۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

تصویری از بحث کامنتی رد وبدل شده بین من و جناب دکتر افتخاری از سازمان خود رها گران

هم میهنان گرامی؛ در زیر بحثی را که بین من و جناب دکتر افتخاری استاد دانشگاه در امریکا از سازمان خودرهاگران در صفحه فیسبوک ایشان رد و بدل شده است مشاهده میفرمایید. در این بحث من از این عقیده دفاع کرده ام که برای سرنگونی جمهوری اسلامی کمک عملی وسیاسی کشورهای غرب حتما لازم است و برای دریافت این کمک و همراهی ما حتما احتیاج به یک نماینده منتخب خودمان در خارج داریم که این نماینده را میتوانیم با روش پیشنهادی «انتخاب اقای ایکس» (کلیک) ،انتخاب کنیم. دکتر افتخاری اما معتقدند که طرح سازمان خود رها گران مبنی بر خود سازماندهی در کشور بدون داشتن اپوزیسیون ونماینده در خارج تنها راه براندازی جمهوری اسلامی میباشد.
کامنت های من و جناب دکتر افتخاری را که کپی پیست شده اند در زیر مشاهده میفرمایید:
من: موضوع دلسوزی خارجی ها نیست. موضوع اینست که هیچ ملتی در خاورمیانه نمیتواند با دست خالی حکومت دیکتاتوری مسلح به تانک و مسلسل را سرنگون کند. نمونه: لیبی، سوریه، بحرین. کمک گرفتن از کشور های دوست برای ساقط کردن رژیم دیکتاتوری ننگ نیست. در جنگ جهانی دوم المان هم بوسیله قدرت های خارجی ازاد شد. 

دکتر افتخاری:دوست عزیز جناب کامبیز پاپاس: نکته ای که شما به آن توجه نمی کنید، نقطه اشتراک موجود در همه اینکشورهاست که نام بردید و آن هم ابتدا «بوجود آمدن حرکتهای اعتراضی جدی و مردمی» در داخل کشور هایشان ، و سپس کشورهای خارجی بفکر افتاده اند...! یعنی اول یک ملت علایم حیاتی_اعتراضی از خود نشان می دهد و آنگاه کشور های خارجی را ناچار به انتخاب بین «مذاکره با رژیم موجود» ویا پشتیبانی از حرکتهای مردمی میکند. اما اگر «مردم داخل» اعتراض جدی از خود نشان ندهند و بخصوص خواستهای روشنی نداشته باشند، طبیعی است که کشورهای خارجی هم به لاس زدن «با رژیم موجود» ادامه می دهند و یا اگر منافعشان اقتضا کند بدنبال تغییر رژیم و جایگزینی آن با «اپوزیسیون وابسته خود» خواهند رفت و اصلن هم مردم ان کشور را در محاسباتشان مورد توجه قرار نمی دهند!

من: 
دوست و استاد گرامی جناب افتخاری؛ مردم ایران در سال 88 با حضور میلیونی خود این اعتراض جدی ومردمی را نشان دادند و ماه ها ان را ادامه داده و بسیار کشته و شکنجه هم شدند. تا علایم اشکاری از حمایت موثر دولت های خارجی دمکرات و (متاسفانه باعث بقای ج.ا تا کنون) نبینند، این دور باطل را دوباره تکرار نمیکنند. زیرا ان را تلاشی بیهوده و جان خود را بیهوده از دست دادن میدانند.در ضمن این حرکت های اعتراضی حتما نباید دوباره تظاهرات و عکس برداری از کشتار مردم در خیابان ها باشد. اگر دولت های خارجی بنا به وظیفه خود در قبال ملت ایران و برای منفعت خودشان هم میخواهد که اقدامی بکنند همان جنبش سال 88 برایشان کافی خواهد بود. وظیفه ما ایرانیان مقیم خارج است که روی این دولت ها فشار اورده و با رفتار معقول خود انها را ترغیب به چنین اقداماتی بکنیم. خلاصه اینبار اول: تضمین حمایت تا سرنگونی ج.ا از این کشورها، و دنبالش قیام مردم.

دکتر افتخاری:
دوست عزیز جناب کامبیز پاپاس: با آغاز اولین اعتراضات در سال ٨٨، شاهد تغییر رفتار کشورهای غربی درمقابل رژیم بودیم که روند آن روز بروز خصمانه تر شده است. اما دقت کنید که اشکال بزرگ قیام ٨٨، نبود مدیریت و سازماندهی مردمی و فقدان شعارهای استراتژیک بود! فرموش نکنید که همان جمعیت عظیم چند میلیونی بدنبال مهندس موسوی افتاده بود!!! و در خواستش یا شعار اصلیش «رای منو پس بده بود».تازه همان هم تداوم نیافت و با اولین تهاجم مزدوران رژیم تارو مار شد «مقایسه کنید با مقاومت مرم سوریه و حتی لیبی و مصر».
