کمی نیرو و انرژی تان را روی راهکارهایی میگذاشتید که دیگران پیشنهاد میکنند و مردم با انها موافق تر هستند.

۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

توصیه هایی بنیادی در زمینه اقتصادی واجتماعی و سیاسی برای قانون نویسان اینده ایران (بخش اول)

توضیح: خوانندگان گرامی ممکن است بگویند، این همان سیستم اقتصادی کمونیستی است. اما با دقت بیشتر متوجه خواهند شد که سیستم اقتصادی کمونیستی نیمباشد و تفاوت های بسیاری دارد. البته سیستم های کمونیستی تنها به خاطر تئوری اقتصادی شان نبود که شکست خوردند. عوامل مهم و شاید اصلی دیگر اینها بود، که حکومتهای کمونیستی دمکراتیک نبودند، همچنین سرمایه و تکنولوژی در دست کشور های غربی بود و این کشورها چون با نظام کمونیستی مخالف بودند از روانه شدن سرمایه وتکنولوژی به این کشورها جلوگیری کردند که همین باعث شد که کشور های کمونیستی در یک گردابی از بیسرمایه بودن و عقب ماندگی تکنولوژیکی گرفتار امده و چون سال به سال عقب میافتادند،حکومت هایشان هم مجبور شدند که برای حفظ خود دیکتاتوری به راه بیاندازند و در عمل از فقر وعقب ماندگی اقتصاد برای محکم کردن پایه های حکومت های خود استفاده کنند.

مالکیت خصوصی باید ممنوع شود. هر چه در ایران هست بطور مشاع و مساوی متعلق به تک تک ایرانیان میباشد. این دارایی ها برای نمونه عبارتند از : خاک، منابع طبیعی مانند جنگلها، باران، سفره های ابی رو و زیر زمینی، معادن، زمینها و ساختمانها و کارخانه ها واثار باستانی. 
مالکیتی که فرد ایرانی دارد فقط مالکیت روی «کار بازویی و فکری» خود و هم چنین ازادی های شخصی حقوق بشری اش میباشد. 
شهروند ایرانی چگونه به حق خود از مالکیت مشاعش میرسد و پرداخت مزد به چه صورت باید باشد؟ 1. استفاده عمومی از طبیعت و اب وهوا و محیط زیست پاک از طریق مالکیت عمومی برای هر ایرانی ممکن میشود. 2. تمام ثروت های طبیعی کشور با مدیریت دولتی بهره برداری بهینه شده و ثروت عاید شده از این استفاده بهینه در یک صندوق بودجه ملی واریز شده و از ان برای ایجاد فرصت های شغلی تولیدی استفاده میشود. از این صندوق بودجه ملی حقوق تمام شهروندان ایرانی به طریقی که بعدا توضیح داده میشود پرداخت خواهد شد. 
ایجاد اقتصاد تولیدی و شغل ها: بوسیله مدیریت دولتی انجام میشود. البته این مدیریت فقط بر روی ضابطه قابلیت مدیریتی مدیران ماهر انتخاب شده شکل میگیرد. در حقیقت تمامی دولت ایران تبدیل به یک شرکت بزرگ اقتصادی و صنعتی میشود که در رشته های گوناگون صنعتی وخدماتی با شرکت های خارجی به رقابت میپردازد. در تمامی شاخه های صنعتی مدیران ماهر در سطح کلان تصمیم گرفته و مدیریت میکنند. 
حقوق کارگران و مهندسان و کارمندان دولت و غیره چگونه پرداخت میشود؟  تمام ثروت ملی تولید شده که شامل برداشت بهینه از ثروت های طبیعی و تولیدات صنعتی و خدماتی و درامد حاصل از صادرات و تولیدات در این صندوق بودجه ملی واریز میشود و حقوق هر ایرانی بر حسب ضوابط زیر از این صندوق پرداخت میشود: یک خط پایین استاندارد زندگی تعیین میشود و اگر موجودی این صندوق فقط برای تقسیم در حد این خط بود، بطور مساوی بین همه یک حقوق پرداخت میشود. البته حتما در این صندوق به مراتب بیشتر پول خواهد امد و در حالت معمولی نه تنها این خط استاندارد میتواند رعایت شود بلکه به رویه تا حداکثر 3 برابر هم حقوق میتواند پرداخت شود. یعنی هر ایرانی بر حسب شغلش حداکثر میتواند 3 برابر کمترین رده شغلی حقوق بگیرد. در این رده بندی تخصصی ترین شغل ها مانند مهندسی 3 برابر ساده ترین شغل ها مانند رفتگری حقوق میگیرند. از انجا که همه بودجه و درامد ملی دست مدیریت تخصصی دولتی میباشد و مدیریت دولتی در همه زمینه ها کارفرما و حقوق پرداز میباشد هر ایرانی شاغل در هر کارخانه و هر مکانی فقط برحسب رده تخصصی حرفه خودش و بر حسب ارزش واحد کاریش حقوق میگیرد. دیگر مدیر کارخانه مسئول موفقیت کارخانه نیست و دولت در تمام زمینه ها مسئول است.  کارخانه، یک کارخانه و ان تمام ایران است  و مدیر هم مدیریت همگانی در عهده و رهبری دولتی میباشد. بنابراین هر فرد ایرانی موظف است که کار خود را خوب و با دل و جان انجام داده وبه کیفیت و تولید ثروت در این کارخانه کمک کند. در ازای این کار بر حسب رده حقوقی خود بدون هیچ مسئولیت دیگری و رها از موفقیت و یا ناموفقیت کارخانه مشغول در ان حقوق خود را میگیرد. در اینجا هر ایرانی میداند که اگر کار خود را خوب انجام دهد هر سال ثروت واریز شده به این صندوق بودجه ملی بیشتر شده و هر ماه وهر سال هر ایرانی بطور نسبی یکسان درامدش بالاتر خواهد رفت. 
با در نظر گرفتن اصل بالا هر نوع  درامدی که خارج از این محدوده باشد ممنوع وناممکن میشود. مثلا دیگر بورس بازی و سفته بازی ممکن نیست. هم چنین خرید و فروش زمین و خانه و پدیده هایی نظیر پدیده زمین خواری و ثروت کاذب با بالا رفتن ارزش زمین وخانه نا ممکن میشود. 
در زمینه مسکن تمام ساخت و مالکیت مسکن دست دولت خواهد بود. مالکیت این مسکن ها و دیگر ساختمان ها متعلق به مالکیت همگانی میباشد و مردم فقط حق زندگی کردن در این مساکن را دارند البته با رعایت تمام قوانین رایج حریم خصوصی که جزو همان حقوق انسانی شهروندان میشود. دولت بر اساس اصول زیبایی شهری و حداکثر رفاه خانه ها برای شهروندان خانه هایی را در الگو های گوناگون  میسازد و در احتیار گروه های شغلی و و ترکیب های خانوادگی متفاوت میگذارد. نکته: نتیجه میگیریم که اگر مثلا در زیر زمین یک خانه ای یک گنجی و یا یک چاه نفتی پیدا شد، انهم متعلق به مالکیت همگانی میباشد.
از انجایی که مهمترین اصل این باید باشد که همه ایرانیان باید دارای حقوق و شانس کاملا یکسان باشند، ارث بردن هم دیگر معنی پیدا نمیکند. هر کودک و نوجوان ایرانی باید شانس کاملا مساوی برای تحصیل و اینده خود داشته باشد. دولت باید این امکان را برای هر ایرانی فراهم کند. در حقیقت بیشترین بودجه ها برای اجرای اصل شانس مساوی برای همه، در همه زمینه های زندگی مانند اموزش و پرورش و بهداشت و مسکن باید در دست دولت بوده و بر اساس این اصل خرج شود. وظیفه یک ایرانی تحصیل و اموزش حرفه و بعد کار مفید و تولیدی میباشد و بقیه وظیفه ها همه به عهده دولت، یعنی مدیریت انتخاب و پذیرفته شده کلی همگانی است. 

کشور ما همین الان هم تجزیه و بوسیله همسایگان اشغال شده است.

