۱۳۹۱ مرداد ۴, چهارشنبه

اشتباهاتی که سکولارهای سبز مرتکب شدند و پیشنهادهایی برای اصلاح انها

سکولارهای سبز گروهی هستند که از حدود دو سال پیش اعلام کردند که به دنبال ایجاد الترناتیوی سکولار وانحلال طلب برای جمهوری اسلامی هستند.
اشتباهاتی که مرتکب شدند: 1. به قول خودشان که این الترناتیو را  با برگزاری انتخابات در خارج از ایران خواهند  ساخت عمل نکردند. 2. کار را زیاد از حد طول دادند، یعنی تا به حال 2 سال. حداقل حالا اعلام کرده اند که حتما تا 2 تا 3 ماه دیگر این الترناتیو را معرفی خواهند کرد. امیدواریم که به این قولشان عمل کنند.
پیشنهاداتی برای موفقیت امیز بودن کار سکولارهای سبز اگر واقعا به فکر نجات ایران هستند: انعطاف پذیر باشند واولویت ها را تشخیص دهند و عمل گرا باشند و سر موقع عمل کنند. 2 سال وقت برای معرفی کردن چند نفر که یک الترناتیوی را تشکیل دهند، حقیقتا وقت زیادی است. س. س. حتما میتوانستند خیلی زودتر با هر تعداد کمی هم که حاضر به تشکیل این الترناتیو میبودند،  خیلی پیشترموجودیت این سازمان را اعلام کرده بودند و اکنون کلی کارشان جلو میبود. ـاکنون اما باید توجه کنند که اگر الترناتیو را معرفی کردند، بلا درنگ دنبال جمع اوری رای و پشتیبانی مردم از این الترناتیو باشند. بدون داشتن رای قابل ارائه و اثبات مردم، نه میتوان انتظار داشت که دیگر سازمان ها به این الترناتیو بپیوندند و نه در شرایط نرمال هیچ کشور خارجی دمکرات خواهان کمک به مردم ایران میتواند یک چنین الترناتیوی را به عنوان طرف معامله ومذاکره خود بپذیرد. پشتیبانی مردم  و بویژه ایرانیان خارج از کشور میتواند خیلی ساده از طریق اینترنت انجام گیرد. پشتیبانی صد نفر و هزار نفر هم کاری را از پیش نمیبرد. حداقل پشتیبانی  صد هزار نفر باید در کوتاه مدت بدست اورده شود. حتما هم لازم نیست برنامه شناسایی هویت کامپیوتری 40 هزار دلاری برای اینکار خریده شود. یک پتیشن ساده که در ان بر محفوظ بودن نام امضاء کننده تاکید شده باشد و یا حتی یک کلیک ساده میتواند پشتیبانی  افراد را نشان دهد. پشتیبانی انبوه را فقط زمانی میتوانید بدست بیاورید که به چند نکته توجه کرده باشید. اولا در سیاست و برنامه خود ان چیزی را که مردم میخواهند تا ممکن است در همه جزئیاتش، گنجانیده و به ان عمل کنید. نظر مردم را میشود خیلی راحت با نظرسنجی دریافت کرد. دوما طرح و برنامه خودتان هم واقع گرا و کارامد باشد. دگم ها را به کناری بگذارید و فکر نکنید با پافشاری روی یک موضع غیر عملی میتوانید کاری را از پیش ببرید. (مثال: توهم اینکه مردم ایران میتوانند بدون همراهی و خواست کشورهای غربی، جمهوری اسلامی را ساقط کنند. (پیچ سفت را باید با اچار باز کرد و نه با انگشت های دست.)).  سوما منافع ایران را واقعا همیشه در ردیف اول قرار دهید. چهارما افراد تشکیل دهنده الترناتیو  باید کاملا صادق و بدور از طمع مالی وجاه طلبی باشند.
 نام و برنامه الترناتیو هم باید متناسب  با هدفش انتخاب شود. شکسته نفسی خوب است اما نه زیاده از حد. انتخاب نام هایی مانند "دبیرخانه اپوزیسیون" باعث این میشود که از همان اول کار، کسی شما را جدی نگیرد. با توجه به اینکه ج.ا یک حکومت اشغالگر ایران است ما احتیاج به یک دولت در تبعید در خارج داریم. دولت در تبعید هم در سیاست بین المللی یک چیز شناخته شده ای میباشد. نام پیشنهادی برای این الترناتیو برانداز: "دولت ملی قانونی در تبعید ایران".
با توجه با این موضوع که تا دو سه ماه دیگر ممکن است به ایران حمله نظامی انجام شود، به سکولارهای سبز توصیه میشود در همین یکی دو هفته اینده الترناتیو را معرفی کنند. الویت الان براندازی ج.ا و فرستادن مردم در ایران برای تظاهرات در خیابان ها نمیباشد بلکه الترناتیو ایجاد شده در خارج باید سعی کند فقط تشکیل شده و موجود باشد که اگر ج.ا پس از بمباران شدن و شکست،  برای ادامه حیات ننگین خودش  شروع به امضای قراردادهایی مبنی بر تجزیه ایران و یا بخشش بخشی از خاک ایران به اعراب همسایه کرد، حداقل این قراردادها از سوی دولت الترناتیو مردود اعلام شوند. اگر برنامه این الترناتیو درست باشد وکارامدی داشته باشد و از همه مهمتر از سوی کشورهای دمکرات غربی به عنوان نماینده مردم ایران پذیرفته شود، حتی با دو نفر سه نفر میتوان این الترناتیو را معرفی کرده و شروع به کار کرد. افراد دیگر که خواهان نجات ایران هستند انگاه خود به خود به این سازمان میپیوندند. شرط این است که هسته اولیه این سازمان و دولت در تبعید از خود کارامدی نشان داده و حمایت مردم را به شرح بالا به دست بیاورد.
 در مقاله های بعدی به گونه ای جزئیاتی،  پیشنهاداتی برای کار عملی یک چنین دولت در تبعیدی ارائه خواهد شد. امید است که این یک محرکی باشد برای تشکیل هر چه زودتر این الترناتیو و تشکیل دهندگان ان به ان پیشنهادات توجه کنند چنانچه خودشان راه حل بهتری نداشته باشند.

۱۳۹۱ تیر ۲۳, جمعه

ایجاد یک دولت ازاد موقت ایرانیان در جزایر ایرانی خلیج فارس به منظور ازاد سازی تدریجی و یا سریع بقیه خاک ایران از شر جمهوری اسلامی. (الترناتیوی در مقابل حمله امریکا واسرائیل به ایران برای نابودی تاسیسات اتمی)

البته این طرح زمانی میتواند و شاید لازم باشد که اجرا شود که امریکا واسرائیل تصمیم قاطع گرفته باشند که تاسیسات اتمی را بمباران کنند و پنجره زمانی برای راه حل های دیگر از نظر انها وجود نداشته باشد. چنانچه این مسئله برای انها مهمترین مسئله نباشد مسلما با روشهای دیگری میتوان در فاصله زمانی بزرگتری، ج.ا را از پای در اورد.
از جمله این روش ها، به رسمیت شناختن یک دولت در تبعید ایرانیان از سوی کشور های غربی میباشد که باید همراه با تحریم کامل سیاسی و اقتصادی ج.ا.  و اخراج ان از سازمان ملل  باشد. ضربه نهایی را هم باید قیام هماهنگ و ناگهانی ومیلیونی مردم ایران وارد کند که البته باید با تضمین پشتیبانی نظامی هوایی همراه باشد. این پشتیبانی نظامی هوایی را باید دولت در تبعید، از کشورهای غربی "اجاره" و خریداری کند و با نام و مسئولیت خود و ماموریت از سوی مردم ایران ان عملیات  هوایی نظامی ( در خلاصه این عملیات محدود به بمباران چند پادگان سرکوبگر سپاه و بسیج و یا مقر فرماندهان انها ویا سردمداران ج.ا، به منظور تسلیم کردن انها به قیام مردمی می شود) را در حمایت از قیام مردم ایران انجام دهد. اگر که کشورهای غربی که بسیاری از مناقعشان با منافع مردم ایران همسو شده است، به این نتیجه برسند که باید ج.ا را از سر راه بردارند، اسانترین روش، همین دادن پشتیبانی نظامی هوایی به مردم ایران است و با در اختیار داشتن مدرن ترین تکنولوژی های نظامی  جهان، این کار برایشان بسیار ساده، ممکن است.
و طرح ذکر شده در تیتر به این شرح میباشد:
با وضعیتی که کشور ما هم اکنون دارد اتفاقات زیر ممکن است در انتظارش باشد: 1ـ مورد حمله هوایی نابودگر قرار گیرد و بر اثر ان صدها هزار نفر کشته شده و همه زیر بناهای نظامی واقتصادی هم از بین رفته و احتمالا کشور ما تجزیه هم بشود  و یا قستمتهای از خاکمان به اشغال کشورهای همسایه در امده و در نهایت ضمیمه این کشورها شود. 2ـ ج.ا با غرب کنار بیاید و خواسته های امنیتی انها را بپذیرد. در ان حالت به احتمال زیاد پس از گذشت زمانی، به جهت ماهیت ج.ا زیر قرارداد امنیتی اش با غرب میزند و دوباره همین دور باطل اغاز میشود و مسلما برگشت ماجرا به همان حالت اول خواهد بود.
مردم ما چه میتوانند بکنند؟ 1. مانند مردم سوریه قیام کرده و بخواهند با دست خالی رژیم را سرنگون کنند. در اینجا شانس ملت ما میتواند حتی کمتر از مردم سوریه باشد. زیرا حداقل انها یک کشور همسایه دوست قیام گران برای فرار و پناه اوردن دارند وان ترکیه میباشد. هم چنین کشورهای عربی از قیام گران حمایت میکنند و میتوانند در سازمان ملل برای انها کاری بکنند. از سویی امریکا هم اعلام کرده است که حکومت اسد باید برود و مردم سوریه میتوانند امید به حمایت نظامی غرب داشته باشند. ما فعلا هیچکدام از اینها رانداریم. بنابراین مردم ما باید قیامشان متفاوت باشد. مثلا اعتصابات گسترده دراز مدت و یا یک قیام سیل اسای رستاخیزی. موفقیت این روشها هم در حال حاضر بسیار کم است. زیرا برای این جور برنامه ها باید یک نیروی هماهنگ کننده پیروی شونده از سوی اکثریت مردم، مستقر در خارج از کشور وجود داشته باشد. در ضمن در دنیای امروزی مردم باید مطمئن باشند که اگر رژیم اقدام به قتل عام کرد، جامعه بین المللی بدون درنگ به پشتیبانی نظامی از مردم اقدام خواهد کرد.
ما واقعا نمیدانیم چرا غرب با وجود این همه مشکلاتی  که ج.ا در جهان ایجاد کرده است هنوز بدنبال مماشات با ان است. اما فعلا این یک حقیقت است و سیاست دیگری ما فعلا از غرب نمیبینیم. اما ما مردم ایران امیدواریم که یک زمانی سیاست غرب در این مورد تغییر کند و به سوی تغییر رژیم چرخش پیدا کند. البته نه تغییر رژیم با بمباران های نابود گر بلکه با روش پشتیبانی نظامی کم تلفات از قیام مردم ایران برای سرنگونی رژیم.
از انجایی که ملت ایران با این وضع بی پناهانه ای که در جهان دارد گزینه های زیادی پیش رو ندارد ما باید گزینه هایی که زیاد رایج نیستند پیشنهاد کنیم وامید داشته باشیم که اوضاع یک جوری پیش برود که یا این گزینه ها از سوی جامعه جهانی مورد توجه و بررسی قرار گیرد  و یا مردم ما خود این گزینه ها را بپسندند و مجدانه ومتحدانه انها را از جامعه جهانی درخواست کنند و امید داشته باشند که جامعه جهانی به خاطر این درخواست مجبور به اجرای ان شود.
مردم ما باید به این توجه داشته باشند که در جامعه جهانی کنونی، کشوری در موقعیت کشور ما مجبور است برای امنیت جهانی با جامعه بین المللی همکاری امنیتی نظامی بکند. ج.ا با تروریست پروری و بمب اتمی سازی مجبور به انتخاب این راه شده است که با به حراج گذاشتن ثروتهای کشور و باج دادن به کشورهای باج گیر و سودجو مانند چین و روسیه و حتی برباد دادن اب وخاک ایران، بقای خود را تضمین کند. دولت اینده ایران یا باید به سوی کشورهای روسیه و چین برود التبه با وجود دمکرات و مردمی بودن مجبور نیست که دیگر چنین باج هایی مانند ج.ا به انها بدهد؛ اما خیری هم از این دو به ما نخواهد رسید؛؛ و یا باید به سوی همکاری با غرب و پیمان " ناتو" باشد و مانند ترکیه و بسیاری کشورهای دیگر هم امنتیش حفظ شود وهم راه سرمایه وتکنولوژی وپیشرفت برایش باز شود. تصور میشود که اکثریت مردم ما موافق با گزینه دوم میباشند.
خوب چرا حالا که ما و کشورمان در معرض نابودی کامل هستیم  این پیشنهاد را به کشورهای غربی ندهیم؟ البته بدیهی است که منظور از ما در اینجا مردم ایران چه در داخل و چه در خارج که خواهان سرنگونی ج.ا هستنیم میباشند. میتوانیم در نظر بگیریم که جامعه برانداز ایرانی در خارج از کشور دولتی به نمایندگی از خودش انتخاب میکند واین دولت از جامعه جهانی این درخواست را میکند. درخواست هم میتواند یک شکل عملی پیشنهاد کند به ترتیب زیر: ایرانیان خارج از کشور در ضمن انتخاب یک دولت اعلام میکنند  که ما خواهان براندازی ج.ا هستیم و چون از نظر قوانین ج.ا این هدف مجازات اعدام دارد، بدیهی است که این عده از ایرانیان دیگر نمیتوانند به کشور خود برگردند و چون بر طبق مفاد حقوق بشر این حق هر کسی است،  کشورهای غربی  میتوانند به این دسته از ایرانیان کمک کنند که  به نسبت جمعیتشان بخشی از خاک زادگاهشان یعنی ایران را زیر کنترل سیاسی و نظامی خود داشته باشند و در انجا حکومت خود را تشکیل داده و ازادانه زندگی کنند. فرض کنیم اگر 70000 ایرانی هم چنین خواسته ای را داشته باشند، یک هزارم از خاک ایران میتواند برای انها در نظر گرفته شود که تقریبا مساحت تمام جزیره های ایرانی خلیج فارس از جمله قشم و کیش میشود. ایا به خودی خود این خواسته خواسته ای غیر منطقی است؟ پاسخ "نه" میباشد. پس بنابراین کافی است که این تعداد از ایرانیان مقیم خارج یک چنین خواسته ای را مطرح کنند و یک دولت هم انتخاب کرده و ان را به جامعه جهانی معرفی کنند و خواستار حمایت از ان شوند. سپس از ج.ا خواسته میشود که یک هزارم خاک ایران را از نظر سیاسی و نظامی در اختیار این گروه از ایرانیان قرار دهد و حاکمیت انان را بر ان محدوده به رسمیت بشناسد.  این موضوعی مسلم است که جمهوری اسلامی با ان خواسته موافقت نمیکند اما این را ما فعلا به عنوان یک فرضیه در نظر میگیریم که قبول نخواهد کرد. در چنین حالتی ما به سازمان ملل و کشورهای غربی میگوییم که دوستان، ما گروهی از مردمان ایران با دولتی دمکرات ومتعهد به منشور حقوق بشر این پیشنهاد را داریم و روی میز گذاشته ایم و میخواهیم یک کشور "ایران ازاد" در بخشی از محدوده خاک کنونی ایران تشکیل دهیم و از همین الان هم  میخواهیم وارد پیمان ناتو بشویم. ایا حاضرید به ما کمک نظامی بکنید تا ما بخشی از کشور خود را در اختیار بگیریم و در انجا حکومت دمکرات خود را تشکیل دهیم؟ فرض کنیم که در این زمان کار به جایی رسیده باشد که ناتو تصمیم قطعی گرفته باشد که تاسیسات اتمی را از بین ببرد با همه ان تبعاتش برای مردم ما و جامعه بین المللی. از طرفی  غرب این پیشنهاد را هم میبیند که میتواند به این صورت اجرا شود که تمام جزیره های خلیج فارس را با قدرت نظامی خود محاصره کرده و در اختیار این دولت موسوم به ایران ازاد بگذارد. غرب میداند که اگر این کار را بکند این دولت میتواند مثلا فوری یک نیروی هوایی و دریایی درجه یک تشکیل دهد و با پشتیبانی ناتو تمام نیروی دریایی ج.ا مثلا به این دولت جدید در جزیره ها پناهنده میشوند و خود ج.ا اسلامی ممکن است از ترس همه انها را جمع کند. در اینجا یک خلیج فارس خالی از وجود کلیه نیروهای پشه مزاحم ج.ا ایجاد خواهد شد و یک دولت ایران ازاد متحد ناتو حقوق دریایی ایران را در خلیج فارس و دریای عمان اعمال میکند و پس از مدت کوتاهی خود این دولت وظیفه نابودی ج.ا در بقیه خاک ایران را بر عهده میگیرد. در اختیار گرفتن جزیره های ایرانی خلیج فارس و تحویل انها به دولت ازاد ایران، که واقعا به قول ان سردار حلبی به دوش برای نیروهای ناتو مانند "اب خوردن" میباشد. کافی است که ناوگان ناتو این جزیره ها را محاصره کرده و اعضای دولت ازاد ایران همراه با فرماندهان ملی ومیهنی ارتشی و انتظامی در این جزیره ها پیاده شوند و تمام نیروهای انتظامی و ارتشی  وسپاهی مستقر در این جزیره ها و هم چنین ساکنان ایرانی این جزیره ها با اغوش باز این  دولت و فرماندهان نظامی جدید را پذیرفته و  به احتمال بسیار زیاد حتی یک قطره خون هم در کل این عملیات ریخته نخواهد شد. ایا در چنین عملیاتی ج.ا یک گلوله و یا یک موشک به سوی نیرو های ناتو شلیک خواهد کرد؟ پاسخ قطعا نه میباشد.  اولا یک مشت پاسدار دزد که تمام دغدغه شان پول است و یا یک اخوند مفلوک که میگوید ایران اصلا مهم نیست و اسلام ولایت فقیهی مهم است و یا ا.ن که میگوید اگر تمام خاک ما را اشغال کنند ما میرویم به اذربایجان و از انجا میجنگیم ، میایند برای نگهداری چند جزیره ریسک نابودی کامل خود رابکنند؟ دوما این مفلوکان حیله گر به خوبی میدانند اگر که یک گلوله شلیک کنند طومارشان به طور کامل در طی 2 روز در هم پیچیده خواهد شد اما اگر دمشان را روی کولشان بگذارند و بچه های خوبی باشند ممکن است بتوانند چند صباحی به عمرشان ادامه دهند. بنابراین بدون شک راه دوم را انتخاب خواهند کرد. البته نیروهای ناتو که خود هم این را میدانند باید اینگونه تصمیمی را بگیرند. چون هدف تشکیل دولت ازاد ایران با این طرح و برنامه جلوگیری از بمباران ویرانگرانه خاک ایران و حفظ حتمی مهمترین بخش خاک ایران در این شرایط موجود و ازاد کردن بقیه خاک ایران بعدا میباشد. (توجه داشته باشید که همسایگان عربی که اینقدر مشتاق حمله ناتو به ایران هستند قطعا دندان را برای گرفتن سهمی تیز کرده اند و ان سهم علاوه بر امکانات دزدی هایی از منابع انرژی مشترک که فعلا برایشان مهیا شده است، تصاحب بخشی از خاک ایران هم میباشد.) ما به نیروهای ناتو پیشنهاد میکنیم که قبل از اعلام انجام این عملیات دریایی صریحا اعلام کنند که در صورت مشاهده کوچکترین عکس العملی در برابر این عملیات سریعا خانه های سرداران پاسداران و بیت خامنه ای و مجلس شورای اسلامی بمباران خواهند شد. مردم تهران هم روز انجام این عملیات باید از شهر خارج شده تا اسیبی بهشان نرسد. البته پیش بینی  میشود که ج.ا  با اعلام این اخطارها کوچکترین حرکتی از خود نشان ندهد.
با استقرار دولت ازاد ایران در این جزیره ها یک حکومت دمکرات مورد قبول جهانیان بوجود امده و شروع به کارهای سیاسی بین المللی برای ازاد کردن بقیه خاک ایران میکند. از جمله ج.ا را حکومت اشغالگر ایران اعلام کرده و تقاضای اخراج ان را از سازمان ملل خواهد کرد. اثبات اشغاگر بودن این حکومت هم از راه های بسیاری میتواند انجام شود. مثلا از طریق سازمان ملل به ان ابلاغ شود که باید سریعا اجازه انجام یک رفراندوم به وسیله خود سازمان ملل را بدهد و در غیر این صورت حکومت نامشروع اعلام خواهد شد. چون ج.ا این اجازه را نخواهد داد، رسما در جهان مشروعیت خود را از دست میدهد و به دولت ازاد ایران حق براندازی ان داده خواهد شد. اگر مسئله اتمی فرصت بدهد، دولت ازاد میتواند سریعا شروع به استخراج گسترده نفت وگاز در فلات قاره ایران کرده و با ان درامد سریعا مدرنترین نیروی هوایی را از ناتو خریداری کرده و انگاه با حمله بسیار محدود و کم خسارت به  یکی دو تا پادگان سرکوبگر سپاه انها را وادار به تسلیم به قیام هماهنگ شده مردم بکند و طومار ج.ا را به این طریق در هم بپیچد. این علیات میتواند تلفاتی در حد انگشت شمار داشته باشد. البته با قطع در امد نفت و پشت گرمی به  حمایت نظامی دولت ازاد ممکن است خود ارتش و بخشی از سپاه بخش وفادار سپاه را پس زده و خود را همراه با مردم و دولت ازاد اعلام کنند و ج.ا اینگونه خیلی زودتر از این حرف ها سرنگون شود.
توجه داشته باشید که در تاریخ جهان چند موردی وجود داشته است که یک بخشی از یک کشور توانسته است با حمایت دیگر کشورها حکومت بخش دیگر ان کشور را سرنگون کرده و کشور واحدی را تشکیل دهد. نمونه بارز ان جنگ ویتنام است که البته متاسفانه در ان جنگ بخش کمونیستی ان کشور بخش غیرکمونیستی را تسخیر کرد. البته در شرایط بسیار متفاوت کشور ما، ایجاد حکومتی دمکرات و ازاد در بخشی از خاک ایران و تلاش برای رهایی تمام ایران با شرح بالا؛ هیچگونه جنگ خونینی را ایجاد نخواهد کرد و یکی از معدود راهکارهایی است که در شرایط فعلی  میتواند از بر باد رفتن خاک ایران ونابودی کامل اقتصادی وسیاسی ایران جلوگیری کند.
البته باید توجه داشت که این طرح یک مدل نمونه میباشد و در عمل بر حسب شرایط مسلما تغییراتی باید در ان ایجاد شود که انهم با تشکیل ابتدایی این دولت ازاد با انتخاب مردم و یا وارد عمل شدن یک شورای اپوزیسیون کارامد مورد اعتماد مردم ایران و مایل به همکاری با غرب و هماهنگی  و بررسی همه برنامه ها با غرب ؛ این تغییرات میتواند انجام شده و این طرح به اجرا گذاشته شود. با توجه به اینکه طرح هایی که تا کنون غرب ارائه داده است، هیچکدام کارامدی نداشته است و طرح نهایی غرب هم منجر به نسل کشی مردم  اسیر و بی گناه ایران خواهد شد وحتی در ظاهر هم به اقتصاد غرب وجهان لطمه میزند و شاید بنا به برخی از تفسیرها منجر به جنگ جهانی شود؛ شایسته است که این طرح و یا طرح های دیگری که اهداف این طرح را براورده میکنند مورد توجه جدی همه ایرانیان و کشورهای غربی قرار بگیرد.

