۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

یک پیشنهاد بنیادی به شاهزاده رضا پهلوی

 این پیشنهاد برای برداشتن یک مانع اساسی در راه شکل گیری یک شورای  اپوزیسیون برانداز و حافظ منافع مردم ایران در خارج ارائه میشود.
 خلاصه پیشنهاد به ایشان اینست که ایشان فعلا برای مدت زمانی که ج.ا براندازی میشود و تا حداقل 4 سال پس از برانداخته شدن ج.ا، سوگند و ادعای پادشاهی خود را مسکوت بگذارند و بعد از 4 سال که ما یک دوره جمهوری دمکرات را پس از براندازی ج.ا تجربه کردیم  انگاه خواستار برگزاری ان رفراندومی را که میخواهند برای تعیین نوع حکومت (پادشاهی یا جمهوری) شوند.
 این پیشنهاد به خودی خود یک پیشنهاد واقعا منطقی میباشد زیرا: مردم ایران در انفلاب 57 خواستار رسیدن به  جمهوری دمکراتیک بودند. حالا با خواست انگلستان وامریکا و از بخت بد ما یک عده اخوند ارتجاعی  ویک عده از شهروندان گدا گشنه و اراذل و اوباش که خوی دیکتاتوریشان بدتر از دیکتاتوری محمد رضا شاه بود، انقلاب مردم را با زور اسلحه وجنایت های هولناک ربودند و ما را به  روزگار سیاه کنونی کشاندند. اما این دلیل نمیشود که مردم خواستار بازگشت به حکوت پادشاهی باشند. مگر اینکه تصور کنیم که ما مردم اینقدر نادان هستیم که فکر میکنیم بجز حکومت پادشاهی وجمهوری اسلامی ولایت فقیهی نوع دیگری از حکومت وجود ندارد. بنابراین اگر فرض را بر این بگیریم که ایشان بلافاصله پس از براندازی ج.ا بیایند وحتی یک رفراندم کاملا بدون تقلب را برگزار کنند و در ان هم نظام پادشاهی واقعا از سوی مردم گزیده شود، باز هم متاسفانه همان سوء استفاده ای میشود که اخوند ها از جو موجود بعد از انقلاب کرده و ان رفراندوم را برگزار کردند و مردم با نا اگاهی یک رایی دادند و سریعا پشیمان شدند.
 بنابر این اگر ایشان واقعا به فکر ازادی ایران میباشند با قبول پیشنهاد بالا دو تاثیر بسیار مثبت روی وضعیت موجود میگذارند. اولا: رفراندوم اینگونه بعد از حداقل 4 سال، رفراندوم معتبری خواهد بود زیرا انگاه واقعا همه مردم ایران یک حکومت جمهوری دمکراتیک را هم دیده اند و لمس کرده اند و میتوانند اگاهانه تصمیم بگیرند که ایا نظام پادشاهی را بیشتر از جمهوری میخواهند یا نه.  دوما: تا مقدار زیادی کار تشکیل یک اپوزیسیون در خارج را ساده تر میکند زیرا: اولا طرفداران پادشاهی در خارج از کشور که انصافا حداکثر 10% ( ما برای اثبات این درصد، موافقیم که یک نظرسنجی علمی به وسیله موسسات معتبر نظرسنجی از ایرانیان مقیم خارج در این مورد انجام شود) از ایرانیان مقیم خارج را تشکیل میدهند و اما رسانه های زیادی را در اختیار دارند میتوانند انرژیشان را روی تشکیل یک شورای صرفا ملی صرف کنند که البته ایشان هم به عنوان یک ایرانی میهن پرست میتوانند در این شورا عضو شوند. ایشان حتما توجه کرده اند که هر قدمی که ایشان برمیدارند مثلا شکایت علیه خامنه ای  که بسیار هم  اقدامات درستی هستند، با پشتیبانی بسیار کم بقیه  اپوزیسیون و ایرانیان مقیم خارج مواجه میشود. دلیل ان هم میتواند این باشد که بقیه اپوزیسیون و اکثریت ایرانیان خواهان نظام پادشاهی دوباره نیستند و میدانند که حمایت از اقدامات ایشان میتواند تلقی بر تایید نظام پادشاهی برای اینده ایران بشود. بنابراین وجود ایشان با باقی ماندن بر ادعای پادشاهی یک حالت دافعه ایجاد میکند که حتی نیت و اقدام خوب ایشان را هم  تحت الشعاع خود قرار میدهد.
 اگر واقعا ایشان این پیشنهاد راسریعا بپذیرند میتوان گفت یک کار تاریخی بزرگ  کرده اند زیرا کمترین اثر ان این میباشد که بقیه اپوزیسیون روش ایشان را سرمشق خود قرار بدهند و سریعا به جای پرداختن به اختلافات و ادعاهای خود،  برای دادن صدا و چهره ای به خواست مردم ایران شورای نمایندگان واقعی مردم ایران را هر چه زودتر تشکیل بدهند.
 در پایان پیشنهاد دیگری برای زمینه اقدامات بعدی ایشان به ایشان ارائه میکنیم از این قرار: با توجه به اینکه پدر ایشان با سیاستمداران اسرائیل روابط خوبی داشته است و ایشان هم به اعتبار پدرشان در اسرائیل شاید موثرترین و شناخته ترین چهره ایرانی میباشند، ایشان باید تلاش شبانه روزی خود را روی استفاده از این اعتبار، برای تاثیر گذاشتن روی سیاستمداران وافکار عمومی اسرائیل بگذارند و بکوشند که سیاست فعلی اسرائیل را 180 درجه چرخانده و از سیاست حمله به تاسیسات اتمی به جهت حمایت موثر اسرائیل و لابی اسرائیل در امریکا از تغییر هر چه سریعتر رژیم در ایران سوق دهند. با حضورشان در مدیای امریکا واسرائیل و ملاقات هایشان با لابی اسرائیل و سیاستمداران اسرائیلی.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

چه کسانی حق دارند شورای نمایندگان قانونی ایران در خارج را تشکیل دهند؟

 ما میدانیم که هدف وظیفه این شورا در وهله نخست باید حفظ منافع مردم ایران در همه زمینه ها باشد. الویت های بعدی هم اقدام در همه زمینه ها ومهیا کردن شرایط برای براندازی جمهوری اسلامی میباشد تا مردم بتوانند با کمترین تلفات و با اطمینان از اینکه اقداماتشان با پشتیبانی موثر و منتهی به پیروزی حتمی مواجه خواهد شد، اقدام به براندازی ج.ا بکنند.
 بدیهی است که این شورا هر چه فراگیرتر و بزرگتر باشد قدرتمند تر خواهد بود. اما بزرگی وفراگیری نه به هر قیمتی. گروه ها واحزاب وافرادی که میتوانند این شورا را تشکیل دهند در وهله اول باید ملی گرا بوده ومنافع ایران برایشان بیشترین اهمیت را داشته باشد. دوم باید خواهان نابودی و براندازی کامل جمهوری اسلامی باشند. این موضوع هم امری بدیهی است که احزاب وافراد تشکیل دهنده این شورا باید سکولار باشند. اما در ابتدا نباید اقرار به سکولار بودن شرط لازم برای ورود به این شورا باشد. هر گروه و حزبی دارای هر «ایسم» وهر ایدئولوژی و کیش ومرامی میتواند به شرطی که رای مردم را داشته باشد در این شورا وارد شود. اما همه این گروه ها باید ایدئولوژی و طرح و برنامه خود برای اینده ایران را در اولویت دوم قرار دهند. در چنینن شورایی اولین و دشوارترین وظیفه  کار و تلاش برای حفظ منافع ملت ایران و طرح وبرنامه ریزی برای براندازی ج.ا میباشد.
 واما تکلیف اصلاح طلبان چه میشود. البته فقط ان  دسته از انها که از ج.ا کاملا بریده اند و خواهان براندازی ج.ا هستند در اینجا برای ما مطرح میشوند. چون این اصلاح طلبان پیشین از نمونه اقای سازگارا و سید مجتبی واحدی به دلیل انکه در ایران بوده اند و متاسفانه مردم درون ایران هم بیشتر یک چنین کسانی را به عنوان چهره سیاسی میشناسند، باید به انها هم اجازه شرکت در این شورا را داد. اما به چند شرط: اولا نه اینکه بخواهند یکباره همه کاره چنین شورایی بشوند و با ته مانده افکار مخربی مانند دشمنی با اسرائیل که از همان دوران فعالیتشان در ج.ا دارند وارد این شورا شده و خودکامگی و بی سیاستی ارث برده از دوران پیشین خود را در این شورا ادامه دهند. دوم اینکه بپذیرند که اگر فعلا در بین مردم رای یی دارند، بخشی از این رای شان بخاطر ان مزیت در ایران بودنشان است و بپذیرند که حد واندازه خود را در این شورا بشناسند و رعایت کنند.
 در پایان باید گفته شود که تکیه زیاد بر روی سکولار بودن بهای بیش از اندازه به ج.ا میدهد. مردم ایران پیش از انقلاب اسلامی سکولارترین مردم منطقه بوده اند و مسلما با تجربه 33 سال حکومت مخرب دینی بر ضد هر نوع حکومت دینی ای واکسینه شده اند. ما باید از این هراس داشته باشیم که پس از ج.ا  سردچار شکل های دیگری از حکومت های دیکتاتوری مانند دیکتاتوری سلطنتی و دیکتاتوری جمهوری استالینستی و صدام حسینی و بشاز اسدی نشویم.
 پس بیایید این شورا را اولا ملی بنامیم و دوما واقعا کارمان هم در ان فقط ملی و دمکراتیکی باشد و نه ایدئولوژیکی وفرصت طلبانه و خدعه امیز و با هدف به قدرت رسیدن خود و حزبمان. 


در همین زمینه:  ایرانیان درون مرزی چگونه میتوانند به هم میهنان برون مرزی شان وکالت انتخاباتی بدهند؟ .

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

ایرانیان درون مرزی چگونه میتوانند به هم میهنان برون مرزی شان وکالت انتخاباتی بدهند؟

البته اگر ما فرض را بر این بگیریم که اکثریت قاطع مردم ساکن در ایران  خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند، دیگر شکی در این نیست که  انها از دیر زمانی حق نمایندگی بین المللی خود را به هم میهنان مقیم خارجشان باید داده باشند. زیرا منطق ایجاب میکند که اکنون که خود انها از حق هر گونه انتخابی در داخل کشور محرومند و منافع ملی شان مقدار زیادیش از دست رفته و بقیه اش هم در خطر حتمی از دست رفتن میباشد، که انها حقوق خود را تا از بین رفتن ج.ا برای دفاع، به هم میهنان مقیم خارجشان  واگذار کنند. زیرا انها حداقل این ازادی وامکان را دارند که با تشکیل یک شورای نمایندگان واقعی مردم ایران با رای ایراینان مقیم خارج که با داشتن نیابت و وکالت از هم میهنان داخل هر رای انها انگاه 20 رای وبیشتر و رای کلیه ایرانیان داخل وخارج محسوب میشود، از منافع ملی و حقوق بین المللی مردم ایران دفاع کرده و همچنین اقدامات لازم از هر جنبه ای را برای براندازی ج.ا، هم در زمینه سیاست بین المللی و هم در زمینه هماهنگی و رهبری قیام داخلی مردم انجام دهد.
 در عمل این واگذاری وکالت ونیابت انتخاباتی و نمایندگی بین المللی میتواند اینگونه انجام شود: از نظر تئوری راهکار خیلی ساده میباشد و تنها به کمی همت وپشتکار و سازماندهی لجستیکی احتیاج دارد.  مردم ایران میتوانند تنها با ارسال یک کپی از کارت ملی خود با نامه یا فکس و یا از طریق ایمیل به ادرس ها و شماره های فکس و ادرس های ایمیلی که از سوی یک سازمان در خارج از کشور اعلام میشود این نیابت و وکالت را به همیهنان خود در خارج واگذار کنند. باید توجه داشت که فقط فرستادن یک چنین کپی ای  کاملا کافی است زیرا از ابتدا مشخص شده که این کپی ها برای چه منظوری ارسال میشوند. سپس این سازمان ترتیب دهنده این برنامه در کشور های خارجی این کپی ها را به عنوان مدرک بایگانی کرده و شماره های این کارت های ملی را در کامپیوتر ذخیره میکند.
 برگزاری لجستیکی این برنامه در خارج: یک سازمان مثلا سکولارهای سبز در شهر های مختلف امریکا واروپا ادرسهای پستی و تعداد بسیار زیادی شماره فکس وادرس ایمیل اعلام میکند. فرض کنیم که اگر 20 میلیون ایرانی از درون ایران بخواهند که این کپی ها را  به این ادرس ها بفرستند وفرض کنیم 2000 دستگاه فکس هم شبانه روز اماده دریافت این کپی ها باشند، شاید بتوان گفت که در طی 1 ماه امکان دریافت تمامی این کپی ها وجود داشته باشد. از طریق پست وایمیل هم که ارسال همزمان همگی این کپی ها خیلی راحت تر امکان پذیر میباشد. خواندن و بایگانی و تایپ کردن شماره های این کپی ها در کامپیوتر هم اگر تعداد داوطلبان زیادی برای انجام این کار بیایند، کاری شدنی است.
 چالش بزرگ اما اینست که دولت اخوندی که پست را بطور کامل  زیر کنترل دارد و اینترنت را هم میتواند کاملا قطع کند و ارسال اینترنتی کپی ها را مانع شود و خط های تلفن و فاکس را هم میتواند تا حدودی زیر کنترل بگیرد، مسلما در راه ارسال این کپی ها مانع ایجاد خواهد کرد. اما اگر مردم ایران این موضوع را به چشم تنها راه نجات خود بنگرند، حتما راهکارهایی را پیدا خواهند کرد که این کپی ها را ارسال کنند. این موضوع اصلا میتواند یک حالت همبستگی در مردم ایجاد کند و مثلا ارسال کپی کارت ملی به خارج از کشور به یک وظیفه ملی برای اکثر مردم تبدیل شود.
 اما در هر صورت حکومت اخوندی در این ماجرا بازنده خواهد بود زیرا: اگر مردم مجدانه دنبال این موضوع بروند هر کاری که حکومت برای جلوگیری از این برنامه بکند کمابیش انعکاس خبری خواهد داشت و وقتی که  بیاید همه ارتباطات را با خارج قطع کند و یا اقداماتی از قبیل دادن اخطار به مردم را انجام دهد، باز هم نامشروع بودن خود را به طریق دیگری ثابت کرده است.
 اهمیت این موضوع: اگر مردم ما موضوع ایران فروشی را جدی بگیرند وبخواهند از ان جلوگیری شود، تنها راهکاری که میتواند رسما به جهان ثابت کند که این حکومت نماینده مردم ایران نیست شاید همین راهکار پیشنهادی باشد. اگر این برنامه مجدانه و به گونه فراگیری انجام شود انگاه یکباره بسیاری از چالش های پیش روی ما حل میشود. مثلا اپوزیسون حافظ منافع ایران در خارج چنان قدرتی پیدا خواهد کرد که میتواند به  کشور های سودجویی مانند چین وروسیه اخطار موثر دهد. چنانچه شرایط مناسب بود مثلا اقای رامنی در امریکا رئیس جمهور شده بود، اپوزیسیون خارج میتواند برای براندازی ج.ا با امریکا وارد همکاری موثر شود. حتی  مسئله وتوی چین و روسیه در سازمان ملل متحد میتواند بی اهمیت شود. زیرا زمانی که نماینده واقعی مردم ایران از جامعه دمکرات بینالمللی تقاضای پشتیبانی نظامی انسان دوستانه بکند دیگر روسیه و چین هم باید خفه شوند.  اپوزیسیون برانداز میتواند اقدامات قضایی بین المللی بر علیه ج.ا انجام داده و شاید درامد نفت را از چنگش دراود. میتواند اموال سردمداران دزد ج.ا را ردیابی کرده و به نفع مردم ایران مصادره کند و ده ها و صدها کارهای ریز و درشت دیگری که در جهت منافع مردم ایران و بر علیه ج.ا میتواند انجام دهد.
 انتخابات در خارج هم که خیلی ساده تر به روشی قابل قبول میتواند  انجام شده و انگاه یک سازمان نماینده قانونی و رسمی کل مردم ایران شکل گرفته و کار خود را با داشتن وزن و شکوهی که شایسته مردم ایران است اغاز کند. البته انتخابات ایرانیان خارج میتواند حتی جلوتر از رسیدن این برنامه ارسال کپی و دادن وکالت انجام شود و به دنبال ان این برنامه به انجام برسد که ان موقع دیگر به معنی تایید صد در صد انتخابات هم میهنان  مقیم خارج خواهد بود.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

تنها نوع تظاهرات موثری که در شرایط کنونی میتوان انجام داد. (تظاهرات نیابتی)

این تظاهرات فقط میتوانند در کشورهای خارجی انجام شوند. میتوان به ان "تظاهرات نیابتی"  نام داد. از انجایی که حتی در کشورهای خارجی هم به دلایلی از قبیل : اطمینان نداشتن به نتیجه مفید تظاهرات؛ محتاط بودن ایرانیان مقیم خارج که میخواهند به ایران بازگردند از بیم انکه در صورت شرکت در تظاهرات خارج از کشور در فرودگاه ایران برایشان مشکل ایجاد شود؛ تصور اینکه رفتن به تظاهرات به زحمتش هم نمیارزد؛ احساس خوبی نداشتن از اینکه در معرض دید عمومی شهروندان کشورهای محل اقامتشان قرار بگیرند و و و.. ،، ایرانیان از شرکت در تظاهرات ضد ج.ا خودداری میکنند و اگر هم تعدادی شرکت بکنند تصویر اشتباهی از تعداد واقعی مخالفان ج.ا که اکثر مردم ایران هستند، به نمایش میگذارند،، باید چاره ای دیگر اندیشید.
 ما میدانیم که البته همیشه تعدادی از ایرانیان در هر شهر بزرگتر کشورهای خارجی هستند که حاضرند این خطرات را به جان بخرند و در هر صورت حاضر به انجام اینگونه تظاهراتی هستند. خوب این تعداد میتوانند به خیابانها بیایند و تظاهرات را انجام دهند اما این تظاهرات میتواند در یک حالت اثر بسیار بزرگی از خود باقی بگذارند و ان زمانی است که بتوان نشان داد که این عده نماینده هزاران ومیلیونها شهروند ایرانی دیگر هم هستند.
 برای نشان دادن این نیابت ونمایندگی میتوان از طریق اینترنت انجمن های مجازی "تظاهر کنندگان پشتیبان خانه نشین ویا غایب" را  ایجاد کرد.  بدین ترتیب که مانند پتیشن امضا کردن، شهروندان نام خود را در لیستهای مجازی تظاهرکنندگان پشتیبان وارد میکنند و زمانی که اعلام میشود تظاهراتی در جایی قرار است برگزار شود، این پشتیبانان در اینترنت اعلام میکنند که ما هم پشتیبان این تظاهرات میباشیم و اگر میتوانستیم در ان شرکت میکردیم. فرض کنید تظاهراتی برگزار میشود با 1000 نفر شرکت کننده ولی هر کدام نماینده 100 نفر دیگر است که واقعا با نام ونشان پشتیبانی خود را از طریق اینترنت از این تظاهرات اعلام کرده اند. تظاهر کنندگان هم پلاکاردهایی در دست دارند که روی ان نوشته شده من به نمایندگی از صد نفر دیگر هم تظاهرات میکنم. با این روش میتوان هر نوع تظاهراتی را انجام داد و اثر ان را صد وهزار برابر کرد.
پیشنهاد برای موضوع اولین تظاهرات از این نوع مثلا در لس انجلس: احمدی نژاد شارلاتان و دروغگو، ضد ایرانی است ونماینده مردم ایران نیست. شعارها: ما از یهودیان جهان برای نفی هولوکاست از سوی ا.ن معذرت میخواهیم. ما با بمباران تاسیسات اتمی و دیگر تاسیسات نظامی وغیرنظامی ایران مخالفیم اما از بمباران بیت خامنه ای و دفتر ریاست جمهوری و قرارگاه فرماندهان سپاه در صورت لزوم استقبال میکنیم. ما برای بمباران بیت خامنه ای و قرارگاه فرماندهان سپاه از امریکا و اسرائیل و یا هر کشور دیگر دوست مردم ایران بمب افکن اجاره میکنیم. 