در مورد کشورهای خارجی و اینکه تصور شود که «آنها در مقابل ملت ایران تعهد دارند » من معتقدم که آنها تنها به منافع خوشان متعهدند، و هرگز حتی خودشان هم شعارهای عوام فریبانه شان از قبیل «بردن دمکراسی به کشورهای دیگر را» قبول ندارند و ما هم بهتر است امید واهی به کمک داوطلبانه و بدون نیات سو استفاده گرانه از آنان نبندیم! بطور کلی عرض می کنم که بهتر است اول نگاه را بداخل کشور ببندیم و سعی کنیم با سازماندهی یک درصدیهای داخل کشور «حرکات اعتراضی سازماندهی شده را آغاز کنیم» آنگاه مطمن باشید کشورهای غربی برای نزدیکی به این اپوزیسیون که دارای عقبه اجتماعی در داخل باشد، سرودست می شکنند و از هم سبقت می گیرند و نیازی به درخواست و خواهش و تمنا و باج دهی از جانب ما نخواهد بود.
فرموده اید: *خلاصه اینبار اول: تضمین حمایت تا سرنگونی ج.ا از این کشورها، و دنبالش قیام مردم. * فکر می کنم حتی اگر کشورهای غربی را دوستان جون جونی مردم ایران گمان کنیم باز هم این در خواست شما نوعی «مرد رندی و زرنگ بازی» باشد که به خارجی ها بگوییم: درست است که ما ملت دچار مشگل هستیم وکشورمان و خودمان در خطرنابودی است...اما...اما گر میخواهید ما علیه وضعیت موجود دست به اعتراض بزنیم تا سرنوشت خود را تغییردهیم، شما اول به ما ایرانی ها تعهدبدهید که از ما حمایت می کنید! بعدش ما هم قیامم میکنیم!!! فکر نمیکنید یا خیلی زرنگیم «منظورم زیادی زرنگ» و یا هنوز بچه؟

من:دوست واستاد گرامی جناب دکتر افتخاری: من کوچکتر از انم که بخواهم روی فرمایش شما حرفی بزنم. اما اگر اجازه بدهید نظر خودم رافقط بگویم. نمیدانم درست است و یانه؟ شما یک بدبینی اصولی نسبت به کشور های غربی دارید و من مایلم بدانم که شما از کجا اطلاع پیدا کردید که انها میخواهند منابع ما راغارت کنند و مخالف دمکراسی در ایران هستند. ایا شما باسیاستمدران این کشورها صحبت کرده اید وانها این موضوع را به شما گفته اند؟ من نگفتم که انها تعهدی را که به ما دارند همین جوری میایند ادا کنند. گفتم که ما باید دو شرط را براورده کنیم: از ستیز با انها و توهم پردازی دست برداریم. 2. روی انها از نظر فشار افکار عمومی و حقوقی فشار بیاوریم. بدین منظور واجب ترین چیزی که ما نیاز داریم یک چهره نماینده خود در خارج است که یک راهکار پیشنهادی برای انتخاب او را در لینکی که در اخر کامنت میگذارم توضیح داده ام. با عرض معذرت این از بیعرضگی ما ایرانیان خارج از کشور است که اینقدر بیخیال ومتوهم و بیتفاوت بنشینیم و یا راهکار های دشوار و یا غیر عملی را پیشنهاد کنیم، که مردم ما مجبور بشوند راه مردم لیبی و سوریه را بروند. شما جتما متوجه شده اید که مردم ایران دارند با زبان بیزبانی فریاد میزنند که ای ایرانی های خارج از کشور یک کاری بکنید. شما حتی از دهاتی ایرانی هم بپرسید هر چند که از لحاظ دانش سیاسی صفر باشد ولی این موضوع را میداند که تا انگلیس نخواهد تغییری در حکومت ایران بوقوع نخواهد پیوست. دیگر حالا ان شهروندانی که یک خورده سواد دارند جای خو دارد و حتما این موضوع را میدانند. شما اگز به دمکراسی عقیده دارید باید به خواسته مردم توجه کنید. حالا بر فرض که خواسته مردم هم اشتباه باشد. شما میخواهید مردم را از انجام به یک حرکتی قانع کنند که خودشان بطور غریضی میدانند که به شکست میانجامد. مردم الان کمتر به اموزگار به عنوان اپوزیسیون احتیاج دارند. انچه را که انها میخواهند یک فردی است میهن پرست و صادق که پا جلو بگذارد و بگوید ای مردم من میدانم شما چه میخواهید از من پشتیبانی کنید من میروم با پشتوانه شما انهایی را که اصل کار بدستشان است قانع و مجبور میکنم که به شما یاری رسانند تا ج.