۱۳۹۱ تیر ۱۳, سه‌شنبه

«موازنه مثبت» به جای «موازنه منفی»

  یکی از مشهورترین هوداران تز موازنه منفی همانگونه که میدانیم دکتر محمد مصدق بود. او میگفت که ما باید از تضاد های بین قدرت های بزرگ جهانی سود جسته و  از ان به سود منافع ملی خودمان بهره برداری کنیم. ان دوران  روابط جهانی به گونه ای بسیار متفاوت از جهان امروز بود وحتی ان دوران هم این تز شاید بهترین تز نبود. اگر ان دوران دکتر مصدق با این شدت با انگلستان مواجه نمیشد و سیاست انعطاف پذیرتری از خودش نشان میداد مثلا با امریکا کنار میامد و یا به ملی شدن مرحله به مرحله نفت رضایت میداد و یا یکی از ده ها امکان همراهی با سیاست قدرت های مطلق جهانی را اجرا میکرد؛ با توجه به پایگاه مردمی ای که داشت شاید میتوانست از تصمیم امریکا به کودتا و بر سر کار اوردن محمد رضا شاه جلوگیری کند. نتیجه حتما تاریخ و سرنوشت کاملا متفاوتی برای ایران و مطمئنا سرنوشتی بهتر از سرنوشت فعلی پس از 37 سال دیکتاتوری محمد رضا شاه و حکومت ایران بر باد ده جمهوری اسلامی میشد. او میتوانست بار روی کار ماندن و با پشتوانه مردمی نظام سلطنتی را در ایران ملغی کند و به جای ان یک جمهوری دمکرات ایجاد کند و چون خود او مرد دمکراسی خواهی بود مسلما این جمهوری اولین جمهوری دمکرات خاور میانه میشد و ما اکنون یک دمکراسی و کشوری پیشرفته در حد کره جنوبی میداشتیم.
 در دنیای امروزی اما «موازنه مثبت» مطمئنا گزینه عاقلانه تر  و بهتر است. یک نمونه موازنه منفی واقعا از بدترین نوعش را ما در رفتار جمهوری اسلامی میبنیم که انرا موازنه منفی دوبله میتوان نامید که از تضاد قدرتها نمیخواهد به نفع منافع ملی استفاده کند بلکه با همه جهان درمیافتد و به همه هم از جیب مردم ایران باج میدهد و متحدان خودش را  در میان کشورهایی پیدا میکند که حاضرند در مقابل گرفتن باج بیشتر به او در ادامه حکومتش کمک کنند. اما موازنه مثبت را البته از نوع اپورتونیستی و غیر اخلاقی اش را میتوان در سیاست کشور ترکیه دید. اینکه با توجه به شانسی که اورد و در ایران این حکومت ضد مینی به قدرت رسید، دارای موقعیتی شد  که توانست از همه طرف سود ببرد و از همه کشور ها مساعدت و باج بگیرد.
 با از بین رفتن جمهوری اسلامی کشور ما با توجه به وضعیت ژئوپولیتیکی ش میتواند با اجرای سیاست موازنه مثبت صادقانه واخلاقی با سرعت برق به همه مزایا از نظر سیاسی واقتصادی و غیره دستیابی پیدا کند. بویژه که پس از سرنگونی ج.ا ایران دارای یک ویژگی استثنایی میشود وان اینکه دین اسلام که یک مانع بزرگ در راه پذیرفته شدن ما از سوی کشور های با فرهنگ مسیحی و مدرن و اروپایی میشد، دیگر کمترین نقش و اثر را در بین کشورهای اسلامی  در ایران خواهد داشت و سیاست دولت اینده ایران کاملا از دین و هر گونه رنگ ولعاب دینی بدور خواهد بود و در ان زمان این سیاست از سوی اکثریت جامعه ایرانی هم حمایت هم میشود.
 این سیاست از همین الان میتواند توسط یک دولت در تبعید اپوزیسون که امید است هر چه زودتر در خارج از سوی ایرانیان تشکیل شود، به اجرا دراید و توسط دولت های بعدی پس از سرنگونی ج.ا ادامه یابد.
 اما پایه های این سیاست چه  چیزهایی میتواند و باید باشد. اولا از نظر فکری باید این فرض را از سر خود بیرون کنیم که: همه کشورها بر ضد ما هستند و ما هم باید بر ضد انها باشیم و فقط با اتکا به خودمان برای منافع کشورمان کار کنیم. مسلما این فرضیه  تا حدودی درست است و کشورهای بدخواه ایران را میتوان به ترتیب زیر تقسیم بندی کرد. 1) کشورهای عربی همسایه که اولا یک ایران ضعیف را بسیار ترجیح میدهند زیرا اولا مذهب ما را نمپسندند وزمانیکه ایرانیان اکثرا در خفا واشکار بی دین هم بشوند از این جنبه دشمنی انها با ما کمتر نمیشود. دوما ما عرب نیستیم و عرب غارتگر به تنها چیزی از ایرانیان از 1400 سال پیش به این سو علاقه داشته است، دزدیدن و غارت مال و خاک ایران بوده است.  دیر بجنبیم واقعا عرب نه تنها منابع نفتی و گازی را بیش از این غارت خواهد کرد بلکه مطمئنا چشم طمع به خوزستان و جدا کردن ان از خاک ایران هم دارد. 2) کشورهای غیر عرب همسایه مانند ترکیه که انها هم مانند اعراب منطقه از یک ایران ضعیف خوششان میاید و یک ایران ضعیف با یک حکومت غارتگر نه تنها باعث میشود که انها به جای ایران مورد عنایت قدرتهای غربی قرار گیرند بلکه میتوانند همین ته مانده امکانات مردم ایران را هم مفت تر به دست بیاورند و رقیبی مانند ایران با پتانسیل هایش را نداشته باشند و او کت بسته باشد، مسلما برای انها بهتر است. 3) روسیه وچین که این دو هم فقط به فکر غارت نفت ایران هستند و در مورد روسیه بعلاوه گرفتن حقوق ایران در دریای خزر و درمورد چین داشتن بازاری برای جنس های بنجلش مهم میباشد. 4) کشورهای دمکرات غربی و امریکا. در مورد این کشورها باید گفت که تفاوت عمده ای با کشورهای 3 گروه  پیشین دارند.  برای این کشورها در جهان امروزی چند موضوع مهم است.  روند بدون اشکال بازار نفت در جهان. امنیت شهروندانشان و جلوگیری از تروریسم تندروهای اسلامی در کشورهایشان. امنیت تجارت جهانی و سرمایه داری. از هم مهمتر امنیت اسرائیل.  این کشورها بر خلاف ان 3 گروه پیشین به کشوری مثل کشور ما مانند طعمه نگاه نمیکنند. نه به فکر غارت منابع طبیعی ما هستند و نه میخواهند نفت ما را مجانی ببرند. تنها خواسته ای که از ما دارند  اینست که با انها در حفظ امنیت جهانی همکاری کنیم و رفتاری صلح جویانه ومتمدنانه داشته باشیم. ما اگر بخواهیم سیاست موازنه مثبت را انجام دهیم، مهمترین واولین شرطش همکاری با این دسته از کشورهای جهان میباشد. در ازای همکاری با این کشورها چیزهایی که فورا بدست میاوریم اینها هستند: امنیت مرزهایمان، انتقال تکنولوژی و سرمایه و در نتیجه شکوفایی اقتصادمان، ابروی جهانی و وارد شدن در عرصه جهانی به عنوان یک کشور مورد قبول مهمترین کشورهای جهان ونه یک کشور بی ابرویی که  برای باج دادن امده است. با داشتن این وجهه جهانی انگاه میتوانیم  به سراغ کشورهای گروه سوم برویم. اول روسیه: هر چند دولت روسیه یک دولت مافیایی و بد میباشد اما مردم روسیه مردمی دارای فرهنگ وبه هر حال اروپایی هستند. البته ما نمیتوانیم برای برگرداندن خاک کشورمان در زمان قاجار و سهم  50% از دریای مازندران  با روسیه وارد جنگ شویم. اما با صبر و حوصله و قدرتمند شدن تدریجی اقتصادی ونظامی و از هم مهمتر شکایت به دادگاه های بین المللی  با پشتیبانی کشورهای غربی و لابی جهانی اسرائیل که انگاه دوست ومتحد ماست و این حمایت را خواهند کرد، مسلما این شانس را خواهیم داشت که در ابتدا همه حقوق از دست رفته خود در زمان حکومت اخوندی در دریای مازندارن را از روسیه باز پس بگیریم و شاید در مدت زمان طولانی تر همه و یا بخشی از خاک از دست رفته در زمان قاجار را هم پس بگیریم. روس ها هم حتما زمانی از حکومت های مافیایی به حکومت دمکرات تری میرسند و انگاه بیشتر حاضر خواهند بود حق ما را به ما پس بدهند. در مورد چین هم با طرح شکایت در دادگاه های بین المللی  برای حمایت از حکومت اسلامی و سودجویی در طول 20 سال ادعای خسارتهای صد ها میلیارد دلاری میکنیم و ببینیم که ایا انگاه میتواند در مقابل یک کشور با حمایت بین المللی مقاومت کند؟ در مورد ترکیه هم به همین دلایل شکایت کرده و از او میخواهیم اولا 100 میلیارد دلار برای ان دزدی وقیحانه اشکاری که از پول غارتی اخوندها کرد سریعا به ایران بپردازد و چند تا صورت حساب 100 میلیاردی دیگر هم بخاطر حمایتش از ج.ا و تحقیر مردم ایران و بردن گاز مجانی برایش میفرستیم وچنانچه خواست زرنگی کند وتمکین نکرد انگاه چند تا اقدام تنبیهی مانند قطع گاز و دیگر تدبیرها در موردش اجرا میکنیم.  این 3 دسته از کشورها را در مقابل این انتخاب قرار میدهیم که یا خسارات ما را بپردازند و عذرخواهی کنند وانگاه راه همکاری منصفانه باز است و یا با ایرانی طرف شوند که حمایت کشورهای دمکرات جهان را دارد و میتواند برای انها مشکل ایجاد کند. در مورد کشورهای گروه اول ما باید بدانیم که رفتن به طرف دوستی با این کشورها هیچ فایده ای برای ما ندارد. اینها همیشه دشمنان ما باقی میانند و ما دائم باید دنبال قدرتمند تر شدن خود وحمایت هر چه بیشتر جامعه جهانی باشیم تا بتوانیم از حق خودمان در برابر این ادم های غارتگر پست فطرت دفاع کنیم. در این زمینه اگر که اسرائیل یک دفعه با انها دوست نشود، همکاری با اسرائیل و نفوذ لابی قدرتمند او برای پشتیبانی از ما نقش حیاتی خواهد داشت. زیرا نفت عرب ها 6 برابر نفت ایران است و حتی امریکا بویژه اگر یک رئیس جمهوری مانند اوباما داشته باشت، منافع ما را به راحتی به عرب ها برای جلب همکار نفتی انها خواهد فروخت. همان سیاست محمد رضا شاه در زمینه مماشات با عرب ها هم بسیار اشتباه بود. به یاد داریم که او از مصر رفته بود همسر گرفته بود و خیلی با شیوخ شیخ نشین ها و پادشاهان عربستان سعی میکرد روابط خوبی داشته باشد.

۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

ایرانیان میدانند در شرایط حساس فعلی چه کسانی باید نماینده وحافظ منافع انان در خارج باشند.