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

ایرانیان مقیم خارج باید مانند یهودیان اروپا وامریکا به کمک مردم اسیرشان بشتابند.

ایا یهودیان ساکن فلسطین ودیگر کشورهای عربی میتوانستند به تنهایی و فقط با اتکا به قدرت خودشان در سرزمین نیاکان شان یک کشور مستقل تشکیل دهند؟ پاسخ این پرسش مسلما منفی است. یهودیان هم مانند ما ایرانیان در طول تاریخ قربانی عربها و خوی وحشی وغارتگر انها بوده اند. از سرزمین هایشان رانده و قتل عام شده و مالشان به تاراج برده شده بود. اما یک بخت تاریخی ای که انها داشتند این بود که از صدها سال پیش گروه هایی از انان توانستند به کشورهای مختلف اروپایی مهاجرت کنند. چون این کشور ها دارای تکنولوژی برتر و ثروتمند بودند، یهودیان مقیم این کشورها هم که جزئی از این جوامع شده بودند تکنولوژی و هنر انها را یاد گرفته و ثروت هم اندوختند. کم کم به فکر این افتادند که سرزمین اشغالی خودشان بوسیله اعراب را پس بگیرند و با قدرت مالی ای که پیدا کرده بودند و پشتیبانی  سیاسی و همچنین نظامی برخی کشورهای اروپایی وامریکایی محل سکونتشان توانستند به سرزمین اباء و اجدادیشان باز گشته و کشوری مستقل را به راحتی تشکیل دهند. تا کنون و حتما از این به بعد هم، همدینان شان در اروپا وامریکا بدون چون وچرا بخش بزرگی از قدرت مالی و سیاسی خود را صرف دفاع از این همکیشان خود در این کشور کوچک میکنند واجازه نمیدهند که اعراب بخیل با ان همه سرزمین وجمعیت به ان صدمه ای برسانند.
 ما ایرانیان هم متاسفانه وضعی مشابه پیدا کرده ایم. نه تنها در طول تاریخ قربانی غارت گری و وحشی گری اعراب بوده ایم بلکه از بخت شور در کشورخودمان هم تروجان های ساخته پاخته اعراب به قدرت رسیده و ان را همانند اعراب اشغال کرده و در این میان اعراب همسایه بیشترین سود را از وجود این تروجان های اشغالگرشان در کشورمان میبرند. نه تنها جنگی دوباره برایمان درست کردند و 1 میلیون کشته ومعلول روی دستمان گذاشتند و حتی 1 دلار هم خسارت ندادند، بلکه همگی کما بیش مشغول غارت منابع مشترک نفت وگازمان هم هستند. از همه بدتر ادعاهای ارضی هم دارند و اگر وضع همینگونه پیش برود، نه تنها ان ادعای ارضی کوچکشان را به دست میاورند بلکه ممکن است بخش های بسیار بزرگ تری از سرزمین مان را هم بتوانند به یغما ببرند.
 اما دو امید وجود دارد. یکی اینکه ایرانیانی که مقیم خارج میباشند مانند یهودیان خارج از فلسطین به فکر کشور در اشغالشان باشند و با اتحاد خود و با استفاده از قدرت مالی و جمعیت خود به دنبال نفوذ سیاسی در این کشورها بوده و از این کشورها بخواهند و بر انها فشار وارد کنند، بیش از این حق مردم ایران را نادیده نگیرند و هر چه زودتر به مردم ایران کمک کندد تا از شر این تروجان های ساخته و پاخته اعراب رهایی یابند.
 دوم اینکه مردم اسرائیل به خود امده و بدانند که دوست ومتحدشان در منطقه یک ایران بدون اخوند تروجان عرب میباشد و به جای اینکه این همه دنبال ضعیف کردن و اعمال نفوذ سیاسی وفشار به کشورهای اروپایی و امریکا برای ضربه زدن به مردم ایران و نه به اخوندان حاکم باشند، به خود امده از تغییر بدون چون و چرای رژیم اخوندی در ایران حمایت کرده و نفوذ سیاسی ومالی ونظامی خود را در این جهت به کار بیاندازند.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

پیشنهادات و توصیه هایی به اقای دکتر ارام حسامی.

 توضیح: ایشان عضو سکولارهای سبز هستند و در حال تلاش هستند که با گرد هم اوردن اپوزیسیون، یک تشکل و ارگان کارامد از اپوزیسون ایجاد کنند.
 اولا کار شما راحتتر میشود اگر در ابتدا وظایف این تشکل و ارگان را به  برعهده گرفتن الویت های مهمتر محدود کنید. الولیت ها در این شرایط زمانی و سیاسی جهان به ترتیب اینها هستند: 1) جلوگیری از حمله نظامی به ایران. 2) حفظ منافع وحقوق بین المللی ملت ایران. مهمترین این حقوق تمامیت ارضی ایران، حفظ منافع ایران در حوزه های مشترک نفت وگاز با کشورهای همسایه، حقوق ایران در دریای خزر میباشند. 3) برنامه ریزی برای براندازی ج.ا در کوتاه مدت ویا دراز مدت.
 با در نظر گرفتن اولویت اول ما میبینیم که وقت برای تشکیل این ارگان اگر که مدتها تمام نشده باشد، بسیار کم است. بنابراین اپوزیسون باید سریعا حتی اگر شده فقط برای انجام این الویت این ارگان را تشکیل دهد و رئیس خود را انتخاب کرده و به کشورهای درگیر در این ماجرا مانند امریکا واسرائیل معرفی کرده و با انها سریعا وارد گفتگو شده و با ارائه پیشنهادات عملی مانند طرح ایجاد دولت موقت ایران در جزایر ایرانی خلیج فارس از سوی اپوزیسیون برای ازاد کردن بقیه ایران، تلاش کند از حمله ویرانگرانه به کشورمان جلوگیری کند.
 طرح شما مبنی بر انتخابات ازاد با شرکت ایرانیان خارج از کشور بهترین وتنها طرح منطقی میباشد. البته میتوانید این طرح و دیگر طرح های موجود از جمله طرح های مطرح شده در کنفرانس واشنگتن را به نظرسنجی بگذارید. خواهید دید که طرح شما با فاصله زیاد بیشترین رای را میاورد.
وقت خود را بیش از اندازه روی این تلف نکنید که حتما ادم های سیاسی کار مطرح را دور هم جمع کنید تا بتوانید الترناتیو را شکل بدهید. یک فردی که مانند این اقایی که زود عصبانی میشود و همیشه در موقع حرف زدن سرش را حداقل 45 درجه به عقب خم میکند و نه قیافه درستی دارد و نه اخلاق درستی و طرح انتخابات ازاد را میدهد که مرغ پخته را به خنده وا میدارد، صرفا به خاطر اینکه این اقا زود عصبانی میشود و اگر در نشستی دعوت نشود فکر میکند که ان نشست از بیخ بی اعتبار است؛ اگر در الترناتیو وجود نداشته باشد خیلی کار الترناتیو سازی را راحت تر میکند. افرادی که عضو این ارگان الترناتیو میشوند کافی است چند خصلت داشته باشند. 1) میهن پرست بوده و فقط به منافع میهن شان فکرکنند. 2) پر تلاش و پرکار باشند. 3) انتنی برای دریافت خواسته های مردم داشته باشند و به حرف مردم گوش کنند. 4) تا حدودی از چم وخم کار لابی گری و تماس با سیاستمداران کشورهای دمکرات اگاهی داشته باشند.
 در مورد مقبولیت طرح خود، شما نباید این اندازه  خود را دست کم بگیرید وفکر کنید که مثلا اگر 3000 نفر در انتخاباتی که شما برگزار میکنید شرکت کردند شما فقط نماینده ان 3000 نفر میباشید. اولا شما این انتخابات را برگزار کنید، خواهید دید که نه 3000 نفر، شاید حتی 30000 نفر و شاید 300000 نفر وبیشتر در این انتخابات شرکت خواهند کرد. در ضمن هر تعداد کمی هم که شرکت کنند افرادی که انتخاب میشوند حتما نماینده همه ایرانیان مقیم خارج  و بلکه نماینده همه ایرانیان هستند.  زیرا که مردم درون ایران که امکان شرکت در این انتخابات را ندارند واگر فرض را بر این بگذاریم که انها ج.ا را نمیخواهند مجبورند که انتخاب هم میهنان خود در خارج را به عنوان انتخاب خودشان بپذیرند. والبته  ما فرض را بر این میگذاریم که انها اتفاقا درخواستشان هم از هم میهنان مقیم خارجشان همین است که حالا که دست خودشان بسته میباشد این کار را ایرانیان خارج برایشان انجام دهند. پس ایرانیان خارج باید بدانند که نه تنها برای خودشان بلکه هر کدام از انها برای حدود 20 نفر هم میهن درون ایران هم رای میدهد. در ضمن این شورا در ابتدا وظیفه خود را حفظ منافع و حقوق بین المللی مردم ایران میداند و تصور نمیشود که هیچ ایرانی ای چه در داخل وچه در خارج بر این عقیده باشد که حکومت اخوندی ایران فروش، حکومتی باشد که بتواند یا بخواهد حقوق ومنافع بین المللی مردم ایران را حفظ کند.
 روش رای گیری چگونه باشد؟... اقای رضا پهلوی در مصاحبه اخیرشان اعلام کرده بودند که مخالف انتخاب کنگره ملی به روش پیشنهادی سکولارهای سبز از طریق اینترنت هستند، زیرا انهایی که اینترنت ندارند نمیتوانند در این انتخابات شرکت کنند! اولا ایرانیان خارج از کشور مسلما بیش از 90% دسترسی به اینترنت دارند. مسئله ما اینست که برای رای دادن باید بیاییم التماس کنیم به مردم که بیایند و5 دقیقه وقت بگذارند واز طریق همان اینترنت  رای بدهند! در ضمن رای گیری از طریق اینترنت هر چه هم که بد وناقص باشد که بهتر از کنار گذاشتن کلی رای و انتخابات است که نتیجه اش همین 33 سال به دور خود چرخیدن وبه نتیجه نرسیدن شده است!  تازه این موضوع را هم میتوان مثلا با این روش حل کرد: (انتخابات از طریق برگه رای و پست) :  سکولارهای سبز میتوانند از طریق اینترنت اعلام کنند که تمام ایرانیانی که میخواهند در انتخابات مثلا شورای ملی حفظ حقوق و منافع ایران شرکت کنند، یک کپی از پاسپورت ویا کارت ملی ویا اگر پاسپورت ایرانی ندارند از یک کارت شناسایی کشور محل خود به یک ادرس سکولارهای سبز در کشورهای مختلف ویا از طریق اسکن کردن و فرستادن با ایمیل و یا فکس تقاضای برگ رای بکنند تا به ادرس انها فرستاده شود. سپس انها میتوانند رای خود را با این برگ رای به ادرس سکولارهای سبز بفرستند. البته همه میدانند وسکولارهای سبز هم باید اعلام کنند که نام ونشان رای دهندگان محفوظ میماند. اگر که فرض را بر این بگذاریم که کل ایرانیان خارج از کشور که در این رای گیری میخواهند شرکت کنند تعدادشان 10000 نفر باشد از نظر لجستیکی هم این کار یک کار ساده میباشد. مخارج را هم میتوانند سکولارهای سبز براورد کنند و یک حساب باز کنند و ایرانیان برای تامین این مخارج  هر کدام به اندازه توانشان یک مبلغی 20 سنت و 50 سنت و 1 دلار حواله کنند. مهم اینست که سکولارهای سبز به محض اینکه مخارج برگذاری چنین انتخاباتی تامین شد، به مردم اعلام کنند و حساب را ببندند. زیرا ما میدانیم که ایرانیان به این موضوع خیلی حساس هستند که کسی از این جور راه ها پولی به جیب نزند. مطمئنا مخارج یک چنین برنامه ای در عرض چند روز و چند هفته بوسیله مردم تامین خواهد شد.
 شایسته است که این انتخابات  حداقل در ابتدا در فاصله های زمانی کوتاه تکرار وانجام شود. زیرا مردم با دیدن عملکرد خوب چنین ارگانی مرحله به مرحله با تعداد بیشتر در انتخابات شرکت کرده و اعتبار ان را بالاتر میبرند.
 بزرگترین وتنها اشتباه و خطایی که میتوان الان  انجام داد، برگزار نکردن چنین انتخاباتی و تشکیل ندادن چنین ارگانی  میباشد.
 اشتباهاتی که سکولارهای سبز میکنند: اینکه خیال میکنند حتما باید بدیلی در مقابل ج.ا و حکومت دینی ایجاد کنند و ان حتما باید یک چیزی باشد که سکولار باشد و حتما بر مبنای حقوق بشر باشد. / اینکه خودبخود حکومت اینده ایران سکولار خواهد بود در این شکی نیست واینهمه تکیه و تاکید نمیخواهد واین هم مهمترین مسئله ومشکل ما در حال حاضر نیست. مشکل اصلی ما فعلا بر باد رفتن خاک ومنافع و ابروی کشورمان وشاید ویرانی کامل ان بر اثر حمله نظامی در چند ماه دیگر باشد. حالا سکولارهای سبز امده اند بیخ خرخره مردم را در این وضعیت گرفته اند و میگویند اقا یا الان امضا کنید که میخواهید سکولار باشید و یا ما دنبال الترناتیو درست کردن برای شما نمیرویم. این باز هم همان تحمیل یک ایدئولوژی میباشد، هر چند که ایدئولوژی خوب و درستی باشد.
ما باید این موضوع را در نظر بگیریم که این مته ته خشخاش گذاشتن ها ممکن است کار ما را به جایی برساند که در صورت سقوط ج.ا یک سازمان ایدئولوژیکی مرتجع و مزدور صدام و عربستان، مانند سازمان مجاهدین خلق  بیاید و قدرت را در دست بگیرد و ما دوباره 33 سال دیگر مجبور باشیم به جای  دیکتاتوری اسلامی با دیکتاتوری ارتجاعی دیگری مبارزه کنیم. از سوی دیگر،  ایجاد نکردن یک ارگان و برنیامدن یک چهره ملی و معرف از درون ان که مردم بتوانند به ان اعتماد و اتکا کنند هم ممکن است موجب این شود که بخشی از مردم به شخصی مانند اقای رضا پهلوی اتکا کرده و او با استفاده از جوی هیجانی و رفراندومی کم و بیش تقلبی بتواند نظام پادشاهی در ایران ایجاد کند که انهم در کشوری مانند ایران دیر یا زود به دیکتاتوری شخصی منجر خواهد شد. تکیه بر منشور حقوق بشر هم بسیار خوب و درست است اما ان را بالاتر از رای مردم قرار داددن و اعلام این را کردن که اگر مردم بخواهند قانونی را بر ضد منشور حقوق بشر تصویب کنند ما نباید اجازه ان را به مردم بدهیم ایده ای توهین امیز و نشانه ای از استبداد عقیده میباشد. اولا در کشوری که مردمش دارای فرهنگ و سواد شده باشند معمولا نمی ایند قانونی را  که ضد قانون بشر هست به ان رای بدهند. دوما قانون حقوق بشر قانونی است که 60 سال پیش تصویب شده است و اگر روزگاری مردم ایران مثلا بخواهند قانونی را تصویب کنند که مثلا مالکیت خصوصی را محدود کند کسی حق ندارد بیاید بگوید نه من این اجازه را به شما نمیدهم چون این مخالف منشور حقوق بشر است.
اقای نوری علا، اولا تا انجایی که مردم دوباره جرات پیدا کند و در خیابان ها بروند و انگاه بخواهند صرفا برای الترناتیو سکولار شما فریاد بزنند، اگر هم که شما همین امروز الترناتیو سکولار خود را اماده میداشتید؛ هنوز راه درازی را در پیش داشتیم. (اصلا این رفتن به خیابان ها وفریاد زدن یک چیزی را با وجود این حکومت سرکوبگر از مردم انتظار داشتن، نشانه ضعف برنامه ریزی و راهنمود نشان دادن یک الترناتیو برانداز میباشد). دوما بیایید در ابتدا یک الترناتیو ملی و در عمل توانمند تشکیل بدهیم و با ان بتوانیم بر جامعه بین المللی فشار اورده و یک مقداری از منافع و حقوق بین المللی ملتمان را حداقل برای نسل های اینده حفظ کنیم، براندازی رژیم فعلا پیشکشمان!
وظیفه اپوزیسیون در خارج هم این نیست که یک الترناتیو برای قانون گذاری و قانون اساسی نوشتن و تعیین نوع حکومت اینده و غیره باشد بلکه مهمترین وظیفه اپوزیسون در خارج اینست که الترناتیوی بسازد که به عنوان نماینده مردمی که در زیر دیکتاتوری و در مورد ایران دیکتاتوری ضد ملی و میهنی میباشند، نماینده واقعی وحافظ منافع و حقوق بین المللی انان باشد و در ضمن رهبری و برنامه ریزی براندازی رژیم دیکتاتوری را با هدایت درست مردم در داخل و با همکاری  کشور های دمکرات جهان ، انجام دهد و همچنین اماده در دست گرفتن زمام امور کشور برای مدت کوتاهی پس از سرنگونی دیکتاتوری و انجام انتخابات ازاد هر چه زودتر در داخل کشور باشد.
 پس اقایان بیایید اولا با زبان ساده با مردم حرف بزنید و دوما اولویت ها را بشناسید و سوما بجنبید که بزودی ایران از دست میرود و جز پشیمانی و به همان نظریه پردازی پرداختن چیز دیگری برای شما باقی نمی ماند.