ا را براندازید. متاسفم که این را بگویم که این خیالات است که یک کسی فکر کند با دادن اموزش سازماندهی عقبه اجتماعی پیدا کرده است. به دلیل سرکوب، نماینده ایرانیان فقط وفقط میتواند مقیم خارج باشد و باید بوسیله ایرانیان خارج هم انتخاب شده باشد و نه اپوزیسیون خود خوانده باشد. در مورد جنبش سال 88 فقط همین رابگویم که اگر ان سازماندهی مورد نظر شما را هم میداشت به هیچ جایی نمیرسید. موسوی اولا داخل ایران بود دوما خواهان سرنگونی نظام نبود سوما هم همین موضوعی را که شما میگویید میگفت که اقا جنبش احتیاج به رهبر ندارد و سایبری های وزرارت اطلاعات هم همین را به خورد جوانان خام و بدبخت میدادند. جنبش سال 88 اگر یک رهبر میهنی برانداز در خارج میداشت و از ان مهمتر اوباما هم با ما! میبود طی یک ماه و کمتر رژیم را ساقط میکرد. نظر من اینست که سازمان خود رها گران باید برود دنبال پیدا کردن اپوزیسون میهنی و واقع بین و صادق در خارج از کشور و تلاش خود را برای انتخاب ومعرفی ان از سوی مردم و به مردم بکند. این خواست مردم ایران هم 100% میباشد و ما باید به نیابت از انان این انتخاب را هم بکنیم چون انها از داخل ایران امکان دادن رای خود را ندارند.در مورد «مرد رندی و زرنگ بازی» باید بگویم که ما همه داریم برای مردم ایران مبارزه میکنیم ونه برای خودمان. این موضوعی که من مطرح کردم خواسته اکثر مردم ایران است. حالا شما میخواهید اکثر مرردم ایران را مرد رند بخوانید دیگر خود دانید. حرفی که من میزنم اینست که: ایا امریکا شاه را اورد یا نه؟ ایا خمینی را اورد یا نه؟ ایا خود به این اقرار کرده یا نه؟ خوب اگر پاسخ به این پرسش ها مثبت است ما باید از امریکا بخواهیم که به عنوان وام تاریخی به مردم ایران مردم دست خالی ایران را در مقابل رژیم توپ و تانک ومسلسل، برای براندازی یاری دهد. این از بی عرضگی ما ایرانیان بویژه در خارج از کشور است که با در دست داشتن این همه حقانیت نشسته ایم و تنها راهکاری که به نظرمان میرسد دعوت مردم به رفتن جلوی رگبار مسلسل است. ما باید یک کمی از یهویان یاد بگیریم که چه لابی قدرتمندی در جهان تشکیل داده و چگونه دولت های غربی را برای منافع اسرائیل سیخونک میکنند. بیایید یک گوشه از این همه نیرویی را که برای سازماندهی مردم درون کشور صرف میکنید صرف لابی فشار بر روی امریکا بکنید. شما حتی اگر یک فاکس هم به کاخ سفید بزنید و حقانیت مردم و وام انها به مردم ایران را به انها گوشزد کنید چه انها عکس العملی نشان بدهند و چه نه، ما کار لابیگری فشار را اغاز کرده و خشت اول ان را گذاشته ایم............... در پایان عرض میکنم: شما مردم دست خالی را چه سازماندهی شده و چه غیر سازماندهی شده جلوی گلوله بفرستید زیاد به حال مردم فرقی نیمیکند. گلوله ادم را میکشد. براندازی جمهوری اسلامی یک جنگ است و در جنگ تجهیزات مناسب و سازماندهی و از همه مهمتر فرمانده لازم است. شما از این 3 مورد فقط سازماندهی را به مردم یاد میدهید و میخواهید انها را به جنگ بفرستید.

دکتر افتخاری:دوست نادیده و عزیز جناب پاپاس: از آن جاییکه احساس میکنم شما در بیاناتتان صداقت دارید، این بحث ا پی می گیرم با این امید که ره بجایی ببریم و هر کدام از ما به تکرار حرفهای قبلی خود نپردازیم که در آنصورت به محاوره دو ناشنوا مبدل خواهد شد! (بشوخی رض کردم).