شکی در این نیست که ایرانیان  در حال حاضر بزرگترین فاجعه را در این میبینند که حمله نظامی به ایران انجام گرفته و درعین حال، حکومت اخوندی و پاسدارانی، در ایران ویران شده در حدود مرزهای فعلی و یا تجزیه و بخشی از ان اشغال شده، استمرار پیدا کند. به نظر میاید که نقشه اقای «اوباما» اینچنین هدفی را برای ایران در نظر گرفته است.
حال فرض کنیم که امریکا واقعا اگر راه حل عملی  و خوبی جلویش گذاشته شود، از این هدفش دست خواهد کشید. اما  چه موضوعاتی برای امریکا مهمترین ها هستند و باید در این راه حل گنجانده شده باشند؟ یک موضوعی که قطعا امریکا ان را میخواهد عدم دسترسی ج.ا به بمب اتمی میباشد. بنابراین نماینده اپوزیسون ایران باید کسی باشد  که یک راه حل عملی به غیر از بمباران مورد نظر امریکا به امریکا و جامعه جهانی ارائه کند. با اصل و در مرکز قراردادن این موضوع مشکل پیدا کردن فرد وگروه اپوزیسون شایسته منطبق با هدف، و مشکل امریکا از اینکه فرد وگروه اپوزیسون ایرانی مخاطب خود را پیدا نمیکند، یک جا حل میشود. در شرایط فعلی تنها کسی میتواند مدعی نمایندگی ایرانیان باشد که این موضوع را مهمترین موضوع مطرح در حال حاضر بداند و راه حل عملی ای برای ان داشته باشد و دولت امریکا هم تنها میتواند با یک اینچنین اپوزیسونی وارد معامله شده و در صورت عملی بودن طرح او بر فرضی خوش بینانه از ان طرح ویرانگر حمله نظامی تمام عیار خود صرف نظر کند. ایرانیان هم منطقا در حال حاضر تنها چنین شخص و  شورا و حزب و سازمانی را میتوانند به عنوان نماینده واقعی خود بپذیرند.
 پس بنابراین گروه ها و اشخاص و احزاب اپوزیسون خارج اگر واقعا به فکر ایران و اینده ایران باشند، فقط باید زمانی به عنوان نماینده ایران پا جلو بگذارند که برای این مسئله بمب اتمی وجلوگیری از ساخت ان راه حل فوری داشته باشند. هر برنامه و هدف دیگری که  در مقوله های دیگردارند، باید بگذارند برای بعد. زیرا به درد مشکل فعلی و اصلی در پیش رو نمیخورد و برنامه برای ایرانی ویران وتجزیه واشغال شده داشتن هم،  نشانه درایت یک حزب و گروه وسازمان نمیباشد.
 یکی از طرح هایی که اپوزیسیون میتواند در این زمینه ارائه دهد اینست که:  امریکا باید اولا اینچنین حزب و فرد وگروه و شورایی را که این طرح راپیشنهاد میکند به عنوان مخاطب خود بپذیرد تا یک اثر متقابل ایجاد شده و مردم ایران هم از او پشتیبانی و حرف شنوی داشته باشند. دوما این شورا و یا شخص از امریکا تضمین بگیرد که:  به محض اینکه مردم را دعوت به سرنگونی رژیم کرد و مردم اعتصابات و قیام خود را اغاز کردند، نیروی اخطار دهنده نظامی امریکا به حمایت از مردم وارد عمل خواهد شد. این اخطار های نظامی میتواند در حد بمباران نقطه ای یک پادگان سپاه و یا خانه یک فرمانده سپاه باشد. البته این بمباران های نقطه ای اخطاری میتوانند ظاهرا و رسما به نام خود این شورای اپوزیسیون انجام گیرند. یعنی شورای اپوزیسون اعلام میکند که مردم قیام کنید و به نیروهای انتظامی و پاسدار بسیجی هم اخطار میکند که اسلحه را بر زمین گذاشته و به مردم بپیوندند. حالا یا نیروهای انتظامی به مردم میپیوندند وکارتمام میشود و یا برای اخطار، شورای اپوزیسون یک بمباران نقطه ای انجام میدهد. البته این بمباران ها با توان نظامی ناتو وامریکا انجام میشود اما رسما موضوع اینگونه توجیه واعلام میشود که شورای اپوزیسیون از کشورهای دوست توان نظامی هوایی را اجاره کرده  واین عملیات را انجام میدهد و البته اگر نیروهای انتظامی تسلیم و همراه قیام مردم نشوند بمباران ها ادامه خواهد یافت.
 تفاوت این طرح با بمباران تمام عیار امریکا در این است که با فقط اخطار ویا تلفات در حد یک بمباران نقطه ای و در بدترین حالت چند بمباران نقطه ای و انهم پادگان های قاتلان سپاهی و فرماندهانشان و یا حتی محل کار سردمداران رژیم ، کار پایان یافته و کابوس مردم ایران به پایان میرسد و ج.ا از بین میرود. مدت انجام موفقیت امیز این طرح  چند روز تا چند هفته میباشد.
 ما میدانیم که اکثر مردم ایران به حدی از استیصال رسیده اند که ترجیح میدهند همان حمله تمام عیار نظامی انجام شود به شرط اینکه از شر حکومت اخوندی رهایی یابند. بنابراین با این طرح هم که اسیب و ویرانی اش بسیار کمتراست مسلما موافق هستند. بنابر این میماند افراد واحزاب و سازمان هایی از اپوزیسون در خارج از کشور که این موضوع را جدی گرفته و روی این اصل وارد میدان عمل شوند و با جامعه جهانی وارد معامله شوند.

۱۳۹۱ خرداد ۱۲, جمعه

نمونه نامه رئیس شورای حفظ منافع ایران و دولت قانونی ومتنخب ایران به ولادیمیر پوتین. (بخش دوم)


 ما به شما اعلام میکنیم: سیاست های روسیه در طول تاریخ دورتر نه تنها همیشه سیاست هایی مغرضانه  و سودجویانه و غیرانسانی و دشمنانه  نسبت به کشور ومردم ایران بوده است، بلکه این سیاستها در تاریخ نزدیکتر یعنی 33 سال حکومت ج.ا با توجه به شرایط و عرف موجود در جهان به نحوی بدتر و تحقیرگرانه تر ادامه یافته است. روسیه در طول این مدت با سوء استفاده از نبود یک حکومت ایرانی در ایران و حمایت از یک حکومت اشغالگر در ایران، حتی به قراداد هایی که در پیش از این دوران با حکومتهای  ضعیف 100 و 200 و 300 سال پیش ایران امضاء کرده بود پای بند نمانده و با یک حکومت اشغالگر  ایران یعنی جمهوری اسلامی وارد معامله شده و از ان حمایت کرده و در حقیقت با یک حکومت دست نشانده خود در ایران قراداد های پنهان امضاء کرده است.
ما همچنین به شما اعلام میکنیم: بر طبق قوانین بین المللی این رویه عمل شما غیرقانونی بوده است. بنابراین:1. هر گونه قرادادی را که با ج.ا امضاء کرده اید باطل اعلام میکنیم. 2. قراداد هایی را که قبلا با دولتهای قبلی ایران امضاء کرده بودید به عنوان «استاتوس کوئو» قبول داریم و مذاکرات جدید را پس از سرنگونی ج.ا و تشکیل دولت دمکرات در ایران با شما از سر خواهیم گرفت. 3. برای حفظ منافع موقت مردم ایران از شما در خواست مذاکره برای حل موقت مسائل موجود بین دو کشور بویژه در مورد دریای خزر داریم. 4. هر گونه مذاکره با ج.ا ایران در هر موردی را از این تاریخ به بعد کاملا غیرقانونی اعلام کرده  وفورا بر ضد هر قراداد عقد شده با ج.ا در مراجع قانونی و دادگاهای  بین المللی  و دادگاه های کشورهای دمکرات جهان اقدام خواهیم کرد. 5. به شما اخطار میکنیم هر گونه حرکت منفی شما بر ضد خواست مردم ایران مبنی بر براندازی ج.ا و ایجاد حکومتی دمکرات در ایران در سازمان ملل متحد و یا هر ارگان بین المللی دیگر، به منزله دشمنی با مرم ایران تلقی خواهد شد و برای خسارات وارد شده بر منافع  مردم ایران شما را مستقیما مسئول دانسته و بر علیه شما شکایت خواهیم کرد و مسلما پس از استقرار دولت دمکرات در ایران در روابط ما اثر سوء خود را خواهد داشت. 6. به شما اخطار میکنیم  از هر گونه کمک به ج.ا برای سرکوب مردم ایران و هر گونه معاملات بازرگانی و مالی خودداری کنید. هر گونه ادعای ج.ا پیش از سرنگونی اش در صورت اجرا نکردن قرادادها بی مورد است و از سوی حکومت دمکرات ایران پیگیری نخواهد شد. 7. ایران مستعمره شما نیست! بنابراین هر گونه قراداد امنیتی که با جمهوری اسلامی پنهانی ویا اشکارامضاء کرده اید ، قراردادی با حکومت اشغالگر ایران بوده و باطل است. به شما اخطار میکنیم از هرگونه "پشتیبانی" از این نوع از ج.ا شدیدا پرهیز کنید که این به منزله جنگ با مردم ایران  تلقی خواهد شد.
در پایان سیاست اینده دولت دمکرات ایران را در مورد روسیه بدین شرح  اعلام میکنیم: 1. با حفظ منافع و حقوق ایران از سوی شوروی هیچ مانعی بین ایران و ورسیه برای دوستی وهمکاری وجود نخواهد داشت. 2. مردم ایران به مردم روسیه احترام گذاشته و نقش انان را در سیاست جهانی بسیار بزرگ میبینند. 3. روسیه وایران سکولار ودمکرات و تمامی کشورهای اروپایی و امریکا و ژاپن و دیگر کشورهای دمکرات جهان میتوانند و باید همگی با هم  برای صلح وامنیت جهانی بر ضد بنیادگرایی اسلامی و متاسفانه فعلا دولت غیردمکرات و زیاده خواه چین ، همکاری گسترده داشته باشند. چنانچه خواستار این همکاری باشید ما در این زمینه و راستا همکاری خود را تقدیم شما میکنیم.

نمونه نامه رئیس شورای حفظ منافع ایران و دولت قانونی ومتنخب ایران به ولادیمیر پوتین. (بخش اول)

جناب رئیس جمهور روسیه
 من از جانب شورای بالا به عنوان نماینده ارگان قانونی نماینده مردم ایران این نامه را به شما مینویسم.
اولا: حکومت جمهوری اسلامی به هیچ وجه نماینده مردم ایران نیست به دلایل زیر: یک حکومت دیکتاتوری است. این موضوع تقریبا از سوی همه کشور های جهان پذیرفته و اعلام شده است، بجز کشور هایی که خود دیکتاتوری هستند و یا منافع خود را در ابقای ج.ا میبینند، مانند متاسفانه تمام همسایه های ایران.  حکومت تا به حال به هیچ قیمتی حاضر نبوده است که مشروعیت خود را به رفراندوم بگذارد. (انکه را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است).  البته این حکومت انتخاباتی  را برگزارمیکند که به هیچوجه ازاد نیستند و اجازه هیچ نظارتی بر سلامت برگزاری انها را نمیدهد. رای سازی و امار سازی هم که  به گفته تمام شاهدان بیطرف و مردم  اساس انتخابات این حکومت میباشد.  مشروعیت خود را هم وابسته به در صد شرکت مردم در این انتخابات بی پایه میداند. امار دروغین شراکت 63% یا 64% که  معرف حضورتان هست. البته شما از این حکومت باید بپرسید اگر به مشروعیت و  مقبولیت خود در بین اکثر مردم ایران اطمینان دارد، چرا این میزان مشروعیت را میخواهد "غیر مستقیم" از روی میزان شرکت مردم در انتخابات نشان دهد ونه "مستقیم" از طریق یک رفراندوم!!!  البته امارگران میتوانند از روی همان نتایج اعلام شده  انتخابات ج.ا  از زمان انتخابات دور اول ریاست جمهوری ا.ن تا به حال، ثابت کنند که جملگی این انتخابات کمابیش تقلبی بوده اند. البته منطق ومشاهدات بسیار زیاد دیگری هم غیرقانونی بودن این حکومت را نشان میدهند. شما اگر توجه کنید میبینید که همه اعضای این حکومت باید «ریش» بگذارند. مردان ایران اگر چه میدانند ریش گذاشتن باعث مزیت هایی برای انان در به دست اوردن شغل میشود اما اکثرا ریش خود را میتراشند. از انجایی که در دنیای امروزی کمتر حکومتی پیدا میشود که بر اساس مذهب پایه گذاری شده باشد، شما خودتان باید انصاف بدهید که مردم ایران هم خواستار چنین حکومتی نیستد. شما خودتان در کشور روسیه هم نمیتوانید تصور کنید که اسقف ها وکشیش ها در کشور شما یک حکومت تشکیل دهند و یا این فرض را داشته باشید که مردم شما خواهان داشتن چنین حکومتی باشند. دوما: این حکومت یک حکومت ضد ایرانی و از نظر مردم ایران یک حکومت اشغال گر است. واگذاری پنهانی منافع ایران در دریای خزر انچنانچه از شواهد پیداست و همچنین به خطر انداختن تمامیت ارضی ایران با سیاست های ضد منافع مردم ایران و بحران سازی وحمایت از گرو های تروریستی لبنانی وفلسطینی و مقدم داشتن منافع انان بر منافع مردم ایران، که همه وهمه در راستای حفظ حکومت اشغال گرانه این حکومت انجام شده است، اثبات هایی بر این مدعا هستند.
 بر ما ثابت شده است که دولت روسیه در تمام طول حیات ج.ا از این حکومت در همه زمینه ها برای بقای ان حمایت کرده است.( در اینجا باید توضیح داده شود که حمایت روسیه از کشورهای دیگر مانند حمایت امریکا از کشورهای دوست ومتحدش نمیباشد. حمایت امریکا حمایتی است که برای این کشورها از طریق سرمایه گذاری و انتقال تکنولوژی رفاه و پیشرفت میاورد. حتی کمک های مالی بسیاری به این کشورها میکند. تمامیت ارضی انها را به خطر نمیافکند و حتی ان را حفظ میکند. حمایت روسیه اما متاسفانه حمایت از رژیم های دیکتاتوری و سرکوبگر است. اگر مثل رژیم  اسلامی ایران انچنان بی ابرو ومنفور باشند که برای بقای خود حاضر به  تقدیم مفت خاک و اب ومنابع زیرزمینی شان هم باشند روسیه ان را هم بسیار سپاسگزارانه قبول میکند. در ازای حمایت از حکومت های دیکتاتوری این دیکتاتورها اما در صحنه بین المللی از سیاست فشار برای گرفتن امتیاز های ژئوپولیتیکی  از کشورهای غربی استفاده میکند.) این حمایت ها اکثرا در مورد اطمینان دادن به ج.ا از وتو کردن قطع نامه های احتمالی ای که فشارهای اقتصادی و سیاسی ونظامی براندازانه برای ج. در بر داشته است، بوده است. هم چنین حمایت های وسیع از ج.ا چه از نظر اموزشی و چه از نظر ارسال تجهیزات سرکوب، برای سرکوب و جلوگیری از بروز قیام های براندازانه مردمی ،انجام داده است.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

یک پیشنهاد بنیادی به شاهزاده رضا پهلوی

 این پیشنهاد برای برداشتن یک مانع اساسی در راه شکل گیری یک شورای  اپوزیسیون برانداز و حافظ منافع مردم ایران در خارج ارائه میشود.
 خلاصه پیشنهاد به ایشان اینست که ایشان فعلا برای مدت زمانی که ج.ا براندازی میشود و تا حداقل 4 سال پس از برانداخته شدن ج.ا، سوگند و ادعای پادشاهی خود را مسکوت بگذارند و بعد از 4 سال که ما یک دوره جمهوری دمکرات را پس از براندازی ج.ا تجربه کردیم  انگاه خواستار برگزاری ان رفراندومی را که میخواهند برای تعیین نوع حکومت (پادشاهی یا جمهوری) شوند.
 این پیشنهاد به خودی خود یک پیشنهاد واقعا منطقی میباشد زیرا: مردم ایران در انفلاب 57 خواستار رسیدن به  جمهوری دمکراتیک بودند. حالا با خواست انگلستان وامریکا و از بخت بد ما یک عده اخوند ارتجاعی  ویک عده از شهروندان گدا گشنه و اراذل و اوباش که خوی دیکتاتوریشان بدتر از دیکتاتوری محمد رضا شاه بود، انقلاب مردم را با زور اسلحه وجنایت های هولناک ربودند و ما را به  روزگار سیاه کنونی کشاندند. اما این دلیل نمیشود که مردم خواستار بازگشت به حکوت پادشاهی باشند. مگر اینکه تصور کنیم که ما مردم اینقدر نادان هستیم که فکر میکنیم بجز حکومت پادشاهی وجمهوری اسلامی ولایت فقیهی نوع دیگری از حکومت وجود ندارد. بنابراین اگر فرض را بر این بگیریم که ایشان بلافاصله پس از براندازی ج.ا بیایند وحتی یک رفراندم کاملا بدون تقلب را برگزار کنند و در ان هم نظام پادشاهی واقعا از سوی مردم گزیده شود، باز هم متاسفانه همان سوء استفاده ای میشود که اخوند ها از جو موجود بعد از انقلاب کرده و ان رفراندوم را برگزار کردند و مردم با نا اگاهی یک رایی دادند و سریعا پشیمان شدند.
 بنابر این اگر ایشان واقعا به فکر ازادی ایران میباشند با قبول پیشنهاد بالا دو تاثیر بسیار مثبت روی وضعیت موجود میگذارند. اولا: رفراندوم اینگونه بعد از حداقل 4 سال، رفراندوم معتبری خواهد بود زیرا انگاه واقعا همه مردم ایران یک حکومت جمهوری دمکراتیک را هم دیده اند و لمس کرده اند و میتوانند اگاهانه تصمیم بگیرند که ایا نظام پادشاهی را بیشتر از جمهوری میخواهند یا نه.  دوما: تا مقدار زیادی کار تشکیل یک اپوزیسیون در خارج را ساده تر میکند زیرا: اولا طرفداران پادشاهی در خارج از کشور که انصافا حداکثر 10% ( ما برای اثبات این درصد، موافقیم که یک نظرسنجی علمی به وسیله موسسات معتبر نظرسنجی از ایرانیان مقیم خارج در این مورد انجام شود) از ایرانیان مقیم خارج را تشکیل میدهند و اما رسانه های زیادی را در اختیار دارند میتوانند انرژیشان را روی تشکیل یک شورای صرفا ملی صرف کنند که البته ایشان هم به عنوان یک ایرانی میهن پرست میتوانند در این شورا عضو شوند. ایشان حتما توجه کرده اند که هر قدمی که ایشان برمیدارند مثلا شکایت علیه خامنه ای  که بسیار هم  اقدامات درستی هستند، با پشتیبانی بسیار کم بقیه  اپوزیسیون و ایرانیان مقیم خارج مواجه میشود. دلیل ان هم میتواند این باشد که بقیه اپوزیسیون و اکثریت ایرانیان خواهان نظام پادشاهی دوباره نیستند و میدانند که حمایت از اقدامات ایشان میتواند تلقی بر تایید نظام پادشاهی برای اینده ایران بشود. بنابراین وجود ایشان با باقی ماندن بر ادعای پادشاهی یک حالت دافعه ایجاد میکند که حتی نیت و اقدام خوب ایشان را هم  تحت الشعاع خود قرار میدهد.
 اگر واقعا ایشان این پیشنهاد راسریعا بپذیرند میتوان گفت یک کار تاریخی بزرگ  کرده اند زیرا کمترین اثر ان این میباشد که بقیه اپوزیسیون روش ایشان را سرمشق خود قرار بدهند و سریعا به جای پرداختن به اختلافات و ادعاهای خود،  برای دادن صدا و چهره ای به خواست مردم ایران شورای نمایندگان واقعی مردم ایران را هر چه زودتر تشکیل بدهند.
 در پایان پیشنهاد دیگری برای زمینه اقدامات بعدی ایشان به ایشان ارائه میکنیم از این قرار: با توجه به اینکه پدر ایشان با سیاستمداران اسرائیل روابط خوبی داشته است و ایشان هم به اعتبار پدرشان در اسرائیل شاید موثرترین و شناخته ترین چهره ایرانی میباشند، ایشان باید تلاش شبانه روزی خود را روی استفاده از این اعتبار، برای تاثیر گذاشتن روی سیاستمداران وافکار عمومی اسرائیل بگذارند و بکوشند که سیاست فعلی اسرائیل را 180 درجه چرخانده و از سیاست حمله به تاسیسات اتمی به جهت حمایت موثر اسرائیل و لابی اسرائیل در امریکا از تغییر هر چه سریعتر رژیم در ایران سوق دهند. با حضورشان در مدیای امریکا واسرائیل و ملاقات هایشان با لابی اسرائیل و سیاستمداران اسرائیلی.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