  

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

توافق هسته ای رژیم با غرب چه تاثیری بر اپوزیسیون برانداز خواهد داشت؟

این توافق مطمئنا به نفع اپوزیسون برانداز خواهد بود. اولا اپوزیسون برانداز دیگر نباید انرژی خود را روی جلوگیری از  حمله نظامی تلف کند. دوما راه همکاری با کشورهای دمکرات جهان برای ایجاد طرح های براندازی که به سود دو طرف باشد هموارتر میشود. دولت های غربی و اقای اوباما مختارند هر گونه تضمین امنیتی به ج.ا وبقای ان بدهند. در عمل اما اگر هم بخواهند نمیتوانند  ان را اجرا کنند. زیرا میلیون ها ایرانی مخالف ج.ا در این کشور ها ساکن هستند و بر روالی که کارها در حال پیش رفتن میباشد، حتما دیر یا زود اپوزیسون برانداز متحد شده و یک  چهره و صدای قوی پیدا میکند و میتواند چنان فشار رسانه ای و حقوقی ایجاد کند که  اجبارا  صدا و خواسته اش مورد توجه دولتهای دمکرات واقع شود. حکومت اخوندی هم که زیر قراداد های اتمی اچمز شده است و فشاری را که  تا الان توانسته است در اثر ایجاد بحران و بی پروا نشان دادن خود از حمله نظامی و قربانی کردن مردم ایران بر غرب داشته باشد، دیگر در اختیار نخواهد داشت. تنها کاری که میتواند در صورت همکاری غرب با اپوزیسون بکند اینست که دوباره ا.ن و یا یکی بدتر از ا.ن را جلو بیندازد و قرادارهای اتمی را دو باره بر هم بزند و اخرین راه چاره برای بقای خودش یعنی همان حمله نظامی  و امید به حکومت بر یک کشور ویران شده به طریقه طالبانی و کره شمالی داشته باشد. اما تا زمانی که حکومت قراداد های اتمی را بر هم نزده، حتی اپوزیسیون داخل کشور هم میتوانند خیلی به گشایش های بیشتری امیدوار باشد. وقتی که بازرسان اتمی بتوانند دائما  به کشور ما رفت وامد کنند، همین موضوع باعث میشود که رژیم نتواند دیگر جو سرکوب و بلوکاد خبری را تشدید کند. در ضمن اخوندان و دیگر گوریل ها (پاسداران) وعنتر(ا.ن و رفقایش)های حاکم بر ایران اگر نتوانند به امریکا و اسرائیل فحش بدهند و دشمن دشمن بگویند که حناق میگیرند و میمیرند. (ترک عادت موجب مرض است). خلاصه تمام رشته هایشان در این 33 سال به یک باره پنبه خواهد شد.
 پس بنابراین اپوزیسون برانداز در خارج از کشور نباید از توافق اوباما و غرب با ج.ا نگرانی ای داشته باشد و هر چه سریعتر یک تشکل و چهره و صدا به خود بدهد و به عنوان نماینده و دولت واقعی ملت ایران با جدیت در جهت حفظ منافع ملی وبین المللی مردم ایران و جلوگیری از ایران فروشی بیشتر بوسیله حکومت اشغال گر ضد ایرانی اخوندی بکوشد.
 پس امیدوار باشیم که دری به تخته بخورد و حکومت اخوندی در خرداد با ذلت کامل جام زهر را سر بکشد و قرار داد اتمی را اضا کند.
 مورد دیگری که میتواند به سود مردم ایران باشد اینست که اقای اوباما با وجود امضای قرارداد اتمی با اخوندان برای بار دوم انتخاب نشود. زیرا این خطر وجود دارد که به محض انتخاب شدنش به اسرائیل اجازه دهد حمله خودش را انجام دهد، اما بدون تغییر ج.ا اسلامی. اما اگر اقای رامنی انتخاب شود، ممکن است که حمله به ایران صورت بگیرد با این تفاوت که او با این حمله دنبال تغییر  وبراندازی ج.ا هم خواهد بود و این گزینه در هر حال برای مردم ایران بهتر از ان گزینه اول میباشد.

۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

یک راه ساده و میان بر برای اتحاد اپوزیسیون در خارج. (تشکیل شورای حفظ منافع ملت ایران)

با این تدبیر در ابتدا لازم نیست که  اپوزیسون بر سر مشکلاتی که تا به کنون مانع جمع شدن انها شده بحث کند. مهمترین این مشکلات ومسائل، مسئله چگونگی براندازی ج.ا و مجاز بودن کمک گرفتن از قدرت های خارجی، مسئله فدرالیسم و تقسیم قدرت در اینده و موضوعاتی از این قماش بوده است که مانع اتحاد اپوزیسیون شده است که البته بسیار شرم اور و مایه سرزنش برای اپوزیسون میتواند باشد که در چنین وضعیت حساسی که کشور ما دارد اینها روی این مسائل تا به حال کل انرژی شان را صرف کرده اند.   منافع بین المللی  مردم ایران یک مواردی مشخص و مورد پذیرش همه گروه های اپوزیسیون میباشند. در حقیقت تشکیل یک ارگانی از سوی اپوزیسون برای این هدف، فقط اجبارا منجر به همان تقسیم کار و وظیفه میگردد که در اصل مهمترین وظیفه یک ارگان برانداز اپوزیسون هم می بود. با این تدبیر و راه میان بر اما در ابتدا ان تقسیم قدرت خیالی که مانع اتحاد اپوزیسون شده بود، حذف میشود و حداقل یک موضوع بسیار مهم و انجام شدنی یعنی حفظ منافع و حقوق بین المللی مردم ایران که توسط ج.ا به حراج گذاشته شده،  در دستور کار قرار میگیرد.
 البته این ارگان در ابتدا با این هدف شروع به کار میکند و کم کم حتما این اخلاق های مخرب وزشت ایرانیان یعنی ناسازگاری با هم، پرخاشگری ، تنبلی و بدنبال قدرت و مفتخوری و چپاول پس از به قدرت رسیدن به جای دنبال کارکردن و خدمت به میهن کردن بودن؛  از بین میرود و این ارگان کم کم میتواند دنبال بررسی و مهیا کردن سقوط ج.ا  هم برود.
 وظایف ابتدایی این ارگان میتوانند این موارد باشند:  *دفاع از تمامیت ارضی در مرزهای زمینی و دریایی ایران. * دفاع از بهره برداری منابع نفتی و گازی مشترک ایران با همسایگان. * باطل اعلام کردن قرادادهای استثماری نفت وگاز ج.ا با هر کشوری بویژه چین و روسیه وتهدید به ادعای خسارت از این کشورها. * اعلام غیر قانونی بودن ج.ا و اقدام برای اخراج ان از سازمان ملل متحد. *مقابله با ادعاهای شیخ نشین های عرب و اقامه شکایت بر علیه انها در مجامع بین المللی. *باطل اعلام کردن قرادادهای احتمالی ج.ا در زمینه واگذاری احتمالی خاک ایران به همسایگان. *تلاش برای ایجاد یک جو قوی در افکار عمومی جهانی در مقابل نقشه های احتمالی کشورهایشان برای تجزیه ایران و باطل اعلام کردن هر گونه اقدامی در این زمینه از سوی هرکشوری، حتی اگر ج.ا چنین قراداد هایی را امضا کند. * تلاش برای جلب همکاری کشورهای غربی و دمکرات جهان برای حمایت از مردم ایران برای براندازی ج.ا با گوشزد کردن این حقیقت که این کشورها خود باعث بر سر کار امدن ج.ا وبقای 33 او  شده اند و  از این نظر اجحاف  بزرگی در حق مردم ایران کرده و بدین دلیل وظیفه دارند به مردم ایران در تلاش برای براندازی ج.ا  کمک کنند. *ایجاد سازمان هایی برای کمک به ایرانیان پناهنده سیاسی وجلوگیری از دیپورت انان به ج.ا. *بسیاری از مسایل دیگر از این قبیل.
 طریقه تشکیل این ارگان: در ابتدا شخصیت های سیاسی ایرانی مقیم خارج که در این راستا کار کرده اند سریعا یک هسته ابتدایی بوجود میاورند و اعلام میکنند هر ایرانی دیگری که میخواهد در این راستا همکاری کند میتواند به این ارگان بپیوندد. چنانچه تعداد داوطلبان عضویت در این شورا بسیار زیاد شد، اعضا میتوانند با روش هر نفر یک رای تعداد متعارفی را که بیشترین رای را اورده اند  ، در این شورا باقی بگذارند وبقیه حذف میشوند. در این مرحله این ارگان رسمیت پیدا کرده و میتواند شروع به کار بکند. این ارگان و شورا باید هر چه سریعتر مقدمات یک  انتخابات معتبر را در بین ایرانیان خارج از کشور مثلا با روشی که سکولارهای سبز پیشنهاد کرده اند برگزار کند و با اعضایی که از این طریق انتخاب میشوند مشروعیت کامل به خود ببخشد. ما باید به این امر توجه کنیم که از لحاظ منطقی این شورا که با این روش انتخاب شده است حال با هر ضریب درصد شرکت ایرانیان مقیم خارج، باید به عنوان نماینده قانونی مردم ایران به رسممیت شناخته شود. زیرا ج.ا اجازه هیچ انتخابات ازادی را نمیدهد و در نتیجه رژیم دیکتاتوری و غیرقانونی است (بدون انتخابات ازاد در ایران، ج.ا حتی نمیتواند ادعا کند که نماینده حتی 1% مردم ایران میباشد). چون ج.ا اجازه شرکت مردم داخل ایران را به هر طریقی در انتخابات ازاد خارج از کشور بوسیله اپوزیسیون  نمیدهد، الزاما جامعه جهانی باید انتخاب ایرانیان خارج از کشور را به عنوان انتخاب کل مردم ایران بپذیرد.

در همین رابطه:
تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد. (الترناتیوی برای حمله نظامی اسرائیل وامریکا به ایران)(کلیک)

برای جلوگیری از ایران فروشی بیشتر، ایرانیان داخل کشور باید وکالت بیشتر به ایرانیان خارج از کشور بدهند.

بیشتر ایرانیان شاید پس از گذشت 3 سال از شروع جنبش سبز به این نتیجه رسیده باشند که ایده هایی مانند: ایرانیان خارج فقط باید پشتیبان جنبش در داخل باشند و جنبش رهبر نمیخواهد و از این نمونه ایده ها فقط به نفع بقای ج.ا بوده و عملا جنبش برای براندازی حکومت ویرانگر و ضد ایرانی را با شکست مواجه کرده است. چشم انداز غلبه مردم بر این حکومت هم در اینده نزدیک بسیار تیره است. اگر هم که توافق اتمی صورت بگیرد مردم علاوه بر تمام ناکارامدی هایی که در عرصه  مبارزه بر ضد حکومت داشته اند، با چشم انداز گشایش اقصادی، یک چند صباحی هم  دلخوش مثلا خرید و تفریح میشوند. اما از انجایی که ج.ا نمیتواند و نمیخواهد اقتصاد ایران را از نظر پایه ای بهبود بخشد و از نظر سیاسی هم مجبور است حتی پس از یک دوره بحران افرینی کمتر دوباره به همان بحران افرینی خود ادامه دهد و ما در منظقه و جهان تنها نیستیم و پسرفت اقتصادی و سیاست مخرب خارجی، با وجود این همه کشورهای همسایه بدخواه  و این حکومت بیوطن، موجب ادامه ایران فروشی خواهد بود؛ باید چاره دیگری اندیشید.
حال که نمیتوان حکومت را سرنگون کرد حداقل باید از بین رفتن بیشتر حقوق ومنافع بین المللی  ملت ایران  هر چه زودتر جلوگیری کرد. این امر هم تنها اینگونه میتواند انجام شود که ایرانیان یک ارگانی از نمایندگان خود را در خارج از طریق اتحاد مخالفان ج.ا و یا انتخاب این ارگان با رای ایرانیان خارج از کشور و در صورت امکان رای ایرانیان داخل و خارج ایجاد کنند و امر حفاظت از منافع ملت ایران را به ان بسپارند. طبیعی است هر چه حمایت ایرانیان از این ارگان بیشتر باشد، قدرت ان بیشتر خواهد بود. این ارگان واقعا میتواند از منافع وحقوق ایران دفاع کند. زیرا ملت ایران در طی این 33 سال انقدر مورد تبعیض و اجحاف از سوی تمام کشورهای جهان قرار گرفته اند، که  کافی است این موارد بگونه ای متدوام، (و با وجود یک ارگان نماینده مورد پشتیبانی کامل مردم ایران که چهره ای را برای بیان این موارد ارائه میکند)، به داوری افکار عمومی جهان گذاشته شود و انگاه حتی اگر دولتهای انها تمایلی نداشته باشند، فشار افکار عمومی مردمان جهان باعث میشود که حقوق بین المللی  ملت ایران کمتر ضایع شود و یا حتی ما به تمام حقوق بین المللی خود برسیم.  برای مثال این ارگان نماینده مردم ایران به کشورهایی مانند چین و روسیه اعلام میکند که هر گونه قراردادی با ج.ا باطل است و قراداد هایی هم که تا به حال بسته شده است را باطل اعلام میکند. با کارهای رسانه ای وتبلیغات، جو منفی ای را میتواند برای این کشورها  ایجاد کند که انها حداقل کمتر قرادادهای استعماری را بتوانند عقد کنند و یا برای این کار دست ودلشان بلرزد. در مورد ادعاهای ارضی مثلا در مورد جزایر 3 گانه حتی اگر حکومت پلید اخوندی چنین قرادادهای را امضا کند، با رد کردن انها از سوی این ارگان نماینده مردم ایران حداقل باطل کردن اینگونه قراردادها پس از مرگ ج.ا برای دولت های بعدی بسیار راحت تر خواهد بود.
هم میهنان داخل کشور باید این را بپذیرند که در اثر تبلیغات مسموم 33 ساله ج.ا و مشکلات بیشماری که در زندگی روزمره برای انان ایجاد کرده و دیگر عوامل، خواه ناخواه بخش کمابیش بزرگی از ایرانیان درون مرزی، ان دید میهن پرستانه ای را که باید به ابرو و افتخارات تاریخ ایران داشته باشند ویا حتی دید میهن پرستانه ای که در اغلب کشورهای جهان مردمان شان نسبت به کشورهایشان دارند، ندارند. این دید میهن پرستانه در برخی از ایرانیان خارج از کشور بسیار بیشتر وجود دارد به چند دلیل:  برخی که پیرتر هستند و  دوران پیش از ج.ا را تجربه کرده اند و ما میدانیم که در ان دوران به ایران دوستی  اهمیت داده میشد. (نمونه: دکتر اسد همایون و دکتر اسماعیل نوری علا) بسیاری دیگر پناهندگان سیاسی هستند که مشخص است این افراد حاضر بوده اند برای میهن شان هزینه سنگینی تا این حد بدهند.  دلایل دیگری هم موجود است و میتوان نام برد.
بنا بر این از ایرانیان درون مرزی  انتظار میرود که حالا که خودشان امکان این راندارند که از منافع ملی و تمامیت ارضی کشورشان به دلیل وجود این حکومت پلید دفاع کنند، پشتیبانی قاطع خود را از تشکیل چنین ارگانی که همان شورای ملی ویا دولت واقعی و الترناتیو میباشد، اعلام کنند. البته روی سخن ما با ان بسیجی ساندیس خور و یا ان بخش دیگر از ایرانیانی که قیمت تخم مرغ برایشان مهمتر از تمامیت ارضی و ابروی ایران میباشد نیست.