از نظر کلی که کشور ما دست یک مشت تروجان عرب هاست که عملا میگویند خاک کشور برای ما اهمیتی ندارد. از نظر نظامی از همسایگان خود: ترکیه ، عربستان، امارات و قطر و حتی در اینده نزدیک از عراق هم ضعیف تر هستیم. پاکستان اتمی که جای خود را دارد. اما از نظر فلات قاره، زمانیکه که کشورهای عربی همسایه از حوزه های نفتی 9 برابر و سالیانه نزدیک به 100 میلیارد دلار بیشتر نفت و گاز برداشت میکنند، ایا شکی در این دارید که فلات قاره ما اشغال شده است؟ منابع دریای خزر را که حرفش را نمیزنیم. انجا که اصلا کمپلت اشغال شده است. باج دهی های اقتصادی به ترکیه هم که عملا به منزله قرادادهای خراج جنگ به روسیه در دوران قاجار است. قرادادهای ترکمان چایی گازی با پاکستان و چین اینها هم همه بدتر از خراج جنگی میباشد. ملت ما هم دنبال اجیل و مرغ میباشند. تنها راه کاری هم که به فکرشان میرسد اگر زمانی هم به فکر جنبش بیافتند تظاهرات است که انهم بدون رهبری و هدف و توانایی براندازی انجام شده و همیه شکست میخورد.  ما سورخ دعا را گم کرده ایم و گیج هستیم. از ماست که بر ماست . این سال ها سال های از بین رفتن کامل ایران است.
این پیشنهاد: طرح انتخاب اقای ایکس (کلیک)****** روی میز است. اگر طرح یهتری ندارید از ان پشتیبانی کنید. راه نجات میهن میتواند همین طرح باشد. (

۱۳۹۱ اسفند ۲, چهارشنبه

اگر ما روش مان را تغییر ندهیم، خوزستان هم تجزیه بشود بجز داد و قال سایبری کار دیگر نخواهیم توانست کرد

هم میهنان گرامی! بحرین تجزیه شد، در ان دوران حتی اینترنتی هم وجود نداشت که مردم بتوانند  حتی یک اعتراض مجازی بکنند. مردم به زندگی روزمره خوشان ادامه دادند و اجیل و مرغ وتخم مرغ هم میتوانستند بخرند. حالا خیال کردید مردمی را که جمهوری اسلامی چنان مشغول کرده است و اینچنین سرشان دنبال زندگی روزمره و گرفتاری هایشان هست، وقتی که احتمالا خوزستان از ایران جدا شد و بقول نوری زاده ضمیمه عربستان شده و نام ان به استان عربستان تغییر یافت، ایا این مردم از خود عکس العملی نشان خواهند داد؟ مطمئن باشید پس از یک سال از جدا شدن خوزستان بروید توی برخی از دهات از مردم بپرسید ایا میدانید خوزستان تجزیه شد، پاسخ خواهند داد خوزستان چی هست؟! جوانان اگاه! ایران هم پشت کامپیوترهایشان چپ و راست به جدا شدن خوزستان اعتراض میکنند. ما در جهان امروزی این انتظار را هم نداریم که مردم بیایند زیر حکومت اخوندی به تجزیه خوزستان  مثلا با برگزاری تظاهرات اعتراض کنند واحتمالا با دادن چند صد تا کشته بروند دوباره در خانه هایشان بنشینند. اینها هیچکدام خوزستان را برنمیگرداند. از دولت اشغال گر ایران فروشی هم که خودمان با بی تدبیری مان نتوانستیم از بین ببریم که نمیتوان انتظار داشت که ما را برای دفاع از خوزستان به جنگ بفرستد. بخواهد هم بفرستد در مقابل ارتش مدرن عربستان که کوچکترین شانسی نداریم. پس فکرش را بکنید چرا ما به اینجا رسیده ایم. دلیلش:  زیرا ان هایی که به اصطلاح فعالیت سیاسی میکنند مانند شاه اللهی ها و چپی ها و مجاهدین خلق  به جای فکر به میهن، فکر به حکومت رسیدن و انگاه چپاول ایران بوسیله خودشان هستند. ج.ا هم به ریش همه انها خندیده و 34 سال است انها را در ارزوی چپاول های خیالی خود گذاشته و خودش دارد چپاول میکند و زمانی که چیزی دیگر برای چپاول نماند ایران را اوراقی و تکه تکه کرده و خاک ایران فروشی میکند. اکثریت مردم ما هم که دنبال قیمت اجیل و دلالی و غیره هستند و بی خیال یا مات ومبهوت. و اما میهن پرستان واقعی ما، هیچکاره شده و به تماشا نشسته اند. نه حزب درست و حسابی ای و نه اتحادی، و نه اصلا خودی از خود نشان میدهند.
چاره اینست که این گروه از ایرانیان بویژه در خارج ازایران به خود امده و دست از بیتفاوتی بردارند و علامت حیاتی از خود نشان دهند. بهترین راهکار برای این اتحاد و ابراز وجود و توانمند شدن برای اقدامی موثر، پشتیبانی از طرح انتخاب اقای ایکس***** (کلیک) میباشد که در نظر سنجی اکثر شرکت کنندگان هم از ان پشتیبانی کرده اند. (پشتیبانی با کلیک در بخش نظرسنجی)

۱۳۹۱ بهمن ۳۰, دوشنبه

ما خواهان جنگ خیابانی خ.ر و ا.ن هستیم.

ما خواهان و مشتاق لشکر کشی خیابانی و زد وخورد اراذل و اوباش جیره خوار ا.ن از یک سو و خ.ر از سوی دیگر هستیم. ا.ن باید بداند که با این رفتاری که از خود نشان داده دیر دیرش پس از پایان دوره ریاست جمهوریش یا خودکشی میشود و یا زیر شکنجه باید اعتراف های انچنانی کرده وسپس اعدام شود. پس باید هر چه زودتر بسیجی ها و اراذل  و اوباش تحت فرماندهی خودش را به خیابان ها کشانده و دنبال تصاحب کامل قدرت باشد. خ.ر و پاسداران هم مجبور خواهند شد در ابتدا بسیجی ها و دیگر گرو های فشار و اراذل و اوباش خود را به مقابله انها روانه خیابان ها کنند.
چقدر کیف میدهد که اینها در خیابان ها به جان هم بیافتند ومردم بنشینند از پشت پنجره های خانه هایشان جدال اینها را با هم تماشا کنند.
در این میان مردم خردمند ما بهترین کاری که میتوانند بکنند اینست که زمینه ورود ازادی و دمکراسی به کشور خود را با پشتیبانی میلیونی از: طرح انتخاب اقای ایکس***(کلیک) مهیا کنند. (پشتیبانی با کلیک در بخش نظر سنجی)

۱۳۹۱ بهمن ۲۹, یکشنبه

ما باید خواهان تشدید تحریم های اقتصادی وسیاسی باشیم.

این تحریم ها همان شیمی درمانی ای هست که ملت ما برای درمان غده سرطانی گریبانگیر ایران یعنی ج.ا باید دریافت کند. متاسفانه ما ایرانیان تا تا زمانی که تا یک حدودی وضع زندگیمان درست باشد به فکر تلاش بنیادی برای تغییر در وضع ناجور موجود نمی افتیم. این سستی یکی به سرکوب حکومت های حاکم مربوط میشود و دیگری به اینکه ما دنبال راه حل های دیگر برای سرنگونی رژیم ضد میهنی حاکم نمیرویم. تنها راهکاری که به نظرمان میرسد، « تظاهرات» میباشد که انهم همیشه به راحتی بوسیله رژیم سرکوب میشود. راهکارهای دیگر مانند انتخاب یک دولت نماینده خود در خارج از طریق طرح انتخاب اقای ایکس* مورد توجه قرار نمیگیرد. حتی توصیه من در دو سال پیش مبنی بر تشکیل یک حساب  تراست (امانتی) در خارج و تبدیل پول مردم به ارزهای خارجی و انتقال ان به ان حسابهای خارجی برای ضربه زدن به نظام و نجات پول خود، مورد توجه کسی قرارنگرفت. توصیه به کارمندان شرکت نفت برای اعتصاب هم مورد تمسخر قرار گرفت و این کارمندان تغذیه گر اصلی حکومت بیشتر دلشان به حقوق بالایشان خوش بود تا عزت و اینده کشورشان.
اکنون اما ما میبینیم که همه این بلاها با تحریم ها بر سر مردم امد و بدترش هم هنوز خواهد امد. اگر حالا مردم بیایند و داد وفغان راه بیاندازند که تحریم ها را بردارید دوباره شیر تغذیه نظام باز شده و نظام دوباره جانی تازه میگیرد و در انتها مانند سرطان درمان نشده کشور را کاملا نابود خواهد کرد. بنابراین ما باید امیدوار باشیم که این شیمی درمانی که از سوی دیگران دارد اجبارا اجرا میشود، قطع نشود. مردم ما باید هر سختی ای را به جان بخرند و از این تحریم ها حمایت کنند. زیرا در انتها حقوق ان بسیجی چماق زن اگر قطع نشود حتما کمتر خواهد شد و او را هم به فکر میاندازد که ایا باید هنوز دنبال این شغل چماق زنی باشد و یا نه؟ زیرا در انتها بودجه موجود برای دزدی های کلان سردمداران و پاسداران جنایتکار نظام هم به شدت پایین میاید و جنگ گرگ ها را شدید تر میکند.
مردم افریقای جنوبی هم در زمان حکومت اپارتید از تحریم های جامعه جهانی حمایت میکردند. ما که از مردم افریقای جنوبی کمتر نیستیم. بیایید هر گونه که میتوانید صدای خود را به جامعه جهانی برای تشدید تحریم ها بلندتر برسانید و در داخل هم تا میتوانید فحش به نظام داده و مزدوران رژیم را به این راه حل راهنمودی کنید که بروند ان زمانی که زمانش شد، چماقشان را بر سر ان فرماندهان شکم گنده جنایت کارشان فرود اورند و نه جوان سوسول و در اینده نزدیک ان جوان فقیر کارگر جنوب شهری!