چه کسانی حق دارند شورای نمایندگان قانونی ایران در خارج را تشکیل دهند؟

 ما میدانیم که هدف وظیفه این شورا در وهله نخست باید حفظ منافع مردم ایران در همه زمینه ها باشد. الویت های بعدی هم اقدام در همه زمینه ها ومهیا کردن شرایط برای براندازی جمهوری اسلامی میباشد تا مردم بتوانند با کمترین تلفات و با اطمینان از اینکه اقداماتشان با پشتیبانی موثر و منتهی به پیروزی حتمی مواجه خواهد شد، اقدام به براندازی ج.ا بکنند.
 بدیهی است که این شورا هر چه فراگیرتر و بزرگتر باشد قدرتمند تر خواهد بود. اما بزرگی وفراگیری نه به هر قیمتی. گروه ها واحزاب وافرادی که میتوانند این شورا را تشکیل دهند در وهله اول باید ملی گرا بوده ومنافع ایران برایشان بیشترین اهمیت را داشته باشد. دوم باید خواهان نابودی و براندازی کامل جمهوری اسلامی باشند. این موضوع هم امری بدیهی است که احزاب وافراد تشکیل دهنده این شورا باید سکولار باشند. اما در ابتدا نباید اقرار به سکولار بودن شرط لازم برای ورود به این شورا باشد. هر گروه و حزبی دارای هر «ایسم» وهر ایدئولوژی و کیش ومرامی میتواند به شرطی که رای مردم را داشته باشد در این شورا وارد شود. اما همه این گروه ها باید ایدئولوژی و طرح و برنامه خود برای اینده ایران را در اولویت دوم قرار دهند. در چنینن شورایی اولین و دشوارترین وظیفه  کار و تلاش برای حفظ منافع ملت ایران و طرح وبرنامه ریزی برای براندازی ج.ا میباشد.
 واما تکلیف اصلاح طلبان چه میشود. البته فقط ان  دسته از انها که از ج.ا کاملا بریده اند و خواهان براندازی ج.ا هستند در اینجا برای ما مطرح میشوند. چون این اصلاح طلبان پیشین از نمونه اقای سازگارا و سید مجتبی واحدی به دلیل انکه در ایران بوده اند و متاسفانه مردم درون ایران هم بیشتر یک چنین کسانی را به عنوان چهره سیاسی میشناسند، باید به انها هم اجازه شرکت در این شورا را داد. اما به چند شرط: اولا نه اینکه بخواهند یکباره همه کاره چنین شورایی بشوند و با ته مانده افکار مخربی مانند دشمنی با اسرائیل که از همان دوران فعالیتشان در ج.ا دارند وارد این شورا شده و خودکامگی و بی سیاستی ارث برده از دوران پیشین خود را در این شورا ادامه دهند. دوم اینکه بپذیرند که اگر فعلا در بین مردم رای یی دارند، بخشی از این رای شان بخاطر ان مزیت در ایران بودنشان است و بپذیرند که حد واندازه خود را در این شورا بشناسند و رعایت کنند.
 در پایان باید گفته شود که تکیه زیاد بر روی سکولار بودن بهای بیش از اندازه به ج.ا میدهد. مردم ایران پیش از انقلاب اسلامی سکولارترین مردم منطقه بوده اند و مسلما با تجربه 33 سال حکومت مخرب دینی بر ضد هر نوع حکومت دینی ای واکسینه شده اند. ما باید از این هراس داشته باشیم که پس از ج.ا  سردچار شکل های دیگری از حکومت های دیکتاتوری مانند دیکتاتوری سلطنتی و دیکتاتوری جمهوری استالینستی و صدام حسینی و بشاز اسدی نشویم.
 پس بیایید این شورا را اولا ملی بنامیم و دوما واقعا کارمان هم در ان فقط ملی و دمکراتیکی باشد و نه ایدئولوژیکی وفرصت طلبانه و خدعه امیز و با هدف به قدرت رسیدن خود و حزبمان. 


در همین زمینه:  ایرانیان درون مرزی چگونه میتوانند به هم میهنان برون مرزی شان وکالت انتخاباتی بدهند؟ .

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

ایرانیان درون مرزی چگونه میتوانند به هم میهنان برون مرزی شان وکالت انتخاباتی بدهند؟

البته اگر ما فرض را بر این بگیریم که اکثریت قاطع مردم ساکن در ایران  خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، دیگر شکی در این نیست که  انها از دیر زمانی حق نمایندگی بین المللی خود را به هم میهنان مقیم خارجشان باید داده باشند. زیرا منطق ایجاب میکند که اکنون که خود انها از حق هر گونه انتخابی در داخل کشور محرومند و منافع ملی شان مقدار زیادیش از دست رفته و بقیه اش هم در خطر حتمی از دست رفتن میباشد، که انها حقوق خود را تا از بین رفتن ج.ا برای دفاع، به هم میهنان مقیم خارجشان  واگذار کنند. زیرا انها حداقل این ازادی وامکان را دارند که با تشکیل یک شورای نمایندگان واقعی مردم ایران با رای ایراینان مقیم خارج که با داشتن نیابت و وکالت از هم میهنان داخل هر رای انها انگاه 20 رای وبیشتر و رای کلیه ایرانیان داخل وخارج محسوب میشود، از منافع ملی و حقوق بین المللی مردم ایران دفاع کرده و همچنین اقدامات لازم از هر جنبه ای را برای براندازی ج.ا، هم در زمینه سیاست بین المللی و هم در زمینه هماهنگی و رهبری قیام داخلی مردم انجام دهد.
 در عمل این واگذاری وکالت ونیابت انتخاباتی و نمایندگی بین المللی میتواند اینگونه انجام شود: از نظر تئوری راهکار خیلی ساده میباشد و تنها به کمی همت وپشتکار و سازماندهی لجستیکی احتیاج دارد.  مردم ایران میتوانند تنها با ارسال یک کپی از کارت ملی خود با نامه یا فکس و یا از طریق ایمیل به ادرس ها و شماره های فکس و ادرس های ایمیلی که از سوی یک سازمان در خارج از کشور اعلام میشود این نیابت و وکالت را به همیهنان خود در خارج واگذار کنند. باید توجه داشت که فقط فرستادن یک چنین کپی ای  کاملا کافی است زیرا از ابتدا مشخص شده که این کپی ها برای چه منظوری ارسال میشوند. سپس این سازمان ترتیب دهنده این برنامه در کشور های خارجی این کپی ها را به عنوان مدرک بایگانی کرده و شماره های این کارت های ملی را در کامپیوتر ذخیره میکند.
 برگزاری لجستیکی این برنامه در خارج: یک سازمان مثلا سکولارهای سبز در شهر های مختلف امریکا واروپا ادرسهای پستی و تعداد بسیار زیادی شماره فکس وادرس ایمیل اعلام میکند. فرض کنیم که اگر 20 میلیون ایرانی از درون ایران بخواهند که این کپی ها را  به این ادرس ها بفرستند وفرض کنیم 2000 دستگاه فکس هم شبانه روز اماده دریافت این کپی ها باشند، شاید بتوان گفت که در طی 1 ماه امکان دریافت تمامی این کپی ها وجود داشته باشد. از طریق پست وایمیل هم که ارسال همزمان همگی این کپی ها خیلی راحت تر امکان پذیر میباشد. خواندن و بایگانی و تایپ کردن شماره های این کپی ها در کامپیوتر هم اگر تعداد داوطلبان زیادی برای انجام این کار بیایند، کاری شدنی است.
 چالش بزرگ اما اینست که دولت اخوندی که پست را بطور کامل  زیر کنترل دارد و اینترنت را هم میتواند کاملا قطع کند و ارسال اینترنتی کپی ها را مانع شود و خط های تلفن و فاکس را هم میتواند تا حدودی زیر کنترل بگیرد، مسلما در راه ارسال این کپی ها مانع ایجاد خواهد کرد. اما اگر مردم ایران این موضوع را به چشم تنها راه نجات خود بنگرند، حتما راهکارهایی را پیدا خواهند کرد که این کپی ها را ارسال کنند. این موضوع اصلا میتواند یک حالت همبستگی در مردم ایجاد کند و مثلا ارسال کپی کارت ملی به خارج از کشور به یک وظیفه ملی برای اکثر مردم تبدیل شود.
 اما در هر صورت حکومت اخوندی در این ماجرا بازنده خواهد بود زیرا: اگر مردم مجدانه دنبال این موضوع بروند هر کاری که حکومت برای جلوگیری از این برنامه بکند کمابیش انعکاس خبری خواهد داشت و وقتی که  بیاید همه ارتباطات را با خارج قطع کند و یا اقداماتی از قبیل دادن اخطار به مردم را انجام دهد، باز هم نامشروع بودن خود را به طریق دیگری ثابت کرده است.
 اهمیت این موضوع: اگر مردم ما موضوع ایران فروشی را جدی بگیرند وبخواهند از ان جلوگیری شود، تنها راهکاری که میتواند رسما به جهان ثابت کند که این حکومت نماینده مردم ایران نیست شاید همین راهکار پیشنهادی باشد. اگر این برنامه مجدانه و به گونه فراگیری انجام شود انگاه یکباره بسیاری از چالش های پیش روی ما حل میشود. مثلا اپوزیسون حافظ منافع ایران در خارج چنان قدرتی پیدا خواهد کرد که میتواند به  کشور های سودجویی مانند چین وروسیه اخطار موثر دهد. چنانچه شرایط مناسب بود مثلا اقای رامنی در امریکا رئیس جمهور شده بود، اپوزیسیون خارج میتواند برای براندازی ج.ا با امریکا وارد همکاری موثر شود. حتی  مسئله وتوی چین و روسیه در سازمان ملل متحد میتواند بی اهمیت شود. زیرا زمانی که نماینده واقعی مردم ایران از جامعه دمکرات بینالمللی تقاضای پشتیبانی نظامی انسان دوستانه بکند دیگر روسیه و چین هم باید خفه شوند.  اپوزیسیون برانداز میتواند اقدامات قضایی بین المللی بر علیه ج.ا انجام داده و شاید درامد نفت را از چنگش دراود. میتواند اموال سردمداران دزد ج.ا را ردیابی کرده و به نفع مردم ایران مصادره کند و ده ها و صدها کارهای ریز و درشت دیگری که در جهت منافع مردم ایران و بر علیه ج.ا میتواند انجام دهد.
 انتخابات در خارج هم که خیلی ساده تر به روشی قابل قبول میتواند  انجام شده و انگاه یک سازمان نماینده قانونی و رسمی کل مردم ایران شکل گرفته و کار خود را با داشتن وزن و شکوهی که شایسته مردم ایران است اغاز کند. البته انتخابات ایرانیان خارج میتواند حتی جلوتر از رسیدن این برنامه ارسال کپی و دادن وکالت انجام شود و به دنبال ان این برنامه به انجام برسد که ان موقع دیگر به معنی تایید صد در صد انتخابات هم میهنان  مقیم خارج خواهد بود.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

تنها نوع تظاهرات موثری که در شرایط کنونی میتوان انجام داد. (تظاهرات نیابتی)

این تظاهرات فقط میتوانند در کشورهای خارجی انجام شوند. میتوان به ان "تظاهرات نیابتی"  نام داد. از انجایی که حتی در کشورهای خارجی هم به دلایلی از قبیل : اطمینان نداشتن به نتیجه مفید تظاهرات؛ محتاط بودن ایرانیان مقیم خارج که میخواهند به ایران بازگردند از بیم انکه در صورت شرکت در تظاهرات خارج از کشور در فرودگاه ایران برایشان مشکل ایجاد شود؛ تصور اینکه رفتن به تظاهرات به زحمتش هم نمیارزد؛ احساس خوبی نداشتن از اینکه در معرض دید عمومی شهروندان کشورهای محل اقامتشان قرار بگیرند و و و.. ،، ایرانیان از شرکت در تظاهرات ضد ج.ا خودداری میکنند و اگر هم تعدادی شرکت بکنند تصویر اشتباهی از تعداد واقعی مخالفان ج.ا که اکثر مردم ایران هستند، به نمایش میگذارند،، باید چاره ای دیگر اندیشید.
 ما میدانیم که البته همیشه تعدادی از ایرانیان در هر شهر بزرگتر کشورهای خارجی هستند که حاضرند این خطرات را به جان بخرند و در هر صورت حاضر به انجام اینگونه تظاهراتی هستند. خوب این تعداد میتوانند به خیابانها بیایند و تظاهرات را انجام دهند اما این تظاهرات میتواند در یک حالت اثر بسیار بزرگی از خود باقی بگذارند و ان زمانی است که بتوان نشان داد که این عده نماینده هزاران ومیلیونها شهروند ایرانی دیگر هم هستند.
 برای نشان دادن این نیابت ونمایندگی میتوان از طریق اینترنت انجمن های مجازی "تظاهر کنندگان پشتیبان خانه نشین ویا غایب" را  ایجاد کرد.  بدین ترتیب که مانند پتیشن امضا کردن، شهروندان نام خود را در لیستهای مجازی تظاهرکنندگان پشتیبان وارد میکنند و زمانی که اعلام میشود تظاهراتی در جایی قرار است برگزار شود، این پشتیبانان در اینترنت اعلام میکنند که ما هم پشتیبان این تظاهرات میباشیم و اگر میتوانستیم در ان شرکت میکردیم. فرض کنید تظاهراتی برگزار میشود با 1000 نفر شرکت کننده ولی هر کدام نماینده 100 نفر دیگر است که واقعا با نام ونشان پشتیبانی خود را از طریق اینترنت از این تظاهرات اعلام کرده اند. تظاهر کنندگان هم پلاکاردهایی در دست دارند که روی ان نوشته شده من به نمایندگی از صد نفر دیگر هم تظاهرات میکنم. با این روش میتوان هر نوع تظاهراتی را انجام داد و اثر ان را صد وهزار برابر کرد.
پیشنهاد برای موضوع اولین تظاهرات از این نوع مثلا در لس انجلس: احمدی نژاد شارلاتان و دروغگو، ضد ایرانی است ونماینده مردم ایران نیست. شعارها: ما از یهودیان جهان برای نفی هولوکاست از سوی ا.ن معذرت میخواهیم. ما با بمباران تاسیسات اتمی و دیگر تاسیسات نظامی وغیرنظامی ایران مخالفیم اما از بمباران بیت خامنه ای و دفتر ریاست جمهوری و قرارگاه فرماندهان سپاه در صورت لزوم استقبال میکنیم. ما برای بمباران بیت خامنه ای و قرارگاه فرماندهان سپاه از امریکا و اسرائیل و یا هر کشور دیگر دوست مردم ایران بمب افکن اجاره میکنیم. 

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

ایرانیان مقیم خارج باید مانند یهودیان اروپا وامریکا به کمک مردم اسیرشان بشتابند.