در همین رابطه:
تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد. (الترناتیوی برای حمله حمله نظامی اسرائیل وامریکا به ایران)(کلیک)

۱۳۹۱ فروردین ۲۴, پنجشنبه

اگر وزیر خارجه عربستان گفت: وجود ایرانیان در خوزستان نقض حاکمیت عربستان است، انگاه چه میکنید؟

با تقدیر از اعتراضات میهن پرستانه هم میهنان در برابر گستاخی وزیر خارجه امارات در باره مالکیت امارات بر جزایر سه گانه باید توجه کرد که : قدم گذاشتن عنتر(احمدی نژاد) هم بر روی این جزیره ها و اصلا وجود حکومت اخوندی در ایران هم نقض حاکمیت مردم ایران بر سرزمین شان میباشد. اما این موضوع هم میتواند واقعیت پیدا کند که اگر اوباما برای بار دوم به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شود، (از انجایی که او یک عرب پرست میباشد) ممکن است به عربستان چراغ سبز برای اشغال خوزستان ایران نشان بدهد. گذشته از اینکه بخواهیم احساساتی شویم، ما در مقابل این عمل اگر به واقعیت بپیوندد چه کاری میتوانیم بکنیم؟ با این وضعیتی که فعلا داریم یعنی وجود یک حکومت اشغالگر ضد ایرانی و بی برنامگی و سردرگمی خودمان و عدم وجود یک شورای ایرانی نماینده واقعی مردم ایران در خارج از کشور، هیچ! جز اینکه اعتراض کنیم و خون دل بخوریم و مانند از دست رفتن سهم دریای خزر واحتمالا  جزایر سه گانه یک اعتراضی بکنیم و بعدش مسئله را فراموش کنیم.
پس بیایید و فکری اساسی وهوشمندانه بکنیم. علاوه بر اینکه باید نماینده واقعی خودمان را در خارج انتخاب و معرفی و پشتیبانی بکنیم، باید دنبال دوست ومتحد در منطقه باشیم. دیگر هیچ ایرانی ای نمیتواند شک داشته باشد که اعراب همسایه، دشمن مطلق ماهستند و دیگر همسایه ها هم مانند ترکیه بسیار دوست دارند که ایرانی ضعیف در منطق وجود داشته باشد و هر کدام هم اگر موقعیتی پیش امد یک تکه ای از خاک ایران و یا یک دزدای از منابع ایران بکنند و از این خوان رنگین لقمه ای بردارند.  پس تنها دوست ما در منطقه میتواند اسرائیل باشد و امریکا البته امریکای بدون اوباما! نتانیاهو هم که متاسفانه یک مالیخولیایی است و میخواهد با بمباران ایران قهرمان ملی کشورش شود و یا عقده هایش را خالی کند. اما ما میدانیم که مردم اسرائیل در واقع دوست مردم ایران هستند و میتوانند در همین زمان جاری و در اینده متحد ایرانیان بوده و از موجودیت ایران دفاع کنند. ما هم متقابلا میتوانیم در اینده بدون ج.ا تنها دوست اسرائیل در منظقه بوده و از موجودیت کشور اسرائیل با خاک کم وسعتش حمایت کنیم. پس بیایید دست دوستی ای را که مردم اسرائیل به سوی ما دراز کرده اند پس نزنیم و با پیوستن به صفحه فیسبوک Israel loves Iran (کلیک) و در خواست از مردم اسرائیل برای برگزاری تظاهرات میلیونی بر ضد حمله به ایران، با یک تیر چند نشان بزنیم.
متن پیشنهادی با انگلیسی شکسته و بسته برای کامنت گذاشتن در این صفحه فیسبوک:
dear friends, love messages are not enough for preventing bombing iran. the israeli friends must organize huge combi-demonstrations every week aginst bombing iran and for their social and economical problems in israel. you mustn't be afraid of being killed and totured and jailed by isreli police, if you demonstrate.
 دوستان یک متن با انگلیسی شسته رفته در همین زمینه پیشنهاد کنند. با سپاس

اشتباه سلطان محمد خوارزمشاه را تکرار نکنیم.

 و این اشتباه در ارزیابی قدرت واقعی مان و خود بزرگ بینی است و بی سیاستی و بی کیاستی ای که با توجه به وضع خطرناک کنونی کشورمان، ممکن است  از خود بروز دهیم. مسلما اگر در ان دوران، این سلظان خوارزمی کمی بیشتر تحقیق کرده بود و یا اگر میدانست به ان موضوع توجه کرده بود که این مغولان هر چند که بی فرهنگ و زشت روی و وحشی، اما در عمل با قدرت جنگجویی خودشان توانسته اند امپراطوری عظیمی مانند چین را به فغان در اورند، و واقع بین میبود؛ سفیران چنگیز خان را نمیبایست سر به نیست کند و باعث حمله مغول و نابودی دوباره ایران شود. مسلما چنگیز خان میدانست که در سرزمینی به نام ایران مردمانی از نژادی دیگر زندگی میکنند و به خاطر احترام به نژاد ایرانیان شاید میخواسته است روابطی بازرگانی و مسالمت امیزی با ایرانیان داشته باشد و قصد اینگونه حمله و قتل عام را نداشته است. همین یک عمل بیخردانه و متکبرانه این سلطان خوارزمی احتمالا موجب این شد که ان روی سگش بالا بیاید و احترامش را نسبت به نژاد ایرانی از دست داده و ان قتل عام و ویرانگری را راه بیاندازد.
حکومت اخوندی با اشغال سفارت امریکا و فحاشی به تمام کشور های متمدن جهان و دشمنی و فحاشی وخواستار نابود شدن اسرائیل، همان روش سلطان خوارزمی را در پیش گرفته است، با این تفاوت که با ان ظاهر کریه و فرهنگ زشت و پرخاشگرش، در مقابل مردم با فرهنگ ومتمدن غرب، این برتری فرهنگی و چهره ای ایرانیان در ان زمان نسبت به قوم مغول را هم، در مقابل غربیان ندارد و موضوع از این جنبه هم بر عکس است.  البته شانسی که مردم ایران اورده اند اینست که کشورهای غربی مانند مغولها بی فرهنگ و وحشی نیستند و گرنه در همان زمان اشغال سفارت امریکا میبایستی  ایران را با خاک یکسان میکردند. البته ما میدانیم که غرب و اسرائیل با کسی شوخی ندارند و زمانی که منافع وامنیت شان به خطر بیافتد به گونه ای مدرنتر و بی رحمانه از کشتار حتی تعداد بیشتری از مردم ایران  از کشتار مغول ها ابایی ندارند. مخاطب ما ان بسیجی ها و ساندیس خورهایی که معرف چهره کریه حکومت اخوندی هستد و این را هم با وقاحت کامل تا به حال  به نمایش گذاشته اند نیستند. اما برخی از مردم ایران هم تحت تاثیر سلطه رسانه ای حکومت اخوندی متاسفانه ناخوداگاه ابزار دست حکومت شده اند و با پرخاشگری وانتقاد افراطی به جا و نابجا از رفتار اسرائیل وغرب، رفتار "سلطان خوارزمشاهی" از خود نشان داده و  شوخی شوخی ممکن است باعث وارد امدن ان فاجعه  بر سر ایران شوند. حرف هایی مانند: اسرائیل جرات نمیکند به ایران حمله کند و یا اسرائیل جنایت کار است، نه تنها احمقانه و غیر واقع بینانه هستند بلکه بی ربط و غیر سیاستمدارانه هم می باشند.
اما بخش عمده دیگر ایرانیان که از این دو دسته نیستند، اگر بی تفاوت بنشینند وحرکت متقابل بزرگی انجام ندهند، به این ماجرا غیر مستقیم کمک کرده اند.
 یکی از گزینه های راحت و کم هزینه ای که ما اکنون در اختیار داریم اینست که به این حرکت فیسبوکی Israel loves Iran (کلیک) بپیوندیم و از شهرونداندان اسرائیلی با نوشتن کامنت بخواهیم: با راه انداختن تظاهرات میلیونی در اسرائیل  سعی کنند دولتشان را مجبور کنند از حمله به ایران صرف نظر کند و از دولتشان بخواهند به جای ان از سرنگونی ج.ا حمایت کرده و از متحدان اروپایی و امریکاییش هم بخواهد روی تغییر رژیم در ایران کار کنند و نه مماشات با ج.ا و حمله نظامی به ایران. حداقل ایرانیان خارج از کشور  میتوانند با یک "لایک" زدن، خیلی ساده یک کمکی به جلوگیری از حمله نظامی بکنند. امید است که اگر 1 میلیون "لایک" و یا بیشتر و خواسته ایرانیان وحتی شهروندان صلح طلب دیگر کشورها در این صفحه فیسبوک زیاد باشد، مردم اسرائیل واقعا ترغیب شوند با توجه به اینکه خوشان هم سود زیادی از انجام نشدن حمله اسرائیل میبرند، اینچنین تظاهراتی را راه بیاندازند. مسلما اینچنین تظاهراتی میتواند روی افکار عمومی مردم جهان و سیاستمداران اسرائیلی تاثیر زیادی بگذارد.

۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه

3 راه چاره برای نجات ایران وجود دارد.

 چاره اول: اماده شدن برای یک قیام میلیونی یک روزه و چند روزه با هدف دستگیر کردن سردمداران رژیم و کنترل نیروهای نظامی وانتظامی با اتکا بر قدرت توده مردم. البته این قیام جرات بسیاری میخواهد و چون در ایران قشر تهیدست و بی مطالعه توسط حکومت به عنوان مزدور به خدمت گرفته شده اند وقشر قیام کننده معمولا در قیام ها از این قشر است، تنها عزم راسخ قشر های متوسط و مرفه جامعه  واتحاد میلیونی انها میتواند این قشر را پس بزند و در ضمن این ترس را در نیروهای انتظامی ایجاد کند که بروی مردم اسلحه نکشند. مردم ایران البته نشان داده اند که حاضر به انجام چنین حرکتی نیستند. البته برای ایرانیانی که مجبورند در این کشور زندگی کنند و با وجود مهاجرت به خارج، این هم میهنان همواره حتما تعدادشان  بالاتر از 75 میلیون خواهد بود و با توجه به اینکه حمله نظامی اتمی میتواند صدها هزار کشته بر جا بگذارد؛ متاسفانه این هم یک برگ سیاه دیگری در تاریخ ایران خواهد شد. زیرا مردم از خاکشان دفاع نکردند و این موضوع  این بار به این خاطر بود که قیام نکرده و یک مشت اشغالگر را در کشورشان 33 سال تحمل کردند. این موضوع البته قابل درک است زیرا هر کسی  با خود فکر میکند چرا من بروم کشته شوم که دیگر مردم کشور من از شر حکومت اشغاگر خلاص شوند. بهتر است به راه چاره های دیگر بپردازیم.
راه چاره دوم اعتصابات سراسری و ادامه دار و فلج کننده است. البته باید به شدت از مردم ایران انتقاد کرد که با فکر نکردن درست وحسابی در این مورد و درک نکردن قدرتی که با این راهکار در دست دارند و ترس و خیال های واهی  واقدام نکردن در این مورد و از همه مهم تر عافیت طلبی و ترس از ریسک کردن، تا به حال اقدام به کوچکترین اعتصابی نکرده اند. فرض کنید که شما از 3 سال پیش اقدام به اعتصاب های سراسری کرده بودید. ایا فکر نمیکنید که حکومت تا به حال سرنگون شده بود؟ و اگر هم سرنگون نشده بود، ایا میتوانست به این راحتی شما را تحقیر کند و پول خود شما را که زیر ماتحت خودش گذاشته است  با منت، هر چه که دلش خواست به شما صدقه دهد و هر روز از روز پیش به شما توهین بیشتری بکند؟  ایا فکر نمیکنید که با اعتصاب های استخواندار حداقل مجبور میشد حقوق ها را بالا ببرد و دزدی کمتری بکند؟ بله این شرورها فکر شما را به خوبی دستکاری کرده اند و ترس از اخراج و غیره را در شما بوجود اورده اند. اما در اینجا انسان به یاد فیلم سیاره میمونها (کلیک) میافتد که در انجا گوریل ها بر انسانها حاکم شده بودند و مانند پاسداران و اخوند ها و بسیجی های خودمان انسانها را میزدند و از انها کار میکشیدند.  بله، اگر به گونه ای اعتصاب کردید مانند این اعتصاب های پراکنده ای که مثلا در خوزستان انجام میشود واعتصابات سراسری نبود و چرخ کشور را که مبنای سلطه رژیم گوریلها بر شماست از کار نیانداخت، مسلم است حکومت گوریل ها میتواند به حیات خود ادامه بدهد و بعد هم کارگر اعتصابی را بیاورد و با تشر و گرفتن تعهد نه تنها حقوق عقب افتاده اش را نپردازد بلکه با تعهد گرفتن ومنت گذاشتن، بگذارد او سر کارش بماند. اما اگر اطلاع رسانی با  مثلا این روش(کلیک) انجام شود و مردم همه یک زمان و با اتحاد دست به اعتصاب بزنند، این دولت است که به التماس میافتد و نه تنها حقوق های عقب افتاده شما را میدهد بلکه حقوق شما را بالا هم میبرد و تعهد هم غلط میکند از شما بخواهد بگیرد. فرض کنیم که مثلا از شنبه اینده عده ای کارکنان نیروگاه برق شهر ری دست به اعتصاب بزنند و خواهان دریافت حقوقی مثلا در سطح کارکنان برق عربستان شوند.  فرض کنید که در ابتدا فقط یک سوم کارکنان هم اعتصاب کنند. دولت مثلا میاید فورا اینها را اخراج میکند. خوب حالا اگر بقیه کارکنان به کارشان ادامه بدهند، مسلما اتفاق مهمی نمیافتد. اما اگر دو روز بعد یک هفته بعد یک سوم دیگر یا کل بقیه کارکنان هم دست از کار بکشند انگاه خواهید دید که دولت به چه تته پته ای میافتد. حال اگر در سراسر کشور یک همچین حرکتی انجام شود که چه بهتر، دولت در عرض چند ماه ساقط میشود. اگر هم نشد این داستان در همه جا میپیچد و کم کم دیگر شاغلان هم به خاطر همبستگی و حتی برای خواسته مطالبات خودشان که در اصل سرنگونی رژیم باید باشد، جرات پیدا کرده و دست به اعتصاب میزنند و این یک سونامی اعتصابات ایجاد میکند. ایا میدانید که اگر در این اعتصابات مردم دست بالا را بگیرند و کم کم دامنه اش به کارکنان بی غیرت خائن صنعت نفت هم برسد، وصادرات نفت ایران به صفر برسد؛ این موضوع حتما در سیاست جهانی در باره ایران اثر خواهد گذاشت؟  دیگر نباید التماس کنیم اقای اوباما بیا و با ما باش. او و دیگر سیاستمداران جهان درک خواهند کرد که با وجود این حکومت از ایران دیگر نفتی وارد بازار جهانی نخواهد شد و انگاه مجبور خواهند شد به خواسته مردم ایران تن در دهند و به مردم  ایران کمک جدی کنند و این رژیم را براندازند. حال اگر ما همین جوری سر به زیر با هر تو سری و توهینی که گوریل ها بهمان کردند سرمان را پایین بیندازیم و با اعتصاب نکردن چرخ کار حکومت را چرخان نگه داریم و نفت هم همین جوری صادر شود، حتما دو سه فاجعه دیگر در انتظار ما خواهد بود. یا  دولتهای  غربی بر سر مسئله اتمی با رژیم به توافق میرسند و ما یک دوران حکوت سلطانی موروثی اخوندی و پاسداری را با صادرات نفت در پیش خواهیم داشت که شبیه حکومت صدام خواهد بود. یا به توافق نمیرسند که حمله اتمی را به دنبال خواهد داشت و ماجرا به همینجا هم  ختم نمیشود، بلکه نیروهای ناتو خوزستان را هم اشغال کرده (تمرینهای ارتش امریکا برای پیاده کردن نیروی زمینی در سواحل) و یک حکومت دست نشانده از عرب های خوزستان در انجا بر سر کار میاورند و این حکومت هم با قدرت تمام نفت را استخراج کرده و انجا هم یک سری عرب شکم گنده مانند شیخ نشین ها تا تمام شدن کامل ذخایر نفت حکومت کرده و مابقی ایران هم، یا تجزیه تر شده و یا نشده، زیر حکومت سلطانی اخوندی و پاسداری خواهد ماند و یک ترکیبی از حکومت طالبانی و کره شمالی بوجود میاورد با این تفاوت که سرزمین به رادیو اکتیوهم الوه شده و مانند کره شمالی سبزه ای در جایی نمیروید که مردم بخورند و احتمالا باید خاک وخاک اره بخورند. حال بیایید فرض کنید که اینها همه بایستی اتفاق بیفتد، ایا ارزش این را ندارد که شما دست به اعتصاب هایی تا سرنگونی رژیم بزنید؟ حالا فرض میکنیم که شغلتان را از  دست بدهید و حتی بچه تان را هم دیگر نتوانید به مدرسه بفرستید و اجاره خانه تان را هم نتوانید بدهید و مجبور باشید بیایید در خیابان بخوابید.  واله بسیاری از ایرانیانی که به خارج میایند در سرما و دربدری و کارهای سخت وغیره زندگی را سر هم کرده اند و واقعا سختی کشیده اند. مردمی که در ایران هستند معلوم نیست چرا اینقدر نازک نارنجی شده اند. در این برهه وحشتناک تاریخی و با این چشم انداز سیاه، ایا جایز است به فکر از دست دادن شغل و بی خانمان شدن باشید. اگر نجنبید اینها همه را از دست خواهید داد و ان بلاهای دیگر هم بر سرتان خواهد امد. اگر اقدامی بکنید و رژیم گوریل ها را کلافه کنید و یا ساقط کنید ممکن است که بنا باشد رنج وسختی هایی را تحمل کنید اما ان بلا ها در اینده دور ونزدیک دیگر بر سرتان نخواهد امد.
چاره سوم : تکیه بر روی ایرانیان خارج از کشور است که البته مردم داخل ایران باید از حیطه حیله های اخوندی در امده و واقعا خواستار کمک ایرانیان خارج از کشور شوند و چنانچه یک شورایی و گروهی امدند با هدف براندازی ج.ا ، از انها با قاطعیت از هر طریقی که میتوانند پشتیبانی کنند. زمانی که ما در چاه هستیم ویک کسی میاید طنابی میاندازد و میخواهد ما را بالا بکشد ما نباید از قعر چاه فریاد بزنیم برو گم شو با ان طنابت، اگر من طنابت را گرفتم و بالا امدم در ان بالا چه بلایی میخواهی سر من بیاوری؟! 
این شورا هم میتواند سریعا با ارائه طرح زیر و یا چیزی شبیه ان با حکومت گوریل ها با زبان خودشان یعنی زور حرف زده و انها را ساقط کند. # طرح نام برده شده: تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد. (الترناتیوی برای حمله حمله نظامی اسرائیل وامریکا به ایران)(کلیک)

۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه

بفرمایید اینهم یک "قانون اساسی" با حال (بخش اول)

نوع حکومت ایران جمهوری دمکراتیک پارلمانی میباشد.
مجلس شورای ملی  دارای قدرت اصلی میباشد. این مجلس به مدت 4 سال با رای مستقیم مردم انتخاب میشود با این محدودیت که هر سال یک بار مردم با رای مستقیم خود مجلس را ابقا و درصورت نارضایتی مجلس را منحل کرده که در صورت انحلال بلافاصله، انتخابات از نو برگزار میشود.
نخست وزیر و وزرا مستقیما از سوی مجلس انتخاب میشوند و کاملا به مجلس جوابگو هستند. مجلس میتواند هر زمان که تشخیص داد که کابینه وظایف خود را درست انجام نداده است وزیران و نخست وزیر را از کار برکنار کرده و کابینه ای دیگر را بر کار گمارد.  کابینه و نخست وزیر وظیفه اجرای قوانین و دستورات مجلس درهمه زمینه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور و نمایندگی ایران در جامعه بین المللی را بر عهده دارد. دیدار وملاقات با مقامات کشورهای دیگر و منعقد کردن قراد های بین المللی بر عهده نخست وزیر وکابینه میباشد. همه قرادادهای بین المللی درهمه زمینه ها که بوسیله نخست وزیر و کابینه منعقد شده است، تنها زمانی اعتبار پیدا میکنند که به تنفیذ مجلس رسیده باشند.
انتخابات مجلس: کاندید ها: هیچگونه محدودیتی برای کاندیدها از هر جنبه ای (بجز یک شرط سنی)، وجود ندارد.  هیچ ظرفیت مشخصی هم برای هیچ گونه اقلیت و دین و جنسیتی در نظر گرفته نمیشود. کاندید ها  میتوانند یا در قالب حزب ها و یا منفردا کاندید شوند. حزب ها و منفرد ها به نسبت در صد رایی که اورده اند میتوانند نماینده به مجلس وارد کنند.  منفردان به نسبت در صد رایی که اورده اند دارای حق رای یک و یا چند گانه میشوند. ( یک نماینده منفرد در صورت داشتن درصد رای بالا به نسبت در صدر رای اورده حق 2 رای و بیشتر دارد). هیچ حداقل درصدی از رای برای ورود به مجلس تعیین نمیشود. بلکه به تعداد نمایندگان تعیین شده برای مجلس، ان اولین افرادی که بیشترین را ی ها را اورده اند، به عنوان نماینده از طریق حزب و یا منفردا وارد مجلس خواهند شد.
مجلس پس از تشکیل، رئیس و نایب رئیس اول و دوم را بر حسب اکثریت ارای نمایندگان انتخاب کرده و سپس نخست وزیر و وزیران را از میان افراد زبده و متخصص و شایسته کشور انتخاب  و معرفی و ابلاغ وظیفه میکند.  کابینه نمیتواند از بین نمایندگان مجلس انتخاب شود.
سلامت انتخابات: سلامت انتخابات مهمترین اصل است و این موضوع باید به هر طریق که انتخابات برگزار میشود (چه سنتی از طریق صندوق رای و چه  با تکنیک های مدرن)، کاملا قابل امتحان و رد یابی و اثبات باشد.
چون در کشور ایران همیشه امکان کودتا و تقلب در انتخابات و حاکمیت اسلحه وجود دارد، با مکانیزم زیر از این موضوع جلوگیری میشود:
تشکیل شورای معتمدان حافظان دمکراسی مستقر در خارج از کشور:  این شورا همزمان با هرانتخابات مجلس با رای مستقیم ایرانیان انتخاب میشود. اعضای این شورا از میان ایرانیانی که خود را برای این منظور کاندید کرده اند انتخاب میشوند. این ایرانیان یا باید فعلا در کشورهای دمکرات جهان مقیم باشند و یا ایرانیان مقیم ایران که حاضر باشند پس از انتخاب شدن برای عضویت در این شورا  در چنین کشور هایی محل اقامت اصلی خود را داشته باشند. با کشور های دمکراتی که در جهان حاضر هستند که این شورا را در خاک خود بپذیرند از طرف ملت ایران قرارداد منعقد شده و این کشورها خود را موظف میکنند که در هیچ زمانی تحت شرایط توافق شده، کار این شورا را مانع نشوند.  وظایف این شورا: 1. نظارت بر اینکه  تمامی انتخابات ایران بر طبق قانون اساسی و صد در صد بدون تقلب انجام شده باشند. 2. هر گاه که تشخیص دهد این انتخابات با تقلب انجام شده اند و یا کودتایی صورت گرفته و دمکراسی در خطر است و یا محو شده است، دولت را استبدادی و غیر قانونی اعلام کند و بطور موقت تمام وظایف بین المللی ونمایندگی تام وکامل ایران را در سازمان ملل بر عهده بگیرد. تا زمانی که حکومت ایران دوباره به دمکراسی کامل باز نگشته است این وظایف شورای معتمدان ادامه پیدا خواهد کرد و همچنین در طول این زمان، دمکراسی اجبارا  فقط در خارج از ایران ادامه خواهد یافت و رای ایرانیان خارج از کشور به عنوان رای تمام مردم ایران تنها، ملاک عمل خواهد بود. بوسیله رای ایرانیان خارج از کشور در موعد رسیدن انتخابات، این شورا به همان روش مجلس شورای اسلامی انتخاب شده وانجام وظیفه خواهد کرد.
ضمانت اجرایی برای انجام وظایف این شورای معتمدان: بر طبق قانون اساسی در دمکراسی نو پای ایران هر کشور خارجی که خواهان انعقاد قراداد های نفتی و گازی در ایران باشد موظف و متعهد میشود که در صورت و به محض اعلام استبدادی شدن حکومت ایران از سوی شورای معتمدان، بدون هیچ چون و چرایی طرف قرارداد خود را فقط و فقط شورای معتمدان دانسته  و هر گونه نقل وانتقال مالی و مذاکره برای انجام و تصمیم گیری در مورد قرارداد ها و انعقاد قراداد های دیگر را با این شورا انجام دهد. تبصره: هر گاه که شورای معتمدان ببیند که دولت ایران در قرادادهای گازی ونفتی خود این تعهدات را نگنجانده است، وظیفه دارد ومجاز است که دولت را مواخذه کرده و خواهان اصلاح قراردادها شده و در صورت تخلف بر حسب تشخیص خود مرحله استبدادی اعلام کردن حکومت را به اجرا بگذارد.  شورای معتمدان وفاداری خود به دمکراسی و قانون اساسی و انتخابات بدون تقلب را متعهد میشود. در غیر این صورت موضوعیت خود را از دست داده و خود به خود منحل میشود.

۱۳۹۰ اسفند ۲۴, چهارشنبه

ملتی که از جنگ بگریزد، پس از شکست؛ توسط ملت غالب به جنگ فرستاده خواهد شد.

نمونه های تاریخی را میتوان در شکست ایرانیان از اعراب و مغولان دید.
میتوان تصور کرد که در ان دوران مردم رهبریت قوی ای نداشته اند و ترس هم بشدت انها را گرفته بود و هر کسی به فکر جان سالم بدر بردن خود و خانواده اش بوده است.  در نتیجه برخی ها امده اند برای نجات خود حتی در مقابل هجوم گران زانو هم زده اند و حتی با انها برای پیروزی بیشتر انها همکاری هم کرده اند. برخی هم از شهری به شهر دیگر و از دهی به ده دیگر به امید نجات گریخته اند. نتیجه چه شده است؟ اینکه هجوم گران اول کلی از بازماندگان را قتل عام و یک عده از انها را هم به زور جزو لشکر خود کرده اند و بر دیگر فراریان تاخته و با راحتی بیشتر بر باقیمانده ملت شکسته خورده غلبه کرده اند. بعد هم در سرزمین تصرف شده حکومت خود را تشکیل داده اند و باج و خراج گرفته و باقیمانده ملت شکست خورده را، بخشی برده و خراج گزار خود کرده و بخشی را هم سرباز دون پایه کرده و به جنگ های دیگر گسیل کرده اند.
مردم ایران هم، الان زیر حکومت اسلامی یک نوعی به همین سرنوشت دچار شده اند و در اینده نزدیک ممکن است دقیقا همان سرنوشت تاریخی چند بارواقع شده در گذشته، برایشان دوباره پیش اید.
خبر ازدست رفتن دریای خزر می اید کسی چندان اهمیتی نمیدهد.خبر از دست رفتن جزایر سه گانه میاید، جز دو سه اعتراض نوشتاری ، اتفاقی نمیافتد.  خرید عید و گرانی و نامه و اعتصاب غذای اصلاح طلبان زندانی و از روی اتش پریدن و پارتی و موی فشن برایشان مهمتر است. گرفتار حکومتی هستند که رسما میگوید من ضد ایرانی هستم واعمالش هم بیشتر این را نشان میدهد، ملت حاضر نیست حتی یک اعتصاب خشک وخالی بکند، زیرا میترسد که اجاره خانه اش را نتواند بدهد و موضاعاتی شبیه این.
کاش حالا فقط تمام موضوع همین بود. همه میدانند که اگر کار اساسی ای نکنند، حتما یا کشور مانند کره شمالی خواهد شد یا حمله نظامی خانمان سوز با صدها هزار کشته و تجزیه کشور در راه است و سال دیگر ممکن است کسی حتی نان خشک وخالی هم برای خوردن نداشته باشد و از همه بدتر ممکن است عربستان سعودی بیاید و خوزستان را اشغال کند. حتما ویدئو های سوریه را دیده اید که عرب جماعت چه بلایی بر سر مخالف خود میاورند. کشتار های وحشتناک، شکنجه و مثله کردن و حتی به مردگان هم رحم نمیکنند. حالا اینها همه بین عرب ها خودشان میباشد که یا مخالف سیاسی همدیگر میباشند و یا دشمنی شیعه و سنی و یا قبیله ای با هم دارند. تصور کنید که اعراب سلفی عربستان بیایند خاک کشور ما را اشغال کنند. وای بر هموطنان ما در انجا که نه سنی هستند و نه عرب ونه از قبیله و قوم انها می باشند. میتوان تصور کرد که اینها در انجا چه قتلها وتجاوزهایی خواهند کرد و در انتها هم انهایی که جان سالم بدر برده اند، به خدمت لشکر حضرت پادشاه عربستان باید در ایند و مثلا بروند به جنگ شیعیان عراق وانجا را هم جزو قلمرو حضرت پادشاه عربستان دراورده و حکومت سلفی را در تمام منطقه برپا کنند.
ایا با این همه توصیفات بهتر نیست از خواب خرگوشی دراییم و با اتحاد وانتخاب یک مدیر و رهبر، قدرت گرفته، انگاه یک هدف را دنبال کنیم؟
هدف از بین بردن ج.ا میباشد که به یکباره باعث حل تمام مشکلات و نجات ملت ما خواهد شد.
یک پیشنهاد در این رابطه:
تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد. (الترناتیوی برای حمله حمله نظامی اسرائیل وامریکا به ایران)(کلیک).

۱۳۹۰ اسفند ۲۲, دوشنبه

چهارشنبه سوری امسال تبدیل به یک حماسه میشود. (2)

در ابتدا توجه شما را به این ویدئو(کلیک) جلب میکنیم. در این ویدئو دیده میشود که اگر تعداد مردم زیاد باشد نیرو های بسیجی هیچ چاره ای جز فرارندارند.
در شب چهارشنبه سوری اولا هوا تاریک است و این خود یک برتری ومزیت بسیار بزرگ برای مردم میباشد. دوما مردم دیگر به قصد اعتراض نمیایند بلکه به قصد تمام کردن کار ج.ا.
مردم کافی است که هر جا بسیجی ونیروی انتظامی دیدند با هجوم به سوی انها، انها را بر زمین زده و با نوار چسب صنعتی(کلیک) دست و پای انها را بسته و انها را خنثی کنند. (میتوان از انها اطلاعاتی سریع را هم برای بهتر انجام دادن اقدامات بعدی دریافت کرد)
در اینجا دیگر احتیاجی به داد وقال و سنگ پرانی هم نیست. فقط هجوم به سوی بسیجیان و تنه زدن به انها ، انها را خنثی میکند.
با امدن جمعیت میلیونی به خیابانها و بسته شدن خیابانها میتوان ×برق خیابان ها را هم قطع کرد وبا ایجاد خاموشی بیشتر، نیروهای انتظامی را گیج تر کرده و دستگیری انها را ساده تر انجام داد.
×با اشغال چند  مرکز مهم، نیروهای انتظامی هم دومینو وار ریزش کرده و به مردم می پیوندند.
× حدودا 9 میلیون مردم از 17 سال به بالای تهران می توانند در 2 یا 3 بخش چند میلیونی دو یا سه شیفته  کار اشغال دائم خیابانها تا پیروزی کامل را بر عهده بگیرند.
در همین رابطه:
چهارشنبه سوری امسال تبدیل به یک حماسه میشود. (1)

۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبه

چهارشنبه سوری امسال تبدیل به یک حماسه میشود.

تا زمانی که ج.ا برقرار است، نه چهارشنبه سوری ما جشنی است ونه عید نوروز ونه هیچ روز دیگری.
امسال شب چهارشنبه سوری شب قیام مردم است برای براندازی ج.ا. مردم ما باید از خواب خرگوشی و بهت زدگی درایند و در این شب کاری بنیادی بکنند. ترقه بازی کردن و قایم موشک بازی با بسیجی ونیروی انتظامی نان شب نمیشود. اگر چشممان را به واقعیتهای موجود باز کنیم درمی یابیم که سهل انگاری در این برهه حساس از زمان مسلما تبعات بسیار دهشتناکی به دنبال خواهد داشت. 
شبکه تلویزیونی cnn خود را برای گزارش های حساس از چهارشنبه سوری امسال اماده کرده است. این حتما به این خاطر بوده است که این شبکه اطمینان دارد که در این شب تحولات بسیار بزرگی ممکن است در ایران اتفاق بیافتد.
یکی از پاسداران کاملا مطلع که مدتها است ازایران بیرون امده و دنبال براندازی ج.ا میباشد و در این راه دارد کوشش میکند، به قیام براندازی چهارشنبه سوری امسال امید بسته و به ان پشتیبانی میدهد و شانس پیروزی مردم را در صورت انسجام و اتحاد و شرکت انبوه بالا دانسته است.
امسال در چهارشنبه سوری این بسیجی و نیروی انظامی نیست که دنبال تو کرده و تو را دستگیر میکند بلکه بر عکس این مردم هستند که به انها هجوم اورده و انها را دستگیر میکنند.با کمی همت واتحاد، رئیس ها و عظماها هم دستگیر شده و کابوس 33 ساله ج.ا به پایان میرسد.
× برداشتن نوار چسب صنعتی برای بستن دست و پای بسیجی ونیروی انتظامی دستگیر شده در این شب فراموش نشود.
× دمای هوا حداقل به 10 درجه میرسد که قابل تحمل است.
در همین رابطه:

۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

واگذاری جزایر 3 گانه تازه اول "ایران فروشی" است.

الان تنها تحریم ها شروع شده اند و ج.ا برای بقای خود اینجوری که پیداست باج دادن را از امارات شروع کرده وجزایر را واگذار کرده است. حال فرض کنید که حمله نظامی هم صورت بگیرد و ج.ا همین چند تا موشک را هم دیگر نداشته باشد. فکر نمیکنید که همسایه های ایران که همه بدخواه ایران هستند از این ضعف و بر سر کار بودن یک رژیم خائن و باج ده نهایت سوء استفاده را خواهند کرد وهر کدام یک تکه ای از خاک ایران را برداشته و میبرند؟ از همه بدتر عربستان است که به احتمال زیاد خوزستان را برداشته و نفت خوزستان را استخراج و صادر کرده و با این عملش  ثبات در بازار نفت بوجود میاورد. این هم دقیقا همان چیزی است که کشورهای غربی میخواهند. بنابر این به احتمال زیاد این نقشه اصلی غرب است و دلیل اینکه غرب از قیام مردم ایران و براندازی ج.ا حمایت نمیکند، رسیدن به این هدف نهایی وهدایت منطقه به سوی ان میباشد. طبیعی است که بدین خاطر غرب از حمله عربستان به ایران و اشغال خوزستان حمایت میکند و شواهد هم  نشان میدهد که با دادن مدرنترین سلاح ها به عربستان و ایجاد یک جنگ نا برابر در عرض چند هفته وچند ماه میتواند این نقشه را پیاده کند.
از طمع دیگر کشورهای همسایه هم دیگر احتیاجی به سخن نیست. اذربایجان که نظر به ادربایجان ایران دارد، روسیه هم که تمام دریای خزر را میگیرد و بقیه داستان.
در همین رابطه:
تشکیل یک "کشور موقت ازاد ایران" (که عضو "ناتو" هم میتواند باشد) در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند همه مسائل را حل کند.

۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

یک روش برای بی اعتبار نشان دادن انتخابات فرمایشی ج.ا.