۱۳۹۱ بهمن ۲۷, جمعه

با پوشیدن لباس سفید، روز های شنبه هر هفته با توطئه موسسه گالوپ مقابله کنید

هم میهنان گرامی! همانگونه که میدانید موسسه نظر سنجی گالوپ چندی پیش یک نظرسنجی از درون ایران منتشر کرده بود که بر اساس ان "مثل اینکه" اکثر مردم ایران در برنامه اتمی موافق با حکومت جمهوری اسلامی هستند و مقصر اصلی تحریم ها را امریکا میدانند. ما نمیدانیم که موسسه گالوپ ایا "خود جوش" این نظر سنجی را انجام داده بود و یا یک دست هایی مانند خود دولت امریکا و یا برنامه ریزان حمله اتمی به ایران و یا گروه هایی علاقه مند به این حمله پشت این ماجرا بوده اند. هر ادم عاقلی میداند که موسسه گالوپ اینقدر ساده ونادان نیست که نداند در یک کشوری که مردم از حرف زدن با همدیگر هم میترسند، نظر سنجی تلفنی انهم از خارج از کشور نمیتواند انعکاس واقعی از نظر افراد را بدهد. مصاحبه شوندگان  حتما ترس از این داشته اند که یک نفر از وزارت اطلاعات ممکن است این فرد تلفن زننده باشد و یا ترس از این داشته اند که تلفنشان شنود میشود. ما در اینجا به گالوپ پیشنهاد میکنیم که برود یک نظر سنجی با پرسش زیر انجام دهد: اقا و یا خانم پرسش شونده،، ایا شما اگر بدانید که حمایتتان از برنامه هسته ای حکومتتان منجر به بمباران اتمی کشورتان  با صد ها هزار کشته از مردم شما میشود، ایا باز هم از برنامه هسته ای حکومتتان پشتیبانی میکنید؟ یک پیشنهاد دیگر هم ما داریم و ان اینکه گالوپ شماره تلفن ان افرادی را که بهشان تلفن زده به ما بدهد تا ما به افرادی معمولی از درون ایران ماموریت دهیم که با این تلفن شدگان دوباره تماس بگیرند و یا قرار حضوری با انها گذاشته و یا در همان پشت تلفن اعتمادشان را جلب کنند و از انها در مورد نظر واقعی و بدون ترسشان در مورد پرسش های گالوپ دوباره پرسش شود و صدای انها ضبط شده و فایل  ان به موسسه گالوپ فرستاده شود. ما مطمئنیم که انگاه نتیجه نظرسنجی گالوپ کاملا چیز دیگری از اب در میاید.  در اینجا مسلم است که گالوپ علاقه ای به نظرسنجی دوباره ندارد و وقعی به این خواسته های ما نخواهد گذاشت.  زیرا کارش هدف دار و توطئه امیز بوده و میخواهد زمینه سازی برای حمله به ایران را بکند. البته این مقدمه کار است و زمانی که تصمیم به حمله گرفته شود تمامی رسانه های امریکا به کار خواهند افتاد که به افکار عمومی امریکا بقبولانند که مردم ایران همه همان ملاها و پاسداران و بسیجی های شپشو که مرگ بر امریکا میگویند هستند و باید بمباران شوند.
کاری که ما میتوانیم بکنیم:1. مردم ایران: با پوشیدن لباس سفید و یا کرمی رنگ در روزهای شنبه به نشانه مخالفت خود با برنامه اتمی حکومت، تغییری محسوس دیداری در چهره مردمانی شهرها و بویژه تهران بوجود اورده و افکار جهانی را در سوی مخالف برنامه توطئه امیز اغاز شده بوسیله گالوپ جهت دهید. مسلما این تغییر ظاهری در رنگ لباس مردم از چشم رسانه های مهم جهانی پنهان نمیماند و بعید نیست که شبکه های تلویزیونی بزرگ مثلا CNN هم اغاز به گزارش از ایران در باره این تغییر و چرایی ان بکنند. 2. ایرانیان مقیم خارج: چه افراد تک به تک و چه سازمان های دلسوز ایران مانند سازمان خود رها گران میتوانند با ارسال فاکس به موسسه گالوپ و دیگر رسانه های امریکا و تشریح موضوع، از موسسه گالوپ خواهان معذرت خواهی شده و در غیر این صورت تهدید به شکایت به دلیل دروغ پردازی و توطئه بکنند. در اینجا مدیران سازمان های دلسوز مانند سازمان خود رها گران میتوانند بخشی از توان خود را روی تقاضا و ترتیب دادن مصاحبه های افشا گرانه با رسانه های امریکایی مانند CNN و fox news بگذارند. افراد و سازمان هایی که میخواهند در این راه اقدام کنند نباید از ابتدا تلاش خود را بدون شانس ببینند وبدین دلیل هیچ اقدامی نکنند. شما تنها کافی است که اقدام اولیه را بکنید مثلا  فاکس را بفرستید و پرینت ان را به عنوان مدرک نزد خود نگه دارید و تقاضای مصاحبه افشا گرانه را بکنید. اگر رسانه های امریکایی این تقاضا ها را رد کردند این خود یک دلیلی میشود برای وجود توطئه و مجموع این مدارک میتواند در اینده برای احقاق حقوق ملی ایران از جمله شکایت ها و دعاوی بسیار مفید باشد.

چگونگی اجرای فرضی مرحله اول انتخاب اقای ایکس(X)

یک یا چند ایرانی مقیم خارج برای این پست کاندید میشوند. مثلا اقای بهرام بزرگ منش که در واشنگتن اقامت دارد و سنش 55 سال است و قبلا مهندس الکترونیک بوده است و الان یک سال است که بازنشسته شده است و به حزب و گروهی هم وابسته نبوده و اما همیشه از زمان خروجش از ایران دائما اخبار اجتماعی و سیاسی ایران را در داخل و خارج تعقیب کرده و دائما به خاطر فرصت هایی که کشورش بواسطه وجود حکومت اخوندی از دست داده حرص وجوش خورده است و همیشه میخواسته برای سرنگونی حکومت اخوندی کاری بکند. به فارسی و انگلیسی کاملا خوب میتواند صحبت کند و با مردم و در نتیجه پس از انتخابش با سیاستمداران هم خوب میتواند معاشرت داشته باشد. سابقه درستکاری و کوشایی داشته باشد. و از همه مهمتر ایران برایش بسیار مهم باشد. این اقای ایکس برای معرفی خودش حداقل یک وبسایت درست میکند وبطور ضربتی خودش را در طول مثلا یک ماه از طریق این وبسایت واحتمالا روزنامه ها و مصاحبه های تلویزیونی به ایرانیان خارج و داخل ایران معرفی میکند. قدم بعدی مامورت دادن به یک موسسه نظرسنجی برای برگزاری یک نظرسنجی علمی انتخاباتی بین این  کاندید و کاندید های دیگر پست اقای ایکس میباشد. این نظرسنجی انتخاباتی بین کاندید هایی که برای پست اقای ایکس کاندید شده اند بعلاوه حتما چند فرد مطرح دیگر اپوزیسیون چه کاندید شده و چه نشده باشند انجام میگیرد. این چند فرد دیگر در حال حاضر اینها میباشند: اقایان رضا پهلوی، تریتا پارسی، هوشنگ امیراحمدی و خانم مریم رجوی. چرا این افراد بطور اجباری؟ زیرا این افراد حالا چه رسما اعلام کرده و یا نکرده باشند خود را نماینده اپوزیسیون و یا نماینده مردم ایران میدانند و متاسفانه امریکا و دیگر کشو های غربی اگر هم که راهی بخواهند بدهند تا به حال به اینها راه داده اند. بر همه ایرانیان اما معلوم است که اینها در واقع نماینده درصد بسیار کم تا صفر درصد مردم ایران هستند. رضا پهلوی که نمایندگی همان سلطنت طلبان را میکند که حداکثر احتمالا 5% ایرانیان میباشند. مریم رجوی که فقفط نماینده اعضای جدا نشده سازمان مجاهدین را دارد که ما نمیدانیم چند نفر باشند اما مسلما از 20000 نفر در سراسر خارج از ایران بیشتر نیستند. تریتا پارسی که یک بیوطن لابی جمهوری اسلامی است و نماینده همان اعضای سازمان نایاک میباشد که شاید هزار نفر هم نباشند و هوشنگ امیر احمدی هم که یک لابی مزدور ج.ا میباشد که اصلا مردم را هیچ حساب نمیکند و در ضمن میخواهد به نام همه مردم ایران و اما بر ضد خواسته همه مردم ایران بقای ج.ا را نزد کشورهای غربی بدست بیاورد. بنابراین در اولین و یا دومین ماموریت نظر سنجی موسسه نظر سنجی بین نفر اول و یا تنها اقای کاندید اقای ایکس و این چهار نفر یک نظرسنجی انتخاباتی برگزار میکند. من احتمال میدهم که در نتیجه انتهایی نظرسنجی درصد رای این 5 نفر بدین تناسب در بیاید. هوشنگ امیراحمدی 1%، تریتا پارسی 1%، مریم رجوی 2%، رضا پهلوی 5% و اقای ایکس مثلا اقای بهرام بزرگ منش 91%.  با  در امدن این نتیجه اقای بزرگ منش برمیدارد نتیجه را میبرد کنگره امریکا و کاخ سفید و میگوید اقایان سناتورها من نمیدانم که این اقایان تریتا پارسی و امیراحمدی اینجا در کنگره در مورد چه چیزی با شما صحبت میکنند. اگر در مورد ایران صحبتی هست لطفا با من صحبت بفرمایید. حال هم میهنان گرامی واقعا تصورش را بکنید اگر شما فقط رای خودتان را اینگونه به کار بیاندازید ایا دیگر اقای اوباما و یا کشورهای غربی میتوانند هر کار که دلشان خواست با کشور ما بکنند و شما دیگر لازم خواهد بود که اینقدر حرص وجوش بخورید؟
خلاصه کنیم: فعلا ما فقط یک کاندید برای پست اقای ایکس احتیاج داریم و دنبالش یک نظر سنجی انتخاباتی که باید پولش را بدهیم که یک موسسه نظرسنجی برایمان انجام دهد.