ایا یهودیان ساکن فلسطین ودیگر کشورهای عربی میتوانستند به تنهایی و فقط با اتکا به قدرت خودشان در سرزمین نیاکان شان یک کشور مستقل تشکیل دهند؟ پاسخ این پرسش مسلما منفی است. یهودیان هم مانند ما ایرانیان در طول تاریخ قربانی عربها و خوی وحشی وغارتگر انها بوده اند. از سرزمین هایشان رانده و قتل عام شده و مالشان به تاراج برده شده بود. اما یک بخت تاریخی ای که انها داشتند این بود که از صدها سال پیش گروه هایی از انان توانستند به کشورهای مختلف اروپایی مهاجرت کنند. چون این کشور ها دارای تکنولوژی برتر و ثروتمند بودند، یهودیان مقیم این کشورها هم که جزئی از این جوامع شده بودند تکنولوژی و هنر انها را یاد گرفته و ثروت هم اندوختند. کم کم به فکر این افتادند که سرزمین اشغالی خودشان بوسیله اعراب را پس بگیرند و با قدرت مالی ای که پیدا کرده بودند و پشتیبانی  سیاسی و همچنین نظامی برخی کشورهای اروپایی وامریکایی محل سکونتشان توانستند به سرزمین اباء و اجدادیشان باز گشته و کشوری مستقل را به راحتی تشکیل دهند. تا کنون و حتما از این به بعد هم، همدینان شان در اروپا وامریکا بدون چون وچرا بخش بزرگی از قدرت مالی و سیاسی خود را صرف دفاع از این همکیشان خود در این کشور کوچک میکنند واجازه نمیدهند که اعراب بخیل با ان همه سرزمین وجمعیت به ان صدمه ای برسانند.
 ما ایرانیان هم متاسفانه وضعی مشابه پیدا کرده ایم. نه تنها در طول تاریخ قربانی غارت گری و وحشی گری اعراب بوده ایم بلکه از بخت شور در کشورخودمان هم تروجان های ساخته پاخته اعراب به قدرت رسیده و ان را همانند اعراب اشغال کرده و در این میان اعراب همسایه بیشترین سود را از وجود این تروجان های اشغالگرشان در کشورمان میبرند. نه تنها جنگی دوباره برایمان درست کردند و 1 میلیون کشته ومعلول روی دستمان گذاشتند و حتی 1 دلار هم خسارت ندادند، بلکه همگی کما بیش مشغول غارت منابع مشترک نفت وگازمان هم هستند. از همه بدتر ادعاهای ارضی هم دارند و اگر وضع همینگونه پیش برود، نه تنها ان ادعای ارضی کوچکشان را به دست میاورند بلکه ممکن است بخش های بسیار بزرگ تری از سرزمین مان را هم بتوانند به یغما ببرند.
 اما دو امید وجود دارد. یکی اینکه ایرانیانی که مقیم خارج میباشند مانند یهودیان خارج از فلسطین به فکر کشور در اشغالشان باشند و با اتحاد خود و با استفاده از قدرت مالی و جمعیت خود به دنبال نفوذ سیاسی در این کشورها بوده و از این کشورها بخواهند و بر انها فشار وارد کنند، بیش از این حق مردم ایران را نادیده نگیرند و هر چه زودتر به مردم ایران کمک کندد تا از شر این تروجان های ساخته و پاخته اعراب رهایی یابند.
 دوم اینکه مردم اسرائیل به خود امده و بدانند که دوست ومتحدشان در منطقه یک ایران بدون اخوند تروجان عرب میباشد و به جای اینکه این همه دنبال ضعیف کردن و اعمال نفوذ سیاسی وفشار به کشورهای اروپایی و امریکا برای ضربه زدن به مردم ایران و نه به اخوندان حاکم باشند، به خود امده از تغییر بدون چون و چرای رژیم اخوندی در ایران حمایت کرده و نفوذ سیاسی ومالی ونظامی خود را در این جهت به کار بیاندازند.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

پیشنهادات و توصیه هایی به اقای دکتر ارام حسامی.

 توضیح: ایشان عضو سکولارهای سبز هستند و در حال تلاش هستند که با گرد هم اوردن اپوزیسیون، یک تشکل و ارگان کارامد از اپوزیسون ایجاد کنند.
 اولا کار شما راحتتر میشود اگر در ابتدا وظایف این تشکل و ارگان را به  برعهده گرفتن الویت های مهمتر محدود کنید. الولیت ها در این شرایط زمانی و سیاسی جهان به ترتیب اینها هستند: 1) جلوگیری از حمله نظامی به ایران. 2) حفظ منافع وحقوق بین المللی ملت ایران. مهمترین این حقوق تمامیت ارضی ایران، حفظ منافع ایران در حوزه های مشترک نفت وگاز با کشورهای همسایه، حقوق ایران در دریای خزر میباشند. 3) برنامه ریزی برای براندازی ج.ا در کوتاه مدت ویا دراز مدت.
 با در نظر گرفتن اولویت اول ما میبینیم که وقت برای تشکیل این ارگان اگر که مدتها تمام نشده باشد، بسیار کم است. بنابراین اپوزیسون باید سریعا حتی اگر شده فقط برای انجام این الویت این ارگان را تشکیل دهد و رئیس خود را انتخاب کرده و به کشورهای درگیر در این ماجرا مانند امریکا واسرائیل معرفی کرده و با انها سریعا وارد گفتگو شده و با ارائه پیشنهادات عملی مانند طرح ایجاد دولت موقت ایران در جزایر ایرانی خلیج فارس از سوی اپوزیسیون برای ازاد کردن بقیه ایران، تلاش کند از حمله ویرانگرانه به کشورمان جلوگیری کند.
 طرح شما مبنی بر انتخابات ازاد با شرکت ایرانیان خارج از کشور بهترین وتنها طرح منطقی میباشد. البته میتوانید این طرح و دیگر طرح های موجود از جمله طرح های مطرح شده در کنفرانس واشنگتن را به نظرسنجی بگذارید. خواهید دید که طرح شما با فاصله زیاد بیشترین رای را میاورد.
وقت خود را بیش از اندازه روی این تلف نکنید که حتما ادم های سیاسی کار مطرح را دور هم جمع کنید تا بتوانید الترناتیو را شکل بدهید. یک فردی که مانند این اقایی که زود عصبانی میشود و همیشه در موقع حرف زدن سرش را حداقل 45 درجه به عقب خم میکند و نه قیافه درستی دارد و نه اخلاق درستی و طرح انتخابات ازاد را میدهد که مرغ پخته را به خنده وا میدارد، صرفا به خاطر اینکه این اقا زود عصبانی میشود و اگر در نشستی دعوت نشود فکر میکند که ان نشست از بیخ بی اعتبار است؛ اگر در الترناتیو وجود نداشته باشد خیلی کار الترناتیو سازی را راحت تر میکند. افرادی که عضو این ارگان الترناتیو میشوند کافی است چند خصلت داشته باشند. 1) میهن پرست بوده و فقط به منافع میهن شان فکرکنند. 2) پر تلاش و پرکار باشند. 3) انتنی برای دریافت خواسته های مردم داشته باشند و به حرف مردم گوش کنند. 4) تا حدودی از چم وخم کار لابی گری و تماس با سیاستمداران کشورهای دمکرات اگاهی داشته باشند.
 در مورد مقبولیت طرح خود، شما نباید این اندازه  خود را دست کم بگیرید وفکر کنید که مثلا اگر 3000 نفر در انتخاباتی که شما برگزار میکنید شرکت کردند شما فقط نماینده ان 3000 نفر میباشید. اولا شما این انتخابات را برگزار کنید، خواهید دید که نه 3000 نفر، شاید حتی 30000 نفر و شاید 300000 نفر وبیشتر در این انتخابات شرکت خواهند کرد. در ضمن هر تعداد کمی هم که شرکت کنند افرادی که انتخاب میشوند حتما نماینده همه ایرانیان مقیم خارج  و بلکه نماینده همه ایرانیان هستند.  زیرا که مردم درون ایران که امکان شرکت در این انتخابات را ندارند واگر فرض را بر این بگذاریم که انها ج.ا را نمیخواهند مجبورند که انتخاب هم میهنان خود در خارج را به عنوان انتخاب خودشان بپذیرند. والبته  ما فرض را بر این میگذاریم که انها اتفاقا درخواستشان هم از هم میهنان مقیم خارجشان همین است که حالا که دست خودشان بسته میباشد این کار را ایرانیان خارج برایشان انجام دهند. پس ایرانیان خارج باید بدانند که نه تنها برای خودشان بلکه هر کدام از انها برای حدود 20 نفر هم میهن درون ایران هم رای میدهد. در ضمن این شورا در ابتدا وظیفه خود را حفظ منافع و حقوق بین المللی مردم ایران میداند و تصور نمیشود که هیچ ایرانی ای چه در داخل وچه در خارج بر این عقیده باشد که حکومت اخوندی ایران فروش، حکومتی باشد که بتواند یا بخواهد حقوق ومنافع بین المللی مردم ایران را حفظ کند.
 روش رای گیری چگونه باشد؟... اقای رضا پهلوی در مصاحبه اخیرشان اعلام کرده بودند که مخالف انتخاب کنگره ملی به روش پیشنهادی سکولارهای سبز از طریق اینترنت هستند، زیرا انهایی که اینترنت ندارند نمیتوانند در این انتخابات شرکت کنند! اولا ایرانیان خارج از کشور مسلما بیش از 90% دسترسی به اینترنت دارند. مسئله ما اینست که برای رای دادن باید بیاییم التماس کنیم به مردم که بیایند و5 دقیقه وقت بگذارند واز طریق همان اینترنت  رای بدهند! در ضمن رای گیری از طریق اینترنت هر چه هم که بد وناقص باشد که بهتر از کنار گذاشتن کلی رای و انتخابات است که نتیجه اش همین 33 سال به دور خود چرخیدن وبه نتیجه نرسیدن شده است!  تازه این موضوع را هم میتوان مثلا با این روش حل کرد: (انتخابات از طریق برگه رای و پست) :  سکولارهای سبز میتوانند از طریق اینترنت اعلام کنند که تمام ایرانیانی که میخواهند در انتخابات مثلا شورای ملی حفظ حقوق و منافع ایران شرکت کنند، یک کپی از پاسپورت ویا کارت ملی ویا اگر پاسپورت ایرانی ندارند از یک کارت شناسایی کشور محل خود به یک ادرس سکولارهای سبز در کشورهای مختلف ویا از طریق اسکن کردن و فرستادن با ایمیل و یا فکس تقاضای برگ رای بکنند تا به ادرس انها فرستاده شود. سپس انها میتوانند رای خود را با این برگ رای به ادرس سکولارهای سبز بفرستند. البته همه میدانند وسکولارهای سبز هم باید اعلام کنند که نام ونشان رای دهندگان محفوظ میماند. اگر که فرض را بر این بگذاریم که کل ایرانیان خارج از کشور که در این رای گیری میخواهند شرکت کنند تعدادشان 10000 نفر باشد از نظر لجستیکی هم این کار یک کار ساده میباشد. مخارج را هم میتوانند سکولارهای سبز براورد کنند و یک حساب باز کنند و ایرانیان برای تامین این مخارج  هر کدام به اندازه توانشان یک مبلغی 20 سنت و 50 سنت و 1 دلار حواله کنند. مهم اینست که سکولارهای سبز به محض اینکه مخارج برگذاری چنین انتخاباتی تامین شد، به مردم اعلام کنند و حساب را ببندند. زیرا ما میدانیم که ایرانیان به این موضوع خیلی حساس هستند که کسی از این جور راه ها پولی به جیب نزند. مطمئنا مخارج یک چنین برنامه ای در عرض چند روز و چند هفته بوسیله مردم تامین خواهد شد.
 شایسته است که این انتخابات  حداقل در ابتدا در فاصله های زمانی کوتاه تکرار وانجام شود. زیرا مردم با دیدن عملکرد خوب چنین ارگانی مرحله به مرحله با تعداد بیشتر در انتخابات شرکت کرده و اعتبار ان را بالاتر میبرند.
 بزرگترین وتنها اشتباه و خطایی که میتوان الان  انجام داد، برگزار نکردن چنین انتخاباتی و تشکیل ندادن چنین ارگانی  میباشد.
 اشتباهاتی که سکولارهای سبز میکنند: اینکه خیال میکنند حتما باید بدیلی در مقابل ج.ا و حکومت دینی ایجاد کنند و ان حتما باید یک چیزی باشد که سکولار باشد و حتما بر مبنای حقوق بشر باشد. / اینکه خودبخود حکومت اینده ایران سکولار خواهد بود در این شکی نیست واینهمه تکیه و تاکید نمیخواهد واین هم مهمترین مسئله ومشکل ما در حال حاضر نیست. مشکل اصلی ما فعلا بر باد رفتن خاک ومنافع و ابروی کشورمان وشاید ویرانی کامل ان بر اثر حمله نظامی در چند ماه دیگر باشد. حالا سکولارهای سبز امده اند بیخ خرخره مردم را در این وضعیت گرفته اند و میگویند اقا یا الان امضا کنید که میخواهید سکولار باشید و یا ما دنبال الترناتیو درست کردن برای شما نمیرویم. این باز هم همان تحمیل یک ایدئولوژی میباشد، هر چند که ایدئولوژی خوب و درستی باشد.
ما باید این موضوع را در نظر بگیریم که این مته ته خشخاش گذاشتن ها ممکن است کار ما را به جایی برساند که در صورت سقوط ج.ا یک سازمان ایدئولوژیکی مرتجع و مزدور صدام و عربستان، مانند سازمان مجاهدین خلق  بیاید و قدرت را در دست بگیرد و ما دوباره 33 سال دیگر مجبور باشیم به جای  دیکتاتوری اسلامی با دیکتاتوری ارتجاعی دیگری مبارزه کنیم. از سوی دیگر،  ایجاد نکردن یک ارگان و برنیامدن یک چهره ملی و معرف از درون ان که مردم بتوانند به ان اعتماد و اتکا کنند هم ممکن است موجب این شود که بخشی از مردم به شخصی مانند اقای رضا پهلوی اتکا کرده و او با استفاده از جوی هیجانی و رفراندومی کم و بیش تقلبی بتواند نظام پادشاهی در ایران ایجاد کند که انهم در کشوری مانند ایران دیر یا زود به دیکتاتوری شخصی منجر خواهد شد. تکیه بر منشور حقوق بشر هم بسیار خوب و درست است اما ان را بالاتر از رای مردم قرار داددن و اعلام این را کردن که اگر مردم بخواهند قانونی را بر ضد منشور حقوق بشر تصویب کنند ما نباید اجازه ان را به مردم بدهیم ایده ای توهین امیز و نشانه ای از استبداد عقیده میباشد. اولا در کشوری که مردمش دارای فرهنگ و سواد شده باشند معمولا نمی ایند قانونی را  که ضد قانون بشر هست به ان رای بدهند. دوما قانون حقوق بشر قانونی است که 60 سال پیش تصویب شده است و اگر روزگاری مردم ایران مثلا بخواهند قانونی را تصویب کنند که مثلا مالکیت خصوصی را محدود کند کسی حق ندارد بیاید بگوید نه من این اجازه را به شما نمیدهم چون این مخالف منشور حقوق بشر است.
اقای نوری علا، اولا تا انجایی که مردم دوباره جرات پیدا کند و در خیابان ها بروند و انگاه بخواهند صرفا برای الترناتیو سکولار شما فریاد بزنند، اگر هم که شما همین امروز الترناتیو سکولار خود را اماده میداشتید؛ هنوز راه درازی را در پیش داشتیم. (اصلا این رفتن به خیابان ها وفریاد زدن یک چیزی را با وجود این حکومت سرکوبگر از مردم انتظار داشتن، نشانه ضعف برنامه ریزی و راهنمود نشان دادن یک الترناتیو برانداز میباشد). دوما بیایید در ابتدا یک الترناتیو ملی و در عمل توانمند تشکیل بدهیم و با ان بتوانیم بر جامعه بین المللی فشار اورده و یک مقداری از منافع و حقوق بین المللی ملتمان را حداقل برای نسل های اینده حفظ کنیم، براندازی رژیم فعلا پیشکشمان!
وظیفه اپوزیسیون در خارج هم این نیست که یک الترناتیو برای قانون گذاری و قانون اساسی نوشتن و تعیین نوع حکومت اینده و غیره باشد بلکه مهمترین وظیفه اپوزیسون در خارج اینست که الترناتیوی بسازد که به عنوان نماینده مردمی که در زیر دیکتاتوری و در مورد ایران دیکتاتوری ضد ملی و میهنی میباشند، نماینده واقعی وحافظ منافع و حقوق بین المللی انان باشد و در ضمن رهبری و برنامه ریزی براندازی رژیم دیکتاتوری را با هدایت درست مردم در داخل و با همکاری  کشور های دمکرات جهان ، انجام دهد و همچنین اماده در دست گرفتن زمام امور کشور برای مدت کوتاهی پس از سرنگونی دیکتاتوری و انجام انتخابات ازاد هر چه زودتر در داخل کشور باشد.
 پس اقایان بیایید اولا با زبان ساده با مردم حرف بزنید و دوما اولویت ها را بشناسید و سوما بجنبید که بزودی ایران از دست میرود و جز پشیمانی و به همان نظریه پردازی پرداختن چیز دیگری برای شما باقی نمی ماند.

  

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

توافق هسته ای رژیم با غرب چه تاثیری بر اپوزیسیون برانداز خواهد داشت؟

این توافق مطمئنا به نفع اپوزیسون برانداز خواهد بود. اولا اپوزیسون برانداز دیگر نباید انرژی خود را روی جلوگیری از  حمله نظامی تلف کند. دوما راه همکاری با کشورهای دمکرات جهان برای ایجاد طرح های براندازی که به سود دو طرف باشد هموارتر میشود. دولت های غربی و اقای اوباما مختارند هر گونه تضمین امنیتی به ج.ا وبقای ان بدهند. در عمل اما اگر هم بخواهند نمیتوانند  ان را اجرا کنند. زیرا میلیون ها ایرانی مخالف ج.ا در این کشور ها ساکن هستند و بر روالی که کارها در حال پیش رفتن میباشد، حتما دیر یا زود اپوزیسون برانداز متحد شده و یک  چهره و صدای قوی پیدا میکند و میتواند چنان فشار رسانه ای و حقوقی ایجاد کند که  اجبارا  صدا و خواسته اش مورد توجه دولتهای دمکرات واقع شود. حکومت اخوندی هم که زیر قراداد های اتمی اچمز شده است و فشاری را که  تا الان توانسته است در اثر ایجاد بحران و بی پروا نشان دادن خود از حمله نظامی و قربانی کردن مردم ایران بر غرب داشته باشد، دیگر در اختیار نخواهد داشت. تنها کاری که میتواند در صورت همکاری غرب با اپوزیسون بکند اینست که دوباره ا.ن و یا یکی بدتر از ا.ن را جلو بیندازد و قرادارهای اتمی را دو باره بر هم بزند و اخرین راه چاره برای بقای خودش یعنی همان حمله نظامی  و امید به حکومت بر یک کشور ویران شده به طریقه طالبانی و کره شمالی داشته باشد. اما تا زمانی که حکومت قراداد های اتمی را بر هم نزده، حتی اپوزیسیون داخل کشور هم میتوانند خیلی به گشایش های بیشتری امیدوار باشد. وقتی که بازرسان اتمی بتوانند دائما  به کشور ما رفت وامد کنند، همین موضوع باعث میشود که رژیم نتواند دیگر جو سرکوب و بلوکاد خبری را تشدید کند. در ضمن اخوندان و دیگر گوریل ها (پاسداران) وعنتر(ا.ن و رفقایش)های حاکم بر ایران اگر نتوانند به امریکا و اسرائیل فحش بدهند و دشمن دشمن بگویند که حناق میگیرند و میمیرند. (ترک عادت موجب مرض است). خلاصه تمام رشته هایشان در این 33 سال به یک باره پنبه خواهد شد.
 پس بنابراین اپوزیسون برانداز در خارج از کشور نباید از توافق اوباما و غرب با ج.ا نگرانی ای داشته باشد و هر چه سریعتر یک تشکل و چهره و صدا به خود بدهد و به عنوان نماینده و دولت واقعی ملت ایران با جدیت در جهت حفظ منافع ملی وبین المللی مردم ایران و جلوگیری از ایران فروشی بیشتر بوسیله حکومت اشغال گر ضد ایرانی اخوندی بکوشد.
 پس امیدوار باشیم که دری به تخته بخورد و حکومت اخوندی در خرداد با ذلت کامل جام زهر را سر بکشد و قرار داد اتمی را اضا کند.
 مورد دیگری که میتواند به سود مردم ایران باشد اینست که اقای اوباما با وجود امضای قرارداد اتمی با اخوندان برای بار دوم انتخاب نشود. زیرا این خطر وجود دارد که به محض انتخاب شدنش به اسرائیل اجازه دهد حمله خودش را انجام دهد، اما بدون تغییر ج.ا اسلامی. اما اگر اقای رامنی انتخاب شود، ممکن است که حمله به ایران صورت بگیرد با این تفاوت که او با این حمله دنبال تغییر  وبراندازی ج.ا هم خواهد بود و این گزینه در هر حال برای مردم ایران بهتر از ان گزینه اول میباشد.

۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

یک راه ساده و میان بر برای اتحاد اپوزیسیون در خارج. (تشکیل شورای حفظ منافع ملت ایران)

با این تدبیر در ابتدا لازم نیست که  اپوزیسون بر سر مشکلاتی که تا به کنون مانع جمع شدن انها شده بحث کند. مهمترین این مشکلات ومسائل، مسئله چگونگی براندازی ج.ا و مجاز بودن کمک گرفتن از قدرت های خارجی، مسئله فدرالیسم و تقسیم قدرت در اینده و موضوعاتی از این قماش بوده است که مانع اتحاد اپوزیسیون شده است که البته بسیار شرم اور و مایه سرزنش برای اپوزیسون میتواند باشد که در چنین وضعیت حساسی که کشور ما دارد اینها روی این مسائل تا به حال کل انرژی شان را صرف کرده اند.   منافع بین المللی  مردم ایران یک مواردی مشخص و مورد پذیرش همه گروه های اپوزیسیون میباشند. در حقیقت تشکیل یک ارگانی از سوی اپوزیسون برای این هدف، فقط اجبارا منجر به همان تقسیم کار و وظیفه میگردد که در اصل مهمترین وظیفه یک ارگان برانداز اپوزیسون هم می بود. با این تدبیر و راه میان بر اما در ابتدا ان تقسیم قدرت خیالی که مانع اتحاد اپوزیسون شده بود، حذف میشود و حداقل یک موضوع بسیار مهم و انجام شدنی یعنی حفظ منافع و حقوق بین المللی مردم ایران که توسط ج.ا به حراج گذاشته شده،  در دستور کار قرار میگیرد.
 البته این ارگان در ابتدا با این هدف شروع به کار میکند و کم کم حتما این اخلاق های مخرب وزشت ایرانیان یعنی ناسازگاری با هم، پرخاشگری ، تنبلی و بدنبال قدرت و مفتخوری و چپاول پس از به قدرت رسیدن به جای دنبال کارکردن و خدمت به میهن کردن بودن؛  از بین میرود و این ارگان کم کم میتواند دنبال بررسی و مهیا کردن سقوط ج.ا  هم برود.
 وظایف ابتدایی این ارگان میتوانند این موارد باشند:  *دفاع از تمامیت ارضی در مرزهای زمینی و دریایی ایران. * دفاع از بهره برداری منابع نفتی و گازی مشترک ایران با همسایگان. * باطل اعلام کردن قرادادهای استثماری نفت وگاز ج.ا با هر کشوری بویژه چین و روسیه وتهدید به ادعای خسارت از این کشورها. * اعلام غیر قانونی بودن ج.ا و اقدام برای اخراج ان از سازمان ملل متحد. *مقابله با ادعاهای شیخ نشین های عرب و اقامه شکایت بر علیه انها در مجامع بین المللی. *باطل اعلام کردن قرادادهای احتمالی ج.ا در زمینه واگذاری احتمالی خاک ایران به همسایگان. *تلاش برای ایجاد یک جو قوی در افکار عمومی جهانی در مقابل نقشه های احتمالی کشورهایشان برای تجزیه ایران و باطل اعلام کردن هر گونه اقدامی در این زمینه از سوی هرکشوری، حتی اگر ج.ا چنین قراداد هایی را امضا کند. * تلاش برای جلب همکاری کشورهای غربی و دمکرات جهان برای حمایت از مردم ایران برای براندازی ج.ا با گوشزد کردن این حقیقت که این کشورها خود باعث بر سر کار امدن ج.ا وبقای 33 او  شده اند و  از این نظر اجحاف  بزرگی در حق مردم ایران کرده و بدین دلیل وظیفه دارند به مردم ایران در تلاش برای براندازی ج.ا  کمک کنند. *ایجاد سازمان هایی برای کمک به ایرانیان پناهنده سیاسی وجلوگیری از دیپورت انان به ج.ا. *بسیاری از مسایل دیگر از این قبیل.
 طریقه تشکیل این ارگان: در ابتدا شخصیت های سیاسی ایرانی مقیم خارج که در این راستا کار کرده اند سریعا یک هسته ابتدایی بوجود میاورند و اعلام میکنند هر ایرانی دیگری که میخواهد در این راستا همکاری کند میتواند به این ارگان بپیوندد. چنانچه تعداد داوطلبان عضویت در این شورا بسیار زیاد شد، اعضا میتوانند با روش هر نفر یک رای تعداد متعارفی را که بیشترین رای را اورده اند  ، در این شورا باقی بگذارند وبقیه حذف میشوند. در این مرحله این ارگان رسمیت پیدا کرده و میتواند شروع به کار بکند. این ارگان و شورا باید هر چه سریعتر مقدمات یک  انتخابات معتبر را در بین ایرانیان خارج از کشور مثلا با روشی که سکولارهای سبز پیشنهاد کرده اند برگزار کند و با اعضایی که از این طریق انتخاب میشوند مشروعیت کامل به خود ببخشد. ما باید به این امر توجه کنیم که از لحاظ منطقی این شورا که با این روش انتخاب شده است حال با هر ضریب درصد شرکت ایرانیان مقیم خارج، باید به عنوان نماینده قانونی مردم ایران به رسممیت شناخته شود. زیرا ج.ا اجازه هیچ انتخابات ازادی را نمیدهد و در نتیجه رژیم دیکتاتوری و غیرقانونی است (بدون انتخابات ازاد در ایران، ج.ا حتی نمیتواند ادعا کند که نماینده حتی 1% مردم ایران میباشد). چون ج.ا اجازه شرکت مردم داخل ایران را به هر طریقی در انتخابات ازاد خارج از کشور بوسیله اپوزیسیون  نمیدهد، الزاما جامعه جهانی باید انتخاب ایرانیان خارج از کشور را به عنوان انتخاب کل مردم ایران بپذیرد.

در همین رابطه:
تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد. (الترناتیوی برای حمله نظامی اسرائیل وامریکا به ایران)(کلیک)

برای جلوگیری از ایران فروشی بیشتر، ایرانیان داخل کشور باید وکالت بیشتر به ایرانیان خارج از کشور بدهند.

بیشتر ایرانیان شاید پس از گذشت 3 سال از شروع جنبش سبز به این نتیجه رسیده باشند که ایده هایی مانند: ایرانیان خارج فقط باید پشتیبان جنبش در داخل باشند و جنبش رهبر نمیخواهد و از این نمونه ایده ها فقط به نفع بقای ج.ا بوده و عملا جنبش برای براندازی حکومت ویرانگر و ضد ایرانی را با شکست مواجه کرده است. چشم انداز غلبه مردم بر این حکومت هم در اینده نزدیک بسیار تیره است. اگر هم که توافق اتمی صورت بگیرد مردم علاوه بر تمام ناکارامدی هایی که در عرصه  مبارزه بر ضد حکومت داشته اند، با چشم انداز گشایش اقصادی، یک چند صباحی هم  دلخوش مثلا خرید و تفریح میشوند. اما از انجایی که ج.ا نمیتواند و نمیخواهد اقتصاد ایران را از نظر پایه ای بهبود بخشد و از نظر سیاسی هم مجبور است حتی پس از یک دوره بحران افرینی کمتر دوباره به همان بحران افرینی خود ادامه دهد و ما در منظقه و جهان تنها نیستیم و پسرفت اقتصادی و سیاست مخرب خارجی، با وجود این همه کشورهای همسایه بدخواه  و این حکومت بیوطن، موجب ادامه ایران فروشی خواهد بود؛ باید چاره دیگری اندیشید.
حال که نمیتوان حکومت را سرنگون کرد حداقل باید از بین رفتن بیشتر حقوق ومنافع بین المللی  ملت ایران  هر چه زودتر جلوگیری کرد. این امر هم تنها اینگونه میتواند انجام شود که ایرانیان یک ارگانی از نمایندگان خود را در خارج از طریق اتحاد مخالفان ج.ا و یا انتخاب این ارگان با رای ایرانیان خارج از کشور و در صورت امکان رای ایرانیان داخل و خارج ایجاد کنند و امر حفاظت از منافع ملت ایران را به ان بسپارند. طبیعی است هر چه حمایت ایرانیان از این ارگان بیشتر باشد، قدرت ان بیشتر خواهد بود. این ارگان واقعا میتواند از منافع وحقوق ایران دفاع کند. زیرا ملت ایران در طی این 33 سال انقدر مورد تبعیض و اجحاف از سوی تمام کشورهای جهان قرار گرفته اند، که  کافی است این موارد بگونه ای متدوام، (و با وجود یک ارگان نماینده مورد پشتیبانی کامل مردم ایران که چهره ای را برای بیان این موارد ارائه میکند)، به داوری افکار عمومی جهان گذاشته شود و انگاه حتی اگر دولتهای انها تمایلی نداشته باشند، فشار افکار عمومی مردمان جهان باعث میشود که حقوق بین المللی  ملت ایران کمتر ضایع شود و یا حتی ما به تمام حقوق بین المللی خود برسیم.  برای مثال این ارگان نماینده مردم ایران به کشورهایی مانند چین و روسیه اعلام میکند که هر گونه قراردادی با ج.ا باطل است و قراداد هایی هم که تا به حال بسته شده است را باطل اعلام میکند. با کارهای رسانه ای وتبلیغات، جو منفی ای را میتواند برای این کشورها  ایجاد کند که انها حداقل کمتر قرادادهای استعماری را بتوانند عقد کنند و یا برای این کار دست ودلشان بلرزد. در مورد ادعاهای ارضی مثلا در مورد جزایر 3 گانه حتی اگر حکومت پلید اخوندی چنین قرادادهای را امضا کند، با رد کردن انها از سوی این ارگان نماینده مردم ایران حداقل باطل کردن اینگونه قراردادها پس از مرگ ج.ا برای دولت های بعدی بسیار راحت تر خواهد بود.
هم میهنان داخل کشور باید این را بپذیرند که در اثر تبلیغات مسموم 33 ساله ج.ا و مشکلات بیشماری که در زندگی روزمره برای انان ایجاد کرده و دیگر عوامل، خواه ناخواه بخش کمابیش بزرگی از ایرانیان درون مرزی، ان دید میهن پرستانه ای را که باید به ابرو و افتخارات تاریخ ایران داشته باشند ویا حتی دید میهن پرستانه ای که در اغلب کشورهای جهان مردمان شان نسبت به کشورهایشان دارند، ندارند. این دید میهن پرستانه در برخی از ایرانیان خارج از کشور بسیار بیشتر وجود دارد به چند دلیل:  برخی که پیرتر هستند و  دوران پیش از ج.ا را تجربه کرده اند و ما میدانیم که در ان دوران به ایران دوستی  اهمیت داده میشد. (نمونه: دکتر اسد همایون و دکتر اسماعیل نوری علا) بسیاری دیگر پناهندگان سیاسی هستند که مشخص است این افراد حاضر بوده اند برای میهن شان هزینه سنگینی تا این حد بدهند.  دلایل دیگری هم موجود است و میتوان نام برد.
بنا بر این از ایرانیان درون مرزی  انتظار میرود که حالا که خودشان امکان این راندارند که از منافع ملی و تمامیت ارضی کشورشان به دلیل وجود این حکومت پلید دفاع کنند، پشتیبانی قاطع خود را از تشکیل چنین ارگانی که همان شورای ملی ویا دولت واقعی و الترناتیو میباشد، اعلام کنند. البته روی سخن ما با ان بسیجی ساندیس خور و یا ان بخش دیگر از ایرانیانی که قیمت تخم مرغ برایشان مهمتر از تمامیت ارضی و ابروی ایران میباشد نیست.

در همین رابطه:
تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد. (الترناتیوی برای حمله حمله نظامی اسرائیل وامریکا به ایران)(کلیک)

۱۳۹۱ فروردین ۲۴, پنجشنبه

اگر وزیر خارجه عربستان گفت: وجود ایرانیان در خوزستان نقض حاکمیت عربستان است، انگاه چه میکنید؟

با تقدیر از اعتراضات میهن پرستانه هم میهنان در برابر گستاخی وزیر خارجه امارات در باره مالکیت امارات بر جزایر سه گانه باید توجه کرد که : قدم گذاشتن عنتر(احمدی نژاد) هم بر روی این جزیره ها و اصلا وجود حکومت اخوندی در ایران هم نقض حاکمیت مردم ایران بر سرزمین شان میباشد. اما این موضوع هم میتواند واقعیت پیدا کند که اگر اوباما برای بار دوم به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شود، (از انجایی که او یک عرب پرست میباشد) ممکن است به عربستان چراغ سبز برای اشغال خوزستان ایران نشان بدهد. گذشته از اینکه بخواهیم احساساتی شویم، ما در مقابل این عمل اگر به واقعیت بپیوندد چه کاری میتوانیم بکنیم؟ با این وضعیتی که فعلا داریم یعنی وجود یک حکومت اشغالگر ضد ایرانی و بی برنامگی و سردرگمی خودمان و عدم وجود یک شورای ایرانی نماینده واقعی مردم ایران در خارج از کشور، هیچ! جز اینکه اعتراض کنیم و خون دل بخوریم و مانند از دست رفتن سهم دریای خزر واحتمالا  جزایر سه گانه یک اعتراضی بکنیم و بعدش مسئله را فراموش کنیم.
پس بیایید و فکری اساسی وهوشمندانه بکنیم. علاوه بر اینکه باید نماینده واقعی خودمان را در خارج انتخاب و معرفی و پشتیبانی بکنیم، باید دنبال دوست ومتحد در منطقه باشیم. دیگر هیچ ایرانی ای نمیتواند شک داشته باشد که اعراب همسایه، دشمن مطلق ماهستند و دیگر همسایه ها هم مانند ترکیه بسیار دوست دارند که ایرانی ضعیف در منطق وجود داشته باشد و هر کدام هم اگر موقعیتی پیش امد یک تکه ای از خاک ایران و یا یک دزدای از منابع ایران بکنند و از این خوان رنگین لقمه ای بردارند.  پس تنها دوست ما در منطقه میتواند اسرائیل باشد و امریکا البته امریکای بدون اوباما! نتانیاهو هم که متاسفانه یک مالیخولیایی است و میخواهد با بمباران ایران قهرمان ملی کشورش شود و یا عقده هایش را خالی کند. اما ما میدانیم که مردم اسرائیل در واقع دوست مردم ایران هستند و میتوانند در همین زمان جاری و در اینده متحد ایرانیان بوده و از موجودیت ایران دفاع کنند. ما هم متقابلا میتوانیم در اینده بدون ج.ا تنها دوست اسرائیل در منظقه بوده و از موجودیت کشور اسرائیل با خاک کم وسعتش حمایت کنیم. پس بیایید دست دوستی ای را که مردم اسرائیل به سوی ما دراز کرده اند پس نزنیم و با پیوستن به صفحه فیسبوک Israel loves Iran (کلیک) و در خواست از مردم اسرائیل برای برگزاری تظاهرات میلیونی بر ضد حمله به ایران، با یک تیر چند نشان بزنیم.
متن پیشنهادی با انگلیسی شکسته و بسته برای کامنت گذاشتن در این صفحه فیسبوک:
dear friends, love messages are not enough for preventing bombing iran. the israeli friends must organize huge combi-demonstrations every week aginst bombing iran and for their social and economical problems in israel. you mustn't be afraid of being killed and totured and jailed by isreli police, if you demonstrate.
 دوستان یک متن با انگلیسی شسته رفته در همین زمینه پیشنهاد کنند. با سپاس

اشتباه سلطان محمد خوارزمشاه را تکرار نکنیم.