مردم ایران خود خوب میدانند که شرکتشان در انتخابات نه برای تایید و بیعت با نظام بلکه در زمان های مختلف به دلایل دیگری بوده است.( البه اگر اصلا در انتخاباتی شرکت کرده باشند.) یک عده که سست اراده وعافیت طلب هستند و برای دفع ضرر در اینده و احتیاط افراطی حتما میخواهند که مهر انتخابات در شناسنامه شان خورده شود. در انتخابات قبلی هم همیشه فریبکاری با اصلاح طلبان وامیدواری به بهبود وضع زندگی با روی کارامدن اصلاح طلبان مردم را به پای صندوق های رای کشانده بود.
اما در انتخابات اخیر که همه این ترفندها برای مردم کهنه شده بود و مردم واقعا تحریم کرده بودند، اما وقاحت ج.ا با امار سازی مانند همیشه میخواهد به جهان نشان دهد که مردم طرفدار ما هستند. البته خود جهان همه کمابیش میدانند که این ادعا اصلا صحت ندارد اما سیاست رذیلانه تمام کشورهای جهان از جمله کشور های غربی چون خواهان مماشات با این رژیم میباشد، از این ادعا های دروغ وامارسازی رژیم استقبال میکند.
اما این برنامه برای کشور ما واینده ان بسیار خطرناک میباشد. نه تنها نصف دریای خرر از دستمان رفت بلکه با ادامه این وضع قرادادهای ننگین دیگری هم بطور معتبری بر رژیم اخوندی تحمیل میشوند و بازنده مردم ایران ونسل اینده بوده و ننگ های ابدی دیگری بر پیشانی ملت ایران نوشته خواهد شد.
ما حداقل باید این عرضه را داشته باشیم که با نشان دادن و اثبات بین المللی اینکه این رژیم نماینده مردم ما نیست کشورهای دیگر را از امضای قراداهای ترکمانچایی دیگر با این رژیم برحذر داریم. اجرای رفراندومی معتبر و یا اثبات باطل بودن ادعای رژیم مبنی بر شرکت اکثریت مردم ایران در انتخابات و اثبات بی اعتبارتر بودن ادعای او که این شرکت به معنی تایید رژیم میباشد با یک روش علمی ومعتبر لازم و واجب است.
از انجایی که در دنیای امروزی علم امار یک علم معتبر است و روشهای امارگیری و نظر سنجی هم مشخص هستند ما باید از این روش ها برای اثبات موضوع بالا استفاده کنیم.
مثلا در اثبات شرکت نکردن مردم در انتخابات اخیر میتوان از روش امار گیری تلفنی استفاده کرد. بدین ترتیب که افرادی پیدا شوند و در هر شهری مثلا در تهران از دفترچه تلفن ان شهر مثلا 1000 نفر را به صورت اتفاقی انتخاب کنند و به انها تلفن زده و پرسشاتی را با انان در میان بگذارند. در عمل میتواند روش کار بدین صورت باشد. با موبیل از باز کردن اتفاقی دفترچه تلفن فیلمبرداری شده و به شماره یک فرد مندرج در صفحه باز شده تلفن زده شود و پرسشات زیر( پس از انکه به شخص تذکر داده شد که ما یک همه پرسی معتبر انجام میدهیم و برای او پاسخ هایش مشکلی ایجاد نمیکند)، مطرح شود: ایا شما در انتخابات اخیر مجلس شرکت کردید؟ اگر شرکت کردید به خاطر چه بود؟ ایا به خاطر تایید نظام بود یا دلایل دیگری مثلا مهر خوردن در شناسنامه تان برای جلوگیری از دردسرهای اینده مثلا قطع شدن یارانه های نقدی؟ فایل های صوتی این مکالمات را به همراه اثبات فیلمی که گزیدن شماره تلفن ها کاملا اتفاقی بوده است میتوان ذخیره کرده و به سازمانهای معتبر ایرانی موجود در خارج از کشور مانند « نهاد مردمی» ارسال کرد تا انها این مدارک را به سازمانهای بین المللی مانند سازمان ملل بفرستند. 
این نظرسنجی ها ممولا دقیقا همان چیزی را نشان میدهند که در یک رای گیری بزرگ رسمی بیرون میاید. البته شرط اصلی اش پرسش از یک حداقلی از مردم میباشد. مثلا برای شهر تهران نظر خواهی از1000 نفر یک نتیجه معتبری را بیرون میدهد.
برای موضوعات مهم دیگری مانند: ایا اینکه مردم ایران ج.ا را میخواهند و یا: ایا مردم انرژی هسته ای و غنی سازی اورانیوم را توسط ج.ا میخواهند، هم میتوان به همین روش نظرسنجی هایی انجام داد و به سازمان های بین المللی ارسال کرد.
ایرانیان توجه داشته باشند که خوش خیالی و سهل انگاری در این موارد دست کشورهای دیگر را باز میگذارد که منافع مردم ایران را با مماشات با رژیم ضد ایرانی ج.ا پایمال کنند.  از جمله جدا کردن خوزستان از ایران میتواند اتفاق بیافتد. خلاصه ایرانیانی که میهن دوستی درشان نیست، حداقل بفکر جیبشان باشند. زیرا با از دست رفتن خوزستان و درامد نفت و استمرار حکومت اخوندی بر بقیه ایران میتوان تصور کرد که چه بدبختی وفقری  گریبان گیر مردم ایران خواهد شد.



۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

مقایسه "شورای هماهنگی راه سبز امید" با "سازمان عقاب ایران".

 مقایسه چهره های شاخص این دو سازمان: شورای سبز به عنوان سخنگوی خود اقای امیرارجمند را دارد. از نظر قیافه که واقعا هیچگونه کاریزمایی ندارد و کمابیش همان قیافه اصلاح طلبان درون ایران را دارد. صحبت کردنش هم چندان تعریف نداشته و مانند یک ادم بینوا و یتیم حرف میرند. در حرف و رفتارش هم  کمتر نشانه ای از عشق به ایران و میهن دیده میشود. از نظر لباس و چهره هم متاسفانه با همان کیفیت اصلاح طلبان وطنی ظاهر میشود. با اینکه در خارج است متاسفانه هنوز حالیش نشده است که اگر لباس و سروضعش را مانند عرف جامعه بین المللی درست کند، کسی مدعی اش نمیشود. سرلشکر روحانی با اینکه پیر است اما انرژی عجیبی دارد. البته فارسی را کمی یادش رفته است اما با لهجه اصیل و جالبی صحبت میکند. با اینکه کچل است اما کاریزمای خوبی دارد. لباس و سر و وضعش هم مانند یک ژنرال معمولی در سطح جهانی میباشد. از همه مهمتر در تمام کلامش میهن پرستی موج میزند.
 مقایسه هدف های این دو سازمان: شورای سبز هدفش اینجور که پیداست ازادی اقایان موسوی و کروبی میباشد. علاوه بر ان شاید فشاری اورده شود بر روی حکومت و خامنه ای لطفی بکند و بگذارد که مثلا اقای موسوی رئیس جمهور شود. خطر حمله به ایران وتجزیه کشور برایش  اهمیتی ندارد و براندازی ج.ا که اصلا در برنامه کارش نیست. سازمان عقاب ایران اما هدف اصلی اش را براندازی ج.ا اعلام کرده است. همچنین مرتب یاد اوری میکند که خطر حمله به ایران ونابودی کشور بسیار قوی است و بدین دلیل باید هر چه زودتر ج.ا سرنگون شود تا هم این خطر برطرف شود وهم مردم به ازادی ودمکراسی برسند.
 مقایسه روش های دنبال کردن هدف ها از سوی این دو سازمان: شورای سبز تا به حال فقط مردم را به تظاهراتی در مسیر های گوناگونی دعوت کرده که اکثرا تظاهراتی در فرم سکوت بوده اند. هدف این تظاهرات هم اعتراض و در خواست به ازادی اقایان موسوی و کروبی بوده. در طول بیشتر از یک سال این تنها بازده این سازمان بوده است.  سازمان عقاب ایران استراتژی خود را امدن چند میلیونی مردم به خیابانها و براندازی سریع و حتی یک روزه ج.ا با این روش اعلام کرده است. اول مهر ماه گذشته هم این روز را به نام روز رستاخیز برای اولین بار اعلام کرد. از چند ماه پیش هم روز رستاخیز دیگری را به تاریخ 23 اسفند یعنی شب چهار شنبه سوری اعلام کرده و از مردم خواستار شرکت در ان شده است.
مقایسه استقبال مردم از این دو سازمان و فراخوان های انان:  در اینجا باید ذکر شود که بر مردم ایران پوشیده نیست که اگر ج.ا با ایجاد ده ها سازمان و لایه سرکوبگر وامنیتی و تهدید و اجرای سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام، از شکل گرفتن تظاهرات جلوگیری نمیکرد؛  مردم مسلما با هر فراخوانی و از سوی هر سازمانی بیدرنگ میلیون ها به خیابان می امدند. فراخوان های شورای سبز تا به حال توانسته است هر بار چند هزار نفری را به خیابان بیاورد که البته با حضور امنیتی نیروهای انتظامی به راحتی سرکوب شده است. فراخوان روز رستاخیز اول مهر هم همین یک چند هزار نفری را به خیابانها کشاند که البته حتی تجمعی هم ایجاد نشد و نیروهای انتظامی هم چندان حضور چشمگیری برای سرکوب این تجمعات احتمالی نداشتند. اینکه میزان خبردار بودن مردم از چنین فراخوانی چه اندازه بود دقیقا مشخص نیست. مسلما مردم از تشکیل دادن چنین حرکتی بسیار بیشتر وحشت داشتند تا از تظاهراتی که هدف ان صرفا اعتراض اعلام میشود. یک عامل دیگر شکل نگرفتن این خیزش میتواند این بوده باشد که مردم اصلا براندازی ج.ا اسلامی را با این روش غیرممکن میدانند و اصلا جرات نمیکنند قدم در همچینین راهی بگذارند.
 اما کدامیک از این سازمان ها را باید انتخاب کرد و به راه چاره ارائه شده از سوی ان عمل کرد؟ اگر که میخواهیم ج.ا را از بین ببریم و خطر جنگ و قحطی را جدی میگیریم، مسلما راه چاره شورای سبز کارامد نمیباشد. از انجایی که را چاره سومی هم وجود ندارد، مردم مجبورند حالا که یک سازمانی پیدا شده است و یک تاریخی را معین کرده است و یک راهکاری نشان داده، از همین راهکار پیروی کرده و سعی کنند خود و کشور و اینده خود را نجات دهند. حال اگر مرد این میدان نیستیم، بهانه اوردن وایراد گرفتن (مانند نمیدانیم بعدش چی می شود و یا سرلشکر روحانی مانند یک دلقک میماند و یا ما خسته هستیم و این خیزش در شب است) وقتی که گزینه دیگری موجود نیست و راهکار دیگری ارائه نشده است؛ واقعا جایز نیست.

۱۳۹۰ اسفند ۱, دوشنبه

واژه های نادرست و نابجایی که استفاده میشوند و گاهی چندش اور هستند.

مثلا:  واژه «جنبش». اگر که ما حرکت مردم را حرکتی برای براندازی نظام ج.ا به حساب بیاوریم، این واژه بسیار نارسا است. واژه جنبش را میتوان برای حرکت های اجتماعی مانند جنبش زنان و یا جنبش ضد جنگ بکار برد. با "جنبش" کردن هرگز نمیتوان یک نظام دیکتاتوری جنایتکار سرکوبگر را سرنگون کرد. برای حرکت براندازانه هم باید واژه هایی مانند قیام مردمی، انقلاب ویا حداقل خیزش را به کار برد.
واژه «اعتراض»: اعتراض را هم زمانی میتوان کرد که گوشی شنوا برای اعتراض وجود داشته باشد و شخصی که ان گوش را دارد تا حدی به فرهنگ و ابروی اجتماعی وانصاف پایبند باشد و یا چنان فشاری از سوی اعتراض کنندگان روی او باشد که مجبور شود اعتراض رابشنود. در مورد ج.ا و سردمدارانش ما میدانیم که ذره ای این چیزها برایشان مهم نیست و در بهترین حالت خطاب به ما مبگویند انقدر اعتراض بکنید تا جانتان دراید و در عمل  اکثرا صدای اعتراض را با شکنجه و زندان و کتک و مرگ پاسخ میدهند. پس باید به جای اعتراض و حرکت اعتراضی ، واژه های دیگری مانند: خیزش انقلابی و یا خیزش برانداز به کار ببریم.
البته اگر این واژه اعتراض به منظور بدون خشونت بودن خیزش مردم است، دیگر برای هر کسی مشخص است که بدون خشونت این حکومت به هیچ وجه ول کن نیست. البته خشونت به معنای جنگ مسلحانه و یا عملیات تروریستی نمیباشد. بلکه دستور کار مردم باید روی اتحاد و حرکت یک باره سیل اسا و بدون سلاح ولی به قصد غلبه کردن فیزیکی بر نیروهای سرکوب گر و در نهایت به دست گرفتن قدرت انتظامی به دست مردم باشد. البته مبارزات مدنی مانند اعتصابات سراسری و تضعیف قدرت اقتصادی حکومت و جنگ های روانی از طریق تراکت نویسی های گسترده باید مقدمه ان باشد.
 واژه «اپوزیسیون»: این هم از واژه هایی میباشد که تقریبا میشود گفت که یک واژه لوکس است و بکار بردن ان در موقعیت سیاسی  موجود درایران و با این حکومت ادمخوار مانند "زرورق دور کون برهنه" میباشد. اپوزیسیون در کشور هایی است که دمکراسی دارند و کارشان حساب و کتاب دارد. اپوزیسیون یعنی مخالفان دولتی که از سوی مردم فعلا سر کار است و در انتخابات بعدی میتواند اپوزیسیون رای بیاورد و خودش دولت را تشکیل دهد. در داخل ایران که اصلا احدی وحزبی اینچنین امکانی را ندارد. در خارج از کشور هم مخالفان حکومت که  در اصل نماینده اکثریت مردم ایران در داخل و خارج میباشند، باید برای خودشان نام هایی مانند مخالفان برانداز ویا الترناتیو برانداز برگزینند.
موضوع ازار دهنده دیگر به کار بردن واژه های زیبا و پرافتخار «ایران» و «تهران» برای توصیف کردن حکومت قرون وسطایی کثیف اشغال و بی ابروی اخوندی میباشد. اکثرا میشنوید: ایران گروه های تروریستی را حمایت میکند.، ایران تهدید به بستن تنگه هرمز کرد.، تهران این مواضع اتمی را دارد. که جای این دو واژه را باید با حکومت ملایان و یا ج.ا عوض کرد.
اما بد نیست  که در اخر کار یک موضوع جالبی هم گفته شود. حتما توجه کرده اید که اکثرا مواقعی که در روزنامه ای، سایتی ، برنامه رادیو و تلویزیونی، چه داخلی و چه خارجی ، صحبت از برنامه هسته ای رژیم به میان میاید ؛ انگار که واجب شده است حتما در پایان مقاله یا برنامه باید جملاتی شبیه این چند جمله گفته شود: دولت های غربی ایران را متهم میکنند که هدف از برنامه هسته ایش ساختن بمب اتم است. اما مقامات ایران این موضوع را تکذیب کرده و میگویند که برنامه هسته ای شان صرفا مقاصد صلح امیز دارد. اگر واقعا ج.ا فقط برای یک هدف باید سرنگون میشد و ان جلوگیری از تکرار این جملات واقعا اعصاب خورد کن میبود، واقعا هر کاری برای سرنگون کردن ج.ا ارزش این را میداشت.

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

چگونه انتخابات مجلس اخوندی را "تحریم فعال" بکنیم.

از جمله پیشنهاداتی که در این مورد امده است اینست که مردم در روز انتخابات در خانه هایشان بمانند و به شهر یک شکل کامل خالی و خلوت بدهند.
البته این پیشنهاد خوبی است، اما ممکن است بسیاری از مردم به ان توجه نکنند و ان اثری که ما میخواهیم  نمایان شود، به گون واضحی مشهود نشود.
یک روش بهتر میتواند ترکیبی ازاین روش و تراکت نویسی باشد. بدین ترتیب که مردم در روز انتخابات تا میتوانند سعی کنند تمام روز را در خانه بمانند و فقط یک مدت کوتاهی به خیابان اصلی واباد و پررفت وامد محله خودشان امده و رای "نه" خود به ج.ا  را نوشته و کف پیاده روها و در و دیوار را  پر از تراکت های شعار نویسی شده کنند. امید است که ساعت 2:00 بعد از ظهر برای امدن سریع به خیابان ها و انجام این عمل مورد قبول شهروندان قرار بگیرد. پس از انجام این عمل و فیلمبرداری از خیابان های پر از تراکت، میتوان دوباره سریعا به خانه ها برگشته وخیابان ها را خالی و خلوت کرد. یک ساندویچی و نوشابه ای هم خواستید میل بفرمایید تا ساندویچی ها هم یک کاسبی ای در این روز کرده باشند.
در همین رابطه:
ما باید یک سیستم اطلاع رسانی ساده و کارامد ایجاد کنیم.
روز 25 بهمن را میتوان به یک "رفراندوم خیابانی" تبدیل کرد.

۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

ما باید یک سیستم اطلاع رسانی ساده و کارامد ایجاد کنیم.