در همین رابطه: طرح انتخاب اقای ایکس

۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

با پوشیدن لباس سفید، برگی در تاریخ برای خود رقم بزنید.

چون با این حرکت همگانی به روشی که در زیر تشریح میشود، میتوانید در یک حکومت سراسر اختناق و ترس و وحشت، بدون اینکه ان حکومت بتواند در مقابله با ان کاری بکند، «رای» خود را به جهانیان اعلام کنید.این اعلام کردن رای خود در جهان امروزی بی نهایت مهم است و میتواند روی سیاست های جهانی اثر بگذارد و ما میدانیم که کشور ما در برهه کنونی تا چه اندازه متاثر از سیاست های جهانی است و سرنوشت و بود و نبود ما به "میزان تاثیرگذاری خواسته ملت ما روی سیاست های جهانی" بستگی دارد. در اینجا فقط نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ را یاداوری میکنم که مطمئنا زیرکانه با این هدف صورت گرفته است که به نادرستی به افکار جهانی تلقین کند که مردم ما هم خواهان بمب اتم هستند و اگر مذاکرات اتمی با ج.ا به نتیجه ای نرسید و امریکا مجبور شد انها رابمباران کند، این بمباران قانونی بوده، زیرا دولت و مردم ایران از هم جدا نبوده و بنابراین مردم ایران هم  همانند حکومتشان "خطربرای امنیت جهانی" بوده و مستحق ان بوده اند که بمباران و کشته شوند. ما اما میدانیم که این موضوع حقیقت ندارد و اکثر قاطع مردم ایران از نظر منطقی که امری بدیهی است که با وجود ج.ا  باید مخالف بمب اتمی باید باشند و هستند و از سوی دیگر در یک نظرسنجی واقعی و بدون ترس از شنود شدن به رغم همین تبلیغات دائمی فریبکارانه دستگاه تبلیغاتی نظام، حتما بالای 80% مخالفت خود را با انرژی و بمب هسته ای ابراز میکردند. حالا اگر ما مثلا به روش ابتکاری نوگونه انتخاب اقای ایکس (کلیک) ، نماینده خود را در سطح جهانی انتخاب کرده بودیم، میتوانستیم از طریق این نماینده این توطئه ها را خنثی کنیم. اما تا انتخاب احتمالی این نماینده میتوانیم در کشور خودمان روش زیر را بکار ببریم: همانگونه که پیشتر پیشنهاد هر ایرانی یک پیراهن سفید را برای روز انتخابات احتمالی حکومتی در بهار سال اینده داده بودم، پیشنهاد میکنم که این اکسیون را از همین حالا اجرا کنیم بدین ترتیب که به نشانه ضدیت کامل با رژیم جمهوری اسلامی یک روز در هفته را سفید پوش شویم. اقایان پیراهن سفید و خانم ها لباس و مانتو و روسری سفید و یا کرمی رنگ. البته روسری سفید و یا کرمی رنگ هم کفایت میکند. این یک اکسیون سوسولی و مخملی نیست بلکه ابراز رای قاطع و اتحاد مردم  و نشان دادن ان به جهانیان و روحیه دادن مردم به همدیگر ویاداوری دائم این موضوع به خودشان است که تا جمهوری اسلامی از بین نرود ایران نه تنها روز خوش نخواهد دید بلکه قطعا به سمت نابودی هم خواهد رفت. پیشنهاد میشود که «روزهای شنبه» را برای اجرای این حرکت همگانی در نظر بگیرید.

۱۳۹۱ بهمن ۲۵, چهارشنبه

سلطنت طلبان ما رویالیست نیستند بلکه شاه اللهی میباشند

منظور از رویالیست مردمان طرفداران سلطنت در کشورهای سلطنتی اروپا مانند سوئد و نروژ و انگلستان میباشند. در این کشورها پادشاهانی از خانواده هایی سلطنتی پادشاهی میکنند، که صدها و شاید در مواردی بیش از هزار سال نسل اندر نسل پادشاه بوده اند و هیچکدام با کودتا سر کار نیامده اند و اعدام و تارج نکرده اند، دارای یک نقش کاملا تشریفاتی در حکومت هستند و حقیقتا بین درصد کما بیش زیادی از مردم این کشورها دارای محبوبیت هستند. هر چند که این اقایان و خانم ها کاری وشغلی ندارند و بودجه شان بر عهده مالیات پردازان است اما بواسطه داشتن قصر های تاریخی یک جاذبه توریستی در کشور هایشان بوجود اورده و در حقیقت از طریق درامد توریستی ای که برای کشورهایشان بوجود میاورند، هزینه های خود را هم غیر مستقیم درمیاورند. کسی چاپلوسی انها را نمیکند و بسیار مواقع مورد مسخره و طنز جامعه هم قرار میگیرند. کسی بواسطه نزدیکی به انها امتیاز اقتصادی و اجتمایی بدست نمیاورد یعنی رانت خواری و پارتی بازی به دلیل قرابت با خاندان سلطنتی وجود ندارد. طرفداران انها پرخاشگر و تهمت زن به دیگران نیستند با اینکه طرفداریشان واقعی و به دلیل همین علاقه نوستالژیک به انهاست. کسی در دولت نمیگوید بله ایشان فرمودند و ما اینکار را میکنیم. و بسیاری موضوعات دیگر در همین ردیف و حد.
ایا سلطنت طلبان ما واقعا اینگونه هسند و ایا خانواده سلطنتی شان در ردیف خانواده های سلطنتی مذکور در بالا قرار میگیرد و ایا اصلا مردم ما اینقدر با سواد وفرهنگ و ارامش  ومتانت مانند مردم کشورهای اروپایی هستند؟
در اینجا فقط کوتاه به بررسی سلطنت طلبان خودمان میپردازیم: اولا ما تخمین میزیم که تعداد اینان از کل جمعیت ایران چه ساکنان ایران و چه ایرانیان مقیم خارج، کمتر از 5% میباشد. اگر خلاف این را ادعا میکنند بیایند در خارج از کشور یک نظرسنجی علمی حداقل در میان ایرانیان مقیم خارج برگزار کنند تا ادعایشان را ثابت کنند. ما اگر پول داشتیم حاضر بودیم این کار رابکنیم. این ایرانیان را میتوان به 3 دسته تقسیم کرد: دسته اول ان گروهی هستند که در زمان شاه جزو گروه رانت خواران بودند و با پول هایی که غارت کرده بودند بویژه به لس انجلس امدند و املاک خریدند و تلویزیون زدند. این دسته (حداقل پیران و نه فرزندانشان) شاید بین 20 تا 80% هنوز به حکومت سلطنتی رای بدهند. هدف اصلی اکثرشان هم اینست که بیایند در ایران و دوباره بساط رانت خواری های کلان را راه بیندازند. البته بسیارشان اصلا قصد برگشتن به ایران را ندارند. دسته دوم ایرانیان مقیم ایران هستند که با عرض معذرت خیلی سطحی اندیش هستند و خیال میکنند که چون ج.ا اینقدر بد بوده و زمان شاه بهتر بوده این بواسطه ان بوده که شاه اینقدر خوب بوده است. درک این را ندارند که اولا اگر به جای شاه یک حکومت دمکرات میبود وضع اقتصادی ان دوران حتما خیلی بهتر هم میبود و اصلا کشور به دست اخوندها نمیافتاد. شاه حداکثر کاری که کرد این بود که به اندازه این اخوندها تاراج و ویرانگری نکرد وگرنه او هم انجا ایستاده بود و اجازه میداد یک مشت رانت خور چاپلوس تاراج کنند و خودش هم سهم خودش را برمیداشت. به این دسته متاسفانه یک درصدی از روستاییان و یک در صد بسیار کمی از جوانان هم تعلق دارند. دسته سوم اما بی مخان پرخاشگری هستند نمونه بسیجیان خودمان. یا هیچ منطقی حالیشان نیست و یا اینکه به احتمال بیشتر خودشان را به خریت میزنند. به انها بگویی چرا نوکر خامنه ای و یا شاه هستی مگر انسان ها یکسان نیستند و تو خودت عقل و توانایی های هوشی و فرهنگی نداری میگویند نه ما هر چی ولایت بگوید و یا شاه بگوید. ما برای ولایت میدریم و میکشیم و شکنجه میکنیم و فحاشی میکنیم. انها همون شعبان بیمخ ها و بسیجیان و ساواکی ها و شکنجه گران سپاهی هستند که البته اکثرشان بجز ان تعداد کمی از انها که واقعا بیمار روانی هستند از اقشار فقیر و لات ها وارذل و اوباش جامعه هستند که یا وجدان درشان وجود ندارد و یا اگر وجود دارد  ان را در خود کشته اند و بر حسب درجه زرنگی و مزدوری شان یا یک جیره خور بدبخت میمانند و یا تا درجات رانت خور بزرگ و نماینده مجلس و فرمانده گارد جاویدان  و سردار سپاه پیش میروند.
هم میهنان گرامی اکثریتی اگر شما به رای خود ایمان نداشته باشید و با تکیه بر ان سعی نکنید که قدرت را که ا ز ان شماست در دست بگیرید همیشه این گروه های حکومثی فعلی و یا در اینده شاه اللهی ها چون متحد هستند وبرای غارت و رانت خواری میایند و بیوجدان هستند دست بالا را خواهند داشت و بر شما حکومت خواهند کرد. برای نجات خود از طرح انتخاب اقای ایکس حمایت کنید.

در همین رابطه: یک میلیون کلیک برای پشتیبانی از طرح اقای ایکس (X)...

دو ویدیو در باره خاندان پهلوی: لینک و لینک

۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

ثروت خاندان پهلوی چقدر است؟

در دو مقاله پیشین: مقاله اول و مقاله دوم سعی کرده بودم برای هشدار به هم میهنان از خطراتی که در پشت نقاب "حکومت پادشاهی" میتواند نهفته باشد، بگویم که چرا این حکومت برای ایران نمیتواند مناسب باشد و رضا پهلوی هم نمیتواند سمبل اتحاد ملی شود و اینکه هدف واقعی او از اینکه میخواهد این نوع حکومت را به رفراندوم بگذارد چه میتواند باشد. کاربران سلطنت طلب و نوع  رادیکال و بی مخ سلطنت طلبها که به شاه اللهی معروفند بدون انکه به نکات اصلی و برهان ها ونتیجه گیری های من پرداخته باشند، روی این موضوع ایراد گرفته بودند که من از کجا ثروت این خاندان را 100 میلیارد دلار تخمین زده بودم. یکی دو تا از کاربران شاه اللهی و واقعا بی مخ و کثیف هم با توجه به مصونیت اینترنت در بخش کامنت وبلاگ من فحش های رکیک داده بودند که من پاسخ انها را در همان بخش کامنت داده ام. این  برای اینکه این نوع کاربران بدانند که این طرز سوء استفاده از کامنت گذاری بی مجازات نمی ماند.
توجه خوانندگان گرامی را به دو ویدیو در یو تیوب جلب میکنم: ویدیوی اول (کلیک) و ویدیوی دوم (کلیک) . در این دو ویدیو یک شخص نزدیک به دستگاه سلطنت پهلوی بیان میکند که ثروت خاندان پهلوی چقدر میباشد و کلا بازگوی ماجرا های بسیاری از خانواده پهلوی از جمله اینکه رضا پهلوی میلیون ها دلار از شاه عربستان سعودی پول گرفته و حتی وقتی که یک مقدار از این "پول قول داده شده" به او تحویل نشده بوده اعتراض کرده است. (قابل توجه کامنت گذاری که مرا تازی خطاب کرده بود برای دفاع  جان نثارانه از این شاهزاده "ضد تازی اش"!)

۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

من به "سمبل اتحاد ملی" که دارایی اش را مادرش اداره کند احتیاجی ندارم.

البته در ابتدا لازم است که قبل از هر چیز از روحیه میهن پرستی ای که در شاهزاده رضا پهلوی وجود دارد تمجید بکنیم. و این تنها خصلت خوبی است که ما تا به حال در ایشان دیده ایم.  اما در موارد دیگر به ایشان انتقادات زیادی وارد است.مثلا ایشان زمانی که حرف سر دارایی و ثروتشان میشود شفاف نیستند که باید باشند. ایا از ثروتی که  پدر ایشان از کشور خارج کرده بود و مجموعا 100 میلیارد دلار تخمین زده میشود، چیزی به ایشان به ارث رسیده است؟ اگر که رسیده است چرا ایشان میگویند که پولی در اختیار ایشان نیست و همه دارایی دست مادر گرامی شان میباشد. ایا این ادعا برای این نیست که کسی از ایشان نتواند پرسشی در باره مشروعیت این ثروت بکند؟ اگر ایشان معترف هستند که تمامی یا بخشی از این ثروت نامشروع بدست امده و متعلق به ملت ایران میباشد ایا میتوانند به عنوان فرد ارشد خانواده سلطنتی این پول را خود در اختیار بگیرند وان را مثلا در یک حساب تراست بگذارند تا ان پول برای مردم ایران مثلا برای خرید دارو واذوقه خرج شود؟ ایا ایشان زمانی که به پادشاهی برسند همین رفتار را ادامه خواهند داد یعنی تا این حد زیر نفوذ مادرشان خواهند بود که حتی اختیار ثروتشان را در دست نداشته باشند. اگر که اینجور است چگونه ایشان میخواهند با این ضعف اراده سمبل اتحاد مردم ایران باشند و در دوران سخت به انها امید وقدرت بدهند. ایا ایشان فکر میکنند که اصلا میتوانند با توجه به سابقه پدر و پدربزرگشان محبوبیتی در میان ملیت های دیگر ایرانی مانند کردها وبلوچ ها داشته باشند؟ ما میدانیم که برای مثال پدر ایشان یک تیمساری داشت که به قصاب کردها مشهور بود. ایا ایشان فکر نمیکنند که از همین الان نشانه هایی از منش دیکتاتوری در ایشان وجود دارد که بعدا پس از رسیدن به سلطنت با توجه به داشتن قدرت و چاپلوسان رانت خوار این منش تقویت خواهد شد؟ دو مثال: 1. در پاسخ به این پرسش که ایشان همیشه در مجالسی که میروند میخواهند در صدر مجلس بنشینند ایشان پاسخ داده بودند که انهایی که در مجلس هستند باید مواظب باشند که به من صندلی صدر مجلس را تقدیم نکنند. این همان روش خمینی است که وقتی او را علی زمان و غیره مینامیدند مخالفتی نمیکرد. جناب رضا پهلوی! در بین مردم ایران فراوان هستند که به طمع مرحمت سلطان و یا شاه نه تنها شاه را در صدر مینشانند حتی به زمین افتاده و پای او را هم میبوسند. این مسئولیت شماست که یا پست سلطنت راقبول نکنید ویا به این چاپلوسان میدان ندهید. حال در صدر مجلس نشستن به عنوان پادشاه عیبی نیست به شرطی که به این مراحل وحشتناک ختم نشود. 2.فرموده اید که پس از سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران به همه عفو عمومی میدهید و هیچ مجازاتی در کار نیست. شما هنوز شاه نشده دارید مانند یک دیکتاتور تمام عیار حتی تکلیف قوه قضائیه و دادگاه ها را معین میکنید. بله عفو و جلوگیری از کشت وکشتار خوب است. اما عدالت و مجازات  کردن جنایتکار هم لازم است و این مجازات را قاضی کاملا مستقل بر حسب قانون تعیین میکند و نه هیچ فرد دیگری.
شاید تا حدودی برای مردم اشکار شد که شما به هیچ وجه همان سمبل وحدت ملی هم نمیتوانید باشید. نشستن شما بر تخت سلطنت اگر به دیکتاتوری و جلب چاپلوسان و رانت خوارن  منتهی نشود، تنها تبعه ای که برای مردم ایران میتواند داشته باشد تحمل مخارج هنگفت دم و دستگاه سلطنتی خواهد بود. با این پول که سالیانه سر به میلیارد ها دلار میتواند بزند، میتوان سمبلهای وحدت ملی بسیار بهتری بوجود اورد. پیشنهادات زیر را برای این منظور به ارزیابی هم میهنان گرامی میگذارم: 1. ساختن مجسمه ای در حد مجسمه افسانه ای یونانی از کوروش بزرگ و نصب کردن ان در یک میدان بزرگ تهران و یا تراشیدن مجسمه او در کوه دماوند به سبک  مجسمه رئیس جمهوران امریکا در هالیوود. 2. ساخت کاخ تخت جمشید در مقیاس اصلی در نزدیکی باقیمانده تخت جمشید و استفاده از ان برای جلب توریست ها و نشان دادن شکوه تخت جمشید. 3. بازسازی و نگهداری از اثار باستانی رهایی یافته از تخریب دست حکومت اخوندی و نشان دادن تاریخ ایران در قالب این بناهای باستانی که همه ملیت های ایرانی را مغرور کرده و ضرورت اتحادشان برای حفظ این اب وخاک را به انان یاداوری میکند.

۱۳۹۱ بهمن ۲۲, یکشنبه

اقای ایکس X نمیتواند تبدیل به دیکتاتور شود

هم میهنان گرامی؛؛؛ در راستای توصیه انتخاب فردی برای تصدی نمایندگی مردم ایران وتشکیل دولت واقعی ایرانیان در خارج کشور که در این مقاله  توضیح داده شده است، توجه شما را دوباره به این موضوع جلب میکنم که تنها حمایت بیشمار شما در قالب فعلا کلیک زدن است که پیدا شدن یک چنین فردی را ممکن میسازد. توجه داشته باشید که اقای ایکس فقط نماینده وسفیر شماست و فقط دستورهایی را که شما از طریق نظرسنجی به او میدهید و خواسته هایی را که بیان میکنید، با سران کشورهای دمکرات جهان مطرح میکند و یا در سازمان های بین المللی مانند سازمان ملل مطرح میکند. بنابراین این اقای ایکس در حقیقت خود شما هستید که به او یک چهره داده اید. در اینجا پیشنهاد میکنم که این شرط را برای اقای ایکس بگذاریم که در صورت انتخاب شدنش، تمام مخارج خود را خود باید تامین کند. یعنی خود شغلی باید داشته باشد و کار نمایندگی شما را فقط در راه میهن وافتخاری انجام دهد.
برای انجام نظرسنجی های علمی معتبر احتیاج به یک تعداد از هم میهنان مقیم کشورهای خارجی داریم که کاملا اتفاقی انتخاب شده باشند. برای شروع کار خواهشمندیم اگر هم میهنان میتوانند در مورد زیر همکار ای بکنند، ما را مطلع بفرمایند:  ما نیاز به اسامی ایرانی اولین 20 نامی از هر حرف الفبای انگلیسی داریم که در دفترچه تلفن کاغذی لس انجلس ویا کالیفرنیا درج شده اند و مایلیم که انها را به عنوان شرکت کننده ثابت در نظرسنجی ها ورای گیری ها داشته باشیم.
هم میهنان ایرانی مقیم داخل اقایان حتما به فکر خرید یک پیراهن سفید و خانم ها خرید مانتو و روسری سفید و یا کرمی رنگ باشید.

۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

چرا رضا پهلوی از ایده به رفراندم گذاشتن حکومت سلطنتی صرف نظر نمیکند. (یک احتمال قوی)

هر ایرانی منصفی میداند که شانس اینکه مردم ایران در یک رفراندوم به جای جمهوری و دمکراسی، خواهان حکومت پادشاهی پارلمانی شوند صفر است. به کسانی که میخواهند خلاف این را ادعا کنند پیشنهاد میکنیم یا اینکه بروند یک کمی درس صداقت بخوانند و یا ترتیب انجام یک نظرسنجی علمی و یا رای گیری در بین ایرانیان مقیم خارج را بدهند. خواهند دید که طرفداران حکومت پادشاهی از 5% هم کمتر خواهد بود. در مورد داخل مردم ایران این درصد حتی کمتر خواهد بود. با این وجود اما سلطنت طلبان و رادیو وتلویزیون هایشان که دست بردار نیستند. البته بدون شاه که نمیشود و رضا پهلوی هم حاضر نشده است به هیچوجه تا به حال از قصدش برای انجام رفراندوم در این مورد پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، صرف نظر کند. اما ایا هیچ ادم عاقلی میاید خود را در معرض رفراندومی بگذارد که شانسش در ان صفر است؟ اگر ایشان در این رفتارش صادق میبود ایا بهتر نبود که از برگزاری این رفراندوم صرف نظر کند و اگر میخواهد به سرنگونی جمهوری اسلامی کمک کند با این صرف نظر کردن بتواند کمک بسیار بزرگی به تمرکز نیروی اپوزیسیون بکند؟ کیست که نداند اگر ایشان صریحا اعلام میکرد که شانسی برای حکومت پادشاهی در ایران نمیبیند و بنابراین برای این مقام دیگر کاندید نمیباشد،با این عمل چه کمک بزرگی به اتحاد اپوزیسیون میشد؟ در اینکه ایشان سرنگونی جمهوری اسلامی را میخواهد کسی شکی ندارد و ایشان حتما میداند که اگر به عنوان یک ایرانی ساده و نه کاندید پادشاهی رفراندم اینده میخواست در این راه کاری بکند (و دیگر هر جایی که پا میگذاشت بقیه بجز سلطنت طلبان فرار نمیکردند و با این حساب اپوزیسیون خیلی راحت تر تشکیل میشد)، چرا این صرف نظر را تا کنون نکرده است؟ برای پرسش به این پاسخ یک پرسش دیگر مطرح میکنیم. چرا ایشان با اینکه ثروت بیکرانی دارد کمترین کمک مالی ای به تشکیل اپوزیسیون نمیکند؟ ایشان خودشان فرموده اند که پدرشان 60 میلیون دلار به خارج اورده اند و ما اگر فقط این مبلغ هنگفت را ملاک بگیریم و بدانیم که این پول را پدر و پدر بزرگ ایشان با عرق جبین وکار بدست نیاورده اند و ارث پدر پدر پدر ایشان هم نبوده است به این نتیجه میرسیم که این پول از جیب ملت مردم ایران برداشته شده است . البته همه جا گفته میشود که ثروتی که پدر ایشان از جیب ملت ایران برداشته بودند و در حسا بهای تراست سپرده بودند و ارزش املاک و جواهرات صنعتی و غیره حداقل 20 میلیارد دلار در 34 سال پیش بوده است. و با حساب ارزش پول در انموقع و امکانات سرمایه گذاری این ثروت میتوان تخمین زد که ثروت خانواده پهلوی هم اکنون حداقل 100 میلیارد دلار باید باشد که البته همه ان در اصل متعلق به ملت ایران میباشد. ایرانیان گرامی ایا تا کنون شنیده اید که ایشان 1 پنی جایی برای اپوزیسیون خرج کرده باشند و یا حتی یک کمک جزئی خیریه ای مثلا به پناهندگان سیاسی ایرانی کرده باشند؟ خیر. تنها کاری که ایشان کرده اند این بوده است که (در نبود شوربختانه یک چهره ملی اپوزیسیون ایشان تنها چهره شناحته شده هستند و از این موضوع استفاده کرده)  حمایت خود را از تشکیل یک شورای ملی اعلام کرده اند و توجه هم داشته اند که جوانان! شیفته ایشان هم در این شورا باشند و خودشان هم حالا هر جا میروند میگویند من این شورا را درست کرده ام وشاه اللهی ها هم دیگر از شادی در پوست خود نمیگنجند و بهانه ای برای اوج چاپلوسی های چندش اور خود پیدا کرده اند. برگردیم به ثروت 100 میلیارد دلاری خاندان پهلوی. خوانندگان حتما متوجه شده اند که یک احتمال قوی توجیه رفتار رضا پهلوی در به رفراندوم گذاردن حکومت پادشاهی همین ثروت میتواند باشد! چرا؟ زیرا ایشان میداند اگر این ثروت تا به حال دست نخورده باقی مانده است و ملت ایران نتوانسته ادعایی روی ان داشته باشد بخاطر وجود حکومت ج.ا بوده است. زیرا این حکومت اینقدر بی ابرو و پشمالو وغارتگر و تروریست بوده است که اصلا اقدامش برای برگرداندن این ثروت نه تنها جایی مورد توجه قرار نمیگرفته است بلکه از قضا این موضوع به نفع ملت ایران هم بوده است زیرا در ان صورت این ثروت را هم روی ان غارتگری هایی هزاران میلیارد دلاری ای که در طی این 34 سال کرده اند بالا میکشیدند.
حالا اگر به زودی زود ج.ا ساقط شود ویک حکومت جمهوری دمکرات بر سر کار اید فکر کنید چه اتفاقی خواهد افتاد. حتما یک کمیته حقیقت یاب تشکیل میشود و در ابتدا دنبال پول های غارتی سردمداران فراری و دستگیر شده ج.ا میافتد و حتما بسیار در این راه موفق خواهد بود. اما قدم بعدی مسلما دنبال کردن ثروت خاندان پهلوی وتلاش برای برگرداندن ان هم به صاحب اصلی ان یعنی ملت ایران خواهد بود. در این راه حتما یک دولت دمکرات و با ابرو و با حیثیت در سطح جهانی کارش بسیار راحت خواهد بود و خاندان پهلوی دو اه در پیش رو خواهد داشت: یا ثروت را پس دهد و یا شروع به پنهان کاری و فرافکنی کند. راه اول را که ما فکر نکنیم که این خاندان برگزیند زیرا این خاندان در طول تاریخ از شروع سلطنت رضا شاه همیشه درعمل نشان داده اند که اول خودشان وبعد ایران. راه دوم هم برایشان بسیار سخت میباشد و حتما از تصور ان وضعیت، این خاندان از همین حالا دچار کابوس های وحشتناک شده اند.
برای اینکه دچار این وضع نشوند خاندان پهلوی تصمیم گرفته است که برود در ایران دوباره سلطنت کند. ایا رضا پهلوی خواهد توانست یک دیکتاتور بیرحم خونریز مانند پدربزرگش وتا حدی پدرش شود. برای شروع سلطنتش در ایران ایشان مسلما احتیاج به یک رفراندم تقلبی از نوع ج.ا و پوتینی دارند. حالا ممکن است به جای 63 درصد بگویند موافقان پادشاهی مثلا 58 درصد بوده اند. مطمئن باشید اگر حکومت دوران گذار بدست سلطنت طلبان بیافتد همین کار را خواهند کرد. پس از ان هم یک حکومت پادشاهی روی کاغذ شاید دمکراتیک تر از نمونه قبلی اش اغاز خواهد شد اما در عمل سریعا تبدیل به حکومت دیکتاتوری ای مثلا از نمونه اردن خواهد شد. رانت خواری وچاپلوسی هم دوباره شروع خواهد شد و جوانانی که زمان محمدرضا شاه را ندیده بودند انگاه به خود میگویند حالا فهمیدیم که چرا پدرانمان ان زمان انقلاب کردند! مردم دوباره در خیابان ها راه خواهند افتاد و مرگ بر شاه میگویند. اما پرسش به پاسخ: از روحیه ای که ما تا به حال از رضا پهلوی دیده ایم مثلا تا حدودی احساساتی بودنش و صدای لرزانش در این مواقع، اگر که بعدا این روحیه اش عوض نشود، میتوان تقریبا اطمینان داشت که او دستش را به خون مردم  الوده نخواهد کرد و همان اول کار بلند میشود و دوباره میاید در خارج همان زندگی قبلی اش را میکند. برای ایران اما چه میماند؟ هیچ همان هایی که در قدرت هستند دست به کشتار مردم میزنند و یا یک شاه دیگری بر میگزینند و یا یک حکومت در ظاهر جمهوری و سکولار ولی در عمل دیکتاتوری و مافیایی و رانتی ونفتی مانند حکومت پوتین درست میکنند و بدبختی مردم ایران البته در یک فرم مرفه تری ادامه مییابد.
حالا خاندان پهلوی و رضا پهلوی در این میان چه سودی برده است؟ حالا یا در خفا همین حالا با سطنت طلبان این شرط را گذاشته که من با این روش قدرت را به دست شماها میدهم شما به حکومت و رانت خواری میرسید و در ازایش بعدش دنبال مصادره  کردن ثروت  من نباشید و یا ان زمانی که میخواهد در ایران سلطنت را واگذار کند این تعهد را از انها میگیرد. خلاصه در اینجا با این روش یک معامله برد برد برای خاندان پهلوی و سلطنت طلبان تشنه حکومت و رانت خواری شکل میگیرد.
ایا اگر اقای رضا پهلوی این گمان را صد در صد رد میکنند، حاضرند برای اثبات صداقت خودشان ثروت کامل خود را اعلام کنند و فعلا 90% ان را در یک حساب تراست برای تشکیل اپوزیسیون و استفاده اپوزیسیون از ان پول برای سرنگونی ج.ا، واریز کنند؟
هم میهنان گرامی مطمئن باشید هر کسی که سلطنت را در هر نوعش برای کشوری مانند ایران تجویز میکند، هیچ صداقتی ندارد و هدف اصلیش راه اندازی یک دیکتاتوری و رانت خواری کلان میباشد. نظری به تلویزیون های شاه اللهی ها بیاندازید. حتما سال نکو را از بهارش مشاهد خواهید کرد.

۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

شورای ملی از «هیچی» بهتر است

از انجایی که که در هر زمان و در هر شرایطی یک کشور اشغال شده به وسیله یک حکومت دیکتاتور و بیوطن نیازمند داشتن یک فرد ویا ارگان نماینده در برابر جامعه بین المللی میباشد، فعلا در شرایط نبود هیچ ارگان دیگری صرفا وجود این شورا بسیار مهم است. حالتی را در نظر بگیرید که قدرت های جهانی تصمیم گرفته باشند که ایران تجزیه شود. این شورا اگر کمترین عرضه ای داشته باشد وفقط با ان مخالفت کند بسیار کار مهمی انجام داده است زیرا اگر هم که تجزیه انجام گیرد، صد در صد معتبر نمیباشد و برای ایرانیان در اینده دور یا نزدیک خیلی راحت تر خواهد بود که تجزیه را معکوس سازند.
البته چون این شورا اینجور که پیداست بیشتر از سلطنت طلبان و سفیران پیشین مخالف شده سفارت های ج.ا تشکیل شده است، و سلطنت طلبان در بین ایرانیان پایگاه بسیار ضعیفی دارند و گروه دوم هم گروه مشکوکی میباشند، این شورا نمیتواند نماینده دائمی و واقعی مردم ایران باشد. بنابراین ایرانیان وطن پرست ملی گرا که متاسفانه به هر دلیلی قدم پیش نمیگذارند باید دست بکار شده و شورای بهتری را تشکیل دهند.  البته حسنی که گروه اول یعنی سلطنت طلب ها دارند اینست که انها توهم استقلال و امریکا ستیزی و مخالفت با امپریالیسم وصهیونیزم را ندارند. این یک موضوع کلیدی بسیار مهم میباشد زیرا تعامل با کشورهای غربی نه تنها شرط حتمی پیروزی مردم یک کشور دیکتاتور زده مانند ایران است بلکه اگر میهن پرستان واقعگرا و خواهان این تعامل نماینده مردم ایران باشند میتوانند منافع مردم ایران و استقلال را تا حدی که معقول و رایج در روابط فعلی بین المللی است حفظ کنند.
البته باید توجه داشت که تا زمانی که هر گروه ومرامی خود را به معرض انتخاب نگذاشته باشد و بیاید شورایی راتشکیل دهد، او وزنه سیاسی واقعی ای نخواهد داشت. بنابراین اگر ایرانیان میهن دوست میخواهند دست به اقدام بزنند باید در ابتدا یا به گونه ای از پس رای مردم انتخاب شده باشند و یا پس از تشکیل گروه خود خود را در مقابل دیگر گرو ه ها در معرض انتخاب رقابتی وحذفی از سوی مردم بگذارند.  برای این منظور نظرسنجی علمی میتواند روش راهگشای خوبی باشد.
در شرایط فعلی و برای تسریع کار اما روش انتخاب اقای ایکس X که در این مقاله توضیح داده شده است شاید بهترین روش باشد.

۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبه

یک میلیون کلیک برای پشتیبانی از طرح اقای ایکس (X)

ایرانیان گرامی؛ به قدرت رای خود ایمان داشته باشید و از اقای ایکس که در این مقاله توضیح داده شده و طرح پرسش هایش در مجامع بین المللی از جمله کاخ سفید و پارلمان اروپا؛ به عنوان نماینده و سفیر خود پشتیبانی کنید. چنانچه تعداد کلیک ها یعنی تعداد پشتیبانان زیاد بشود مطمئن باشید که ایرانیان زیادی پیدا خواهند شد که حاضر باشند نقش اقای ایکس را به عهده بگیرند. انگاه امیدواریم بتوانیم انتخاباتی برای انتخاب اقای ایکس از بین داوطلبان انجام دهیم.
کلیک برای پشتیبانی از اقای ایکس و پرسش های طرح شده از جانب او در بخش «نظر سنجی»
پرسش های پیشنهادی فعلا:   1.ایا امریکا میداند که اکثریت قاطع مردم ایران از همان ابتدا و الان خیلی بیشتر حکومت رژیم اسلامی را نمیخواهند و اگر امریکا این را نمیداند ایا مایل به این هست که ما این موضوع را برایش ثابت کنیم؟ 2. اگر این موضوع را میداند بر طبق وظیفه امریکا در حمایت از دمکراسی ایا به این عقیده دارد که مردم ایران باید از شر این رژیم خلاص شوند؟ 3. امریکا سهم خود را با توجه به از بین بردن حکومت مصدق و حمایت از خمینی برای بوجود اوردن جمهوری اسلامی، در وضعیت فعلی بوجود امده برای مردم ایران چه قدر بزرگ میبیند؟ 4. اگر سهم خود را بزرگ میبیند و قبول دارد که این یک تقصیر بزرگ بوده است، برای سرنگونی ج.ا چه کمک موثری حاضر است به مردم ایران بکند؟ 5. ایا امریکا خواهان تجزیه و یا بخشیدن بخشی از خاک ایران به اعراب است و موضعش در برابر حمله احتمالی اعراب به ایران چه خواهد بود؟ 6. این وضع تا کی ادامه باید پیدا کند؟ 7. اگر ج.ا حاضر به تسلیم کامل در مسئله اتمی شد اما امریکا بداند که مردم ایران در هر شرایطی این حکومت را نمیخواهند، ایا امریکا مانند موضع فعلیش بر این عقیده خواهد ماند که برای مردم ایران تعیین تکلیف کند که نه همین حکومت برای شما خوب است؟ 8. با توجه به این دانسته که ج.ا هر گونه قیام مردم را به خون واتش میکشد، ایا در انصورت امریکا حاضر به مداخله نظامی بشردوستانه به نفع مردم ایران خواهد بود؟ 9. ایا مردم ایران این حق را دارند که ارتش مدرنی داشته باشند که بتوانند در مقابل تجاوز کشور های همسایه از خاک خود دفاع کنند و ایا امریکا حاضر خواهد بود به حکومت اخوندی در صورت تسلیم شدنش در زمینه هسته ای تجهیزات مدرن نظامی را بدهد و اگر این پاسخ، منفی قاطع است ایا راه حل فقط در این نمیباشد که این حکومت سرنگون شود تا دولت بعدی بتواند این تجهیزات را از امریکا خریداری کند؟ 10. نظر امریکا در مورد تشکیل یک نیروی هوایی مدرن توسط اپوزیسیون تا زمانی که ج.ا هنوز سرنگون نشده است چه میباشد؟ این نیروی هوایی میتواند وظیفه کمک رسانی نظامی بشردوستانه به مردم ایران را انجام داده و از این راه سرنگونی ج.ا را به دست مردم ممکن سازد. 11. نظر امریکا در مورد حواله شدن پول فروش نفت ج.ا به یک حساب بانکی "تراست" که توسط سفیر منتخب مردم ایران اقای ایکس ویا اپوزیسون اداره میشود چیست؟ پول نفت در این حساب بانکی صرفا خرج خرید دارو و تجهیزات پزشکی و بیمارستانی و اذوقه و خوراک برای مردم ایران خواهد شد. امریکا باید در صورت موافقت خود با این موضوع، تلاش کند با روش هایی که خود میداند خریداران نفت ایران را عملا به حواله پول نفت به این حساب بانکی  مجبور کند.

۱۳۹۱ بهمن ۱۶, دوشنبه

هر ایرانی یک پیراهن سفید!

هم میهنان گرامی که ممکن است هنوز در کمد لباسشان پیراهن سفید نداشته باشند، اگر با برنامه زیر موافقید حتما هر چه زودتر یک پیراهن سفید بخرید.
این پیراهن سفید برای روز انتخابات حکومتی (اگر تا ان زمان جمهوری اسلامی ای وجود داشته باشد و یا اصلا انتخاباتی برگزار بشود)، لازم است. حتما تا ان زمان بحث های زیادی در مورد تحریم یا تحریم نکردن انتخابات انجام خواهد شد و اینکه در روز انتخابات چه بکنیم. البته دیگر نه مردم ایندفعه گول این بازی ها را خواهند خورد و نه نظام سعی به تحریک  مردم برای شرکت در انتخایات به روش مشارکت سال 88 خواهد کرد و نه روشنفکران متوهم و یا خود فروخته چه در داخل و خارج انگونه دعوت به شرکت در انتخابات خواهند کرد. اما روز انتخابات چه کنیم؟ در خانه بمانیم، بیرون بیاییم، و یا کار دیگری بکنیم؟ ساده ترین کاری که میتوانیم اینست که نشان دهیم که ما مخالف ج.ا هستیم واین را بطور چشم گیری برای رسانه های جهانی انجام دهیم، جوری که نظام تا حد ممکن نه بتواند خود تصویر دروغی از شرکت مردم در انتخابات را نشان بدهد ونه اینکه «عکس ان را از سوی ما نشان دادن»، بیرنگ و چشم ناگیرا باشد.
بدین منظور پیشنهاد میشود که ایرانیان محترم در تهران و شهرستان ها و دهات همگی اولا: از خانه هایشان بیرون بیایند، دوما همگی یک پیراهن سفید بپوشند. سوما در صف انتخابات نایستند. حالا بسیجی هایی که میخواهند در صف انتخابات بایستند به احتمال زیاد پیراهن سفید نخواهند پوشید. ممکن است حکومت زرنگی کند و بخواهد این لباس سفید پوش ها را برای خودش مصادره کند. مثلا به بسیجی ها بگوید لباس سفید پوشیده و در صف حوزه های رای گیر بایستند. در این حالت هم میهنانی که فقط برای مهر خوردن شناسنامه هایشان میروند رای بدهند باید توجه کنند که در ان روز پیراهن رنگ دیگری بپوشند. مثلا پیراهن قهوه های رنگ. خلاصه در خیابان ها همه باید حضور داشته باشند و سفید پوش باشند و چنانچه در صف رای بودند لباس سفید نپوشیده باشند. البته اگر نظام قبلا راجع به رنگ لباس مردم در روز انتخابات چیزی نگفت کار مردم ساده تر میشود و در صف رای دادن هم باید لباس سفید بپوشند و فقط بسیجی ها هستند که در ان صف ها با لباس سفید نخواهند ایستاد و خلاصه امید بسیاری هست که با این روش مردم بتوانند اینبار حداقل مخالفت خود را با نظام اشکارا نشان بدهند.
برای بانوان گرامی اگر امکان تهیه مانتو و یا لباس سفید و یا با رنگ روشن برایشان وجود نداشت، بر سر کردن روسری و یا مقنعه سفید و یا بیرنگ (کرمی)  پیشنهاد میشود.

۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

چاره جلوگیری از دیکتاتوری مجدد پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، تشکیل یک دولت ناظر منتخب مردم در خارج است.

خطر بوجود امدن یک دیکتاتوری دیگر پس از سقوط ج.ا متاسفانه وجود دارد. این دیکتاتوری از چه نوعی میتواند باشد؟ مسلما دیگر دیکتاتوری دینی از هر نوعش نمیتواند در ایران پس از ج.ا جایی داشته باشد. مردم مصر با انکه قربانی شدن ایران را در 34 سال پیش بوسیله دیکتاتوری دینی دیدند، اما به احتمال زیاد گرفتار یک دیکتاتوری دینی مشابه شده اند و گریزی از ان ندارند. البته وضع مصر به بدی ایران نخواهد شد، چن حداقل حکومت مستقیما دست اخوندانشان نیفتاده است. اما به دمکراسی ای از نوع ترکیه ای ان هم نخواهند رسید، زیرا مردم مصر مردم تنبلی هستند و از نظر اقلیمی و اب وهوا هم وضعشان بدتر از ترکیه میباشد و شکوفایی اقتصادی با هیچ رژیمی در این کشور پدیدار نخواهد شد و همین فقر اقتصادی و فرهنگ خاورمیانه ای مردم مصر باعث دوام دیکتاتوری در مصر خواهد بود.
متاسفانه مردم ما هم با تفاوت هایی همین فرهنگ خاورمیانه ای را دارند. این فرهنگ فرهنگ تنبلی، فرهنگ رانت خواری، فرهنگ خود وناخودی بودن، فرهنگ خود گرایی و ضد جامعه گرایی میباشد. با این فرهنگ اگر هم ظاهرا دمکراسی ای به وجود بیاید چیزی شبیه دمکراسی پوتینی خواهد بود. اساس ان عوام فریبی و انتخابات قلابی خواهد بود. مردم هم نمیتوانند ان را براندازند چون سریعا دستگاه پلیسی و سرکوب را ایجاد میکند وانگاه مسئله حفظ جان برای مردم مطرح میشود.
ما امیدواریم وهمانگونه که اقتصاد دان بسیار متفکر سازمان خود رهاگران اقای بیژن افتخاری دلیل روشنی اوردند، به دلیل ممکن نبودن سرمایه گذاری در صنعت نفت ایران با موجود بودن حکومت ملایان و پاسداران، کشور های غربی این رژیم را دیر یا زود نابود خواهند کرد که این به هر حال خبر خوبی برای ما ایرانیان میباشد. اما اولا ما ایرانیان یک مزیت نسبت به دیگر مردم منطقه داریم وان اینست که یک درصدی از ایرانیان وجود دارند که واقعا دمکراسی خواه بوده اند وهستند و اگر کشورهای غربی این قشر را پس نزده بودند ایران استعداد دمکراسی را داشت. اینبار غربی ها اگر که این درصد دمکراسی خواه کمی خرد از خود نشان دهند و زیادی ناسازگاری نکنند، حتما به دمکراسی در ایران رضایت خواهند داد. حالا ما ایرانی ها اگر بخواهیم واقعا سرنوشت خود را، خود در دست داشته باشیم و بر فرض غربی ها هم این را نخواستند، بتوانیم خودمان از بوجود امدن یک دیکتاتوری دیگر جلوگیری کنیم باید از یک موقعیت طلایی که پس از سرنگونی ج.ا بوجود میاید حداکثر استفاده را بکنیم>>>> در دوران گذار حال هر جور  که سپری میشود و چند مدت طول میکشد اگر سازمان مجاهدین خلق بر سر حکومت نباشد، حتما یک فضای باز شروع میشود. بی توجه به انچه در این مدت در ایران میگذرد، مردم ایران باید یک دولت مرکب از چند نفر در یک انتخابات ازاد، انتخاب کرده وبه انها ماموریت دهند که به خارج رفته ویا اگر از ایرانیان مقیم خارج کسی انتخاب شد که در همان خارج بماند و یک چنین دولتی را در خارج تشکیل دهند. یعنی  دولتی که از دسترسی فیزیکی هر حکومتی در داخل ایران دور باشد. پس از تصویب قانون اساسی و انتخاب دولت جدید، اگر که دولت جدید رفتاری دمکرات داشت و روش رژیم های گذشته را در پیش نگرفت که دیگر مشکلی نیست. اگر که اما مانند دولت مرسی در مصر شروع به دیکتاتوری کرد، دولت ناظر در خارج ان را برکنار کرده و سعی میکند خود جای ان را بگیرد. اگر که مردم در همان ابتدای کار، ابزار قدرت یعنی در امد نفت را هم در اختیار این دولت ناظر بگذارند دولت حاکم در داخل هوس دیکتاتوری کمتر خواهد کرد و توانایی ان را هم نخواهد داشت. در عمل این واگذاری درامد نفت میتواند اینگونه انجام شود که ملت ایران در هنگام انتخاب دولت ناظر صراحتا در قالب پاسخ به یک پرسش این درامد را در اختیار ان دولت  بگذارند. مثلا تصریح کنند که قراردادهای نفتی فقط با تنفیذ دولت ناظر معتبر خواهند بود.