شما در کامنت آخرتان چند موضوع را بشکل «قطع و یقین» مطرح و سپس نتایج مورد نظرتان را گرفته اید، مثال:
١- **Kambiz Papas در مورد «مرد رندی و زرنگ بازی» باید بگویم که ما همه داریم برای مردم ایران مبارزه میکنیم ونه برای خودمان. این موضوعی که من مطرح کردم خواسته اکثر مردم ایران است. حالا شما میخواهید اکثر مرردم ایران را مرد رند بخوانید دیگر خود دانید.**
بفرمایید «این خواسته اکثرمردم ایران» بر اساس کدام مستندات و یا آمار گیری و نظر سنجی حاصل گردیده؟ کی؟ کجا؟ و یا نظر شخص شما و چند نفر اطرافیان شماست که بعنوان «نظر اکثر مردم»مطرح میکنید؟
٢-حتی اگرنظر اکثر مرم این باشد که شما میفرمایید:
**Kambiz Papas:ایا امریکا شاه را اورد یا نه؟ ایا خمینی را اورد یا نه؟ ایا خود به این اقرار کرده یا نه؟ خوب اگر پاسخ به این پرسش ها مثبت است ما باید از امریکا بخواهیم که به عنوان وام تاریخی به مردم ایران مردم دست خالی ایران را در مقابل رژیم توپ و تانک ومسلسل، برای براندازی یاری دهد.**
سوال این است: آیا امریکا «شاه و یا خمینی» را بر اساس خواست ملت ایران و لابیهایش در آمریکا و در جهت پاسخ بدرخواست «اکثر مرم» آورد، که اینبار هم به خواست مردم ایران گوش فرا دهد? در نتیجه بتصور شما تنها کافی بود اگر این فعالین بی عرضه سیاسی خارج از کشور بجای هرگونه اتلاف وقت و تلاش برای ایجادسازماندهی در داخل، پیام مردم ایران را به سردمدارن سیاسی آمریکا می رسانند و دیگر کار تمام بود. با منطق شما باید نتیجه گیری کرد که حمله آمریکا به عراق و افغانستان و نجات مردمش از دست صدام و ملا عمر و جایگزینشان با مالکی و حمید کارزای ، بدرخواست اکثرمردم ایندو کشور و بر اساس فعالیت اپوزیسون زیرک عراقی و افغانی در خارج از کشور بوده؟ حال بگذریم که هیچ تفاوت اساسی در زندگی مردم ایندو کشور وجود نیامده وشاید بدتر هم شده!
میدانید چرا آمریکا بخود اجازه می دهد که برای ما «شاه یا خمینی» هدیه بیاورد؟ چون میبیند صحنه از حضور مرم سازمان یافته ایران خالیست! لذا با اندکی سازماندهی «شعبان بیمخها و پری بلنده ها» می تواند بر یک اکثریت «سازمان نیافته» غلبه کند! این در مورد دولت فخیمه انگلیس هم صادق است! یعنی تنها قدرت انها نیست که باعث مداخله شان در سرنوشت و کشور ما میشود، ضعف ما و بخصوص بی شکل ماندن توده ها و عدم سازماندهی ما ملت است که باعث شده ظرف ١٤٠ سال گذشته ٣ بار بظاهر انقلاب کنیم ولی تنها توانسته ایم جای دیکتاتور ها تعویض نماییم.
جالبتر اینکه شما بدلیل عدم شناخت کافی از سیستم حاکم بر امریکا و روابط قدرت در آن، آمریکا رابه شکل یک تن واحد میبینید که دارای یک مرکز قدرت است و این مرکز قدرت هم نسبت بمردم ایران کمال حسن نیت دارد و چون خود را *وامدار تاریخی ملت ایران* میداند، لذا با گرفتن اولین پیام در خواست کمک از نمایندگان مردم ایران {معلوم نیست این نمایندگان کیستند و چگونه نمایندگی اکثریت ملت را بدست آورده اند، واز همه مهمتر چه ارزشی برای امریکایها دارند} بداد مردم میرسند! لابد دلیل عدم کمک امریکا بملت سوریه در مبارزه ١٩ ماهشان با بشار اسد «نرسیدن پیام در خواست کمک مردم سوریه» به امریکاست؟
٣-** Kambiz Papas: در پایان عرض میکنم: شما مردم دست خالی را چه سازماندهی شده و چه غیر سازماندهی شده جلوی گلوله بفرستید زیاد به حال مردم فرقی نیمیکند. گلوله ادم را میکشد. براندازی جمهوری اسلامی یک جنگ است و در جنگ تجهیزات مناسب و سازماندهی و از همه مهمتر فرمانده لازم است. شما از این 3 مورد فقط سازماندهی را به مردم یاد میدهید و میخواهید انها را به جنگ بفرستید.**
پس فکر می کنید اگر مردم فاقد سازماندهی باشند اما مسلسل داشته باشند موفق می شونند؟ ایا بهتر نیست ابتدا سازماندهی شده سپس مسلح گردیده و بعد بفکر براندازی بیفتند؟ اگر سازماندهی بزعم شما مهم است و یک گروه بنام خود رهاگران در اینمورد کار جدی می کند( اگر چه به زعم شما کافی نیست)، چرا بجای تشویق این سازمان «که اقلا به یکی از موضوعات اصلی» پرداخته، و رفتن سراغ سایر گروهای اپوزیسیون و دعوت و تشویق آنها به عهده گرفتن یک یا دو موضوع دیگر که بنظر شما اهمیت دارد، به انتقاد از خود رهاگران و متهم کردن ان به بیعرضگی و حتی بدتر یعنی فرستادن مردم به جلوی گلوله می پردازید؟
بیخود نیست عده زیادی از فعالین سیاسی پس از سالها مبارزه بناگاه دلسرد شده و دست از سیاست میشورند.