لطفا به این ویدیو(کلیک) توجه کنید. در این ویدیو احتمالا فقط یک فرد در یزد توانسته است با دست نویسی و پخش چند تراکت هم رای خودش را به جامعه اعلام کرده و هم یک اطلاع رسانی در سطح گسترده انجام دهد. این فرد ریسک بسیار کمی هم کرده است و نه دستگیر شده است و نه کتک خورده. حالا اگر به روشی شبیه همین روش، اما در مقیاسی گسترده در سطح تمام شهر بتوان بطور مداوم  اینچنین عملیاتی را انجام داد، میتوان با یک تیر چند نشان زد: اولا؛ اگر این عملیات همزمان و گسترده در سطح شهر انجام شود و یک شعار تقریبا واحد روی تراکت ها نوشته شود، خود به منزله یک رفراندوم میباشد. توجه داشته باشید که ما باید به هر صورت این رفراندوم را به گونه ای غیر قابل اغماض برای جهانیان انجام دهیم. مسئله امروز نه تنها اینست که کشور ما در معرض بمباران و نابودی اقتصادی کامل قرار گرفته است بلکه خاک کشور هم در معرض از دست رفتن میباشد. مطمئن باشیم که حکومت اخوندی حتما پس از بمباران شدن کشور، برای ادامه حیات خود بدون شک "قرادادهای ترکمانچایی" امضا  واز خاک ایران بذل وبخشش فراوانی خواهد کرد. اگر ما در یک رفراندوم خیابانی به گونه ای واضح و در معرض چشم جهانیان با یک رفراندوم خیابانی نشان بدهیم که این حکومت حکومت مورد خواست مردم ایران نیست، مسلما نسل های اینده راحت تر میتوانند اینگونه قرارداد(ترکمانچایی)هایی را ملغی کنند. دوما؛ ما میتوانیم از این روش به عنوان یک سیستم پخش خبر و اعلام اقدامات بسیار کارامد و ساده استفاده کنیم. کافی است هر کسی که صبح از خانه بیرون میرود یک برگ کاغذ و یک ماژیک با خود بردارد  وجایی که فرصت رامناسب دید تراکت خود را بنویسد  وا ن را روی نیمکت پارک،  توی باجه تلفن ، هر جای دیگری که مناسب دید رها کند و یا بچسباند. با این روش هر گونه خبری، فراخوانی میتواند با سرعت برق و باد در سطح شهر پخش شود. بویژه پخش فراخوان هایی که گروه هایی (امیدواریم مورد قبول همه) در داخل و یا خارج کشور میدهند و تنها با پخش خبر انی قابل اجرا میباشند. البته حتما لازم است که مردم خود به خود با پیروی از فراخوان های یک گروه، اتحاد عمل ایجاد کنند. مهمترین این فراخوان ها هم میتوانند فراخوان های اعتصابات سراسری و فراخوان برای قیام براندازانه باشند.  در اینجا پیشنهاد میشود که روز 23 اسفند امسال روز اعتصاب عمومی "یک روزه" باشد.  این روز را راحت در خانه بمانید و تمام روز را استراحت کنید. شاید در شب چهارشنبه سوری معجزه ای شد و مردم یک تکانی به خود دادند و به خیابانها امده و یک شب تمام را صرف ازادی  کشورشان واینده ای بهتر برای خود و فرزندانشان کردند. البته این همه ی کار نیست و برای سرنگونی رژیم بایستی وارد عملیات توده وار وقهرامیز هم شد.
اگر که مردم این موضوع اطلاع رسانی را از همین حال جدی بگیرند و هر فردی این تراکت نویسی را اغاز کند وحداقل جوری بشود که همه مردم بدانند که روز 23 اسفند اعتصاب عمومی اعلام شده است، شاید این بتواند یک سراغاز بسیار خوبی باشد برای بیرون امدن مردم ایران از این بهت زدگی واقدام برای تاثیرگذاری روی سرنوشت خودشان. (برای دانشجویان و صاحبان خودرو  برداشتن کاغذ و ماژیک وحتی نوارچسب راحت تر میباشد. نکات ایمنی رارعایت فرمایید. هر چه این عملیات گسترده تر انجام گیرد ریسک برای تک تک افراد کمتر میشود. توصیه برای شعار روی تراکتها: « 23 اسفند اعتصاب».   

۱۳۹۰ بهمن ۲۶, چهارشنبه

از "بعد از" جمهوری اسلامی نباید نگرانی ای داشت.

 خلاصه هر چه بشود بدتر از وضع فعلی نمیشود. در بدترین حالت ممکن است سازمان مجاهدین خلق قدرت را به دست بگیرد که انهم  فقط زمانی میتواند اتفاق بیفتد که پس از یک حمله کاملا ویرانگر، غرب بخواهد که یک حکومتی را جایگزین ج.ا کند که کاملا مزدور و دنبال قدرت باشد. البته اگر غرب ابن اشتباه را بکند، سازمان مجاهدین یک حکومت دیکتاتوری تشکیل میدهد و اگر هم در ابتدا مزدور غرب باشد بعدها مجبور میشود مانند ج.ا به دامن چین و روسیه بغلتد. وضعیت بد دوم به قدرت رسیدن شاه الهی ها میباشد که البته میتوان مطمئن بود که حداقل به دامن چین و روسیه نخواهند غلتید و فرهنگ و خاک ایران را حفظ کرده و برای دیگر پیشرفت ها هم کمتر مانع ایجاد میکنند.
توجه داشته باشید که وضعیت الان بسیار با سال 57 فرق دارد. دلیل اصلی اینکه انقلاب سال 57 به ان سرنوشت دچار شد این بود که یک مشت گدا و گشنه (حالا چه روستایی و چه شهری) از قشرهای بی فرهنگ جامعه، ناگهان بوی کباب به مشامشان خورد و یکدفعه دیدند که یک خوان پرنعمتی جلویشان گسترده شده است و گفتند که چرا نه؟ تا به حال ان مستکبرها خورده اند و حالا ما میخوریم. زمانی هم که اسلحه فشنگی دست یک گروهی افتاد، وهدفشان هم غارتگری است و بی ابرو هم هستند، دیگر احدی جلودار اینها نمیتواند باشد. یک دور باطل غارت کردن و مسلح تر شدن  و با خرید اسلحه  بهتر و بیشتر، راحت تر غارت توانستن کردن و باز هم قویتر شدن؛ اغاز میشود و به اینجایی میرسد که حالا اخوندها و پاسداران و بسیجی ها رسیده اند.
ممکن است که ایرانیان درون مرزی اصلا از این موضوع نگران باشند که یک فرد ویا گروهی از ایرانیان خارج نشین بخواهند بیایند حکومتی برایشان در ایران تشکیل دهند و با این موضوع اصلا میانه خوبی نداشته باشند. البته این متاسفانه خودخواهی نامربوطی است که ایرانیان خارج از کشور را کاملا از شراکت در سرنوشت کشورشان بخواهیم محروم کنیم واین اصلا از نظر قوانین بین المللی هم ممکن نیست وبا توجه به این حقیقت که اکثر ایرانیان خارج از روی میهندوستی و برای کمک به هم میهنان اسیرشان ممکن است الترناتیو حکومتی موقتی را ارائه کنند و این تنها راهکار، ممکن است باشد، این بی لطفی ایرانیان درون مرزی فقط به ضرر خودشان تمام میشود.
برای حل این مشکل پیشنهاد میشود که هر فرد یا گروهی که در خارج اقدام به تشکیل الترناتیو حکومتی میکنند، اولین تعهدشان این باشد که بعد از سرنگونی ج.ا (اگر مردم انها را بخواهند)، حداکثر بعد از 2 ماه انتخابات کاملا ازادی را در درون کشور برای انتخاب یک شورای موقت برای اداره کشور، برگزار خواهند کرد. بدین ترتیب مردم ایران بدون هیچ عجله ای در انتخاباتی ازاد، این شورا را انتخاب میکنند و مدت کار ان و وظایف ان را هم (مانند برگزاری انتخابات مجلس موسسان) تعیین میکنند. دیگر نگرانی از این نیست که اگر کسانی امدند مثلا سوء استفاده بکنند و انتخابات را به عقب بیاندازند و یا انتخابات تقلبی راه بیاندازند و یا با یک رفراندوم یک نوع حکومتی را به مردم قالب کنند.
گذشته از ان در عمل اینگونه وضعی پیش خواهد امد که با قیام مردم سران ج.ا دستگیر شده اند و مثلا یک شخص و گروهی از خارج مدیریت این قیام را به عهده داشته است و مردم زندانیان سیاسی از جمله اقای موسوی و کروبی را ازاد کرده اند. خوب در این وضعیت، انتخاب برای بقدرت رساندن مدعی قدرت، مستقیما در دست مردم است.
فرض کنیم سازمان عقاب ایران قیام مردم را  مدیریت کرده وج.ا سرنگون شده و زندانیان سیاسی ازجمله سیاستمداران  داخلی مورد قبول مردم هم ازاد شده اند. خوب چون قیام را مردم کرده اند میتوانند به جای اینکه اجازه دهند افراد سازمان عقاب ایران پست های بالای حکومت را به دست بگیرند، همان سیاستمداران  مورد قبول داخل کشور مثلا اقایان موسوی ، تاج زاده، کروبی و یا افراد ملی میهنی دیگری که هم اکنون در ایران زندگی میکنند،  این پست ها و در نتیجه قدرت را به دست بگیرند.
 در نتیجه شما بیایید با یک قیام ج.ا را سرنگون بکنید، مطمئن باشید بقیه ماجرا کما بیش بر طبق خواسته شما پیش خواهد رفت.

۱۳۹۰ بهمن ۲۳, یکشنبه

روز 25 بهمن را میتوان به یک "رفراندوم خیابانی" تبدیل کرد.

بنا برا احترام به ان بخش از جنبش سبز که سبزهای میرحسینی میباشند، از هر توصیه ای نسبت به شرکت یا شرکت نکردن در تظاهرات سکوت اعلام شده از سوی شورای سبز و هماهنگی وامید خود داری میشود.
اما از انجایی که حتما در این روز در مسیر های اعلام شده نیروهای انتظامی وجود خواهند داشت و بسیاری از بخش های ضد رژیم جنبش سبز و دیگر مردم خواهان سرنگونی ج.ا ، حالا به خاطر ترس از دستگیر شدن و دیگر نگرانی ها و یا اعتقاد به بیفایده بودن اینگونه اعتراض ها و یا عدم تمایل به در دایره اصلاح طلبان محسوب شدن، نمیخواهند به این مسیرها بیایند؛ میتوانند یک رفراندوم خیابانی به روش زیر انجام دهند:
شهروندان یک قلم ماژیک ( کسانی که صرفه جو هستند یک قلمی را که زیاد از ان استفاده کرده اند و میدانند که دیگر اخرین قطره های جوهر را دارد) و یک برگه کاغذ برداشته و به ابادترین خیابان محله خود بیایند. درست سر ساعت اعلام شده شروع راهپیمایی هر کجا که هستند، روی برگ کاغذی که همراه دارند شعار خود (بهتر است در هر دو طرف کاغذ) را بنویسند و همزمان این کاغذ ها را هر جا که هستند روی زمین رها کنند. البته اگر دور و بر خود ماموری نمی بینند و دیگر جوانب امنیتی را هم مناسب می بینند و نوار چسبی هم همرا داشتند، میتوانند ان کاغذ های شعار نویسی شده را به دیواری، درختی، تیر چراغ برقی بچسبانند. شعار ها روی کاغذ میتواند شعارهای تند مانند : مرگ بر خامنه ای و مخفف ان: (م ب خ) و یا حتی مثلا یک علامت ضرب در بزرگ به عنوان مخالفت با  جمهوری اسلامی و یا نام گروه براندازی مانند سازمان عقاب ایران باشد. چنانچه از همه این شعارها بیم دارید میتوانید همان یک کاغذ سفید را بر زمین بیاندازید و به راه خود بروید. مثلا ربع ساعت بعد از انجام این حرکت همگانی میتوان فیلمبرداری با موبایل را از کف خیابان ها و در دیواری که شعارها به انجا چسبده شده است اغاز کرد و بعدا انها را در اینتر نت گذاشت. جوانان  و دیگر گروه های سنی میتوانند قبل از انجام این حرکت همگانی برای اینکه امکان مقابله با لباس شخصی های مخفی بین مردم را که احتمالا (برای ایجاد ترس رعب) اقدام به قاپ زدن برخی از جوانانی که این حرکت را انجام داده اند خواهند کرد، میتوانند روش زیر را به کار ببرند: قبل از ساعت شروع راهپیمایی در خیابان های اباد محله شان با گفتن یک جمله رمزی مانند:( اقا هستی؟) به تشکیل گروه های نامحسوس چند نفره دست بزنند و در زمان نوشتن کاغذ نویسی هوای همدیگر را داشته باشند. مثلا اگر یک باره چند تا لبلس شخصی برای دستگیری یک نفر حمله کردند، تعداد بیشتری افارد هوادار هم وجود داشته باشند که منسجما وارد عمل شده و یک گوشمالی ای به ان لباس شخصی ها بدهند.
این رفراندوم خیابانی میتواند تمرینی باشد برای قیام براندازی روز 23 اسفند (شب چهارشنبه سوری).

۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

در شرایط بحرانی کنونی احتیاج به یک قهرمان ملی داریم. او میتواند ""حسن داعی"" باشد.

اگر به تاریخ نگاه کنیم میبینیم زمان هایی که یک ملت در خطر بوده و یا نهضت های ازادیبخشی در جریان بوده است و بویژه در دیکتاتوری ها همواره افرادی با کاریزما و صادق و از جان گذشته و مردمی پیدا شده اند و نهضت ها را دیر یا زود به موفقیت رسانده اند. نمونه هایی از این افراد: دکتر مصدق در ایران، مهاتما گاندی، نلسون ماندلا، لخ والنسا، واسلاو هاول و ژنرال دوگل در فرانسه بوده اند.
البته نمونه های منفی هم از این افراد که انقلاب هایی را به پیروزی رسانده و بعد به ارمان مردم خیانت کرده و تبدل به دیکتاتور شده اند را هم داریم. دو نمونه بارز: استالین و خمینی. در کشورهایی که مردم به امید یک گروه و شورای اپوزیسیون نشسته بوده اند، این گروه ها یا اصلا شکل نگرفته اند و یا یک وجودی بی خاصیت داشته اند و یا منفعل مانده اند تا زمانی که مردم خودشان قیام کرده اند و رژیم ها را بیشتر با دخالت و قدرت خارجی سرنگون کرده اند و انگاه این اپوزیسیون بی خاصیت امده و قدرت را به دست گرفته است. نمونه: انقلاب های اخیر عربی.
در مورد ایران بعد از 33 سال دیگر وضع اپوزیسیون ایرانی حتی از این اپوزیسیون های بی خاصیت عربی هم خرابتر است. زیرا انها حداقل توانسته بودند یک گروهی دور هم جمع شوند و ان را به عنوان اپوزیسیون معرفی کنند. اپوزیسیون ایران اما از فرط روشنفکری و خودخواهی وناسازگاری حتی این کار را هم نتوانسته بکند. باید به این توجه داشت که برای مبارزه با ج.ا  و این وضعیت خطرناک پیش امده برای ایران یعنی خطر بمباران اتمی و بی کس و پناه بودن مطلق مردم ایران، وجود یک گروه برانداز متحد و پرقدرت از اکسیژن هم لازمتر است.
اما چون تا به حال این گروه هنوز تشکیل نشده است و امیدی هم به تشکیل ان نیست و حتی اگر هم تشکیل شود به احتمال زیاد نوشدارو پس از مرگ سهراب خواهد بود، تنها راه باقیمانده برای ما انست که یک فرد ملی ومیهنی با کاریزما و صادق و مردمی مانند قهرمانان تاریخی نامبرده در بالا پیدا شود و فقط با هدف نجات خاک کشور و موجودیت ایران وارد عمل شود. چنین شخصی میتواند با ساده و برجسته کردن هدف  و از سردرگمی در اوردن مردم، مردم را یک صدا کرده و بدین ترتیب نیروی بی انتهای انان را در یک سو به حرکت دراورده و باعث پیروزی انها بشود.
در اینجا یک  ایرانی مقیم امریکا میتواند این شخص واجد این شرایط باشد. نام این شخص حسن داعی میباشد. شناخت من از این فرد اینست که ایشان اولا بسیار صادق است. بیانی ساده و در عین حال بسیار دقیق دارد. تحلیل های سیاسی او را که میشنوی، پیش خود فکر میکنی احسنت جان کلام را گفت. احساس نمیکنی که لابی و طرفداری کسی و قدرتی را میکند بلکه او را تنها دلسوز و لابی توده مردم میبینی. دارای هوش بسیار بالایی میباشد. نیز تحصیل کرده و مهندس میباشد. تا به حال کسی نگفته است که ادم جاه طلب و یا پول پرستی میباشد. با سن اندکی بالای 50 سال هم دارای سن مناسب برای رهبری سیاسی میباشد. زیرا هم در این سن دارای تجربه کافی است و هم دیگر زیاد پیر نیست که فکرش کند شده باشد. در عالم سیاست واقع بین است و مانند برخی از افراد دیگر در افکار ضدامپریالیستی و ضداسرائیلی و مافوق روشنفکری سیر نمیکند. در عرصه برندگی و قاطعیت هم با کارزاری که بر ضد لابی ج.ا کرده و موفق هم شده است، قابلیت های اجرایی خود را نشان داده است.
ایشان اما متاسفانه هنوز جایی از خود سیگنالی بروز نداده است که میخواهد  برای نجات ایران وارد عرصه عملی شود و این وظیفه را به عهده بگیرد. ما که فرد ایرانی دیگری را برای این وظیفه لایق تر از ایشان پیدا نکردیم و اگر کسی یا کسانی هم هست و هستند تا به حال اعلام امادگی برای به عهده گرفتن این وظیفه نکرده اند. من شخصا تنها یک عیب از ایشان دیده ام و ان اینکه تا به حال ایمیل های زیادی به ایشان فرستاده ام و حتی یک کلمه هم پاسخ دریافت نکرده ام. البته ایشان در فیسبوک نزدیک به 5000 دوست دارند و حتما ایشان پاسخ به دیگران داده اند. ما ایرانیانی که واقعا فکر میکنیم که ما الان به یک قهرمان ملی احتیاج داریم که پا جلو بگذارد و مدیریت ورهبری براندازی ج.ا و جلوگیری از باد رفتن خاک و موجودیت ایران را به عهده بگیرد و اقای داعی را شخصی لایق برای این کار میدانیم باید در ابتدا به گونه ای انبوه با ایشان تماس گرفته( مثلا از طریق ایمیل) و از ایشان در خواست کنیم این وظیفه را به عهده بگیرند. ایشان خودشان هم میتوانند در وبسایت شان مثلا یک بخشی را برای ابراز پشتیبانی مردم از ایشان برای بر عهده گرفتن مدیریت و رهبری براندازی ج.ا در عرصه بین المللی و هدایت درون مرزی مردم ایران، افتتاح کنند تا مردم بتوانند مثلا با یک کلیک و یا هم پتیشن وار پشتیبانی خود را از ایشان اعلام کنند. اگر مردم بگونه ای انبوه و با رقمی بالا این کار انجام دهند، بدون شک ایشان اعتبار بین المللی هم پیدا خواهند کرد و حرفشان گوش شنوا در بین سیاستمداران پرقدرت جهان پیدا خواهد کرد.
امید است مردم ایران از بهت زدگی و منفعل بودن دربیایند و حداقل در این مورد یک بار یک همبستگی وهمتی نشان بدهند. ما چاره دیگری نداریم جز خواهش کردن و ماموریت دادن به یک فرد ملی میهنی و دلسوز و لایق. از اینکه ماموریت دادن به یک فرد منجر به دیکتاتوری میشود ترسی نداشته باشید. بستگی به ان فرد دارد. یک گروه و حتی یک گروه منتخب هم میتوانند دیکتاتوری بوجود اورند. البته باید توجه داشت که ما کسانی هستیم که به این شخص اعتماد داریم و با پشتیبانی خود به او یک ماموریت میدهیم.
توضیح: اقای داعی فقط توصیه شخصی من است. کسان دیگری هم که خود را لایق بر عهده گرفتن وظیفه مدیریت و رهبری یراندازی ج.ا میبینند طبیعتا اگر مایل باشند باید امادگی خود را اعلام کنند و ببینند که چه اندازه پشتیبان پیدا میکنند.  مسلما هر که پشتیبان زیادتری پیدا کرد حق دارد به تنهایی یا با ائتلاف با دیگران این وظیفه را بر عهده بگیرد.

۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

تشکیل یک "کشور ازاد ایران" که عضو "ناتو" هم میتواند باشد در جزایر ایرانی خلیج فارس میتواند حلال تمام مشکلات باشد.

با وضعیتی که کشور ما هم اکنون دارد اتفاقات زیر ممکن است در انتظارش باشد: 1ـ مورد حمله هوایی نابودگر قرار گیرد و بر اثر ان صدها هزار نفر کشته شده و همه زیر بناهای نظامی واقتصادی هم از بین رفته و احتمالا کشور ما تجزیه هم بشود  و یا قستمتهای از خاکمان به اشغال کشورهای همسایه در امده و در نهایت ضمیمه این کشورها شود. 2ـ ج.ا با غرب کنار بیاید و خواسته های امنیتی انها را بپذیرد. در ان حالت به احتمال زیاد پس از گذشت زمانی، به جهت ماهیت ج.ا زیر قرارداد امنیتی اش با غرب میزند و دوباره همین دور باطل اغاز میشود و مسلما برگشت ماجرا به همان حالت اول خواهد بود.
مردم ما چه میتوانند بکنند؟ 1. مانند مردم سوریه قیام کرده و بخواهند با دست خالی رژیم را سرنگون کنند. در اینجا شانس ملت ما میتواند حتی کمتر از مردم سوریه باشد. زیرا حداقل انها یک کشور همسایه دوست قیام گران برای فرار و پناه اوردن دارند وان ترکیه میباشد. هم چنین کشورهای عربی از قیام گران حمایت میکنند و میتوانند در سازمان ملل برای انها کاری بکنند. از سویی امریکا هم اعلام کرده است که حکومت اسد باید برود و مردم سوریه میتوانند امید به حمایت نظامی غرب داشته باشند. ما فعلا هیچکدام از اینها رانداریم. بنابراین مردم ما باید قیامشان متفاوت باشد. مثلا اعتصابات گسترده دراز مدت و یا یک قیام سیل اسای رستاخیزی. موفقیت این روشها هم در حال حاضر بسیار کم است. زیرا برای این جور برنامه ها باید یک نیروی هماهنگ کننده پیروی شونده از سوی اکثریت مردم، مستقر در خارج از کشور وجود داشته باشد. در ضمن در دنیای امروزی مردم باید مطمئن باشند که اگر رژیم اقدام به قتل عام کرد، جامعه بین المللی بدون درنگ به پشتیبانی نظامی از مردم اقدام خواهد کرد.
ما واقعا نمیدانیم چرا غرب با وجود این همه مشکلاتی  که ج.ا در جهان ایجاد کرده است هنوز بدنبال مماشات با ان است. اما فعلا این یک حقیقت است و سیاست دیگری ما فعلا از غرب نمیبینیم. اما ما مردم ایران امیدواریم که یک زمانی سیاست غرب در این مورد تغییر کند و به سوی تغییر رژیم چرخش پیدا کند. البته نه تغییر رژیم با بمباران های نابود گر بلکه با روش پشتیبانی نظامی کم تلفات از قیام مردم ایران برای سرنگونی رژیم.
از انجایی که ملت ایران با این وضع بی پناهانه ای که در جهان دارد گزینه های زیادی پیش رو ندارد ما باید گزینه هایی که زیاد رایج نیستند پیشنهاد کنیم وامید داشته باشیم که اوضاع یک جوری پیش برود که یا این گزینه ها از سوی جامعه جهانی مورد توجه و بررسی قرار گیرد  و یا مردم ما خود این گزینه ها را بپسندند و مجدانه ومتحدانه انها را از جامعه جهانی درخواست کنند و امید داشته باشند که جامعه جهانی به خاطر این درخواست مجبور به اجرای ان شود.
مردم ما باید به این توجه داشته باشند که در جامعه جهانی کنونی، کشوری در موقعیت کشور ما مجبور است برای امنیت جهانی با جامعه بین المللی همکاری امنیتی نظامی بکند. ج.ا با تروریست پروری و بمب اتمی سازی مجبور به انتخاب این راه شده است که با به حراج گذاشتن ثروتهای کشور و باج دادن به کشورهای باج گیر و سودجو مانند چین و روسیه و حتی برباد دادن اب وخاک ایران، بقای خود را تضمین کند. دولت اینده ایران یا باید به سوی کشورهای روسیه و چین برود التبه با وجود دمکرات و مردمی بودن مجبور نیست که دیگر چنین باج هایی مانند ج.ا به انها بدهد؛ اما خیری هم از این دو به ما نخواهد رسید؛؛ و یا باید به سوی همکاری با غرب و پیمان " ناتو" باشد و مانند ترکیه و بسیاری کشورهای دیگر هم امنتیش حفظ شود وهم راه سرمایه وتکنولوژی وپیشرفت برایش باز شود. تصور میشود که اکثریت مردم ما موافق با گزینه دوم میباشند.
خوب چرا حالا که ما و کشورمان در معرض نابودی کامل هستیم  این پیشنهاد را به کشورهای غربی ندهیم؟ البته بدیهی است که منظور از ما در اینجا مردم ایران چه در داخل و چه در خارج که خواهان سرنگونی ج.ا هستنیم میباشند. میتوانیم در نظر بگیریم که جامعه برانداز ایرانی در خارج از کشور دولتی به نمایندگی از خودش انتخاب میکند واین دولت از جامعه جهانی این درخواست را میکند. درخواست هم میتواند یک شکل عملی پیشنهاد کند به ترتیب زیر: ایرانیان خارج از کشور در ضمن انتخاب یک دولت اعلام میکنند  که ما خواهان براندازی ج.ا هستیم و چون از نظر قوانین ج.ا این هدف مجازات اعدام دارد، بدیهی است که این عده از ایرانیان دیگر نمیتوانند به کشور خود برگردند و چون بر طبق مفاد حقوق بشر این حق هر کسی است،  کشورهای غربی  میتوانند به این دسته از ایرانیان کمک کنند که  به نسبت جمعیتشان بخشی از خاک زادگاهشان یعنی ایران را زیر کنترل سیاسی و نظامی خود داشته باشند و در انجا حکومت خود را تشکیل داده و ازادانه زندگی کنند. فرض کنیم اگر 70000 ایرانی هم چنین خواسته ای را داشته باشند، یک هزارم از خاک ایران میتواند برای انها در نظر گرفته شود که تقریبا مساحت تمام جزیره های ایرانی خلیج فارس از جمله قشم و کیش میشود. ایا به خودی خود این خواسته خواسته ای غیر منطقی است؟ پاسخ "نه" میباشد. پس بنابراین کافی است که این تعداد از ایرانیان مقیم خارج یک چنین خواسته ای را مطرح کنند و یک دولت هم انتخاب کرده و ان را به جامعه جهانی معرفی کنند و خواستار حمایت از ان شوند. سپس از ج.ا خواسته میشود که یک هزارم خاک ایران را از نظر سیاسی و نظامی در اختیار این گروه از ایرانیان قرار دهد و حاکمیت انان را بر ان محدوده به رسمیت بشناسد.  این موضوعی مسلم است که جمهوری اسلامی با ان خواسته موافقت نمیکند اما این را ما فعلا به عنوان یک فرضیه در نظر میگیریم که قبول نخواهد کرد. در چنین حالتی ما به سازمان ملل و کشورهای غربی میگوییم که دوستان، ما گروهی از مردمان ایران با دولتی دمکرات ومتعهد به منشور حقوق بشر این پیشنهاد را داریم و روی میز گذاشته ایم و میخواهیم یک کشور "ایران ازاد" در بخشی از محدوده خاک کنونی ایران تشکیل دهیم و از همین الان هم  میخواهیم وارد پیمان ناتو بشویم. ایا حاضرید به ما کمک نظامی بکنید تا ما بخشی از کشور خود را در اختیار بگیریم و در انجا حکومت دمکرات خود را تشکیل دهیم؟ فرض کنیم که در این زمان کار به جایی رسیده باشد که ناتو تصمیم قطعی گرفته باشد که تاسیسات اتمی را از بین ببرد با همه ان تبعاتش برای مردم ما و جامعه بین المللی. از طرفی  غرب این پیشنهاد را هم میبیند که میتواند به این صورت اجرا شود که تمام جزیره های خلیج فارس را با قدرت نظامی خود محاصره کرده و در اختیار این دولت موسوم به ایران ازاد بگذارد. غرب میداند که اگر این کار را بکند این دولت میتواند مثلا فوری یک نیروی هوایی و دریایی درجه یک تشکیل دهد و با پشتیبانی ناتو تمام نیروی دریایی ج.ا مثلا به این دولت جدید در جزیره ها پناهنده میشوند و خود ج.ا اسلامی ممکن است از ترس همه انها را جمع کند. در اینجا یک خلیج فارس خالی از وجود کلیه نیروهای پشه مزاحم ج.ا ایجاد خواهد شد و یک دولت ایران ازاد متحد ناتو حقوق دریایی ایران را در خلیج فارس و دریای عمان اعمال میکند و پس از مدت کوتاهی خود این دولت وظیفه نابودی ج.ا در بقیه خاک ایران را بر عهده میگیرد. در اختیار گرفتن جزیره های ایرانی خلیج فارس و تحویل انها به دولت ازاد ایران، که واقعا به قول ان سردار حلبی به دوش برای نیروهای ناتو مانند "اب خوردن" میباشد. کافی است که ناوگان ناتو این جزیره ها را محاصره کرده و اعضای دولت ازاد ایران همراه با فرماندهان ملی ومیهنی ارتشی و انتظامی در این جزیره ها پیاده شوند و تمام نیروهای انتظامی و ارتشی  وسپاهی مستقر در این جزیره ها و هم چنین ساکنان ایرانی این جزیره ها با اغوش باز این  دولت و فرماندهان نظامی جدید را پذیرفته و  به احتمال بسیار زیاد حتی یک قطره خون هم در کل این عملیات ریخته نخواهد شد. ایا در چنین عملیاتی ج.ا یک گلوله و یا یک موشک به سوی نیرو های ناتو شلیک خواهد کرد؟ پاسخ قطعا نه میباشد.  اولا یک مشت پاسدار دزد که تمام دغدغه شان پول است و یا یک اخوند مفلوک که میگوید ایران اصلا مهم نیست و اسلام ولایت فقیهی مهم است و یا ا.ن که میگوید اگر تمام خاک ما را اشغال کنند ما میرویم به اذربایجان و از انجا میجنگیم ، میایند برای نگهداری چند جزیره ریسک نابودی کامل خود رابکنند؟ دوما این مفلوکان حیله گر به خوبی میدانند اگر که یک گلوله شلیک کنند طومارشان به طور کامل در طی 2 روز در هم پیچیده خواهد شد اما اگر دمشان را روی کولشان بگذارند و بچه های خوبی باشند ممکن است بتوانند چند صباحی به عمرشان ادامه دهند. بنابراین بدون شک راه دوم را انتخاب خواهند کرد. البته نیروهای ناتو که خود هم این را میدانند باید اینگونه تصمیمی را بگیرند. چون هدف تشکیل دولت ازاد ایران با این طرح و برنامه جلوگیری از بمباران ویرانگرانه خاک ایران و حفظ حتمی مهمترین بخش خاک ایران در این شرایط موجود و ازاد کردن بقیه خاک ایران بعدا میباشد. (توجه داشته باشید که همسایگان عربی که اینقدر مشتاق حمله ناتو به ایران هستند قطعا دندان را برای گرفتن سهمی تیز کرده اند و ان سهم علاوه بر امکانات دزدی هایی از منابع انرژی مشترک که فعلا برایشان مهیا شده است، تصاحب بخشی از خاک ایران هم میباشد.) ما به نیروهای ناتو پیشنهاد میکنیم که قبل از اعلام انجام این عملیات دریایی صریحا اعلام کنند که در صورت مشاهده کوچکترین عکس العملی در برابر این عملیات سریعا خانه های سرداران پاسداران و بیت خامنه ای و مجلس شورای اسلامی بمباران خواهند شد. مردم تهران هم روز انجام این عملیات باید از شهر خارج شده تا اسیبی بهشان نرسد. البته پیش بینی  میشود که ج.ا  با اعلام این اخطارها کوچکترین حرکتی از خود نشان ندهد.
با استقرار دولت ازاد ایران در این جزیره ها یک حکومت دمکرات مورد قبول جهانیان بوجود امده و شروع به کارهای سیاسی بین المللی برای ازاد کردن بقیه خاک ایران میکند. از جمله ج.ا را حکومت اشغالگر ایران اعلام کرده و تقاضای اخراج ان را از سازمان ملل خواهد کرد. اثبات اشغاگر بودن این حکومت هم از راه های بسیاری میتواند انجام شود. مثلا از طریق سازمان ملل به ان ابلاغ شود که باید سریعا اجازه انجام یک رفراندوم به وسیله خود سازمان ملل را بدهد و در غیر این صورت حکومت نامشروع اعلام خواهد شد. چون ج.ا این اجازه را نخواهد داد، رسما در جهان مشروعیت خود را از دست میدهد و به دولت ازاد ایران حق براندازی ان داده خواهد شد. اگر مسئله اتمی فرصت بدهد، دولت ازاد میتواند سریعا شروع به استخراج گسترده نفت وگاز در فلات قاره ایران کرده و با ان درامد سریعا مدرنترین نیروی هوایی را از ناتو خریداری کرده و انگاه با حمله بسیار محدود و کم خسارت به  یکی دو تا پادگان سرکوبگر سپاه انها را وادار به تسلیم به قیام هماهنگ شده مردم بکند و طومار ج.ا را به این طریق در هم بپیچد. این علیات میتواند تلفاتی در حد انگشت شمار داشته باشد. البته با قطع در امد نفت و پشت گرمی به  حمایت نظامی دولت ازاد ممکن است خود ارتش و بخشی از سپاه بخش وفادار سپاه را پس زده و خود را همراه با مردم و دولت ازاد اعلام کنند و ج.ا اینگونه خیلی زودتر از این حرف ها سرنگون شود.
توجه داشته باشید که در تاریخ جهان چند موردی وجود داشته است که یک بخشی از یک کشور توانسته است با حمایت دیگر کشورها حکومت بخش دیگر ان کشور را سرنگون کرده و کشور واحدی را تشکیل دهد. نمونه بارز ان جنگ ویتنام است که البته متاسفانه در ان جنگ بخش کمونیستی ان کشور بخش غیرکمونیستی را تسخیر کرد. البته در شرایط بسیار متفاوت کشور ما، ایجاد حکومتی دمکرات و ازاد در بخشی از خاک ایران و تلاش برای رهایی تمام ایران با شرح بالا؛ هیچگونه جنگ خونینی را ایجاد نخواهد کرد و یکی از معدود راهکارهایی است که در شرایط فعلی  میتواند از بر باد رفتن خاک ایران ونابودی کامل اقتصادی وسیاسی ایران جلوگیری کند.
البته باید توجه داشت که این طرح یک مدل نمونه میباشد و در عمل بر حسب شرایط مسلما تغییراتی باید در ان ایجاد شود که انهم با تشکیل ابتدایی این دولت ازاد با انتخاب مردم و یا وارد عمل شدن یک شورای اپوزیسیون کارامد مورد اعتماد مردم ایران و مایل به همکاری با غرب و هماهنگی  و بررسی همه برنامه ها با غرب ؛ این تغییرات میتواند انجام شده و این طرح به اجرا گذاشته شود. با توجه به اینکه طرح هایی که تا کنون غرب ارائه داده است، هیچکدام کارامدی نداشته است و طرح نهایی غرب هم منجر به نسل کشی مردم  اسیر و بی گناه ایران خواهد شد وحتی در ظاهر هم به اقتصاد غرب وجهان لطمه میزند و شاید بنا به برخی از تفسیرها منجر به جنگ جهانی شود؛ شایسته است که این طرح و یا طرح های دیگری که اهداف این طرح را براورده میکنند مورد توجه جدی همه ایرانیان و کشورهای غربی قرار بگیرد.
چنانچه خوانندگان گرامی ایراداتی به این طرح دارند و یا پرسش هایی دارند، در بخش نظرات مطرح بفرمایند. بزودی در مقاله ای جداگانه به انها پاسخ داده خواهد شد.