 و این اشتباه در ارزیابی قدرت واقعی مان و خود بزرگ بینی است و بی سیاستی و بی کیاستی ای که با توجه به وضع خطرناک کنونی کشورمان، ممکن است  از خود بروز دهیم. مسلما اگر در ان دوران، این سلظان خوارزمی کمی بیشتر تحقیق کرده بود و یا اگر میدانست به ان موضوع توجه کرده بود که این مغولان هر چند که بی فرهنگ و زشت روی و وحشی، اما در عمل با قدرت جنگجویی خودشان توانسته اند امپراطوری عظیمی مانند چین را به فغان در اورند، و واقع بین میبود؛ سفیران چنگیز خان را نمیبایست سر به نیست کند و باعث حمله مغول و نابودی دوباره ایران شود. مسلما چنگیز خان میدانست که در سرزمینی به نام ایران مردمانی از نژادی دیگر زندگی میکنند و به خاطر احترام به نژاد ایرانیان شاید میخواسته است روابطی بازرگانی و مسالمت امیزی با ایرانیان داشته باشد و قصد اینگونه حمله و قتل عام را نداشته است. همین یک عمل بیخردانه و متکبرانه این سلطان خوارزمی احتمالا موجب این شد که ان روی سگش بالا بیاید و احترامش را نسبت به نژاد ایرانی از دست داده و ان قتل عام و ویرانگری را راه بیاندازد.
حکومت اخوندی با اشغال سفارت امریکا و فحاشی به تمام کشور های متمدن جهان و دشمنی و فحاشی وخواستار نابود شدن اسرائیل، همان روش سلطان خوارزمی را در پیش گرفته است، با این تفاوت که با ان ظاهر کریه و فرهنگ زشت و پرخاشگرش، در مقابل مردم با فرهنگ ومتمدن غرب، این برتری فرهنگی و چهره ای ایرانیان در ان زمان نسبت به قوم مغول را هم، در مقابل غربیان ندارد و موضوع از این جنبه هم بر عکس است.  البته شانسی که مردم ایران اورده اند اینست که کشورهای غربی مانند مغولها بی فرهنگ و وحشی نیستند و گرنه در همان زمان اشغال سفارت امریکا میبایستی  ایران را با خاک یکسان میکردند. البته ما میدانیم که غرب و اسرائیل با کسی شوخی ندارند و زمانی که منافع وامنیت شان به خطر بیافتد به گونه ای مدرنتر و بی رحمانه از کشتار حتی تعداد بیشتری از مردم ایران  از کشتار مغول ها ابایی ندارند. مخاطب ما ان بسیجی ها و ساندیس خورهایی که معرف چهره کریه حکومت اخوندی هستد و این را هم با وقاحت کامل تا به حال  به نمایش گذاشته اند نیستند. اما برخی از مردم ایران هم تحت تاثیر سلطه رسانه ای حکومت اخوندی متاسفانه ناخوداگاه ابزار دست حکومت شده اند و با پرخاشگری وانتقاد افراطی به جا و نابجا از رفتار اسرائیل وغرب، رفتار "سلطان خوارزمشاهی" از خود نشان داده و  شوخی شوخی ممکن است باعث وارد امدن ان فاجعه  بر سر ایران شوند. حرف هایی مانند: اسرائیل جرات نمیکند به ایران حمله کند و یا اسرائیل جنایت کار است، نه تنها احمقانه و غیر واقع بینانه هستند بلکه بی ربط و غیر سیاستمدارانه هم می باشند.
اما بخش عمده دیگر ایرانیان که از این دو دسته نیستند، اگر بی تفاوت بنشینند وحرکت متقابل بزرگی انجام ندهند، به این ماجرا غیر مستقیم کمک کرده اند.
 یکی از گزینه های راحت و کم هزینه ای که ما اکنون در اختیار داریم اینست که به این حرکت فیسبوکی Israel loves Iran (کلیک) بپیوندیم و از شهرونداندان اسرائیلی با نوشتن کامنت بخواهیم: با راه انداختن تظاهرات میلیونی در اسرائیل  سعی کنند دولتشان را مجبور کنند از حمله به ایران صرف نظر کند و از دولتشان بخواهند به جای ان از سرنگونی ج.ا حمایت کرده و از متحدان اروپایی و امریکاییش هم بخواهد روی تغییر رژیم در ایران کار کنند و نه مماشات با ج.ا و حمله نظامی به ایران. حداقل ایرانیان خارج از کشور  میتوانند با یک "لایک" زدن، خیلی ساده یک کمکی به جلوگیری از حمله نظامی بکنند. امید است که اگر 1 میلیون "لایک" و یا بیشتر و خواسته ایرانیان وحتی شهروندان صلح طلب دیگر کشورها در این صفحه فیسبوک زیاد باشد، مردم اسرائیل واقعا ترغیب شوند با توجه به اینکه خوشان هم سود زیادی از انجام نشدن حمله اسرائیل میبرند، اینچنین تظاهراتی را راه بیاندازند. مسلما اینچنین تظاهراتی میتواند روی افکار عمومی مردم جهان و سیاستمداران اسرائیلی تاثیر زیادی بگذارد.

۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه

3 راه چاره برای نجات ایران وجود دارد.

 چاره اول: اماده شدن برای یک قیام میلیونی یک روزه و چند روزه با هدف دستگیر کردن سردمداران رژیم و کنترل نیروهای نظامی وانتظامی با اتکا بر قدرت توده مردم. البته این قیام جرات بسیاری میخواهد و چون در ایران قشر تهیدست و بی مطالعه توسط حکومت به عنوان مزدور به خدمت گرفته شده اند وقشر قیام کننده معمولا در قیام ها از این قشر است، تنها عزم راسخ قشر های متوسط و مرفه جامعه  واتحاد میلیونی انها میتواند این قشر را پس بزند و در ضمن این ترس را در نیروهای انتظامی ایجاد کند که بروی مردم اسلحه نکشند. مردم ایران البته نشان داده اند که حاضر به انجام چنین حرکتی نیستند. البته برای ایرانیانی که مجبورند در این کشور زندگی کنند و با وجود مهاجرت به خارج، این هم میهنان همواره حتما تعدادشان  بالاتر از 75 میلیون خواهد بود و با توجه به اینکه حمله نظامی اتمی میتواند صدها هزار کشته بر جا بگذارد؛ متاسفانه این هم یک برگ سیاه دیگری در تاریخ ایران خواهد شد. زیرا مردم از خاکشان دفاع نکردند و این موضوع  این بار به این خاطر بود که قیام نکرده و یک مشت اشغالگر را در کشورشان 33 سال تحمل کردند. این موضوع البته قابل درک است زیرا هر کسی  با خود فکر میکند چرا من بروم کشته شوم که دیگر مردم کشور من از شر حکومت اشغاگر خلاص شوند. بهتر است به راه چاره های دیگر بپردازیم.
راه چاره دوم اعتصابات سراسری و ادامه دار و فلج کننده است. البته باید به شدت از مردم ایران انتقاد کرد که با فکر نکردن درست وحسابی در این مورد و درک نکردن قدرتی که با این راهکار در دست دارند و ترس و خیال های واهی  واقدام نکردن در این مورد و از همه مهم تر عافیت طلبی و ترس از ریسک کردن، تا به حال اقدام به کوچکترین اعتصابی نکرده اند. فرض کنید که شما از 3 سال پیش اقدام به اعتصاب های سراسری کرده بودید. ایا فکر نمیکنید که حکومت تا به حال سرنگون شده بود؟ و اگر هم سرنگون نشده بود، ایا میتوانست به این راحتی شما را تحقیر کند و پول خود شما را که زیر ماتحت خودش گذاشته است  با منت، هر چه که دلش خواست به شما صدقه دهد و هر روز از روز پیش به شما توهین بیشتری بکند؟  ایا فکر نمیکنید که با اعتصاب های استخواندار حداقل مجبور میشد حقوق ها را بالا ببرد و دزدی کمتری بکند؟ بله این شرورها فکر شما را به خوبی دستکاری کرده اند و ترس از اخراج و غیره را در شما بوجود اورده اند. اما در اینجا انسان به یاد فیلم سیاره میمونها (کلیک) میافتد که در انجا گوریل ها بر انسانها حاکم شده بودند و مانند پاسداران و اخوند ها و بسیجی های خودمان انسانها را میزدند و از انها کار میکشیدند.  بله، اگر به گونه ای اعتصاب کردید مانند این اعتصاب های پراکنده ای که مثلا در خوزستان انجام میشود واعتصابات سراسری نبود و چرخ کشور را که مبنای سلطه رژیم گوریلها بر شماست از کار نیانداخت، مسلم است حکومت گوریل ها میتواند به حیات خود ادامه بدهد و بعد هم کارگر اعتصابی را بیاورد و با تشر و گرفتن تعهد نه تنها حقوق عقب افتاده اش را نپردازد بلکه با تعهد گرفتن ومنت گذاشتن، بگذارد او سر کارش بماند. اما اگر اطلاع رسانی با  مثلا این روش(کلیک) انجام شود و مردم همه یک زمان و با اتحاد دست به اعتصاب بزنند، این دولت است که به التماس میافتد و نه تنها حقوق های عقب افتاده شما را میدهد بلکه حقوق شما را بالا هم میبرد و تعهد هم غلط میکند از شما بخواهد بگیرد. فرض کنیم که مثلا از شنبه اینده عده ای کارکنان نیروگاه برق شهر ری دست به اعتصاب بزنند و خواهان دریافت حقوقی مثلا در سطح کارکنان برق عربستان شوند.  فرض کنید که در ابتدا فقط یک سوم کارکنان هم اعتصاب کنند. دولت مثلا میاید فورا اینها را اخراج میکند. خوب حالا اگر بقیه کارکنان به کارشان ادامه بدهند، مسلما اتفاق مهمی نمیافتد. اما اگر دو روز بعد یک هفته بعد یک سوم دیگر یا کل بقیه کارکنان هم دست از کار بکشند انگاه خواهید دید که دولت به چه تته پته ای میافتد. حال اگر در سراسر کشور یک همچین حرکتی انجام شود که چه بهتر، دولت در عرض چند ماه ساقط میشود. اگر هم نشد این داستان در همه جا میپیچد و کم کم دیگر شاغلان هم به خاطر همبستگی و حتی برای خواسته مطالبات خودشان که در اصل سرنگونی رژیم باید باشد، جرات پیدا کرده و دست به اعتصاب میزنند و این یک سونامی اعتصابات ایجاد میکند. ایا میدانید که اگر در این اعتصابات مردم دست بالا را بگیرند و کم کم دامنه اش به کارکنان بی غیرت خائن صنعت نفت هم برسد، وصادرات نفت ایران به صفر برسد؛ این موضوع حتما در سیاست جهانی در باره ایران اثر خواهد گذاشت؟  دیگر نباید التماس کنیم اقای اوباما بیا و با ما باش. او و دیگر سیاستمداران جهان درک خواهند کرد که با وجود این حکومت از ایران دیگر نفتی وارد بازار جهانی نخواهد شد و انگاه مجبور خواهند شد به خواسته مردم ایران تن در دهند و به مردم  ایران کمک جدی کنند و این رژیم را براندازند. حال اگر ما همین جوری سر به زیر با هر تو سری و توهینی که گوریل ها بهمان کردند سرمان را پایین بیندازیم و با اعتصاب نکردن چرخ کار حکومت را چرخان نگه داریم و نفت هم همین جوری صادر شود، حتما دو سه فاجعه دیگر در انتظار ما خواهد بود. یا  دولتهای  غربی بر سر مسئله اتمی با رژیم به توافق میرسند و ما یک دوران حکوت سلطانی موروثی اخوندی و پاسداری را با صادرات نفت در پیش خواهیم داشت که شبیه حکومت صدام خواهد بود. یا به توافق نمیرسند که حمله اتمی را به دنبال خواهد داشت و ماجرا به همینجا هم  ختم نمیشود، بلکه نیروهای ناتو خوزستان را هم اشغال کرده (تمرینهای ارتش امریکا برای پیاده کردن نیروی زمینی در سواحل) و یک حکومت دست نشانده از عرب های خوزستان در انجا بر سر کار میاورند و این حکومت هم با قدرت تمام نفت را استخراج کرده و انجا هم یک سری عرب شکم گنده مانند شیخ نشین ها تا تمام شدن کامل ذخایر نفت حکومت کرده و مابقی ایران هم، یا تجزیه تر شده و یا نشده، زیر حکومت سلطانی اخوندی و پاسداری خواهد ماند و یک ترکیبی از حکومت طالبانی و کره شمالی بوجود میاورد با این تفاوت که سرزمین به رادیو اکتیوهم الوه شده و مانند کره شمالی سبزه ای در جایی نمیروید که مردم بخورند و احتمالا باید خاک وخاک اره بخورند. حال بیایید فرض کنید که اینها همه بایستی اتفاق بیفتد، ایا ارزش این را ندارد که شما دست به اعتصاب هایی تا سرنگونی رژیم بزنید؟ حالا فرض میکنیم که شغلتان را از  دست بدهید و حتی بچه تان را هم دیگر نتوانید به مدرسه بفرستید و اجاره خانه تان را هم نتوانید بدهید و مجبور باشید بیایید در خیابان بخوابید.  واله بسیاری از ایرانیانی که به خارج میایند در سرما و دربدری و کارهای سخت وغیره زندگی را سر هم کرده اند و واقعا سختی کشیده اند. مردمی که در ایران هستند معلوم نیست چرا اینقدر نازک نارنجی شده اند. در این برهه وحشتناک تاریخی و با این چشم انداز سیاه، ایا جایز است به فکر از دست دادن شغل و بی خانمان شدن باشید. اگر نجنبید اینها همه را از دست خواهید داد و ان بلاهای دیگر هم بر سرتان خواهد امد. اگر اقدامی بکنید و رژیم گوریل ها را کلافه کنید و یا ساقط کنید ممکن است که بنا باشد رنج وسختی هایی را تحمل کنید اما ان بلا ها در اینده دور ونزدیک دیگر بر سرتان نخواهد امد.
چاره سوم : تکیه بر روی ایرانیان خارج از کشور است که البته مردم داخل ایران باید از حیطه حیله های اخوندی در امده و واقعا خواستار کمک ایرانیان خارج از کشور شوند و چنانچه یک شورایی و گروهی امدند با هدف براندازی ج.ا ، از انها با قاطعیت از هر طریقی که میتوانند پشتیبانی کنند. زمانی که ما در چاه هستیم ویک کسی میاید طنابی میاندازد و میخواهد ما را بالا بکشد ما نباید از قعر چاه فریاد بزنیم برو گم شو با ان طنابت، اگر من طنابت را گرفتم و بالا امدم در ان بالا چه بلایی میخواهی سر من بیاوری؟! 
این شورا هم میتواند سریعا با ارائه طرح زیر و یا چیزی شبیه ان با حکومت گوریل ها با زبان خودشان یعنی زور حرف زده و انها را ساقط کند. # طرح نام برده شده: تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد. (الترناتیوی برای حمله حمله نظامی اسرائیل وامریکا به ایران)(کلیک)

۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

بفرمایید اینهم یک "قانون اساسی" با حال (بخش اول)

نوع حکومت ایران جمهوری دمکراتیک پارلمانی میباشد.
مجلس شورای ملی  دارای قدرت اصلی میباشد. این مجلس به مدت 4 سال با رای مستقیم مردم انتخاب میشود با این محدودیت که هر سال یک بار مردم با رای مستقیم خود مجلس را ابقا و درصورت نارضایتی مجلس را منحل کرده که در صورت انحلال بلافاصله، انتخابات از نو برگزار میشود.
نخست وزیر و وزرا مستقیما از سوی مجلس انتخاب میشوند و کاملا به مجلس جوابگو هستند. مجلس میتواند هر زمان که تشخیص داد که کابینه وظایف خود را درست انجام نداده است وزیران و نخست وزیر را از کار برکنار کرده و کابینه ای دیگر را بر کار گمارد.  کابینه و نخست وزیر وظیفه اجرای قوانین و دستورات مجلس درهمه زمینه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور و نمایندگی ایران در جامعه بین المللی را بر عهده دارد. دیدار وملاقات با مقامات کشورهای دیگر و منعقد کردن قراد های بین المللی بر عهده نخست وزیر وکابینه میباشد. همه قرادادهای بین المللی درهمه زمینه ها که بوسیله نخست وزیر و کابینه منعقد شده است، تنها زمانی اعتبار پیدا میکنند که به تنفیذ مجلس رسیده باشند.
انتخابات مجلس: کاندید ها: هیچگونه محدودیتی برای کاندیدها از هر جنبه ای (بجز یک شرط سنی)، وجود ندارد.  هیچ ظرفیت مشخصی هم برای هیچ گونه اقلیت و دین و جنسیتی در نظر گرفته نمیشود. کاندید ها  میتوانند یا در قالب حزب ها و یا منفردا کاندید شوند. حزب ها و منفرد ها به نسبت در صد رایی که اورده اند میتوانند نماینده به مجلس وارد کنند.  منفردان به نسبت در صد رایی که اورده اند دارای حق رای یک و یا چند گانه میشوند. ( یک نماینده منفرد در صورت داشتن درصد رای بالا به نسبت در صدر رای اورده حق 2 رای و بیشتر دارد). هیچ حداقل درصدی از رای برای ورود به مجلس تعیین نمیشود. بلکه به تعداد نمایندگان تعیین شده برای مجلس، ان اولین افرادی که بیشترین را ی ها را اورده اند، به عنوان نماینده از طریق حزب و یا منفردا وارد مجلس خواهند شد.
مجلس پس از تشکیل، رئیس و نایب رئیس اول و دوم را بر حسب اکثریت ارای نمایندگان انتخاب کرده و سپس نخست وزیر و وزیران را از میان افراد زبده و متخصص و شایسته کشور انتخاب  و معرفی و ابلاغ وظیفه میکند.  کابینه نمیتواند از بین نمایندگان مجلس انتخاب شود.
سلامت انتخابات: سلامت انتخابات مهمترین اصل است و این موضوع باید به هر طریق که انتخابات برگزار میشود (چه سنتی از طریق صندوق رای و چه  با تکنیک های مدرن)، کاملا قابل امتحان و رد یابی و اثبات باشد.
چون در کشور ایران همیشه امکان کودتا و تقلب در انتخابات و حاکمیت اسلحه وجود دارد، با مکانیزم زیر از این موضوع جلوگیری میشود:
تشکیل شورای معتمدان حافظان دمکراسی مستقر در خارج از کشور:  این شورا همزمان با هرانتخابات مجلس با رای مستقیم ایرانیان انتخاب میشود. اعضای این شورا از میان ایرانیانی که خود را برای این منظور کاندید کرده اند انتخاب میشوند. این ایرانیان یا باید فعلا در کشورهای دمکرات جهان مقیم باشند و یا ایرانیان مقیم ایران که حاضر باشند پس از انتخاب شدن برای عضویت در این شورا  در چنین کشور هایی محل اقامت اصلی خود را داشته باشند. با کشور های دمکراتی که در جهان حاضر هستند که این شورا را در خاک خود بپذیرند از طرف ملت ایران قرارداد منعقد شده و این کشورها خود را موظف میکنند که در هیچ زمانی تحت شرایط توافق شده، کار این شورا را مانع نشوند.  وظایف این شورا: 1. نظارت بر اینکه  تمامی انتخابات ایران بر طبق قانون اساسی و صد در صد بدون تقلب انجام شده باشند. 2. هر گاه که تشخیص دهد این انتخابات با تقلب انجام شده اند و یا کودتایی صورت گرفته و دمکراسی در خطر است و یا محو شده است، دولت را استبدادی و غیر قانونی اعلام کند و بطور موقت تمام وظایف بین المللی ونمایندگی تام وکامل ایران را در سازمان ملل بر عهده بگیرد. تا زمانی که حکومت ایران دوباره به دمکراسی کامل باز نگشته است این وظایف شورای معتمدان ادامه پیدا خواهد کرد و همچنین در طول این زمان، دمکراسی اجبارا  فقط در خارج از ایران ادامه خواهد یافت و رای ایرانیان خارج از کشور به عنوان رای تمام مردم ایران تنها، ملاک عمل خواهد بود. بوسیله رای ایرانیان خارج از کشور در موعد رسیدن انتخابات، این شورا به همان روش مجلس شورای اسلامی انتخاب شده وانجام وظیفه خواهد کرد.
ضمانت اجرایی برای انجام وظایف این شورای معتمدان: بر طبق قانون اساسی در دمکراسی نو پای ایران هر کشور خارجی که خواهان انعقاد قراداد های نفتی و گازی در ایران باشد موظف و متعهد میشود که در صورت و به محض اعلام استبدادی شدن حکومت ایران از سوی شورای معتمدان، بدون هیچ چون و چرایی طرف قرارداد خود را فقط و فقط شورای معتمدان دانسته  و هر گونه نقل وانتقال مالی و مذاکره برای انجام و تصمیم گیری در مورد قرارداد ها و انعقاد قراداد های دیگر را با این شورا انجام دهد. تبصره: هر گاه که شورای معتمدان ببیند که دولت ایران در قرادادهای گازی ونفتی خود این تعهدات را نگنجانده است، وظیفه دارد ومجاز است که دولت را مواخذه کرده و خواهان اصلاح قراردادها شده و در صورت تخلف بر حسب تشخیص خود مرحله استبدادی اعلام کردن حکومت را به اجرا بگذارد.  شورای معتمدان وفاداری خود به دمکراسی و قانون اساسی و انتخابات بدون تقلب را متعهد میشود. در غیر این صورت موضوعیت خود را از دست داده و خود به خود منحل میشود.

۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

ملتی که از جنگ بگریزد، پس از شکست؛ توسط ملت غالب به جنگ فرستاده خواهد شد.

نمونه های تاریخی را میتوان در شکست ایرانیان از اعراب و مغولان دید.
میتوان تصور کرد که در ان دوران مردم رهبریت قوی ای نداشته اند و ترس هم بشدت انها را گرفته بود و هر کسی به فکر جان سالم بدر بردن خود و خانواده اش بوده است.  در نتیجه برخی ها امده اند برای نجات خود حتی در مقابل هجوم گران زانو هم زده اند و حتی با انها برای پیروزی بیشتر انها همکاری هم کرده اند. برخی هم از شهری به شهر دیگر و از دهی به ده دیگر به امید نجات گریخته اند. نتیجه چه شده است؟ اینکه هجوم گران اول کلی از بازماندگان را قتل عام و یک عده از انها را هم به زور جزو لشکر خود کرده اند و بر دیگر فراریان تاخته و با راحتی بیشتر بر باقیمانده ملت شکسته خورده غلبه کرده اند. بعد هم در سرزمین تصرف شده حکومت خود را تشکیل داده اند و باج و خراج گرفته و باقیمانده ملت شکست خورده را، بخشی برده و خراج گزار خود کرده و بخشی را هم سرباز دون پایه کرده و به جنگ های دیگر گسیل کرده اند.
مردم ایران هم، الان زیر حکومت اسلامی یک نوعی به همین سرنوشت دچار شده اند و در اینده نزدیک ممکن است دقیقا همان سرنوشت تاریخی چند بارواقع شده در گذشته، برایشان دوباره پیش اید.
خبر ازدست رفتن دریای خزر می اید کسی چندان اهمیتی نمیدهد.خبر از دست رفتن جزایر سه گانه میاید، جز دو سه اعتراض نوشتاری ، اتفاقی نمیافتد.  خرید عید و گرانی و نامه و اعتصاب غذای اصلاح طلبان زندانی و از روی اتش پریدن و پارتی و موی فشن برایشان مهمتر است. گرفتار حکومتی هستند که رسما میگوید من ضد ایرانی هستم واعمالش هم بیشتر این را نشان میدهد، ملت حاضر نیست حتی یک اعتصاب خشک وخالی بکند، زیرا میترسد که اجاره خانه اش را نتواند بدهد و موضاعاتی شبیه این.
کاش حالا فقط تمام موضوع همین بود. همه میدانند که اگر کار اساسی ای نکنند، حتما یا کشور مانند کره شمالی خواهد شد یا حمله نظامی خانمان سوز با صدها هزار کشته و تجزیه کشور در راه است و سال دیگر ممکن است کسی حتی نان خشک وخالی هم برای خوردن نداشته باشد و از همه بدتر ممکن است عربستان سعودی بیاید و خوزستان را اشغال کند. حتما ویدئو های سوریه را دیده اید که عرب جماعت چه بلایی بر سر مخالف خود میاورند. کشتار های وحشتناک، شکنجه و مثله کردن و حتی به مردگان هم رحم نمیکنند. حالا اینها همه بین عرب ها خودشان میباشد که یا مخالف سیاسی همدیگر میباشند و یا دشمنی شیعه و سنی و یا قبیله ای با هم دارند. تصور کنید که اعراب سلفی عربستان بیایند خاک کشور ما را اشغال کنند. وای بر هموطنان ما در انجا که نه سنی هستند و نه عرب ونه از قبیله و قوم انها می باشند. میتوان تصور کرد که اینها در انجا چه قتلها وتجاوزهایی خواهند کرد و در انتها هم انهایی که جان سالم بدر برده اند، به خدمت لشکر حضرت پادشاه عربستان باید در ایند و مثلا بروند به جنگ شیعیان عراق وانجا را هم جزو قلمرو حضرت پادشاه عربستان دراورده و حکومت سلفی را در تمام منطقه برپا کنند.
ایا با این همه توصیفات بهتر نیست از خواب خرگوشی دراییم و با اتحاد وانتخاب یک مدیر و رهبر، قدرت گرفته، انگاه یک هدف را دنبال کنیم؟
هدف از بین بردن ج.ا میباشد که به یکباره باعث حل تمام مشکلات و نجات ملت ما خواهد شد.
یک پیشنهاد در این رابطه:
تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد. (الترناتیوی برای حمله حمله نظامی اسرائیل وامریکا به ایران)(کلیک).

۱۳۹۰ اسفند ۲۲, دوشنبه

چهارشنبه سوری امسال تبدیل به یک حماسه میشود. (2)

در ابتدا توجه شما را به این ویدئو(کلیک) جلب میکنیم. در این ویدئو دیده میشود که اگر تعداد مردم زیاد باشد نیرو های بسیجی هیچ چاره ای جز فرارندارند.
در شب چهارشنبه سوری اولا هوا تاریک است و این خود یک برتری ومزیت بسیار بزرگ برای مردم میباشد. دوما مردم دیگر به قصد اعتراض نمیایند بلکه به قصد تمام کردن کار ج.ا.
مردم کافی است که هر جا بسیجی ونیروی انتظامی دیدند با هجوم به سوی انها، انها را بر زمین زده و با نوار چسب صنعتی(کلیک) دست و پای انها را بسته و انها را خنثی کنند. (میتوان از انها اطلاعاتی سریع را هم برای بهتر انجام دادن اقدامات بعدی دریافت کرد)
در اینجا دیگر احتیاجی به داد وقال و سنگ پرانی هم نیست. فقط هجوم به سوی بسیجیان و تنه زدن به انها ، انها را خنثی میکند.
با امدن جمعیت میلیونی به خیابانها و بسته شدن خیابانها میتوان ×برق خیابان ها را هم قطع کرد وبا ایجاد خاموشی بیشتر، نیروهای انتظامی را گیج تر کرده و دستگیری انها را ساده تر انجام داد.
×با اشغال چند  مرکز مهم، نیروهای انتظامی هم دومینو وار ریزش کرده و به مردم می پیوندند.
× حدودا 9 میلیون مردم از 17 سال به بالای تهران می توانند در 2 یا 3 بخش چند میلیونی دو یا سه شیفته  کار اشغال دائم خیابانها تا پیروزی کامل را بر عهده بگیرند.
در همین رابطه:
چهارشنبه سوری امسال تبدیل به یک حماسه میشود. (1)

۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبه

چهارشنبه سوری امسال تبدیل به یک حماسه میشود.

تا زمانی که ج.ا برقرار است، نه چهارشنبه سوری ما جشنی است ونه عید نوروز ونه هیچ روز دیگری.
امسال شب چهارشنبه سوری شب قیام مردم است برای براندازی ج.ا. مردم ما باید از خواب خرگوشی و بهت زدگی درایند و در این شب کاری بنیادی بکنند. ترقه بازی کردن و قایم موشک بازی با بسیجی ونیروی انتظامی نان شب نمیشود. اگر چشممان را به واقعیتهای موجود باز کنیم درمی یابیم که سهل انگاری در این برهه حساس از زمان مسلما تبعات بسیار دهشتناکی به دنبال خواهد داشت. 
شبکه تلویزیونی cnn خود را برای گزارش های حساس از چهارشنبه سوری امسال اماده کرده است. این حتما به این خاطر بوده است که این شبکه اطمینان دارد که در این شب تحولات بسیار بزرگی ممکن است در ایران اتفاق بیافتد.
یکی از پاسداران کاملا مطلع که مدتها است ازایران بیرون امده و دنبال براندازی ج.ا میباشد و در این راه دارد کوشش میکند، به قیام براندازی چهارشنبه سوری امسال امید بسته و به ان پشتیبانی میدهد و شانس پیروزی مردم را در صورت انسجام و اتحاد و شرکت انبوه بالا دانسته است.
امسال در چهارشنبه سوری این بسیجی و نیروی انظامی نیست که دنبال تو کرده و تو را دستگیر میکند بلکه بر عکس این مردم هستند که به انها هجوم اورده و انها را دستگیر میکنند.با کمی همت واتحاد، رئیس ها و عظماها هم دستگیر شده و کابوس 33 ساله ج.ا به پایان میرسد.
× برداشتن نوار چسب صنعتی برای بستن دست و پای بسیجی ونیروی انتظامی دستگیر شده در این شب فراموش نشود.
× دمای هوا حداقل به 10 درجه میرسد که قابل تحمل است.
در همین رابطه:

۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

واگذاری جزایر 3 گانه تازه اول "ایران فروشی" است.

الان تنها تحریم ها شروع شده اند و ج.ا برای بقای خود اینجوری که پیداست باج دادن را از امارات شروع کرده وجزایر را واگذار کرده است. حال فرض کنید که حمله نظامی هم صورت بگیرد و ج.ا همین چند تا موشک را هم دیگر نداشته باشد. فکر نمیکنید که همسایه های ایران که همه بدخواه ایران هستند از این ضعف و بر سر کار بودن یک رژیم خائن و باج ده نهایت سوء استفاده را خواهند کرد وهر کدام یک تکه ای از خاک ایران را برداشته و میبرند؟ از همه بدتر عربستان است که به احتمال زیاد خوزستان را برداشته و نفت خوزستان را استخراج و صادر کرده و با این عملش  ثبات در بازار نفت بوجود میاورد. این هم دقیقا همان چیزی است که کشورهای غربی میخواهند. بنابر این به احتمال زیاد این نقشه اصلی غرب است و دلیل اینکه غرب از قیام مردم ایران و براندازی ج.ا حمایت نمیکند، رسیدن به این هدف نهایی وهدایت منطقه به سوی ان میباشد. طبیعی است که بدین خاطر غرب از حمله عربستان به ایران و اشغال خوزستان حمایت میکند و شواهد هم  نشان میدهد که با دادن مدرنترین سلاح ها به عربستان و ایجاد یک جنگ نا برابر در عرض چند هفته وچند ماه میتواند این نقشه را پیاده کند.
از طمع دیگر کشورهای همسایه هم دیگر احتیاجی به سخن نیست. اذربایجان که نظر به ادربایجان ایران دارد، روسیه هم که تمام دریای خزر را میگیرد و بقیه داستان.
در همین رابطه:
تشکیل یک "کشور موقت ازاد ایران" (که عضو "ناتو" هم میتواند باشد) در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند همه مسائل را حل کند.

۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

یک روش برای بی اعتبار نشان دادن انتخابات فرمایشی ج.ا.

مردم ایران خود خوب میدانند که شرکتشان در انتخابات نه برای تایید و بیعت با نظام بلکه در زمان های مختلف به دلایل دیگری بوده است.( البه اگر اصلا در انتخاباتی شرکت کرده باشند.) یک عده که سست اراده وعافیت طلب هستند و برای دفع ضرر در اینده و احتیاط افراطی حتما میخواهند که مهر انتخابات در شناسنامه شان خورده شود. در انتخابات قبلی هم همیشه فریبکاری با اصلاح طلبان وامیدواری به بهبود وضع زندگی با روی کارامدن اصلاح طلبان مردم را به پای صندوق های رای کشانده بود.
اما در انتخابات اخیر که همه این ترفندها برای مردم کهنه شده بود و مردم واقعا تحریم کرده بودند، اما وقاحت ج.ا با امار سازی مانند همیشه میخواهد به جهان نشان دهد که مردم طرفدار ما هستند. البته خود جهان همه کمابیش میدانند که این ادعا اصلا صحت ندارد اما سیاست رذیلانه تمام کشورهای جهان از جمله کشور های غربی چون خواهان مماشات با این رژیم میباشد، از این ادعا های دروغ وامارسازی رژیم استقبال میکند.
اما این برنامه برای کشور ما واینده ان بسیار خطرناک میباشد. نه تنها نصف دریای خرر از دستمان رفت بلکه با ادامه این وضع قرادادهای ننگین دیگری هم بطور معتبری بر رژیم اخوندی تحمیل میشوند و بازنده مردم ایران ونسل اینده بوده و ننگ های ابدی دیگری بر پیشانی ملت ایران نوشته خواهد شد.
ما حداقل باید این عرضه را داشته باشیم که با نشان دادن و اثبات بین المللی اینکه این رژیم نماینده مردم ما نیست کشورهای دیگر را از امضای قراداهای ترکمانچایی دیگر با این رژیم برحذر داریم. اجرای رفراندومی معتبر و یا اثبات باطل بودن ادعای رژیم مبنی بر شرکت اکثریت مردم ایران در انتخابات و اثبات بی اعتبارتر بودن ادعای او که این شرکت به معنی تایید رژیم میباشد با یک روش علمی ومعتبر لازم و واجب است.
از انجایی که در دنیای امروزی علم امار یک علم معتبر است و روشهای امارگیری و نظر سنجی هم مشخص هستند ما باید از این روش ها برای اثبات موضوع بالا استفاده کنیم.
مثلا در اثبات شرکت نکردن مردم در انتخابات اخیر میتوان از روش امار گیری تلفنی استفاده کرد. بدین ترتیب که افرادی پیدا شوند و در هر شهری مثلا در تهران از دفترچه تلفن ان شهر مثلا 1000 نفر را به صورت اتفاقی انتخاب کنند و به انها تلفن زده و پرسشاتی را با انان در میان بگذارند. در عمل میتواند روش کار بدین صورت باشد. با موبیل از باز کردن اتفاقی دفترچه تلفن فیلمبرداری شده و به شماره یک فرد مندرج در صفحه باز شده تلفن زده شود و پرسشات زیر( پس از انکه به شخص تذکر داده شد که ما یک همه پرسی معتبر انجام میدهیم و برای او پاسخ هایش مشکلی ایجاد نمیکند)، مطرح شود: ایا شما در انتخابات اخیر مجلس شرکت کردید؟ اگر شرکت کردید به خاطر چه بود؟ ایا به خاطر تایید نظام بود یا دلایل دیگری مثلا مهر خوردن در شناسنامه تان برای جلوگیری از دردسرهای اینده مثلا قطع شدن یارانه های نقدی؟ فایل های صوتی این مکالمات را به همراه اثبات فیلمی که گزیدن شماره تلفن ها کاملا اتفاقی بوده است میتوان ذخیره کرده و به سازمانهای معتبر ایرانی موجود در خارج از کشور مانند « نهاد مردمی» ارسال کرد تا انها این مدارک را به سازمانهای بین المللی مانند سازمان ملل بفرستند. 
این نظرسنجی ها ممولا دقیقا همان چیزی را نشان میدهند که در یک رای گیری بزرگ رسمی بیرون میاید. البته شرط اصلی اش پرسش از یک حداقلی از مردم میباشد. مثلا برای شهر تهران نظر خواهی از1000 نفر یک نتیجه معتبری را بیرون میدهد.
برای موضوعات مهم دیگری مانند: ایا اینکه مردم ایران ج.ا را میخواهند و یا: ایا مردم انرژی هسته ای و غنی سازی اورانیوم را توسط ج.ا میخواهند، هم میتوان به همین روش نظرسنجی هایی انجام داد و به سازمان های بین المللی ارسال کرد.
ایرانیان توجه داشته باشند که خوش خیالی و سهل انگاری در این موارد دست کشورهای دیگر را باز میگذارد که منافع مردم ایران را با مماشات با رژیم ضد ایرانی ج.ا پایمال کنند.  از جمله جدا کردن خوزستان از ایران میتواند اتفاق بیافتد. خلاصه ایرانیانی که میهن دوستی درشان نیست، حداقل بفکر جیبشان باشند. زیرا با از دست رفتن خوزستان و درامد نفت و استمرار حکومت اخوندی بر بقیه ایران میتوان تصور کرد که چه بدبختی وفقری  گریبان گیر مردم ایران خواهد شد.