من:دوست واستاد گرامی جناب افتخاری: از اینکه لطف میکنید و بحث را ادامه میدهید بسیار سپاسگزارم. من فقط قصدم از ادامه این بحث جلب کردن توجه شما به این موضوع است که راهکار های دیگری بجز خود سازماندهی هم وجود دارد که بسیار موثر تر و بهتر و واقع گرایانه تر میتوانند باشند. «این خواسته اکثرمردم ایران» را که من عرض کردم همینجوری بی هوا عرض نکردم. بله من در وبلاگم حالا به طریق اماتوری هم که شده نظرسنجی هایی کرده ام و نتیجه نظرسنجی ها در موارد مختلف همان بوده که خودم تخمین میزده ام. بعلاوه من در یکی از ایمیل هایم از شما پرسیدم که ایا شما فیدبکی از مردم در ایران دریافت کرده اید که ایا انها با این طرح خود سازماندهی شما موافقند یا نه؟ که شما پاسخی ندادید. پس همین پرسشی را که از من کردید از خودتان هم بکنید که ایا شما از این مطمئنید که اکثریت مردم ایران موافق این طرح شما هستند و اگر بله از کجا این را اطلاع پیدا کرده اید. همین بیتفاوتی مردم نشانه اینست که مردم طرح شما را قابل اجرا نمیبینند. طرح شما الان 3 سال است که دارد تبلیغ میشود واقای عرفانی حتی یکبار دعوت کردند که مردم روز عاشورا بیایند بیرون و بر طبق طرح ایشان عمل کنند. ما دیدیم که اصلا هیچ خبری نشد. حالا مردم طرح شما را درست درک نمیکنند و یا طرح شما غیر واقع بینانه و فانتزی میباشد بهر حال ما میبینیم که در عمل تا به حال نشانه هایی از اجرایش از سوی مردم وجد نداشته است. اگر کوتاه برگردیم به تظاهرات 88، شما بفرمایید اگر در ان زمان مردم طرح خود سازماندهی شما را اجرا میکردند چه اتفاقی میافتاد؟ من واقعا مشتاق هستم که شما بیایید دقیقا تشریح کنید که چه اتفاقاتی در چه فاصله زمانی می افتاد و کی و چگونه حکومت اسلامی سرنگون شده بود و ما الان چه نوع حکومتی میداشتیم. بنظر من اگر شما بیایید این سناریو را که میتوانست اتفاق بیافتد برای ما جزء به جزء یا کلی ترسیم کنید همه مشکلات ما در مورد عملی ویا عملی نبودن این طرح شما حل خواهد شد. ....ب. ا. : سوال این است: آیا امریکا «شاه و یا خمینی» را بر اساس خواست ملت ایران و لابیهایش در آمریکا و در جهت پاسخ بدرخواست «اکثر مرم» آورد، که اینبار هم به خواست مردم ایران گوش فرا دهد? ....جناب افتخاری شما برخی مواقع یک واقعه ای را که در شرایط و زمان دیگری اتفاق افتاده، مطرح میکنید و نتیجه مگیرید که در زمان و شرایط دیگری حتما همان واقعه باید اتفاق بیافتد و یا نیافتد. تازه با پر رنگ کردن این نتیجه منظور اصلی طرف دیگر بحث را کمرنگ میکنید. اولا منظور من در کل این بود که امریکا با اوردن شاه و خمینی در هر دو مورد فقط به نفع خود و سیاست های خودش عمل کرده و به ملت ایران ضرر زده است. اینها موضوعاتی است که بر اساس مدارک ثابت شده هم هستند و خود امریکا هم به ان اقرار کرده و حالا بجای ملت ایران از دولت اخوندی معذرت خواهی هم کرده است. خود امریکا هم میگوید که ما طرفدار دمکراسی وحقوق بشر هستیم. خانم کلینتون هم گفته است که رژیم اخوندی دیکتاتوری است و از همه رژیم های منطقه فاصله اش با مردمش بیشتر است. خوب این اقرار ها را که کنار هم بگذاریم، میبینیم که امریکا وامدار مردم ایران است. حالا حرف من اینست که ما به جای اینکه هی بیاییم ناله و شکوه کنیم که این پدر سوخته امریکا فقط بفکر منافع خودش است و بوده است و خواهد بود، ایا بهتر نیست برویم در افکار عمومی امریکا از طریق رسانه ها و هر وسیله دیگری که ممکن است با مطرح کردن حقانیت خود اثر بگذاریم؟ حال سنگ مفت وگنجشک مفت. اگر اثری هم نکرد که خوب نکرد! ایا شما فکر میکنید که اگر رفتید در این مورد اقدام کردید مردم ایران با شما مخالفت خواهند کرد و یا بر عکس از شما ممنون خواهند شد؟ ما که فعلا هورنت و بمب اتم و غیره نداریم که بخواهیم با زور حقمان را از امریکا بگیریم.جناب افتخاری متاسفانه به محتوای کامنت های قبلی من هم توجهی نکردید که عرض کرده بودم که امریکا اگر احمق نباشد در حال حاضر نفع خودش در این است که ج.ا را پایین بکشد. این فقط اوباما است که سیاستش را روی خوشامد عرب های منطقه و بر ضد مردم ایران تنظیم کرده و ما میدانیم که شیوخ عرب فقط بمباران و تجزیه و در عین حال ماندن ج.ا را می خواهند. در همین جا مهمترین وظیفه ما در این شرایط مشخص میشود. جلوگیری از این برنامه شیوخ و اوباما با لابی گری و افشاگری همه جانبه در نزد افکار عمومی امریکا. فعلا ول کنید شما را به هر چه میپرستید افکاری مانند جلوگیری از دیکتاتوری دوباره با ایجاد خود سازماندهی و قدرت اجتماعی. شما بیایید اولا از تجزیه و بمباران ایران جلوگیری کنید و دوما حکومت ج.ا را پایین بکشید. اگر توانستید این کار بکیند یعنی 1. ایرانی اصلا بر جا ماند و 2. هیولای ج.ا را توانستید پایین بکشید، من به شما قول میدهم که دیگر هیچ هیولایی هیولا تر از ج.ا پیدا نمیشود که بخواهد دوباره هوس دیکتاتوری بر ایران را بکند............... بنابراین در این بخش ما میتوانیم نتیجه بگیریم که: شرایط با 34 سال قبل بسیار فرق میکند و امریکا در براندازی ج.ا خوش هم نفع دارد اما اوبامای عرب پرست فعلا مخالف با این است و قدرت رسانه ای و حقانیت ما اگر ان را گسترده و متحدانه به کار بیندازیم میتواند کفه ترازو را به نفع ما سنگینتر کرده و امریکا را مجبور کند که در نهایت سیاست براندازی ج.ا را انتخاب کند که این خواسته امریکا شرط اصلی سرنگونی ج.ا میباشد...................... استاد والا مقام جناب افتخاری: من فعلا از پرداختن به پاسخ جزء به جزء بقیه فرمایشات شما خود داری میکنم چون فکر میکنم شاید دیگر حوصله خواندن ان را نداشته باشید اما در پایان یک پرسش اساسی از شما داشتم و در ضمن از شما در خواست میکنم که از طریق وبسایت خود این پرسش را به نظرسنجی بگذارید. پرسش:>>> ایا شما فکر میکنید اگر امریکا نخواهد که جمهوری اسلامی سرنگون شود ایا مردم ایران حال از هر طریقی (خود سازماندهی، قیام مسلحانه، تظاهرات سازماندهی نشده مانند مردم سوریه و غیره) هم که بخواهند وارد عمل شوند، قادر خواهند بود ج.ا را سرنگون کنند؟اجازه میخواهم به بقیه مطالب شما بپردازم: ب. ا. :کافی بود اگر این فعالین بی عرضه سیاسی خارج از کشور بجای هرگونه اتلاف وقت و تلاش برای ایجادسازماندهی در داخل، پیام مردم ایران را به سردمدارن سیاسی آمریکا می رسانند و دیگر کار تمام بود. با منطق شما باید نتیجه گیری کرد که حمله آمریکا به عراق و افغانستان و نجات مردمش از دست صدام و ملا عمر و جایگزینشان با مالکی و حمید کارزای ، بدرخواست اکثرمردم ایندو کشور و بر اساس فعالیت اپوزیسون زیرک عراقی و افغانی در خارج از کشور بوده؟ حال بگذریم که هیچ تفاوت اساسی در زندگی مردم ایندو کشور وجود نیامده وشاید بدتر هم شده! =: من عرض نکردم به جای.! شما میتوانید برنامه خود سازماندهی را اگر فکر میکنید کلید همه مشکلات است ادامه دهید. اما شما متاسفانه همیشه در کنار این برنامه خود سازماندهی به تشکیل هر گونه اپوزیسیونی در خارج حمله میکنید. صحبت شما اینست که ایرانیان خارج یک مشت ادم بیخیال بیعرضه هستند و ای مردم ایران شما فقط خودتان هستید که باید به فکر خودتان باشید و با خود سازماندهی همه کار میتوانید بکنید. اصلا در خارج اپوزیسیونی تشکیل بشود و یا نشود هیچ فرقی نمیکند. من خودم به شما ایمیل زدم و از شما خواستم که شما اگر تشکیل اپوزیسون در خارج را مفید نمیدانید حال چرا هر وقت که یک فرصتی گیر میاورید با تشکیل ان مخالفت میکنید؟ پاسخی از جانب شما نیامد. بله من هم با تشکیل اپوزیسیون خود خوانده و بی ریشه مانند خانم مریم رجوی و رضا پهلوی مخالفم اما یک اپوزیسون ملی و منتخب مردم را از اکسیژن هم لازم تر میدانم. در همین کامنت های پیشین من طرح انتخاب اپوزیسیون به روش طرح انتخاب اقای ایکس را ارائه دادم و گفتم که حدودا 80% از شرکت کنندگان در نظرسنجی با ان موافق بوده اند و نظر شما را در باره ان خواستم، شما کاملا در این مورد سکوت کردید. من پرسشم از شما اینست که شما به کدامیک از اصول زیر خود را پای بند میبینید: 1. منطق؟ 2. نظر و خواسته مردم؟ و یا 3. فقط نظر خودتان؟ تا اینجا انچه را که من از صحبت ها و ایمیلهای شما نتیجه گرفتم اینست که شما به این نتیجه رسیده اید که خودسازماندهی تنها راه سرنگونی ج.ا است و نظر مردم برایتان مهم نیست و حاضر به بحث در این مورد و پذیرفتن نتیجه حاصل از یک بحث منطقی هم نیستید. در مورد افغانستان و عراق هم لازم به توضیح نیست که با ادامه حکومت صدام و طالبان وضع مردم این کشورها به مراتب بدتر از وضع فعلیشان میبود. هر چند که وضع فعلیشان هم خوب نیست اما این تقصیر امریکا نبوده که مالکی و کرزایی در انجا حاکم هستند. امریکا کاری نمیکرد از این دو بدترش الان در انجا حاکم میبودند. ایران هم نه افغانستان است ونه عراق. شما متاسفانه همیشه مردم را بیم میدهید از اینکه وای اگر اپوزیسیونی در خارج تشکیل بشود. انها همه حتما نوکران امریکا خواهند بود و حتما یکی مانند کرزایی و مالکی خواهد امد. من نمیدانم شما برای اینده ایران یک حکومتی میخواهید که با همه کشورهای جهان دائم سر ستیز داشته باشد؟ وقتی که با امریکا و غرب از همین الان اینقدر مخالف هستید و اینچنین نظری به انها دارید، در اینده چه رفتاری با انها خواهید داشت؟ اصلا با چه کشوری میخواهید رابطه خوب داشته باشید و همکاری کنید؟ با روسیه و چین؟ اگر ما قول بدهیم که ما اپوزیسیونی میخواهیم که در خارج، از ایرانیان تشکیل شود و تا انجایی که ممکن است منتخب مردم باشد و به کار خودسازماندهی شما کاری نداشته باشد ایا حاضرید حداقل با تشکیل ان دائما مخالفت نکنید؟ ایا حاضرید که اگر این اپوزیسیون خواست شروع به کار کند و مردم هم از ان حمایت کردند با ان همکاری کنید و دست از تکروی و تبلیغ خود سازماندهی به عنوان یگانه راه حل بردارید؟ ایا به این معتقد هستید که ایرانیان خارج از کشور هم میتوانند وباید نقش مهمی را در براندازی ج.ا ایفا کنند. این نقش ایا چه میتواند باشد بجز تشکیل یک اپوزیسیون منتخب و حمایت همه جانبه ایرانیان خارج از ان؟ .......ب. ا. : پس فکر می کنید اگر مردم فاقد سازماندهی باشند اما مسلسل داشته باشند موفق می شونند؟ ایا بهتر نیست ابتدا سازماندهی شده سپس مسلح گردیده و بعد بفکر براندازی بیفتند؟ اگر سازماندهی بزعم شما مهم است و یک گروه بنام خود رهاگران در اینمورد کار جدی می کند( اگر چه به زعم شما کافی نیست)، چرا بجای تشویق این سازمان «که اقلا به یکی از موضوعات اصلی» پرداخته، و رفتن سراغ سایر گروهای اپوزیسیون و دعوت و تشویق آنها به عهده گرفتن یک یا دو موضوع دیگر که بنظر شما اهمیت دارد، به انتقاد از خود رهاگران و متهم کردن ان به بیعرضگی و حتی بدتر یعنی فرستادن مردم به جلوی گلوله می پردازید؟
بیخود نیست عده زیادی از فعالین سیاسی پس از سالها مبارزه بناگاه دلسرد شده و دست از سیاست میشورند. =: جناب افتخاری باز هم گفتار مرا با عرض معذرت اشتباه تفسیر کردید. من اصلا نگفتم که مردم را باید مسلح کرد. من گفتم اگر قرار بود جنگی اتفاق میافتاد، مردم علاوه بر سازماندهی و فرماندهی باید مسلح هم میبودند. من که بارها گفته ام که اصلا قیام مردم را چه سازماندهی شده و چه غیر سازماندهی شده در برابر جمهوری اسلامی بیفایده میدانم. زیرا ج.ا براحتی اول ان را میتواند با چماق و کهریزک و اعدام سرکوب کند. تازه اگر مردم مقاومت کنند و ادامه دهند که ما میدانیم مردم ما اهل این میدان نیستند، ج.ا با تانک از روی انها رد خواهد شد. نسخه من که در مقاله هایم بارها توضیح داده ام در دو سه راهکار خلاصه میشود. 1. اپوزیسیون تشکیل شده در خارج چنان مردمی باشد که از سوی کشورهای خارجی به رسمیت شناخته شود و بتواند از نظر سیاسی ج.ا را کاملا منزوی کند و تمام منابع مالی ج.ا را هم در اختیار خود دراورد. انگاه خود پاسداران و بسیجیان از فرط گرسنگی به جان هم افتاده و حکومت را به دست مردم بدهند. یعنی با در خواست اپوزیسیون ملی در خارج فرماندهان جزء و پاسداران و بسیجیان ساده، شورش کرده و فرماندهان کل و اخوندان را دستگیر کرده و حکومت را دست مردم بدهند. 2. راهکاری که با توجه به شرایط خارجی و برنامه اتمی الان باید انجام شود اینست که ناتو برای نفع خودش هم که شده با این اپوزیسیون مردمی در خارج همکاری کرده و به سپاه پاسداران بفهماند که تسلیم مردم شود و گرنه نابودش خواهد کرد. در این صورت با توجه به روحیه مردم ایران و شراط ویژه ایران من مطمئنم که سپاه پاسداران یا بدون هیچ مقاومتی و یا پس از چند تا بمباران اخطاری تسلیم شده و حکومت را به مردم واگذار میکند و همه مسائل اتمی و دیگر مسائل یک جا حل خواهند شد. ............ در انتها در مورد بی عرضگی: وقتی که گالوپ میاید و یک نظرسنجی قلابی بیرون میدهد که حمله اتمی به مردم ایران را توجیه میکند و اصلا جرات چنین کاری را میکند نشانه بی عرضگی کلیه ایراینان خارج از کشور است. اگر ما یک اوپوزیسون و یک لابی که فقط منافع ایران را در نظر داشت مانند لابی ایپاک یهودیان میداشتیم و قدرت رای و پشتیبانی کامل خود را هم پشت ان میگذاشتیم، نه تنها گالوپ جرات چنین کاری را نمیکرد بلکه تا به حال قطعا هزار قدم جلوتر می بودیم و اوباما هم میامد پیش ما نظر میخواست. کار سازمان شما هم بسیار صادقانه و ایثارگرانه میباشد اما از نظر من افسوس که دنبال راهکاری نا ممکن و یا بسیار مشکل رفته است و متاسفانه تمام راهکار های دیگر را نفی میکند. ای کاش یک کمی نیرو و انرژی تان را روی راهکارهایی میگذاشتید که دیگران پیشنهاد میکنند و مردم با انها موافق تر هستند.

هیچ نظری موجود نیست: