۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

حرکت همگانی: «بز» به مجلس بفرستیم.

 برای اینکه به بحث بیهوده و توهین امیز شرکت در انتخابات بله یا نه پایان دهیم، بیایید خودمان فعال شویم و بلایی سر نظام بیاوریم که دیگر دنبال این خیمه شب بازی ها نرود. امید است پیشنهاد زیر مورد توجه شهروندان قرار گیرد و ان را مجدا انجام دهند:  ما میاییم و انتخابات مجلس شورای اسلامی را «بز به مجلس فرستادن» مینامیم. واقعا با معذرت از حیوان بی ازار بز، این انتخابات چیزی غیر از این هم نیست. اما وظیفه ما:  بیایید هر روز که از خانه بیرون میرویم و یا در هر فرصت دیگری، روی یک کاغذ واژه «بز» را نوشته و کف کوچه و خیابان وپیاده رو پخش کنیم. هر چه تعداد این کاغذها بیشتر باشد اثرش هم بیشتر خواهد بود. این یک نوع شعار و اظهار نفرت از نظام هم میباشد که بدون خطر دائما میشود ان را اجرا کرد. میتوان تصور کرد که مردم کم کم  به این روش بی خطر و اثر شگفت ان اعتقاد پیدا میکنند و برای روز انتخابات هم برنامه ای در همین حول وهوش تدارک میبینند و روز انتخابات ان را به اجرا میگذارند. (تظاهرات سریع یک دقیقه ای با نوشتن شعار و پر کردن شهر با کاغذ های شعار نویسی شده)
البته باید توجه داشت که به احتمال زیاد این انتخابات خود به خود اصلا انجام نخواهد شد به دو دلیل: 1. ممکن است نظام تا ان موقع ساقط شده باشد. 2. همانگونه  که یک کارشناس معتبر امریکایی  خبر داده است اسرائیل در ماه سپتامبر میلادی امسال به ایران حمله خواهد کرد و پس از ان معلوم نیست که  دیگر کشورمان در اخر امسال چه وضعی داشته باشد. 

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

پس از برکناری جمهوری اسلامی چه نوع حکومتی را میخواهید؟

اگر مردم ایران همین الان به گونه ای (مثلا نظر سنجی) بتوانند مشخص کنند که چه حکومتی را در اینده میخواهند، مسلما مدعیان گوناگونی که الان وجود دارند یا به این نظر مردم توجه میکنند و ان گروه هایی از اپوزیسیون که پشتیبانی جامعه را ندارند کنار میکشند و یا حداقل اپوزیسیونی که  فرم حکومت مقبولتر را ارائه میکند میتواند اسانتر در مقابل زیاده خواهی های این مدعیان بایستد.
شکلهای مطرح حکومت پس از جمهوری اسلامی  اینها میباشند: 1/ جمهوری دمکراتیک پارلمانی. (نمونه اش کشورهای  اروپا). 2/ پادشاهی پارلمانی. (انچه اقای رضا پهلوی در نظر دارد). 3/ حکومت مجاهدین خلقی. (ان چیزی که خانم و اقای مریم و مسعود رجوی در نظر دارند). 4/ حکومت کمونیستی.
در پایان پرسش میشود که ایا مایل هستید کار براندازی رژیم اسلامی را سازمان مجاهدین خلق برای شما انجام دهد و یا گروه های دیگر اپوزیسیون در خارج از ایران؟ به گفتاری دیگر اعتماد تان به سازمان مجاهدین خلق ایران چه اندازه میباشد؟

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

یک حساب سرانگشتی

اگر جمهوری اسلامی شرش از سر مردم ایران کنده شود درامد های زیر حتما و یا به احتمال زیاد به بودجه کشور اضافه خواهد شد:
در امد های حتمی: // در حوزه نفت و گاز سالیانه حدود 100 میلیارد دلار در امد اضافی از حوزه های نفت و گاز مشترک با عرب های همسایه که الان توسط عرب ها از این حوزه ها برداشت میشود  و توسط ما نه. // رد یابی و مصادره پول دزدی سردمداران رژیم و سپاه و اقا زاده هایشان که حداقل 500 میلیارد دالار میشود. // وارد کردن تکنولوژی که باعث  استفاده بهینه از منابع نفتی و گازی میشود که خودش سالانه 50 میلیارد دلار درامد اضافه میاورد. // از همه مهمتر ورود تکنولوژی و صنایع تولیدی پیشرفته که با بالا رفتن تولید و صادرات غیرنفتی سالانه 100 ها میلیارد دلار به درامد کشور اضافه میشود.
در امد های  ممکن دیگر: // گرفتن خسارت جنگی از عراق که 1000 میلیارد دلار براورد شده است. // تلاش برای پس گرفتن وام ها  و حاتم بخشی های ج.ا به کشورهای افریقایی وامریکای جنوبی و حماس ولبنان که حداقل 50 میلیارد دالار میشود. //تلاش برای پس گرفتن سهم 50% از منابع دریای خزر که سالانه حداقل 50 میلیارد دلار میشود بعلاوه سهم خورده شده تا کنون که حداقل 500 میلیارد دلار میشود. // تلاش برای پس گرفتن پولهای دزدی شده توسط ترکیه حدااقل ان 20 میلیار دلاری که خودشون با تمسخر تو تلویزیون نشان دادند.
حال چگونه از شر رژیم خلاص شویم؟ اعتصاب پاسخ است. اعتصاب  ممکن نیست، از کار بی کار میشویم؟! نه اینها بی اتحادی و ترس بیهوده است. چرا؟ زیرا اگر همه اعتصاب کنند که رژیم همه را نمی تواند از کار بیکار کند. اجاره خانه باید بدهی؟ خوب وقتی نتوانستی بدهی و بعلت بیکاری و بی پولی همه مردم مستاجر دیگری هم پیدا نشد خوب به احتمال زیاد با اجاره کمتر هم صاحب خانه بیرونت نمیکند. خوراک و اذوقه چی میشود؟ خوب این همه جنسی را که  دسته دزدهای همه کاره یعنی سپاه وارد میکند باید فروخته شود. اگر پولی تو دست مردم نباشه مجبورند قیمت جنس ها را پایین بیاورند و یا جنس ها را مجانی بین مردم پخش کنند. البته با اعتصاب مسلما زندگی مقداری سخت تر میشود اما بگوییم 1 سال گرسنگی کشیدن و بعد به رفاه کامل رسیدن بهتر است یا همین جوری گیج بودن و بی عمل نشستن و منتظر رسیدن وضعیت کره شمالی شدن؟ البته اگر یک دولت منتخب با رای مردم در خارج تشکیل شود این کار اعتصاب بسیار راحت تر میشود و مردم پشت گرمی پیدا میکنند و ان هایی هم که مزدور هستند و یا بسیار محتاط هستند ترس ورشان میدارد و به اعتصاب کنندکان می پیوندند. پس اصل مطلب اینست که ترس از بیکار شدن نداشته باشید. چون این عملا به دلایل ذکر شده در بالا در سطح گسترده ممکن نیست و اگر که هم وضع همین جوری پیش برود همه یکی پس از دیگری در هر صورت در اینده دیر یا زود از کار بیکار خواهند شد.
. خلاصه با به درک واصل شدن ج.ا در همان سال اول مطمئنا در امد مردم حداقل 3 برابر خواهد شد. پس پیش به سوی اعتصاب همگانی با شراکت بیش ار 2/3 کارمندان و کارگران و دیگر شاغلان کشور.

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

در طرح زیر تو خودت رهبر هستی!

خلاصه طرح زیر اینست که مردم از طریق رای و نظر سنجی یک «پکیج و بسته دستور کار» تصویب میکنند و بعدش نمایندگان خود را با این شرط که این «پکیج» را بدون چون وچرا انجام دهند، انتخاب میکنند وبه کار میگمارند.
تنها کاری که مردم باید بکنند با دو کلیک در لینک زیر پشتیبانی خود را از این طرح اعلام کنند.
لینک پشتیبانی و تصویب «پکیج»:  http://computerezoghali.webs.com/
ایا این با یک تیر چند هدف زدن نیست؟ مردم خودشان قوه مقننه میشوند ولی یک قوه اجرائیه هم انتخاب میکنند که تدارکات چی خودشان است. عینا خ.ر و رئیس جمهور هایش بویژه خاتمی و ا.ن تا چند ماه پیش. فرقش اینست که در اینجا نه یک دیکتاتور و نه یک رئیس جمهور واقعا منتخب مانند کشور های دمکرات که 4 سال میتواند اشتباه وخرابکاری هم بکند، رهبر است بلکه واقعا تک تک مردم که قانون و فرمان خودشان را از طریق رای دادن دائما تعیین و تصویب میکنند و میدهند دست نمایندگان تدارکات چی خودشان وانها موظفند این فرمان ها را دقیقا اجرا کنند.
واقعا این طرح باید در این شرایط فعلی و روحیه ای که مردم ایران دارند بهترین طرح باشد زیرا هر گونه  بهانه دو دستگی و تشتتی را از هر گروه و مرامی میگیرد. برای سرنگونی ج.ا هم به بیشتر از این احتیاج نداریم. البته گروه تدارکات چی منتخب ما حال چه از ایرانیانی که هم اکنون مقیم کشور هستند و چه از انهایی که در خارج مقیمند باید پس از انتخاب اقامتشان در خارج از کشور باشد تا از زندان و ترور واز این قبیل در امان باشند.

در اینجا از خوانندگانی که در برابر تاریخ ایران و اینده کشورشان احساس مسئولیت میکنند درخواست میشود تنها به خواندن این مقاله بسنده نکنند و چنانچه پیشنهاد داده شده را مفید وراهگشا میدانند، در اشاعه و پخش شدن هر چه گسترده تر ان به عنوان یک وظیفه ملی بکوشند.
تنها کاری که واقعا لازم است هر ایرانی انجام دهد زدن دو سه تا کلیک برای رای دادن است و با این کار خود میتواند تاریخ را تغییر دهد. برای موفق شدن در سطح سیاست احتیاج به نماینده میباشد. یک یا چند نفر اگر بتوانند ثابت کنند که نماینده مثلا 10000 نفر هستند در کشور های دمکرات غرب بسیار کارهای سیاسی بزرگتری میتوانند انجام دهند تا اینکه مثلا 3 میلیون بیایند تظاهرات کنند که این بیشتر خوراکی است برای شبکه های تلویزیونی خبری.
و اما ما چگونه میتوانیم این نماینده و یا گروه نماینده را جدا بعد از 32 سال انتخاب کنیم. تا به حال اپوزیسیون خاج از کشور هر کار کرده در این رابطه واقعا نتوانسته نتیجه ملموسی به دست بدهد و دائم دور خودش میچرخد. حالا ما مردم ایران چرا بیاییم دائم به امید اینها بنشینیم و یا حتی از روی ناچاری امید به انتخاب بین بد و بدتر در انتخابات جمهوری اسلامی داشته باشیم که ان نمایش هم دور اخرش را دو سال پیش انجام داد. حتی اگر خون هم گریه کنیم نه این اپوزسیون واقعا بی بخار خارج میتوااند یک کار درست وحسابی ای ارائه دهد و نه مردم ایران مردمی هستند ککه اتحاد داشته باشند و بتوانند یک صدا و متحد یک خواسته خودشان را بروز دهند و این اپوزیسیون خارج را لاقل اینجوری به حرکتی مجبور کنند.
راه چاره ای که بسیار عجیب است ولی با توجه به این مشکلات جامعه ایرانی میتواند تنها راه حل باقیمانده محسوب شود اینست : که ما مردم ایران یک ««بسته دستور کار»» تهیه کنیم و همه از طریق رای دادن روی ان اجماع کنیم واعلام کنیم که هر کسی که میخواهد ما را نمایندگی کند اول باید بیاید و خودش را متعهد به اجرای بدون چون وچرای این بسته کند تا ما کاندیداتور شدنش را برای نمایندگی خود قبول کنیم و بعدش ما این چنین کاندید هایی را میگذاریم تو لیست انتخابات و هر کدام که بیشتر رای اوردند این وظیفه را بهشان محول میکنیم. یعنی میتوانند دولت قانونی در خارج تشکیل دهند و ماهم ازشان حمایت خواهیم کرد چون میدانیم همان چیزی را انجام میدهند که ما میخواهیم.
در اینجا این وبسایت به نام وبسایت کامپیوتر ذغالی به شما معرفی میشود که دقیقا در ان همین موضوع به مرحله اجرا در امده است و با درخواست رای دادن از شما خواسته است که این «بسته دستور کار» را با رای خود تصویب کنید تا این اولین مرحله مهم برای برگزاری مرحله دوم یعنی پیدا شدن داوطلب هایی که این شرایط را قبول کنند را پشت سر بگذاریم. مرحله دومش هم مطمئنا راحت تر قابل اجرا خواهد بود. البته همه خوانندگان گرامی میدانند که اگر تعداد شرکت کنندگان این رای گیری کم باشد کسی به ان توجهی نمیکند ولی اگر تعداد زیاد و بسیار زیاد باشد اصلا محال است که یک گروهی که میخواهد اپوزیسیون تشکیل دهد به ان بی اعتنایی کند. پس بنابر این فقط به این اکتفا نکنید که خودتان بروید یک رای بدهید بلکه از هر راهی که خودتان میدانید دیگران را هم تشویق کنید که این کار ساده را برای میهنشان انجام دهند.
اگر بخواهیم وضع فعلی خودمان را در قالب صنعت ساختمان سازی بیان کنیم میتوانیم بگوییم که: ما مردم ایران میخواهیم ساختمان جمهوری اسلامی را که یک ساختمان بسیار بدقواره ای وسط یک پارک زیباست تخریب کنیم و این ساختمان دیوارهای بسیار ضخیمی دارد وما هم کلنگ درست وحسابی ای نداریم. بنابر این ما برای تخریب این ساختمان احتیاج به مهندس نداریم بلکه احتیاج به یک کلنگ بسیار قوی و چند تا عمله پر زور داریم. با انتخاب دولت قانونی خودمان برای وارد شدن در جامعه جهانی این کلنگ را که ابزار دستمان است بدست اورده ایم و عمله ها همان اعضای این دولت هستند که باید کلنگ را به حرکت دراورند وبرای اینکه اینها کلنگ را همان جور به حرکت دراورند که ما میخواهیم باید که انها انتخاب شده ما باشند وبه دستور ما که همان کلنگ زدن است عمل کنند. ما برای خراب کردن ساختمان ج.ا احتیاج به مهندسی نداریم که حتی بلد نیست کلنگ را در دستش بگیرد و اینها همان اپوزیسیون بی خاصیت فعلی هستند که باید به دستشان یک کلنگ داد و گفت مهندسی بی مهندسی فعلا راه چاره کلنگ زدن است و اگر هم کلنگ زدن را در شان خودت نمیبینی برو کنار بذار لااقل ما چند تا عمله را بیاوریم که انها این کار را انجام دهند.
در اینجا مشاهده میکنیم که با این روش یک جا چندین مانع شکل گیری دولت ملی منتخب را از بین میبریم. اختلاف اپوزیسیونی که با هم نمیتواند کنار بیاید حل میشود چون دیگر نباید تئوری و راه حل ارائه دهند و سر ان دعوایشانبشود بلکه ما راه خل را گذاشته ایم جلوی پایشان و وظیفه انجامش را به عهده شان گذاشته ایم. دیگر اینکه این دعوایشان که من بهترم یا تو هم از بین میرود زیرا بهتر انست که رای بیشتری میاورد. از اسب نخوت هم باید بیایند پایین زیرا اگر انها کاندید نشوند ما هر که را که ایرانی باشد وبگوید که من میخواهم و میتوانم این وظیفه را انجام دهم انتخابش میکنیم حالا میخواهد کارگر باشد مهندس باشد و یا نابغه. اپوزیسیون پر نخوت وبی هنر هم برود کشکش رابسابد.
دیگر احتیاجی به گفتن دوباره نیست که اگر با این روش ما بتوانیم یک گروه نماینده خودمان به عنوان یک دولت منتخب قانونی به جامعه جهانی بفرستیم بیش از 90% کار سرنگونی ج.ا را انجام داده ایم. فقط تصور کنید که این دولتملی مستقر در خارج با درخواست و اخطار و تهدید و ابرو بردن دولت های ریا کار موجب شود که در امد نفتی ج. ا قطع شود و بهتر از ان اینکه نفت صادر شود ولی پول ان به خزانه این دولت ملی منتخب در خارج واریز شود و همان مستضعفانی که بسیجی و پاسدار میشوند واین رژیم را حفظ میکنند متوجه شوند که اگر این رژیم ساقط شود صد ها میلیارد دلار میاید توی کشور و بین مردم پخش میشود. مسلم است که خودشان میافتند به جان فرماندهانشان و بعدش هم میگویند ای مردم غلط کردیم بیایید ما را مجازات کنید ولی ما را از این وضع هم نجات دهید.






۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

اگر این پیشنهاد را نپذیرید و جمهوری اسلامی سر جای خود بماند، دیگرتقصیر از خودتان است!

در اینجا از خوانندگانی که در برابر تاریخ ایران و اینده کشورشان احساس مسئولیت میکنند درخواست میشود تنها به خواندن این مقاله بسنده نکنند و چنانچه پیشنهاد داده شده را مفید وراهگشا میدانند، در اشاعه و پخش شدن هر چه گسترده تر ان به عنوان یک وظیفه ملی بکوشند.
تنها کاری که واقعا لازم است هر ایرانی انجام دهد زدن دو سه تا کلیک برای رای دادن است و با این کار خود میتواند تاریخ را تغییر دهد.  برای موفق شدن در سطح سیاست احتیاج به نماینده میباشد. یک یا چند نفر اگر بتوانند ثابت کنند که نماینده مثلا 10000 نفر هستند در کشور های دمکرات غرب بسیار کارهای سیاسی بزرگتری میتوانند انجام دهند تا اینکه مثلا 3 میلیون بیایند تظاهرات کنند که این بیشتر خوراکی است برای شبکه های تلویزیونی خبری.
 و اما ما چگونه میتوانیم این نماینده و یا گروه نماینده را جدا بعد از 32 سال انتخاب کنیم. تا به حال اپوزیسیون خاج از کشور هر کار کرده در این رابطه واقعا نتوانسته نتیجه ملموسی به دست بدهد و دائم دور خودش میچرخد. حالا ما مردم ایران چرا بیاییم دائم به امید اینها بنشینیم و یا حتی از روی ناچاری امید به انتخاب بین بد و بدتر در انتخابات جمهوری اسلامی داشته باشیم که ان نمایش هم دور اخرش را دو سال پیش انجام داد. حتی اگر خون هم گریه کنیم نه این اپوزسیون واقعا بی بخار خارج میتوااند یک کار درست وحسابی ای ارائه دهد و نه مردم ایران مردمی هستند ککه اتحاد داشته باشند و بتوانند یک صدا و متحد یک خواسته خودشان را بروز دهند و این اپوزیسیون خارج را لاقل اینجوری به حرکتی مجبور کنند.
راه چاره ای که بسیار عجیب است ولی با توجه به این مشکلات جامعه ایرانی میتواند تنها راه حل باقیمانده محسوب شود اینست : که ما مردم ایران یک ««بسته دستور کار»» تهیه کنیم  و همه از طریق رای دادن روی ان اجماع کنیم واعلام کنیم که هر کسی که میخواهد ما را نمایندگی کند اول باید بیاید و خودش را متعهد به اجرای بدون چون وچرای این بسته کند تا ما کاندیداتور شدنش را برای نمایندگی خود قبول کنیم و بعدش ما این چنین کاندید هایی را میگذاریم تو لیست انتخابات و هر کدام که بیشتر رای اوردند این وظیفه را بهشان محول میکنیم. یعنی میتوانند دولت قانونی در خارج تشکیل دهند و ماهم ازشان حمایت خواهیم کرد چون میدانیم همان چیزی را انجام میدهند که ما میخواهیم.
در اینجا این وبسایت به نام وبسایت کامپیوتر ذغالی به شما معرفی میشود که دقیقا در ان همین موضوع به مرحله اجرا در امده است و با درخواست رای دادن از شما خواسته است که این «بسته دستور کار» را با رای خود تصویب کنید تا این اولین مرحله مهم برای برگزاری مرحله دوم یعنی پیدا شدن داوطلب هایی که این شرایط را قبول کنند را پشت سر بگذاریم. مرحله دومش هم مطمئنا راحت تر قابل اجرا خواهد بود. البته همه خوانندگان گرامی میدانند که اگر تعداد شرکت کنندگان این رای گیری کم باشد کسی به ان توجهی نمیکند ولی اگر تعداد زیاد و بسیار زیاد باشد اصلا محال است که یک گروهی که میخواهد اپوزیسیون تشکیل دهد به ان بی اعتنایی کند. پس بنابر این فقط به این اکتفا نکنید که خودتان بروید یک رای بدهید بلکه از هر راهی که خودتان میدانید دیگران را هم تشویق کنید که این کار ساده را برای میهنشان انجام دهند.
 اگر بخواهیم وضع فعلی خودمان را در قالب صنعت ساختمان سازی بیان کنیم میتوانیم بگوییم که: ما مردم ایران میخواهیم ساختمان جمهوری اسلامی را که یک ساختمان بسیار بدقواره ای وسط یک پارک زیباست تخریب کنیم و این ساختمان دیوارهای بسیار ضخیمی دارد وما هم کلنگ درست وحسابی ای نداریم. بنابر این ما برای تخریب این ساختمان احتیاج به مهندس نداریم بلکه احتیاج به یک کلنگ بسیار قوی و چند تا عمله پر زور داریم. با انتخاب دولت قانونی خودمان برای وارد شدن در جامعه جهانی این کلنگ را که ابزار دستمان است بدست اورده ایم و عمله ها همان اعضای این دولت هستند که باید کلنگ را به حرکت دراورند وبرای اینکه اینها کلنگ را همان جور به حرکت دراورند که ما میخواهیم باید که انها انتخاب شده ما باشند وبه دستور ما که همان کلنگ زدن است عمل کنند. ما  برای خراب کردن ساختمان ج.ا  احتیاج به مهندسی نداریم که حتی بلد نیست کلنگ را در دستش بگیرد و اینها همان اپوزیسیون بی خاصیت فعلی هستند که باید  به دستشان یک کلنگ داد و گفت مهندسی بی مهندسی فعلا راه چاره کلنگ زدن است و اگر هم کلنگ زدن را در شان خودت نمیبینی برو کنار بذار لااقل ما چند تا عمله را بیاوریم که انها این کار را انجام دهند.
در اینجا مشاهده میکنیم که با این روش یک جا چندین مانع شکل گیری دولت ملی منتخب را از بین میبریم. اختلاف اپوزیسیونی که با هم نمیتواند کنار بیاید حل میشود چون دیگر نباید تئوری و راه حل ارائه دهند و سر ان دعوایشانبشود بلکه ما راه خل را گذاشته ایم جلوی پایشان و وظیفه انجامش را به عهده شان گذاشته ایم. دیگر اینکه این دعوایشان که من بهترم یا تو هم از بین میرود زیرا بهتر انست که رای بیشتری میاورد. از اسب نخوت هم باید بیایند پایین زیرا اگر انها کاندید نشوند ما هر که را که ایرانی باشد وبگوید که من میخواهم و میتوانم این وظیفه را انجام دهم انتخابش میکنیم حالا میخواهد کارگر باشد مهندس باشد و یا نابغه. اپوزیسیون پر نخوت وبی هنر هم برود کشکش رابسابد.
دیگر احتیاجی به گفتن دوباره نیست که اگر با این روش ما بتوانیم یک گروه نماینده خودمان به عنوان یک دولت منتخب قانونی به جامعه جهانی بفرستیم بیش از 90% کار سرنگونی ج.ا را انجام داده ایم. فقط تصور کنید که این دولتملی مستقر در خارج با درخواست و اخطار و تهدید و ابرو بردن دولت های ریا کار موجب شود که در امد نفتی ج. ا قطع شود و بهتر از ان اینکه نفت صادر شود ولی پول ان به خزانه این دولت  ملی منتخب در خارج واریز شود و همان مستضعفانی که  بسیجی و پاسدار میشوند واین رژیم را حفظ میکنند متوجه شوند که اگر این رژیم ساقط شود صد ها میلیارد دلار میاید توی کشور و بین مردم پخش میشود. مسلم است که خودشان میافتند به جان فرماندهانشان و بعدش هم میگویند ای مردم غلط کردیم بیایید ما را مجازات کنید ولی ما را از این وضع هم نجات دهید.
لینک انتخابات و رای گیری:
  http://computerezoghali.webs.com/

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

راه پیمایی های در پیش رو (22 خرداد و ....) را موثرتر کنیم. (یک روش ساده)!


 مسلما شهروندان خودشان تصمیم گرفته اند که چگونه تظاهرات را برگذارکنند. اما از انجایی که حتما نظام با همان روش های سرکوب خودش شدیدا دوباره وارد عمل میشود، ما  سعی میکنیم با یک ترفند غافل گیرش کنیم و به احتمال زیاد با روشی نوظهوراثرگذاری بیشتری کرده باشیم.
پیشنهاد ایینست که علاوه بر انکه طبق برنامه در مسیر های تعیین شده حالا چه با شعار، چه بدون شعار راهپیمایی میکنیم؛ هر شهروند یک برگ کاغذ با خودش بردارد ( تا کند در جیب بگذارد یا زیر پیرهنش پنهان کند و...) و یک عدد ماژیک و یا خودکار هم با خودش بردارد و تا جایی که میتواند به مسیر راهپیمایی نزدیک شود و روی کاغذ شعار ( مرگ بر خامنه ای) را بنویسد و در مسیر راهپیمایی یا نزدیکترین محل به ان کف پیاده رو، خیابان رها کند. خلاصه در پایان راهپیمایی صحبتها علاوه در مورد خود راهپیمایی در مورد این هم باشد که یک برگ کاغذ واحتمالا یک ماژیک و خودکار امروز حروم خامنه ای کردیم. بنابراین اگر راهپیمایی سکوت مجبور شدیم انجام دهیم حداقل فریاد خود را به صورت نوشتاری در مسیر راهپیمایی پخش کرده باشیم. انهایی هم که میترسند مستقیما خطر کنند وبه مسیر راهپیمایی بروند حداقل بیایند هر چه نزدیکتر به مسیر راهپیمایی و این عمل را انجام دهند. بنابر این شاید دوباره میلیونها مردم بتوانند به خیابان بیایند وهر چند نتوانند تجمع میلیونی برگزار کنند اما با به جا گذاشتن میلیونها برگ کاغذ شعارنویسی شده از خود در خیابانها حضور خود را در خیابانها انجام داده باشند و همچنین شعار و رای خود را هم به طریق دیگری داده باشند. بابا نا سلامتی سواد داریم یک برگ کاغذ هم که مفلسمان نمیکند. هر روشی را هم باید بالاخره یک زمانی شروع وامتحان کرد. از دو سال به این طرف ما هیچ نواوری ای در برگزاری راهپیمای ها ندیده ایم. البته با رعایت نکات ایمنی فیلمبرداری هم فراموش نشود.

راه پیمایی های در پیش رو (22 خرداد و ....) را موثرتر کنیم. (یک روش ساده)!

 مسلما شهروندان خودشان تصمیم گرفته اند که چگونه تظاهرات را برگذارکنند. اما از انجایی که حتما نظام با همان روش های سرکوب خودش شدیدا دوباره وارد عمل میشود، ما  سعی میکنیم با یک ترفند غافل گیرش کنیم و به احتمال زیاد با روشی نوظهوراثرگذاری بیشتری کرده باشیم.
پیشنهاد ایینست که علاوه بر انکه طبق برنامه در مسیر های تعیین شده حالا چه با شعار، چه بدون شعار راهپیمایی میکنیم؛ هر شهروند یک برگ کاغذ با خودش بردارد ( تا کند در جیب بگذارد یا زیر پیرهنش پنهان کند و...) و یک عدد ماژیک و یا خودکار هم با خودش بردارد و تا جایی که میتواند به مسیر راهپیمایی نزدیک شود و روی کاغذ شعار ( مرگ بر خامنه ای) را بنویسد و در مسیر راهپیمایی یا نزدیکترین محل به ان کف پیاده رو، خیابان رها کند. خلاصه در پایان راهپیمایی صحبتها علاوه در مورد خود راهپیمایی در مورد این هم باشد که یک برگ کاغذ واحتمالا یک ماژیک و خودکار امروز حروم خامنه ای کردیم. بنابراین اگر راهپیمایی سکوت مجبور شدیم انجام دهیم حداقل فریاد خود را به صورت نوشتاری در مسیر راهپیمایی پخش کرده باشیم. انهایی هم که میترسند مستقیما خطر کنند وبه مسیر راهپیمایی بروند حداقل بیایند هر چه نزدیکتر به مسیر راهپیمایی و این عمل را انجام دهند. بنابر این شاید دوباره میلیونها مردم بتوانند به خیابان بیایند وهر چند نتوانند تجمع میلیونی برگزار کنند اما با به جا گذاشتن میلیونها برگ کاغذ شعارنویسی شده از خود در خیابانها حضور خود را در خیابانها انجام داده باشند و همچنین شعار و رای خود را هم به طریق دیگری داده باشند. بابا نا سلامتی سواد داریم یک برگ کاغذ هم که مفلسمان نمیکند. هر روشی را هم باید بالاخره یک زمانی شروع وامتحان کرد. از دو سال به این طرف ما هیچ نواوری ای در برگزاری راهپیمای ها ندیده ایم. البته با رعایت نکات ایمنی فیلمبرداری هم فراموش نشود.

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

راهپیمایی 22 خرداد فقط به سود نظام میباشد.

البته نظام مانند گذشته با تمام قوا سعی میکند از شکل گیری ان جلوگیری کند. اما 90% از مردم هم که دریافته اند این راه پیمایی ها اصولا به سقوط ج.ا نمی انجامد خود به خود شرکت نخواهند کرد. از سوی دیگر این راهپیمایی به درخواست شورای هماهنگی راه سبز امید انجام میشود که خود این شورا در این میان یک شورای مشکوک وبسیار بی اعتبار شده است که دیکتاتورانه یک تصمیم هایی را میگیرد و این تصمیم ها وفراخوان هایش هم فاصله زیادی با خواسته اصلی مردم که همان نابودی ج.ا میباشد دارد. طریقه ای هم که برای راهپیمایی یعنی راهپیمایی سکوت تعیین کرده است واقعا بچگانه ومسخره است. ایا مردم دو سال پیش راهپیمایی سکوت چند میلیونی نکردند. ایا نظام در طول دو سال با بکار بردن هر گونه جنایتی تظاهرات را سرکوب نکرده است؟ دوم خواهان ازادی موسوی و کروبی شدن هم واقعا خواسته ایست که خون شهیدان این دو سال را واقعا بی حرمت میکند. مردم برای سقوط ج.ا و دمکراسی شهید دادند ونه به خاطر اقایان موسوی وکروبی. در اینجا البته باید یاداوری شود که اقایان موسوی و کروبی دو شخصیتی بودند که با اینکه میگفتند خواستار بقای نظام هستند ولی هر دو شان این را از روی مصلحت میگفتند و در حقیقت میخواستند یک کار ناممکنی را انجام دهند وان نابودی این حکومت مافیایی پاسداران و خامنه ای و ا.ن با پشتیبانی مردم و یا عقب راندن ان  تا حد یک حکومت تشریفاتی با حمایت توده مردم بود. اثبات ان هم یکی اینکه سازش نکردند و انواع خطر ها و سختی ها را به جان خریدند. اثبات دیگر انکه ا.ن گفته بود که اقا مرا رئیس جمهور کرد زیرا میدانستند اگر موسوی بیاید بساط ولایت فقیه را بر میچیند. اگر یکه حرف راست هم ا.ن در عمرش زده باشد همین بوده است. اما موسوی و کروبی دست به کار غیر ممکنی زده بودند و خودشان هم اینرا میدانستد. و خامنه ای هم میدانست که چه خطری تهدیدش میکند و مسلم بود که چیزی را که تاج و تختش را تهدید میکند قبول نخواهد کرد بویژه که همه ابزار سرکوب را هم در اختیار داشت.  اما وضع موجود که اقایان کروبی و موسوی در حبس خانگی هستند  فعلا هم برای انها بهتر است وهم برای جنبش. برای انها بهتر از این جهت که دیگر نباید زیر توهین و اذیت و فحاشی اراذل واوباش لباس شخصی وغیره برنامه هایی مثل برنامه های قبل از حبس شان را از جمله اعلامیه دادن و بازدید از خانواده شهدا انجام دهند و دوما فعلا در همان خانه هایشان در حبس حداقل جانشان در امان است و نظام هم به احتمال زیاد دست به کشتن انها نمیزند زیرا از مراسم تشیع جنازه انها وحشت بزرگی دارد. برای جنبش از این جهت بهتر است زیرا  دیر یا زود به دنبال پیدا کردن رهبری دیگر انهم در خارج از کشور خواهد افتاد. مگر فردی که در داخل کشور باشد میتواند کوچکترین اقدام و یا هماهنگی ای برای براندازی این نظام جنایتکار بکند؟ اقای موسوی هم نمیتوانست و کسی که نمیتواند لیدر باشد ولی مردم فکر کنند که میتواند و یا از او این را بخواهند بدتر دسترسی به هدف را مشکلتر میکند و انرژی مردم را هدر میدهد. پس مردم باید دنبال یک رهبری برانداز در خارج باشند و هزاران نفر ایرانی که در خارج فعالیت سیاسی دارند خیلی بهتر و باسوادتر و صادق تر، بهتر از موسوی میتوانند وظیفه براندازی نظام را به عهده بگیرند. البته  شرط اینست که مردم ایران  دست از موسوی بردارند واعتماد خودشان را به هم میهنان لایق مقیم خارج به گونه ای گسترده اعلام کنند. زمانی که ج.ا سرنگون شد نه تنها مهندس موسوی و اقای کروبی ازاد خواهند شد بلکه همه زندانیان سیاسی زجر کشیده دیگرهم.
خلاصه راه نجات اینست که دور شورای سبز امید را کلا خط بکشیم و دنبال یک الترناتیو برانداز در خارج بگردیم و به ان رای بدهیم وحمایت گسترده از ان بکنیم. به جای تظاهرات هم که اول به خاطر دزدین هدف اصلی ان به وسیله شورای هماهنگی راه سبز و اصلاح طلبان جاه  طلب دیگر در خارج و دوم به خاطر سرکوب شدید وخونین روز به روز از بزرگی واثرشان کاسته میشود، عملیات دیگری مانند اعتصابات سراسری و یا تظاهرات روز رستاخیزی که به وسیله گروه عقاب ایران دارد تدارک میشود را در نظر داشته باشند. برای روزهای در پیش رو هم مانند 22 خرداد و یا 25 خرداد پیشنهاد میشود که خیلی ساده بیایید به خیابانهای اصلی  محله تان و روی یک برگه کاغذ بنویسید « مرگ بر خامنه ای» و کف خیابان و پیاده رو رها کرده و بعد راحت برگردید خانه یتان . (انصافا هر کسی فقط یک برگ کاغذ بنویسد و رها کند). این کار هم فال است وهم تماشا. ضربه اش به نظام هم از تظاهراتی مانند اسفند که مردم در خیابان نه تنها تجمعی نمیتوانستند بکنند بلکه همین جوری هم باتوم میخوردند مسلما بیشتر است. زیرا اولا انبوه جمعیت را نشان میدهد و خواسته مردم هم روی کاغذ نوشته میشود و در مکان عمومی جلوی چشم همه قرار میگیرد. دوما میلیون ها کاغذ را باید سپورها و بسیجی ها و دیگر اراذل انتظامی از کف خیابان جمع کنند و دائم جلوی چششمشان باید ببینند که مردم به اربابشان چه گفته اند. از همه جالبتر مردم میتوانند با دیدن عکس العمل وفیلم شدن این اراذل اندکی تفریح هم بکنند.
یک کامپیوتر ذغالی ایران دوست پیدا کرده ام که با توجه به این وضع سردرگمی و بی اتحادی مردم یک راه حل واقعا تاریخی وکاملا تازه پیشنهاد کرده است. در مقاله بعدی راه حل این کامپیوتر ذغالی را خواهم نوشت. خواهشم از هم میهنانی که به وبلاگ و وبسایت اشنایی دارند ، پاسخ بفرمایند که ایا سیستم وبلاگی از نوع مثلا ورد پرس و بلاگر وجود دارد که قابلیت کلیک خوردن بالایی مثلا 1000 کلیک در ساعت را داشته باشد؟ برای ارائه این طرح به چنین وبلاگی نیاز دارم.

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

بهترین راه در شرایط فعلی برای پایین کشیدن جمهوری اسلامی

 به احتمال بسیار زیاد راه پیشنهادی زیر شاید تنها راه ممکن باشد و ان شرکت فعال برای انتخاب یک دولت الترناتیو و بدیل در خارج از کشور میباشد. ایرانیان مقیم خارج که به راحتی میتوانند در چنین انتخاباتی شرکت کنند و ایرانیان مقیم کشور تنها راه ممکن برایشان از طریق اینترت میباشد که انهم ممکن است اشکالات زیادی در مرحله عملی اش بوجود اید. اگر که ایرانیان مقیم ایران توانستند که شرکت کنند که چه بهتر ولی اگر نتوانستند باید از هر طریق ممکن پشتیبانی خود را از چنین دولتی در صورت انتخاب نشان دهند. دو سازمان یکی به نام «نهاد مردمی» و دیگری به نام «شبکه سکولارهای سبز» دراین زمینه فعالیت میکنند. بویژه نهاد مردمی الان هدف مشخصی دارد. از ایرانیان بویژه مقیم کشور تقاضا میشود که فعالیت این سازمان را بررسی کنند وبا عضو شدن و یا هر گونه فعالیت دیگری که خود میدانند باعث انجام گرفتن هدف این سازمان که انتخاب و تشکیل یک شورای گذار موقت میباشد، شوند.
بویژه ایرانیان مقیم کشور نباید اجازه دهند که فکرشان از هدف اصلی منحرف شود. به ایرانیان مقیم خارج هم نباید الرژی داشته باشند. این هم وطنان اکثرشان فعالان سیاسی ضد رژیم بوده اند و بسیاری هم برای کار مقیم خارج شده اند. بسیاری هم از همین دو سال پیش از ترس زندان وشکنجه به خارج گریخته اند. بنابر این رای انها نموداری از رای مردم ازادی خواه درون ایران میباشد. و ایرانیان درون ایران باید در هر فرصتی به جهان نشان دهند که انها با رای ایرانیان مقیم خارج در مورد کشورشان موافق میباشند. از کراوات و طرز رفتار برخی از انان هم نترسید. مطمئن باشید انها با اینکه از وطن دور بوده اند به اندازه شما دلسوز ایران میباشند و به علت زندگی کردن در کشور های دمکرات فکرشان هم بازتر از برخی از ایرانیان میباشد که دسترسی به اطلاعات ازاد ندارند و یا فقر مالی  باعث فقر فرهنگی برخی از انها  شده است. البته در بین ایرانیان مقیم خارج افراد سودجو و بیوجدان هم هستند ولی اکثریت ایرانیانی هستند که دلسوز کشور و سرنوشت ان میباشند. فرق انها با ایرانیان مقیم ایران در این است که انها میتوانند فعالیت سیاسی ازادانه داشته باشند و به این دلیل براندازی ج.ا  تنها با انتخاب و واگذاری نمایندگی ایرانیان درسطح جهانی به یک ارگان (دولت الترناتیو) مقیم خارج امکان پذیر است. فقط یک نمونه از کارهایی که این دولت الترناتیو میتواند انجام دهد ذکر میشود: فرض کنید که این دولت الترناتیو انتخاب شد و از سوی کشورهای جهان به رسمیت شناخته شد و در اجلاس سازمان ملل به جای ا.ن ، رئیس این دولت الترناتیو به عنوان نماینده ایران سخنرانی کند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

قانون اساسی چه زمانی باید نوشته شود؟

احتیاجی به این نیست که تذکر بدهیم نوشتن قانون اساسی توسط هر گروه سیاسی در خارج کار اشتباهی است و مایه تمسخر گروه نویسنده شده ونشانه ای از بی اطلاعی و درک غلط مطالب از سوی انان می باشد. حتی یک دولت الترناتیو منتخب ایرانیان در خارج از کشور نمیتواند ونباید قانون اساسی ای بنویسد. بنابراین قانون اساسی تنها میتواند بوسیله نمایند گان منتخب مردم پس از سرنگونی ج.ا و استقرار دولت منتخب نوشته شود. اما پرسش بسیار مهم اینست که مجلس موسسان کی باید تشکیل شود و چه شرایطی باید بر کشور حکمفرما باشد. در رفراندوم ج.ا. خمینی اصرار کرد که تند و سریع قانون اساسی را به رفراندوم بگذارند چون حیله گیری که او بود میدانست که هر چه وقت بیشتر بگذرد مردم اگاه تر میشوند و به این موضوع پی خواهند برد که رای دادن به ان قانون اساسی چه تبعاتی برایشان خواهد داشت. اینکه مردم چرا ان زمان به ان قانون رای دادند هم یکی به دلیل نا اگاهی بود و دیگری اعتماد به اخوند های حیله گر و دیگری تبلیغات وسیع و هم چنین جوگیر شدن مردم بود. البته یک عامل مهم دیگر هم میتواند وجود داشته باشد وان اینکه مردم متوجه شده بودند که این اخوندان با ان قشر گرسنه و حریصی را که به عنوان پاسدار و غیره به کار گماشته بودند، بارها جنایتکارتر و خونخوارتر از رژیم شاه هستند و اگر با شاه میشد شوخی کرد با اینها نمیتوان شوخی کرد زیرا سر ضرب کار ادم به اعدام میکشد. بنابراین مردم خود را برای یک استبداد بدتر اماده کرده بودند و میدانستند که رای ندادنشان هم به قانون اساسی باعث تغییر قانون اساسی و یا کنار رفتن اخوندان نمیشود.
بنابر این میبینیم که اصرار از طرف هر رژیم تازه به قدرت رسیده ای برای رفراندوم قانون اساسی میتواند نشانه ان باشد که یک چیزی باید به مردم انداخته شود. ولی مشکلات بزرگتر و مهم تری در برگزاری رفراندوم زود رس وجود دارد. از جمله بویژه مردمی که از زیر یک حکومت استبدادی بیرون امده اند حتما درک کامل و درستی از دمکراسی ندارند و این موضوع حتی در مورد منتخبان شان هم صدق میکند. دوما مردم عادی نمیتوانند کاملا از قانونی سر دربیاورند که به گونه ای پیچیده و حقوقی از سوی حقوقدانان نوشته شده است. بنابر این انسان چگونه میتوان قانونی را رد کند ویا ان را قبول کند که ان را نفهمیده است. سوم وضع کشور یکی دو سال مسلما وضع عادی نخواهد بود و ممکن است مردم دوباره از سوی قدرت طلبان گول زده شوند که به قانون اساسی رای دهید که ارامش به کشور بازگردد.
بنابر این توصیه میشود پس از سرنگونی ج.ا حقوقدانان به وضع و تصحیح قوانین مدنی وجزایی تا حد ممکن با رعایت منشور حقوق بشر بپردازند. با همین قوانین کشور به راحتی اداره خواهد شد. قانون اساسی هم پس از گذشت چند سال زمانی که مردم کمی در دمکراسی زندگی کردند و مطالعه بیشتر کردند و هم چنین شرایط ویژه ایران مانند موضوع ملیت ها کمی جا افتاد و وضعیت در جو دمکراسی بررسی و ازمایش شد، میتواند تصویب شود. مردم هم میتوانند مثلا از وکیلان و کار شناان نماینده هایی را انتخاب کنند و وظیفه بررسی و رای دادن به قانون اساسی را به انان بسپارند. اما مردم باید حتما روی یک « شاه اصل» توجه کنند و اگر این اصل در قانون اساسی نبود ان را رد کنند وان شاه اصل باید این باشد که مفاد قانون اساسی باید هر زمان بنا بر خواست مستقیم اکثریت مردم که در رای گیری تبلور می یابد قابل تغییر باشد.
برای اداره کشور بدون قانون اساسی در ابتدا علاوه بر وضع قوانین مدنی وجزایی مسلما یک قانون اساسی سبک برای بوجود امدن دولت و ارگانهای حکومتی هم باید وضع شود. در اینجا توصیه میشود که به چند اصل توجه شود. یکی برای جلوگیری از شکل گیری استبداد بهتر است که قدرت دست قسمت شورایی حکومت یعنی مجلس باشد. دوم فاصله های زمانی رای گیری ها بسیار کوتاه مثلا هر 6 ماه یکبار باشد تا گروه های قدرت طلب دیکتاتوری فرصت نکنند که مثلا در طول 4 سال گروه های خودی تشکیل بدهند و یا با گرفتن امکانات تبلیغاتی مردم را برای انتخابات بعدی بفریبند. سوم کنترل روی اسلحه و نیروهای انتظامی باید یک جورایی مستقیما دست مردم باشد. این را ما میدانیم که بویژه در کشور ما تا که یک گروهی مسلسل واسلحه دستشان امد تحریک میشوند که بنای دیکتاتوری و چپاول مردم را راه بیاندازند.
خلاصه اینکه دولت دمکراتیک اینده باید اولیت را روی بهبود اقتصاد وایجاد شغل های تولیدی و قوی کردن ارتش بویژه نیروی هوایی بگذارد و نه نوشتن قانون اساسی چنین وچنان.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

ایا برای سرنگونی ج.ا باید هزینه جانی داد؟

اولا باید به این موضوع توجه داشت که با سلاح هایی که نیروهای نظامی یک رژیم در دنیای امروز در اختیار دارند  پیروزی با دست خالی از سوی مردم کاری غیر ممکن است. ما ملاحظه کردیم که مثلا در سوریه نیروهای نظامی حتی رو در رو با مردم مواجه نمیشوند بلکه در مسیر راه پیمایی از روی پشت بام ها مردم را به رگبار میبندند. مسلم است که اینگونه مبارزه که تنها راه ممکن مبارزه مردم اسیر اینگونه دیکتاتور ها میباشد، نمیتواند بر قدرت نظامی حکومت پیروز شود. اینکه روی این بتوان حساب کرد که نیروهای انتظامی به مردم بپیوندند هم، تکیه بر  احتمال بسیار ضعیفی میباشد که روی ان اصلا نمیشود حساب کرد. مثلا پاسداری که وقتیکه اسلحه گرم دستش نیست با چنان شور وعشقی مردم را میزند به احتمال زیاد وقتی که مسلسل دستش دادند از همان پشت بام مثل اب خوردن مردم را به رگبار میبندد. تنها در یک صورت امکان پیروزی مردم از این راه وجود دارد وان اینکه ده ها میلیون نفر مصمم و یکپارچه بدون ترس ار کشته شدن به قصد قیام به خیابان ها بریزند. انگاه به احتمال زیاد نیروهای نظامی ترس ورشان میدارد که حتی اگر تمام فشنگ هایمان را هم تمام کنیم باز جمعیت به ما میرسد و ما را تکه تکه میکند. در ان هنگام ممکن است که این نیروها اسلحه را بر زمین بگذارند وتسلیم مردم شوند. اما ما میدانیم که در عمل هیچگاه اینچنین جمعیتی به خیابان نمیاید بویژه زمانی که قیام اعلام شده باشد. هر چند که همه میدانند تنها امید موفقیتشان امدن همگی شان است اما از ترس اینکه مجروح و کشته شوند همه در خانه هایشان پنهان میشوند وحتی ممکن است که چند روز برای خرید ودیگر امور روز مره هم از خانه بیرون نیایند. در اینجا هر کسی میگوید که من چرا جانم را از دست بدهم دیگران هستند وبالاخره یک روزی  رژیم یک جوری سرنگون میشود ویا اگر که من رفتم دیگران نیامدند چی وبسیاری از این فکرها که همه ریشه در غریزه انسانی دارند که از مرگ و درد میترسد. بنابراین مردم را تشویق به اینگونه قیام کردن نه نتیجه ای میدهد ونه پیروزی ای در پی خواهد داشت. البته اگر یک دولت منتخب در خارج زمینه های اینچنین قیامی را اماده کند و مردم حداقل گوش و نگاهشان به یک دستور و مرجع واحد باشد امکان پیروزی اینچنین قیامی وجود دارد. این دولت در تبعید میتواند با اخذ مشروعیت از جامعه جهانی مقدمات قطع مهمترین برگ برنده نظام یعنی در امد نفت را فراهم کند واین باعث نارضایتی بزرگ در میان همان نظامیان خواهد شد وانها خودشان اماده قیام بر ضد نظام میشوند. در ضمن دولت در تبعید با اعلام تشویق و تهدید باعث میشود که نظامیان اگر که حتی همه بر ضد نظام نشوند حداقل دو دسته شوند و در روز قیام مردم با پشتیبانی مردم مسلما گروه مخالف نظام در نیروهای نظامی دست بالا را خواهند گرفت و مثلا اسلحه را به روی فرماندهان خود خواهند کشید و یا با نیروهای موافق نظام در گیر خواهند شد و چون نیروهای موافق ترس هم برشان داشته مسلما براحتی شکست میخورند ویا دسته دسته تسلیم مشوند. اگر که قدرت تخیل خوبی هم داشته باشیم که در جهان امروز ما میبینیم که خیلی از این تخلیلات واقعا به حقیقت میپیوندند، میتوانیم امید داشته باشیم که دولت در تبعید با مطرح کردن وجود سود دو جانبه برای ملت ایران وکشورهای غربی در صورت سقوط ج.ا ، میتواند انها را  ترغیب به حمایت نظامی این کشورها از قیام مردم ایران بکند. این حمایت هم میتواند در قالب  حمله هوایی محدود به بیت خامنه ای و پایگاه های فرماندهی سپاه بتدریج و بدون اسیب رسیدن به مردم انجام گیرد. مسلما با زدن هر کدام از این هدف ها فرار و ریزش نیروهای نظامی و تمایل انها به تسلیم به مردم چنان شدت میگیرد که ممکن است بدون شلیک گلوله ای قدرت وفرماندهی نظامی به دست مردم و دولت در تبعید بیافتد. این حملات هوایی لزوما نباید به وسیله نیروهای هوایی مثلا ناتو انجام شود. دولت  ملی در تبعید میتواند چنان فشاری بر کشورهای غربی وارد کند که انها حاضر به فروش جنگنده های پیشرفته به این دولت شوند که در ابتدا با استفاده از پشتیبانی ناتو خلبنان ایرانی فراری اولا وظیفه بمباران های ذکر شده در بالا و سرنگونی ج.ا را برعهده میگیرند و دوما در اینده این جنگنده ها هسته اولیه نیروی هوایی مدرن  ایران دمکراتیک را تشکیل خواهند داد.
البته متاسفانه خاک کشور ما بواسطه حکومت غارتگر و بیوطن ج.ا و ضعف مصنوعی نظامی ما مورد طمع کشورهای همسایه بویژه کشورهای عربی واقع شده است. البته امریکا هم اینجور که پیداست حاضر شده است در ازای باز ماندن شیرنفت ، خاک ما را به عنوان هدیه به کشورهای عربی تقدیم کند و اشغال خوزستان و تقسیم ان بین کشور های عربی قدم اول در این راه است. بنابراین مردم باید به خود بیایند واگر این خطر واقعا جدی شد دیگر فکر جان وعافیت شان رانکنند و قیام میلیونی را حتی با دادن هزاران کشته اغاز کنند. زیرا اگر چه  برای بسیاری از ایرانیان خاک کشورشان عملا چندان ارزشی ندارد و بابت از دست رفتن خاک کشورشان کمتر از از دست رفتن پولشان ناراحت میشوند، اما برای همان پولشان هم که شده باید این قیام را بکنند زیرا از دست رفتن خوزستان یعنی از دست رفتن کل در امد ما و زیر تحریم و حکومت اخوندی هیچ تولید درامد افزای دیگری هم نخواهیم داشت. در نتیجه کشور ما با حکومت اخوندی و بدون درامد نفت به کشوری مانند افغانستان زمان طالبان با همان درامد وهمان وضع تبدیل خواهد شد.
 اما در شرایطی که امروز در ان هستیم وظیفه ما حرکت های خرد کننده قابل اجرا بدون خطر جانی  میباشد. بویژه ایرانیان مقیم کشورمان باید از راه پیمایی وفعالیت های سیاسی تا انجا که مقدور است پرهیز کنند. زیرا ج.ا متخصص سرکوب این دو نوع حرکت است و برای ما جز نا امیدی و انحراف از هدف اصلی و مشغول شدن به اعتراض و التماس از جانیان حکومت اسلامی فایده ای نخواهد داشت. ما باید طرح هایی مانند «کاغذ نویسی» هماهنگ و تظاهری را با جدیت و پشتکاری انجام دهید. دوستان این طرح بچه بازی و بی اثر نیست. انجام درست این طرح اتحاد ما را نشان میدهد، رای و صدای ما را به گوش جهانیان میرساند، سردمداران نظام را کلافه و گنگ میکند، میتواند وسیله خبررسانی بدون سانسور وقطع شدن، شود و میتواند حتی با بازتاب جهانی  با زیر تاثیر گذاشتن افکار جهانی مانع برخی از توطئه های خانمانسوز جهانی بر ضد ما شود.
پس مردم ما باید 1.بگونه ای خستگی ناپذیر مبارزاتی از این قسم را انجام دهند، 2. انتخابات دولت در تبعید را که بوسیله سکولارهای سبز در اینده نزدیک انجام خواهد شد جدی بگیرند و از ان دولت منتخب پشتیبانی کند. 3. فعلا جان خود را به خطر نیاندازند زیرا امید است که ایرانیان مقیم خارج  و دولت ملی در تبعید، جواب مسلسل وچماق کشی جمهوری اسلامی بر روی مردم ایرا ن را با بمب های هدایت شونده بدهند. 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه

پیشنهاد 1 یا 2 ساعت ماندن در خانه ها روزهای جمعه هر هفته به نشانه رای منفی به جمهوری اسلامی

جهان فراموش کار است و اگر ما راهی پیدا نکنیم که صدایمان را بلند کنیم، مطمئنا سردمداران نظام میتوانند مانند 32 سال گذشته افکار مار را منحرف کنند و خلاصه ما را بازی بدهند و به حکومت جنایت گرانه وچپاولگرانه خودشان ادامه دهند. چند وقت دیگر انتخابات مجلس را برگزار میکنند وشاید 2 سال دیگر هم انتخابات ریاست جمهوری. بعید نیست که دستگاه رعب وتبلیغات نظام در صورت نبودن یک راهکار مردم پسند و الترناتیو، این برنامه ها را هم دوباره با موفقیت اجرا کند و مردم را دوباره تحقیر و مسخره کند.
 بیایید حداقل یک برنامه ای را قبول کنیم که بدون کمترین ریسکی بتوانیم ان را اجرا کنیم و جلوی این شعبده بازی های نظام رابگیریم و شاید از این برنامه بشود برای سرنگونی نظام هم استفاده برد.
یکی از معدود برنامه هایی که میتواند بدون کمترین ریسکی اجرا شود اینست که مردم جمعه ها( روز تعطیل) یکی دو ساعت در خانه هایشان بمانند و خیابان و پیاده روهای شهر را کاملا خالی بگذارند. مسلما این تغییر چشم گیر در سطح جهانی جلب توجه خواهد کرد و تبلیغات نظام را مبنی بر مردمی بودنش خنثی میکند. توجه داشته باشید که این برنامه اگر واقعا همه فراگیر انجام شود میتواند هر زمان به عنوان رای شما مورد استفاده قرا بگیرد. اما اگر جدی گرفته نشود و نا هماهنگ برگزار شود مسلما هیچ فایده ای ندارد. این طرح، طرح هخایی و شهرام همایونی نیست زیرا یکی از انها اصلا قابل اجرا نبود و ان دیگری قابلیت همگانی شدن را نداشت. اگر که مردم همت کنند و این برنامه را متحدانه شروع کنند، میتوان هر نیرنگی را که نظام برای لوث کردن و یا قبضه کردن این برنامه بکار ببرد، با اقداماتی دیگر خنثی کرد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

خانم کلینتون! امیدواریم روزی بتوانید بدون ترس نام خلیج فارس را بر زبان بیاورید.

و این زمانی میسر میشود که سیاست امریکا از سیاست فعلی عرب پرستی وضد ایرانی گذر کند و با کمک به مردم ایران برای سرنگونی ج.ا و ایجاد دمکراسی پایدار در ایران، نقش در خور ایران را به کشور ما روا دارد.
خانم کلینتون هر چند ماهی یکبار به گشت وگذار در کشور های عربی میپردازد و دائم در مصاحبه هایش میگوید که ایران تهدیدی برای منطقه است و جلوی ایران باید گرفته شود. در اینجا پیشنهاد میشود که ایرانیان گرامی در صفحه فیسبوک فارسی وزارت خارجه امریکا (روبرو کلیک فرمایید):  http://www.facebook.com/USAdarFarsi   نظرات خودشان را نسبت به سیاستهای امریکا در باره ایران با کامنت گذاشتن ابراز کنند. حیف است که ما ایرانیان از این موقعیت خوب استفاده نکنیم. ما میتوانیم با عضویت در این صفحه و ابراز نظر های خودمان به احتمال زیاد روی سیاست های امریکا به نفع مردم ایران تاثیر بگذاریم.
 خانم کلینتون؛ فعلا ما  با توجه به وضع شما لزوما نمیخواهیم که به جای خلیج فارس خلیج «ارابه ای» یا خلیج «عرعری» نگویید، اما خواهش مطرح شده در زیر را که فکر نمیکنیم خواهش ناممکنی باشد، اجرا بفرمایید:
اولین خواهش ما از شما اینست که نام زیبای ایران را برای نامیدن کشور ما زیر حکومت اشغالگر ایران یعنی ج.ا به کار نبرید.  مثلا بگویید جمهوری اسلامی یا بهتر از ان رژیم اشغالگر ج.ا.
خانم کلینتون ما میدانیم که شما برای باز نگه داشتن شیر نفت اعراب خلیج فارس این همه مجیز اینها را میگویید. عربستان سعودی جمهوری اسلامی را تهدید به حمله نظامی کرده است. چنانچه این کشور به تهدیدش عمل کند و به خاک ایران، مانند حمله عراق در ان زمان به ایران؛ حمله کند موضع امریکا چه خواهد بود. ایا در نهایت به اشغال خاک ایران رضایت میدهد؟ ایا این باجی است که باید به عربها برای باز نگه داشتن شیر نفت به انها بدهید؟ ما هنوز از شما موضع مشخصی که ایا دولت امریکا خواهان سرنگونی ج.ا و برقراری دمکراسی در ایران میباشد یا نه، ندیده ایم. چگونه دائم از خطر ایران حرف میزنید اما نمیگویید که این مردم ایران هستند که اینقدر خطرناک هستند یا دولت اشغالگر کشورشان واگر این دولت اشغالگر موجب این خطر است ایا امریکا باید اقدام به سرنگونی این رژیم بکند یا سیاست 32 سال گذشته خود را ادامه دهد که فقط به ضرر مردم ایران ومنافع ملیشان تمام شده است؟  چرا در مورد دزدی کشورهای عربی همسایه از منابع مشترک گازی ونفتی سخنی نمیگویید؟ ایا اگر این سیاست 32 سال تو سری زدن به ایرانیان از طرق مختلف (ایجاد جنگ، کمک به ابقای ج.ا، تحریم ها و  اَ لَس(=غیره) نمیبود، هیچگاه این کشور ها جرئت میکردند ایران را اینگونه تهدید کنند و منابعش را اینگونه وقیحانه بدزدند؟ 

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

یک ایده برای براندازی جمهوری اسلامی که شاید به فکر کمتر کسی رسیده باشد.

ما نمیدانیم که کشور های غربی واقعا خواهان سرنگونی ج.ا هستند یا نه؟ تنها دلیلی که انها خواستار این سرنگونی نباشند اینست که از یک ایران قوی با یک حکومت دمکرات میترسند. دلیل دیگری هم میتواند داشته باشد و ان اینکه این حکومت تمام  ثروت های مادی ومعنوی این کشور را به عنوان باج، مفت به همه کشور های جهان تقدیم میکند.
 اما اگر واقعا کشور های غربی به خاطر تروریست بودن این رژیم و بمب اتمی ساختن و بحران سازی ان مایل به سرنگونیش باشند موانعی در این راه وجود دارد. اگر از موضوع پیچیده نفت بگذریم و کشور های جهان بخواهند بر طبق قوانین بین المللی اقدام کنند مسلما برای اقدام نظامی بر علیه این حکومت احتیاج به قطع نامه سازمان ملل دارند و به دست اوردن ان هم شاید کاری غیر ممکن باشد. بنابراین دولت های غربی مجبورند برای جلوگیری از ساخت بمب اتم بدون قطعنامه سازمان ملل تاسیسات اتمی را بمباران کنند بدون هدف سرنگونی جمهوری اسلامی. در اینجا هم بازنده فقط مردم ایران هستند. کشوری الوده به رادیواکتیو و ج.ا هم هارتر و خونریزتر به حکومت خود ادامه میدهد.
شاید کشور های غربی اگر یک پیشنهاد کارامد الترناتیوی برای سرنگونی ج.ا وجود میداشت  با ان موافقت میکردند. در اینجا این پیشنهاد ارائه میشود: کشورهای غربی جنگنده های مدرن در اختیار خلبانان فراری ایرانی قرار دهند واین خلبانان بمباران محل سکونت و یا کار سردمداران  جمهوری اسلامی را در تهران به عهده بگیرند. با انتخاب دولت در تبعید ایرانیان در خارج از سوی مردم و به رسمیت شناختن ان از سوی دولت های مهم جهان، حکومت اخوندی به عنوان حکومت نامشروع واشغال گر ایران به حساب میاید و دولت مشروع در تبعید میتواند با حمله هوایی  اقدام به رهایی ایران از شر این حکومت بکند. ما میدانیم که ج.ا حتی اگر خود امریکا هم حمله بکند جرئت هیچ گونه عکس العمل نظامی را ندارد. حالا میتوانید تصورش را بکنید که جنگنده های مدرن با خلبانی خلبانان ایرانی از پایگاه های امریکا (مثلا در افغانستان) به پرواز در ایند و مثلا بیت خامنه ای  و دفتر ا.ن را بمباران کنند. دیگر بهانه هر گونه عکس العمل نظامی از جمهوری اسلامی هم گرفته میشود و به احتمال بسیار زیاد دو سه تا بمباران از این قسم باعث سرنگونی یکی دو روزه ج.ا  به دست مردم خواهد شد. امریکا وجامعه جهانی هم نباید دیگر نگران حقوق بین المللی باشند که میگوید خانه رئیس یک حکومت نباید بمباران شود ویا برای هر نوع حمله ای باید اول اعلان جنگ شود. امریکا با خیال راحت مینشیند و میگوید اینها ایرانی ها بودند که میخواستند اشغال گر را از کشورشان بیرون کنند و ما دوپینگشان کردیم و ج.ا هم اگر خیلی ناراحت است بیاید با افـ ـ5 هایش به پایگاه های ما حمله کند. جمهوری اسلامی که برای تروریستهای حماس و غیره اسلحه میفرستد نباید از این گله ای داشته باشد که چرا امریکا به ازادی خواهان ایران جت جنگنده میدهد! دولت منتخب در تبعید میتواند حتی خواهان ازاد شدن دارایی توقیف شده ایران در امریکا شود و با ان مثلا چند تا اف ـ16 برای این منظور خریداری کند. خلاصه اگر امریکا با اصل این مطلب موافق باشد جزئیات دیگر مثلا اموزش خلبانان ایرانی هم در امریکا خیلی راحت قابل حل میباشند.

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

ایا اول مرغ وجود داشته است یا تخم مرغ؟

پاسخ دادن به این سوال به همان اسانی است که بپرسیم: ایا اول تخمک وجنین وجود داشته یا جانوران پستاندار؟
گروهی از مردم که معتقد به افرینش تمام موجودات بوسیله خداوند هستند، میتوانند این تصور را بکنند که خدایی که تخم مرغ را می تواند با این خاصیت و دی. ان. ای موجود دران  بیافریند که با 20 روز داشتن دمای مناسب از ان یک جوجه درمی اید، حتما قادر است که همان خود مرغ را اول خلق کند که بعدش ان مرغ بتواند تخم بگذارد و نسل مرغ ها را در روی کره زمین بوجود اورد. علاوه بر ان خدا میبایستی که دو تخم در ابتدا میافریده که از یکی مرغ و از دیگری یک خروس بیرون میامده. پس در اینجا طرف داران افرینش باید قانع شده باشند که اول مرغ و خروس افریده شده اند ونه تخم مرغ همانگونه که اول میش وبره افریده شده اند ونه تخمک وجنین گوسفند.
گروهی از مردم که به نظریه تکامل و اولوشن اعتقاد دارند باید پاسخ این سوال برایشان ساده تر باشد. بر پایه این نظریه تمام حیات در اقیانوس ها بوجود امده واولین موجودات زنده تک سلولی ها بوده اند. این موجودات در ابتدا ازدیاد خود را از طریق تکثیر شدن سلول ها و تجزیه شدن به چند، انجام می داده اند. کم کم که موجودات کامل تری از این تک سلولی ها به وجود امده اند دستگاههای تناسلی در بدنشان به وجود امده و از طریق تخم گذاری به تکثیر نسل پرداخته اند و در مراحل بعدی در همان دریا ویا بعد از انکه جانورانی شکل یافته و به خشکی امده اند، یا همان راه تخم گذاری را ادامه داده اند ویا ان را کامل تر کرده اند و تخمها را در بدن خود پرورش داده اند و بچه زنده و کامل زاییده اند. در اینجا هم می بینیم برای اینکه یک جانور بر حسب شرایط محیط بخواهد به جانور دیگری تبدیل شود باید شرایط روی جانور زنده اثر بگذارند تا او بتواند به تدریج دی. ان. ای سلولهای خود را تغییر دهد و به تدریج به موجود دیگری تبدیل شود. غیر قابل تصور است که یک جانوری در دریا تخم گذاشته و تخم هایش تبدیل به تخم های یک جانور دیگر شده باشند. پس فقط اگر این موضوع را قبول کنیم که اول تک سلولی ها وبعد در عرض میلیون ها سال به هم پیوستن این سلولها و ایجاد جانوران پیشرفته تر مرحله به مرحله، پروسه به وجود امدن حیات بوده است، این هم چیزی کاملا بدیهی است که این موجودات اول به وجود امده وسپس تولید نسل کرده اند.
در مورد مرغ و تخم مرغ یک دلیل منطقی ساده تر هم وجود دارد که مرغ جلوتر بوده است. میدانیم که بین 50 تا 90 در صد از پرندگان پرندگانی هستند که جوجه هایشان چند هفته و چند ماه باید به وسیله پدر و مادرشان تغذیه شوند تا بتوانند با تکیه بر خود به زندگی ادامه دهند. پس اگر که اول تخم پرند گان بوده است و بر اثر گرما از انها جوجه در می امده است، بخش اعظمی از پرندگان بدون وجود والدین در همان چند روز اول از گرسنگی میمرده اند و ما در جهان کنونی تنها می بایستی پرند گانی را روی کره زمین میداشتیم که جوجه هایشان مانند مرغ و شترمرغ از همان اول تولد خود کفا میباشند.
اصلا معلوم نیست که این موضوع واقعا بین دانشمندان واقعا مسئله ای حل نشده بوده است ویا اینکه انها خواسته اند امتحان کنند که تا چه مدت میتوانند مردم عادی روی اینچنین مو ضوع ساده ای در نا اگاهی بگذارند و در حقیقت مردم عادی را با ان فیلم کنند.

۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

نامه ای به اقای بنی صدر

اقای بنی صدر در مصاحبه اخیرشان در رادیو عصر جدید میگویند: احتیاجی به این وجود ندارد که ما در خارج رفراندوم را در باره جمهوری اسلامی برگزار کنیم زیرا انتخابات صحیح را در خارج نمیتوان برگزار کرد مثلا احراز هویت ممکن نیست وحاضر هم نیستند به پیشنهاداتی برای روش های ممکن برای برگزاری این رفراندوم  نظری بیافکنند زیرا میگویند مردم باید جنبش کنند تا بتوانند پیروز شوند. منظور از جنبش هم اینجوری که ایشان نظرشان است تظاهرات بی خشونت در ایران و در خارج از ایران است و مثال بارزشان هم میدان تحریر مصر است و با هر گونه پشتیبانی نظامی کشور های غربی از جنبش مردم ایران مخالفند.
جناب اقای بنی صدر از تاریخ درس گرفتن خوب است اما در دنیای امروزی نه شرایط مانند زمان های دیگر است و نه سیاست کشورهای جهان ثابت باقی ماننده است. بنابر این باید انعطاف پذیر باشیم و با پرهیز از هر گونه دگمی در هر برهه از زمان بر طبق شرایط ان زمان عمل کنیم. مثلا اینکه کشورهای غربی بدخواه مردم ایران هستند و به فکر نفت ومنافع خودشان هستند در یک زمانی صدق میکرده ولی تحول بزرگی که در افکار جهانی ا ز10 سال پیش تا به حال بوجود امده باعث تغییر سیاست کشورهای غربی به سیاستی انسانی تر شده است. مثلا کشور های غربی دیگر بدون چون و چرا از دیکتاتور ها حمایت نمیکنند.
تظاهرات مردم در ایران مانند مردم مصر ممکن نیست زیرا تظاهرات انها به براورده شدن نسبی خواسته هایشان منجر شد، به این دلیل که ارتش مصر وابسته به امریکا بود و با دستور امریکا مبارک را شوت کرد. اینجا ما میبینیم که اولا: سیاست امریکا در حمایت از دیکتاتور ها تغییر کرده است و دوما بدون چراع سبز امریکا پیروزی مردم مصر که شما ان را دائم میخواهید الگوی مردم ما قرار بدهید، ممکن نمیبود. مثال دوم لیبی میباشد. مردم این کشور هم میخواستند با تظاهرات رژیم قذافی را سر نگون کنند. اما مردم لیبی دیدند که با تظاهرات این دیکتاتور دیوانه که خیلی هم شبیه دیکتاتور ایران میباشد نه تنها سرنگون نمیشود بلکه قصد دارد که پس از سرکوب تطاهرات کشتار بزرگی راه بیاندازد. بنابر این با پیوستن ارتش در برخی از شهر ها به قیام مسلحانه پرداختند. ولی اینجا قذافی که ارتش وابسته به امریکا نبود توانست قسمت مجهز ان را دوباره به سوی خود جذب کند و میرفت که ازادیخواهان را شکست بدهد و قتل عام تاریخی ای راه بیاندازد. در اینجا کشور های غربی میدانستند که با پیروزی قذافی دوباره یک دیوانه تروریست را باید سال ها تحمل کنند که قدرت اخاذی اش هم بیشتر خواهد شد و در ضمن باید شاهد قتل عام مردم لیبی هم باشند. در اینجا کشور های غربی تصمیم درست را گرفتند و اگر هم که این تصمیمشان فقط برای ادب کردن قذافی بوده باشد اثر جانبی ان که جلوگیری از کشتار مردم لیبی بوده بسیار اثر خوبی بوده است. از این واقعه منطقه ما نتیجه میگیریم که اولا جلوگیری از قتل عام مردم یک کشوری حداقل برای کشور های غربی مطرح شده ودر برنامه سیاسیشان قرار گرفته است و دوما کشور های غربی دیگر از دیکتاتورهای ماجرا جو و یاغی مانند قذافی هر چند هم که نفت داشته باشند  حمایت نمیکنند وحتی حاضرند با زور انها را سرنگون کنند و سوما تظا هرات در کشورهای زیر یوغ اینگونه دیکتاتوری ها جواب نمیدهد و به پیروزی نمی انجامد و چهارم اینکه حمایت محدود نظامی خارجی نه تنها ضرری ندارد بلکه شاید تنها راه پیروزی ازادی خواهان در برابر این گونه رژیمها باشد.(لیبی ازاین  لحاظات تشابه بسیار بزرگی با ج.ا دارد.)
حالا اگر مردم لیبی یک دولت منتخبی از اپوزیسیون در خارج میداشتند شاید این دولت بسیار جلوتر در مجامع بین المللی مقدمات حمله هوایی را به قذافی فراهم میکرد وکار نمیباید به این جای حساس میکشید. دیدید که دولتهای غربی حتی به یک شورای نامنتخب اپوزیسیون لیبی روی اوردند وان را به رسمیت شناختند. مردم لیبی حداقل این جوری که پیداست مثل ما سازمان مجاهدین خلقی نداشتند که سر بزنگاه خودرا نماینده مردم ایران معرفی کند بلکه شورای شان از افراد ملی بودند. بنابر این ما میبینیم که برای نمایندگی کردن مردم ایران و سهیم شدن در تصمیم گیری های جهانی برای کشور ایران و هم چنین جلوگیری از سوء استفاده سازمان مجاهدین خلق ایران در چنین مواقع حساسی، بر میهن پرستان ایرانی مقیم خارج واجب است که هر چه زودتر خود را به معرض انتخاب مردم بگذارند و یک چنین شورای منتخبی را تشکیل دهند و به جهان نشان دهند.
همزمان با ان ویا قبل از ان هم میتوان یک رفراندوم در باره ج.ا برگزار کرد. جناب بنی صدر این مسئله شوخی نیست. شما اگر یک رفراندوم ناموفق را هم برگزار کنید اولا با رای بالای نود درصد ایرانیان مقیم خارج بر ضد جمهوری اسلامی این رای گیری از نظر اماری دیگر بحثی برجای نمی گذارد واثر خود  را خواهد داشت زیرا علاوه بر ان روی کاغذ است وثبت شده است ومدرک است. دوما ج.ا یا به مردم ایران اجازه میدهد که با فرستادن پستی رای خود با احراز هویت با مدارک همراه نامه حاوی رای ، در این رفراندوم شرکت کنند و یا نه، که در ان صورت نامشروعیت خود را با نشان دادن ترس خود از ارسال شدن رای ایرانیان درون مرزی، به طور منطقی برای جهانیان اثبات میکند. البته شما هزاران راه دیگر برای اثبات کامل رای مردم درون ایران را هم دارید اما باید این رفراندوم کلی را از یک رفراندوم جزء در خارج شروع کنیم تا قدمهای بعدی ممکن شود. شما یک صندوق رای بگذارید وسط پاریس ببینید که ایا اکثریت قاطع ایرانیان مقیم پاریس برای رای دادن نمیایند؟ احراز هویت هم میتوانید بکنید و ناظر از مردم ودولت فرانسه و غیره هم میتوانید بیاورید. اخر چرا فکر میکنید که تظاهرات در خارج می تواند موثرتر باشد. مگر نه انست که بسیاری در تظاهرات شرکت نمیکنند زیرا میدانند که در اخر نتیجه ای از ان گرفته نمیشود و یا بسیاری میترسند که اگر بخواهند بیایند ایران شرکت در تظاهرات خارج برایشان دردسر درست میکند واصلا مگر کشورهای خارجی میایند هر روز مفتکی به ایرانیان اجازه تظاهرات بدهند؟ بنابراین اقای بنی صدر قدری عملی تر فکر کنید. ایرانیان مقیم خارج راحت ترین کار برایشان شرکت در انتخابات و رفراندوم در خارج می باشد. از قضا این بهترین وسیله برای نشان دادن خواسته مردم ایرانیان به جهان است هر چند که خودشان میدانند که خواسته مردم ایران سرنگونی  ج.ا میباشد. ولی رای گیری به این خواسته شکل رسمی ومستند میدهد.
تظاهرات داخل هم فرستادن مردم به مسلخ است. حتی اگر مردم هم بخواهند در راه کشورشان جان فشانی کنند وقتی که نیرو های طرف مقابل انچنان پرقدرت وسازمان دهی شده و مزدور وبی وجدانند که میتوانند هر نوع تظاهرات خیابانی را بطور کامل سرکوب کنند و هر روز هم موفقتر از روز قبلش، اصلا تقاضا کردن از مردم برای چنبش در شکل تظاهرات خیابانی بسیار نا مسئولانه میباشد.
رژیم ج.ا  درس سرکوب را بخوبی از مغولان و ک.ج.بی. و طالبان وغیره گرفته است. مردم ایران هم جانشان را دوست دارند. همین به عنوان یک عامل اصلی، باعث میشود که مردم بی تفاوت شوند و ج.ا هم به چپاولگری و تاراج و حراج ایران ادامه میدهد. اما بزرگترین خطر انست که با این روند حتما دیر یا زود ان فاجعه بمباران اتمی از راه خواهد رسید. ما دوانتخاب داریم. یکی اینکه به همین روش کنونی ادامه دهیم ومنتظر بمباران اتمی بشویم که با ان به احتمال زیاد رژیم اسلامی هم اجازه میابد به حیات خود ادامه دهد. دوم انکه با انتخاب کنگره و شورایی ملی در خارج و اعمال نفوذ این نهاد سیاست جهانی را به نفع خود هدایت کنیم و مثلا باعث قطع در امد نفت ج.ا شویم و یا به جهت علاقه مشترک مردم ما وجامعه جهانی به سرنگونی ج.ا ، کشورهای غربی را وادار کنیم به عنوان دینی که در برابر مردم ایران دارند با نشان دادن حمایت نظامی خود از مردم برای قیام در مقابل جمهوری اسلامی، باعث تسلیم شدن این حکومت به مردم ایران شوند. با بمباران یکی دو پادگان سپاه و بسیج، قیام مردم بسیار ساده میشود.

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

نامه به پرزیدنت اباما (انگلیسی)

ایرانیان گرامی؛ اگر با نامه زیر موافق هستید ان را «کپی» و «پیست» کرده به نشانی ایمیل کاخ سفید امریکا بفرستید ویا ان را فکس کنید.
در این نامه از پرزیدنت اباما درخواست میشود که از طریق زیر فشار گذاشتن کشور های خریدار نفت ایران، انها را ترغیب ومجبور کند که پول پرداختی برای نفت خریداری شده را به حساب جمهوری اسلامی واریز نکنند بلکه این پول را  به یک حساب بانکی ملی ای که از طرف ایرانیان معتمد میهن دوست در امریکا افتتاح میشود واریز کنند تا این پول بوسیله این ایرانیان معتمد صرفا برای صاحبان اصلی ان یعنی مردم رنج دیده درون ایران خرج شود. مثلا از طریق خرید وارسال اذوقه و دارو و لوازم بیمارستانی و پزشکی.


To: president of the united states of America: Mr. Barack Obama




Dear Mr. president



The iranian people want democracy and freedom. As long as the islamic regime of iran has oil-sell-receipts, it can finance its repression forces and there's no chances for iranian pepole to overturn the islamic regime.

If you intend to help us for achiving freedom here are our suggestions to you: let to the anti-islamic-regime trustful Iranians open an general national account at one of the US banks. Ask and then force the countries which buy oil from Iran to transfer the money not to accounts of islamic regime but to that national account. the money will then spends only for civil purposes for iranian citizens who lives inside Iran. this is surely the request of the very big majority of iranian people to you.



sincerely yours





http://www.whitehouse.gov/contact

FAX
2024562461





















۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

مهمترین اقدام فعلا «انتخاب» کنگره (شورای) ملی میباشد؟

چرا مردم ایران بی خیال این موضوع هستند؟ این شورا اگر که سودی هم نداشته باشد ضرری هم ندارد. اگر هم بخواهیم به انتظار دیگران بمانیم که برای ما این انتخابات را راه بیاندازند حالاحالاها ول معطلیم. اگر که قدرت رای خود را بدانیم و «گسترده» در هر نوع انتخاباتی شرکت کنیم، مسلما صدایمان شنیده خواهد شد. یک کلیک کردن به عنوان بیان اراده که این همه این پا وان پا کردن نمیخواهد.  ایا بد است که این کنگره بتواند در اینده پول نفت را از چنگ ج. ا خارج کند و برای مردم ایران خرج کند . نه ابنکه این پول خرج بسیجی و حماس و لبنان شود. اگر که یک قدم حتی لرزان در این راه برداریم که بهتر از ان است سر جایمان خشک بایستیم. با شرکت گسترده و اتحاد مطمئن باشید که این قدم کوتاه ولرزان به قدمی بزرگ وتاریخی تبدیل میشود.
با مراجعه به صفحه فیسبوک در لینک زیر به کاندید خود رای دهید و اگر کاندیدی هم برای اضافه کردن به لیست دارید معرفی کنید:
صفحه فیسبوک برای انتخابات کنگره ملی منتخب ایرانیان در خارج

اگر کسی وارد است ما را راهنمایی کند، چگونه میشود ایرانیان را «انبوه گونه» از وجود این انتخابات اگاه کرد. هر چه تعداد شرکت کننده بیشتر باشد، مسلما اعتبار این انتخابات بیشتر میشود و احتمال تشکیل این کنگره هم بیشتر.
اگر که این کنگره ملی انتخاب و تشکیل نشود در اینده ممکن است اتفاقات بسیار بدی برای کشورمان بیافتد که افسوس بخوریم که چرا این کنگره را انتخاب نکردیم.

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

موسوی دیگر نمیتواند کاری بکند. کنگره ملی منتخب کلید پیروزی میباشد.

موسوی هرگز نمیتوانسته و نخواهد توانست که حکومت اسلامی را سرنگون کند هر چند که خواسته اصلی وقلبی او هم به احتمال زیاد همین می باشد. اصلا هر کسی (به عنوان اپوزیسیون) که در داخل ایران باشد هیچ امکانی برای سرنگونی این رژیم ندارد. فقط میتواند بازیچه این رژیم قرار گیرد و به بقای ان خواسته یا نا خواسته کمک کند. فرض کنید الان به موسوی اجازه داده شود دوباره اعلامیه بدهد. ایا مردم ما هر چه خوشبین و یا ساده دل، نباید دو زاریشان بیافتد که این یک فریبی بزرگتر و دوباره از سوی رژیم است؟ ایا ما باید باز هم برای عمل کردن منتظر اعلامیه های موسوی شویم و دلمان را به دستورهای  او خوش کنیم که رژیم فقط  در صورتی دوباره اجازه انتشار انها را میدهد که در جهت منافع و بقای خودش باشد. پس اگر هدفتان سرنگونی رژیم اسلامی است باید بعد از این همه شکست و سرخوردگی دنبال اعلامیه دهنده و هماهنگ کننده ایرانی مقیم خارج باشید که اسیر چنگال رژیم نیست وازادی عمل دارد. اقای موسوی چه چیزی دارد که مثلا فلان ایرانی میهن پرست دلسوز مقیم خارج و احتمالا فراری از دست رژیم اخوندی ندارد؟ کم اثر بودن افراد و یا گروه های نامنتخب مقیم خارج مانند شورای هماهنگی راه سبز امید را هم دیدید. پس دنبال «انتخاب» یک گروهی هماهنگ کننده درخارج از کشور باشید.
وضعیت ما به وضعیت مردم لیبی از دیگر انقلاب های اخیر منطقه شبیه تر است. دولت های غربی الان به این نتیجه رسیده اند که دیکتاتورهای دیوانه منطقه مانند قذافی، دیگر فایده ای برایشان ندارند و برای خلاص شدن از شر اینچنین دیکتاتور هایی حاضرند که از مردم این کشور ها بدون هیچ چشمداشتی حتی از راه پشتیبانی نظامی کمک بکنند. نمونه بارزش هم اعلام به رسمیت شناختن شورای انقلاب لیبی از طرف اتحادیه اروپا بود.
البته از مردم ایران انتظار نمیرود که قیام مسلحانه ای مانند مردم لیبی کنند. اما چنانچه مردم ایران یک کنگره وشورای ملی را انتخاب بکنند، دیر یا زود کشورهای غربی ان را به رسمیت میشناسند. از ان موقع دیگر سقوط ج.ا دیگر حتمی است. فقط تصورش را بکنید که دولت های غربی ا.ن را دیگر به شورای امنیت راه ندهند وبه جای او نماینده منتخب مردم ایران در شورای امنیت سخنرانی کند. هزاران سود بالقوه دیگر هم انتخاب کنگره ویا شورای ملی خواهد داشت که بر شمردن انها بسیار طولانی میشود.
پس بیایید از همین امروز دنبال راهکارهایی برای انتخاب این کنگره و شورای ملی با شرکت هر چه بیشتر مردم ایران چه درون وچه برون مرزی باشیم.

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

اقداماتی که ایرانیان مقیم خارج میتوانند انجام دهند.

% تشکیل کنگره ملی از طریق انتخابات. ( قدم اول میتواند برگزاری انتخابات از طریق صفحه ای در شبکه های عمومی اینترنتی مانند فیسبوک باشد)
% باز کردن حساب بانکی ملی در یک کشور مطمئن خارجی تا ایرانیان درون مرزی بتوانند پول خود را از بانک های اخوندی بیرون کشیده و با این کار اقتصاد ج.ا را فلج کنند.
% تلاش کردن برای مسدود کردن صادرات نفت ج.ا از طریق فشار اوردن بر روی قدرتهای جهانی و یا بهتر از ان مجبور کردن خریداران نفت ایران به حواله کردن پول خرید نفت به حساب بانکی ملی ایرانیان و خرج ان برای ایرانیان درون مرزی و قطع کردن درامد اصلی رژیم برای تامین هزینه نیروهای سرکوبگرش. ( مهمترین کار برای شکست دادنن رژیم)
% ترتیب دادن تظاهرات در کشورهای خارجی جلوی سفارت های  کشورهای حامی ج.ا بویژه سفارت چین در کشور های اروپایی وامریکایی ودر خواست از این کشور ها برای توقف خرید نفت از ج.ا ( سفارت های ژاپن وکره جنوبی هم باید به گونه محترمانه ای به عنوان کشور های دوست مردم ایران مورد تماس قرار بگیرند و ترغیب به توقف خرید نفت از ج.ا شوند).
% ارسال فکس و ایمیل وتلفن به خبرگزاری ها و ایستگاهای تلویزیونی و روزنا مه های مهم کشور های خارجی به همراه کلیپ های جنبش سبز و عیره و درخواست از این رسانه ها برای محکوم کردن سران جمهوری اسلامی و به چالش کشیدن انها در صورت دعوتشان به برنامه های این رسانه ها.

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

کشور ایران در اینده چگونه میتواند اداره شود، اگر فرض کنیم ایرانیان 1000 سال دیگر هم بخواهند در این سرزمین زندگی کنند؟

در اینجا دو موضوع کلیدی وجود دارد که نه تنها به کشور ما مربوط میشود بلکه اگر تمام جهان هم به ان توجهی نکند در اینده ای نه چندان دور زندگی برای همه روی کره زمین ناممکن میشود. اولین و مهمترین موضوع اینست که جمعیت کشور باید ثابت بماند ویا حتی کمتر شود. دوم اینکه  طبیعت وخاک و اب و هوای کشور باید حفاظت شود و همچنین منابع طبیعی و مواد خام باید حفاظت و دائما بازیافت شوند. البته هر چه جمعیت کمتر شود مواد خام کمتر مصرف میشوند و دوران طولانی تری میتوان مواد خام را داشت واستفاده کرد. در مورد موضوع اول: فرض شود که با همین ضریب فعلی جمعیت رشد پیدا کند. امارگران خیلی ساده میتوانند حساب کنند که مثلا 500 سال دیگر جمعیت ایران از یک میلیارد هم بالاتر میرود. فقط حساب کنید که چه تعداد مردم هم میمیرند و قبرستانها چه سطحی را اشغال میکنند. دیگر  لازم به گفتن نیست که مناطق مسکونی و شهر ها چه گسترشی پیدا میکنند و چه مساحتی را اشغال میکنند. جا برای نخاله و زباله را هم در نظر بگیرید. البته در کشوری مانند هند که کوهستانی نیست و باران زیاد میبارد و چهار مرتبه در سال میتوانند محصول برداشت کنند یک میلیارد انسان را میتوان یک جوری  جای داد و خورا کشان را تامین کرد ولی در کشوری مانند ایران که دو سومش کوهستان است و بارانی هم ندارد که محصولی  به عمل اید، معلوم نیست که مردم چگونه میخواهند غذای خود را تامین کنند. نفت هم که چند سال دیگر تمام میشود و دیگر پولی هم باقی نمیماند که با ان مواد غذایی از خارج خریده شود. برای شکوفایی صنعت هم احتیاج به اب میباشد که ان را هم نداریم. کمبود اب  باعث میشود که  اب اشامیدنی هم مردم برای نوشیدن نداشته باشند. از اب برای کشاورزی و نظافت که اصلا احتیاج به حرف زدن در باره اش  نیست. توجه داشته باشید که این ابهای ذخیره شده در سفره های زیر زمینی هم بزودی تمام خواهند شد وکشاورزی وتامین اب برای همین تعداد جمعیت فعلی هم به گونه ای که تا کنون ممکن بوده، دیگر ممکن نخواهد بود. بنابر این جمعیت باید از طریق کم کردن زاد ولد  به سرعت کاهش یابد. و این کاهش باید در قسمتهایی  از خاک ایران که محرومتر هستند و از نظر اقلیمی دارای اقلیم بدتری هستند ومتاسفانه رشد جمعیت در این قسمنها بالاتر از جاهای دیگر کشور میباشد، شدیدتر باشد. مثال بارز ان استان سیستان وبلوچستان میباشد.لازمه اجرای موفقیت امیز این کاهش جمعیت هم یک عزم بزرگ ملی و پشتکار ودیسیپلین عظیم میباشد. از انجا که قشرهای محروم روستایی وعشایری متاسفانه از همه قشرها بیشتر در این گرداب فقر و زاد ولد بالا اسیر هستند اول باید با عملیات تشویقی این قشر را ترغیب به کاهش زاد ولد کرد. این از انجا شروع میشود که باید پیشنهاداتی برای تغییر وضع مسکن این گروه از هم میهنان داد. مثلا شهرهای کوچک و مدرن ساخته شود و روستاییان وعشایر به شهرنشینی دعوت شوند و نیمی از انها مثلا با ایجاد صنعتهای تولیدی در شهرها به صنعت تولیدی مشغول شوند و نیمی دیگر با مدرنیزه کردن کشاورزی به همان کار کشاورزی با بازده تولیدی چند برابر مشغول شوند. روستاهای خالی مانده هم میتوانند مورد استفاده های گونگون دیگری قرار بگیرند. کم کم با کاهش جمعیت مثلا به 10 میلیون باید همه مردم ایران در قسمتهای غربی وشمال غربی کشور که دارای باران بیشتر و شرایط اقلیمی بهتری هستند ساکن شوند. ساختمان سازی  در کنار دریای خزر هم باید یشدت ممنوع شود و استانهای شمالی کم کم نقش باغ و بوستان برای گردش و لذت بردن مردم از طبیعت و بخشی هم برای کشاورزی در نظر گرفته شود. طبیعت زیبای شمال را با خانه سازی و اسفالت کردن وجاده سازی از بین بردن واقعا حیف است. ومساله اینجاست که اگر ادم برای طبیعت اهمیتی قائل نباشد و یک جا ایست نگوید، زمانی میرسد که نه تنها طبیعت را کاملا خراب کرده بلکه حتی جایی برای زندگی بدون طبیعت هم برای خودش هم باقی نمیماند. بنابر این رمز بقا درچند چیز خلاصه میشود: کنترل جمعیت، زیاده خواه نبودن، خود بین نبودن، هنر داشتن وادعا نداشتن. هر چه جمعیت کمتر باشد سهم هر فرد از منابع طبیعی بیشتر میشود، مکان و زمین برایش وسیع تر میشود، مردم دیگر از کم جایی نباید در هم بلولند و دائم با هم دعوا کنند بلکه با هم مهربانتر میشوند و از هم برای بازدید دعوت میکنند. زیاده خواه نباشی به همان مال کمی هم که داری راضی هستی،وقت بیشتری برای لذت بردن از زندگی داری، نباید سر دیگران کلاه بگذاری تا مال بیشتری بدست بیاوری. البته زیاده خواهی اگر از راه درستش و بدون تعرض به حق دیگران باشد، بسیار ویژگی خوبی است وباید باشد چون لازمه پیشرفت و رفاه است واین را ما میخواهیم و باید داشته باشیم. اما زیاده خواهی از نوعی که اکثر مردم دارند مانند دزدان ریز و درشت زدو بند گر، قوم وخویش باز، خودی وناخودی تشکیل دهنده، مافیا وگانگستر از نمونه شاه ودارو دسته اش، پوتین والیگارشی روسیه، دزدان بی سروپای ملاتاریای جمهوری اسلامی؛ بسیار هم بد است ودیر یار زود به انقلاب وشورش ستم دیدگان  و به نابودی این گروهها میانجامد و در واقع همان زمانی هم که بر خر مراد سوار هستند چندان اسایشی ندارند. شما فرض کنید اگر همین علی خامنه ای وسوسه میلیاردها دلار و ماهی خال قرمزی و خاویار و گوشت قرقاول و دستبوسی وچاپلوسی شدن به کله اش نمیزد وبه همان روضه خونی ساده اش ادامه میداد ایا زندگی اش راحت تر نمیبود. الان دائم باید فکر کند که چه حیله ای  به کار ببرد وچفدر دیگر از مردم را بکشد وچه سخنرانی دروغ دیگری را اجرا کند تا تاج وتختش برجا بماند و هم باید دائم در این فکر باشد که همین امروز فردا چند ماه دیگر مردم اعدامم میکنند و اگر هم بمیرد قبل از اینکه به دست مردم بیافتد مطمئنا ان پسر جنایتکارش به دست مردم خواهد افتاد. حالا اگر روضه خوان مانده بود هیچکدام از این نگرانی ها را نمیداشت و یک زمانی مانند دیگران میمرد وشاید عمرش هم طولانی تر میشد . تصور نمیشود که بویژه در عرض این 20 ماه خامنه ای زندگی راحت و بدون دغدغه ای داشته بوده باشد. خلاصه مردم ما باید این ویژگی های اخلاقی بدی را مانند تنبلی، خودبزرگ بینی، بی توجهی به دیگران، بی انتحاد بودن در مواقع حساس و بفکر منافع شخصی و کوتاه مدت بودن را که بعد از ورود اسلام در طی صد ها سال در خود نهادینه کرده اند به یکباره از درون خود پاک سازی کنند و مانند ژاپنی ها ، تواضع، کم ادعا بودن و به اجتماع فکر کردن را در اخلاق خود وارد کنند. این اصل مهم را مردم باید همواره در  نظر داشته باشند که توجه به اجتماع و تلاش برای پیشرفت اجتماع در انتها باعث پیشرفت جامعه میشود وسودش به خودشان برمیگردد و در حقیقت کار کردن برای خود است با فرق اینکه این سود، سودی مستمر وسالم است بر خلاف روش سودجویی شخصی وفقط به فکر خود بودن. برای اینکه از طبیعت لذت ببریم باید از ان بشدت حفاظت کنیم و بوژه گونه های گیاهی وحیوانی را حفظ کنیم. فرض کنیم یک نوع پرنده کمیاب درکشور در معرض نابودی است. اگر این نسلش از بین برود برای همیشه از بین رفته است.حالا فرض کنید شما در یک کشور ی زندگی کنید که یک میلیار جمعیت دارد و بسیاری از گونه های پرندگان وگیاهان و طبیعت در ان از بین رفته باشد بهتر است یا در یک کشوری با جمعیت ده میلیون با طبیعتی سر سبز وانواع واقسام گیاهان وحیوانات زیبا. نسل ادم دو پا از بین رفتنی نیست اما اینجوری که دنیا دارد پیش میرود بزودی این موجود دو پا همه موجودات دیگر را از بین میبرد و بهشت زمین را هم به یک زباله دان تبدیل میکند. فرهنگ زباله درست کردن و تولید و بیرون انداختن هم باید جایش را به فرهنگ بازیافت مواد اولیه و استفاده از مواد خام گیاهی و بیو که دائما تولید میشوند و مانند مواد خام دیگر محدود نیستند،بدهد. استفاده هر چه بیشتر از فلزات در ساخت ساختمانها و ذوب کردن ودوباره به کار بردن انها و استفاده از چوب ومشقات ان واستفاده هر چه کمتر از سیمان و بتن قابل توصیه میباشد.
در مورد چگونگی زندگی قومیت های ایران با هم نکته های زیر ذکر میشود: اگر که جمعیت ثابت بماند و یا حتی کاهش بیابد که بسیاری از مشکلات مانند کمبود جا و تجزیه طلبی و قوم گرایی خو به خود حل میشود. در اینجا باید توجه کنیم که هیچ گروه قومی وظیفه ندارد به گروه دیگر قومی پول بدهد وکمک بلا عوض بکند و هیچ گروه قومی نباید اینچنین انتظاری از گروه دیگر داشته باشد ویا با تهدید از هر نوعش بخواهد از گروه دیگر باج خواهی کند. هر گروه قومی باید خودش با کار خودش موجب پیشرفت خودش را فراهم اورد. این هم از نظر علمی یک اصل ثابت شده است که هر چه فرزند کمتر رفاه یک خانواده بالاتر میرود و کشور هایی که زاد ولد کمتر دارند پیشرفت و رفاهشان بیشتر است. در ایران هم با ایجاد شرایط مناسب و مساوی برای همه گروهای قومی باید اصل تنظیم خانواده  از طرف همه فومیتها پذیرفته شود. هر ادم عاقلی هم میتواند درک کند که اگر اقوام بخواهند با زاد ولد بیشتر نفوذ سیاسی بیشتر ی در دمکراسی بدست بیاورند یک کار نا منصفانه ای است که اولا قومیت کم زادو ولد را مانند برده های پولدار و با هوش در دست قومیت پر زاد ولد و بی برنامه وفقیر قرار میدهد. نمونه اش را در امریکا میبینیم که سفید پوستان اقتصاد را با دیسیپلین و صنعت بالا میاورند و دیگر نژاد ها از این اقتصاد خوب، منفعت میبرند. البته باید در نظر داشت که به صورت پنهان این نژادهای دیگر اقتصاد امریکا را از پیشرفت بیشتر باز میدارند. فرض کنید نژادهای دیگر در امریکا وجود نمیداشتند. مطمئنا در امد سرانه مردم امریکا از این هم بسیار بیشتر میبود و امریکا مشکلات  بسیار کمتری میداشت. البته این وضع به همین گونه پیش برود و نژاد کم زاد ولدتر اقلیت کوچکتری بشود، اقتصاد امریکا هم وضعش بدتر میشود وزمانی میرسد که ان اقلیت کوچک دیگر نمیتواند اقتصاد را بالا بیاورد که اکثریت پرزاد ولد هم بتوانند از ان سود ببرند. بنابراین میبینیم زمانی میرسد که اکثریت پر زاد ولد تمام امور حکومتی را در دست میگیرد واقلیت کم زاد ولد باید خواه نا خواه تمام کوشش خود رابکند که برای اینکه خودش هم بتواند پولی داشته باشد این اکثریت پر زاد ولد را هم سیر کند و این میشود بردگی غیر مستقیم بر عکس بردگی کلاسیک شناخته شده. در ایران با روی کار امدن حکومت  اسلامی یک نوع دیگر این استثمار فرهیختگان به وسیله به اصطلاح مستضعفان بیمخ  زورگو داشتیم. بدین صورت که اینها حکومت را در دست گرفته و خیلی ساده باجگیری میکنند. میگویند ای هوشمند اگر میخواهی اینجا زندگی کنی باید کار هوشمندانه ات را بکنی  وپول در بیاوری و باج را به ما هر چقدر که ما گفتیم بدهی وگرنه کتک است وترور و شکنجه. ما میخواهیم که بعد از حکومت اسلامی در حکومت دمکراتیک اینده نه برده داری به وسیله بیسوادان زورگو را داشته باشیم ونه برده داری دمکراتیکی از نوع امریکائی اش که گرو های قومی و یا  مستصعفین با زاد ولد زیاد از فرهیختگان برده داری کنند. البته از این دو نوع برده داری بدتر هم ان برده داری ای بود که مثلا در زمان شاه فرهیختگان از مستضعفان میکردند که انها را اصلا داخل ادم حساب نمیکردند و تحقیرشان میکردند که دیدیم به کجا منتهی میشود که زمانی این مستضعفان خودشان حاکم میشوند بد تر از ان مستکبران میشوند وکشور را به نابودی وبدبختی میکشانند.  برای رسیدن به عدالت کامل واجتناب از این مشکلات ذکر شده علاوه بر جنبه کنترل جمعیت بویژه روی گروه های کم درامد و گروهای قومی که رشد جمعیتشان بالا است باید از نظ سیاسی قانون زیر وضع واجرا شود: *هر شهر وند کشور باید وابستگی خودش را به یک قومیت که معمولا از روی زبان مادری تععین میشود، صریحا اعلام کند.  این اطلاعات در قالب اماری کشور اعلام شود و نسبت جمعت قومیت ها  به هم تعیین شود. هر قومیت بر حسب نسبت جمعیتش دارای  یک حق رای در صدی ثابت برای همیشه شود. مثل فرض کنیم 45% فارس ، 30% ترک، 10% کرد و5% بقیه قومیتها. برای هر گونه انتخاباتی این نسبت در صدی محسوب میشود. حالا فرض کنیم اگر 30 سال دیگر درصد جمعیت ترک 50% هم شد در انتخابات رای همان 30% حساب میشود. با این روش مسابقه دادن  با ازدیاد جمعیت برای نفوذ سیاسی بیشتر در دمکراسی از بین میرود وحق همه قومیت ها محفوظ میماند. البته جزئیات اینچنین قانونی باید از روی حوصله بررسی شود ولی اصل  قانون به نظر بسیار عادلانه میباشد و عدل مهمترین اصل در روابط بین انسان ها باید باشد.  * در مورد حکومت فدرالی هم باید گفته شود که اولا در کشورهایی مانند کشور ما این موضوع معمولا مقدمه تجزیه است و این قسمتی که از خاک  بزرگ ایران در گذشته باقی مانده دیگر تجزیه شدن ندارد. در ضمن مرز های جغرافیایی بین فومیت ها اولا کامل واضح و مشخص نیست دوما مرزهای استانی ای که در زمان اتحاد کشور کشیده شده اند که نمیتوانند ملاک برای تجزیه وتعیین مرز های بین کشوری بین قسمتهای تجزیه شده باشند. مرزهای بین کشوری با جنگ و دستور کشور های قدرتمند جهانی معین میشوند که این را هم نمیخواهیم داشته باشیم. زمانی که همه قومیتها از حقوق مساوی برخوردار باشند که دیگر احتیاجی به مرز بندی وغیره نیست.  بر عکس باید برای پیشرفت بیشتر قوانین واحدتری برای تمام کشور ایجاد کنیم که بتوانیم بهتر پیشرفت کنیم. * مسئله زبان مادری: هر قومیتی باید در تمام امور اموزشی و اداری و خصوصی در کاربرد زبان خودش ازاد باشد. کشور زبان رسمی نخواهد داشت. دیگر قومییتها اختیاری میتوانند زبان اکثریت را یاد بگیرند. در اینجا باید گفته شود که زبان فارسی باید با حوصله از سوی کارشناسان زبان مورد اصلاح قرار گیرد و بویژه واژه های عربی از ان با واژه های قدیمی فارسی  و یا واژه های ساخته شده کوتاه و زیبا تعویض شوند. این برای این است که هویت ما کاملا باید از هویت عرب جدا شود و در ضمن زبانی گویاتر وزیبا تر میتواند از سوی اقوام دیگر ایران  برای یاد گرفتن راحت تر مورد قبول واقع شود. اصلا مگر میشود یک گروه قومی را مجبور به یاد گرفتن زبان دیگری کرد؟ بدتر اثر منفی میگذارد.
در مورد عدل و قوانین قضایی هم در اینده مطالبی نوشته میشود. 

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

پیشنهاد برای پرچم ملی ایران

از انجایی که در خارج از کشور ایرانیان سر این اختلاف دارند که چه پرچمی را به عنوان پرچم ملی ایران همراه داشته باشند پیشنهاد زیر ارائه میشود: پرچم یا همان پرچم سه رنگ سبز سفید وسرخ بدون هیچ ارم ونشانی باشد. * یک پرچم جدید با رنگهای سبز وسفید وسرخ وبه جای ارم شیرو خورشید در وسط قسمت سفید پرچم « درفش کاویانی» به عنوان ارم ملی نقش ببندد. درفش کاویانی بویژه در این برهه از جنبش بسیار میتواند گویا و سمبلیک باشد. زیرا نشانه برپا خواستن مردم در مقابل ظلم و ستم است. از نظر شکل ونقش هم، هم یک حالت باستانی زیبا دارد که ما را به تاریخ پرشکوه باستانمان وصل میکند وهم یک سمبل منحصر به فرد در دنیا روی یک پرچم میباشد.

۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

تحریم برنامه 20:30

اکثریت بزرگی از شهروندان از دروغ پردازیهای برنامه 20:30 و از مجریان ان نفرت دارند. متاسفانه اتحاد عمل در میان مردم ما انچنان جا نیافتاده است. با این وجود توصیه های زیر که بیشتر انها هم مطمئنا به فکر خود شهروندان رسیده است، برای اجرا پیسشنهاد میشود:
1) از انجا که هوا رو به گرم شدن میباشد هر شب ویا یک شب در هفته راس ساعت 20:30 یکی و یا چند نفر از اعضای خانواده از خانه بیرون بیایید وچند دقیقه ای، ربع ساعتی در کوچه تان قدم بزنید.
2) با چاپگر خود یا با ماژیک روی یک برگ کاغذ پیامی برای نیروهای انتظامی نوشته و با رعایت نکات ایمنی در فرصت مناسب ان را روی زمین بیاندازید. محتوای این پیام میتواند این باشد: نیروی انتظامی، قیام ملی بزودی فرا میرسد. در روز موعود سبز شو و با مردم همراه شو و اسلحه خود را به سوی فرمانده و یا همکارت بگیر که هنوز مزدور مانده است. (هر پیام وشعار دیگری هم میتواند نوشته شود).
تکمیلی: توجه داشته باشیم که هر پیشنهادی میتواند خوب باشد اگر مستمر و با اتحاد و با شرکت همه شهروندان اجرا شود.
تحریم 20:30 بسیار مهم است. زیرا این دروغ ها وسمپاشی های صدا وسیما ناخوداگاه کم و بیش روی هر بیننده ای اثر منفی میگذارد.
بیرون امدن از خانه راس ساعت 20:30 باعث این میشود که جوانان و دیگر گروه های سنی هر محله یکدیگر را بهتر بشناسند و در روز قیام ملی بتوانند بهتر با هم همکاری کنند. در ضمن مزدوران رژیم هم در هر محله ای با این حرکت کم کم لو میروند وشناسایی میشوند.

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

فراخوان برای برگزاری گسترده اینترنتی «رفراندوم نمادین در باره جمهوری اسلامی».

این رفراندوم به روش زیر بسیار ساده قابل انجام میباشد:  وبسایت ها و وبلاگ های فارسی مخالف جمهوری اسلامی چنانچه مایل باشند، کافی است که در در وبسایت و وبلاگهای خود یک قسمت کوچک برای یک نظر سنجی اینترنتی باز کنند. موضوع نظرسنجی هم یک رفراندوم ساده میباشد که ارزوی سی ساله ایرانیان بوده است. پرسش هم خیلی ساده به این صورت پیشنهاد میشود: «« جمهوری اسلامی: اری یا نه؟»». امکان انتخاب دو گزینه : اری یا نه در زیر پرسش گذاشته میشود. * مهم اینست که این رفراندوم در دو بخش؛ یکی ویژه «ایرانیان ساکن خود کشورمان» و دیگری ویژه « ایرانیان مقیم خارج» در وبسایت و یا وبلاگ درج شود. اگر که این کار به گونه ای گسترده اجرا شود ومثلا صد ها هزار انتخاب گزینه انجام شده باشد، میتواند در کنار دیگر اقدامات برای انحلال جمهوری اسلامی ؛ از نظر روحیه بخشیدن به جنبش سبز و اثبات عملی  نا مشروعیت جمهوری اسلامی؛ بسیار موثر باشد.
این را همه میدانند که درصدی بین 95 تا 100 درصد رای منفی به جمهوری اسلامی خواهند داد. (حتی بسیاری از ساندیس خوران هم زمانی که سهمیه ساندیسشان رسیده باشد اگر بدانند که کسی متوجه نمیشود گزینه «نه» به جمهوری اسلامی را کلیک میکنند.) اما به خاطر اینکه این موضوع اشکار بیشتر و بهتر موضوع روز شود، مفید است اینگونه رفراندوم که فعلا از هر نوع دیگرش عملیتر است هر چه زودتر اجرا شود.
بنابر این به ویژه وبلاگ نویسان در صورت امکان و تمایل هر چه زودتر این رفراندوم را در وبلاگ خود درج کنند وبه دیگر وبلاگ نویسان هم اطلاع دهند.    

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

نقشه راه برای ایرانیان درون مرزی ( دائما به روز میشود). ((دنباله))2

2 اسفند 1389
برای انجام مرحله « قیام ملی» احتیاج به دانستن نام و ادرس محل کار و خانه  تمام «فرمانده هان ریز ودرشت سپاه وبسیج ونیروهای انتظامی و همچنین بسیجی ها وسپاهیان دون پایه و لباس شخصی ها و سردمداران جمهوری اسلامی » داریم. این اطلاعات را میتوان به وبسایت هایی که مایلند انها را انتشار دهند (مثلا وبسایت اقای علیرضا نوری زاده) و یا سایت های شبکه های اجتمایی (مانند فیسبوک و فلیکرhttp://www.flickr.com/photos/iranbriefing/) ارسال کرد.
دوما احتیاج به اعلام امادگی نامحسوس صاحبان خودرو های فرسوده داریم که در روز قیام ملی خودروهایشان را به عنوان سپر به سمت پاسگاه ها رانده تا هم در زمان عملیات تسخیر پاسگاه ها از انها به عنوان سنگر استفاده شود و هم با مسدود کردن راه های منتهی به پاسگاه ها از هجوم نیروهای پاسگاه های مقاومتگر بتوان مقداری جلوگیری کرد. (البته بدیهی است که دولت بعدی  به صاحبان خودروهایی  که در این عملیات از بین میروند خودروهای بهتری مجانا تحویل خواهد داد).  همچنین برای نزدیک شدن به خانه های فرمانده هان نیروهای انتظامی باید از خودرو به عنوان سپر استفاده کرد. زیرا اینها حتما اسلحه دارند و ممکن است تیراندازی کنند. با غنیمت گرفتن اسلحه های انها و ریزش پاسگاه  ها کم کم مردم مسلح هم خواهند شد.
بسیار مهم است که با خانواده های سربازان و پاسداران وبسیجیان از طریق خویشاوندانشان تماس گرفته شود وانها را از این موضوع با خبر ساخت که در روز قیام ملی ،باید با مردم همراه شوند وفرمانده هان مزدور رژیم و یا هم پاد گانی های خود را که هنوز مزدوری میکنند دستگیر کرده وتحویل مردم دهند. هم چنین باید از فرماند هی دستور بگیرند که جانب مردم را میگیرد و یا از طرف شخص هماهنگ کننده مقیم خارج برای پادگان مربوطه تعیین شده باشد.
شخصی در خارج مثلا همین نماینده اقای موسوی ( اقای ارجمند) در خارج باید پس از بررسی اوضاع و دیدن وقت مناسب، فرمان قیام رابدهد و فرمانده هانی را هم ازدرون خود پادگان ها و پاسگاه ها که سبز هستند اعلام ومعرفی کند تا اینکه سربازان وپاسبانها وبقیه بدانند که باید از انها فرمان بگیرند.
توصیه میشود دو مقاله پیشین را با عنوان : شورای ملی چگونه میتواند رژیم را سرنگون کند را هم مطالعه بفرمایید. 

۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه

نقشه راه برای ایرانیان درون مرزی ( دائما به روز میشود). ((دنباله))

تظاهرات مرحله «زرد»
این مرحله از  تظاهرات با هدف زیر منگنه گذاشتن قوای «غیر مسلح به سلاح گرم» سرکوبگر رژیم و ترساندن انها و در نهایت مجبور کردن انها به ترک خیابانها و در نتیجه باز شدن راه برای تظاهرات بی خطر دائم مردم در خیابان ها میباشد. چنانچه مردم یکی دو اصل ساده را در نظر بگیرند و قاطعانه اجرا کنند، این کار بدون شک عملی میباشد. اول اینکه مردم باید این موضوع را در فکر خود نهادینه کنند که سرکوبگران حکومت اشغالگران کشورشان هستند و هیچ کدام کوچکترین حقی ندارند که جلوی مردم را برای تسخیر خیابانها بگیرند. دوم بدانند که اگر نیروهای سرکوبگربه دلایلی نخواهند و یا نتوانند از اسلحه گرم استفاده کنند، با هر سلاح وتجهیزات دیگری که به میدان بیایند فایده ای به حالشان نمیکند ومردم میتوانند به راحتی شکستشان دهند. کافی است مردم در تجمعاتشان برتری نفری 3 به 1 داشته باشتند اگر که مصمم وبدون ترس و همزمان عمل کنند، میتوانند هر نیروی سرکوبگری را شکست دهند. مثال: یک گروه دویست نفری از یگان وژه در یک خیابان فرعی راه را بر شما میبندند. دسته تظاهرکنندگان 1000 نفر میباشند.اگر قبل از اینکه این یگان شروع به پرتاب گاز اشک اور کند  این دسته 1000 نفری همه با هم به سوی این یگان هجوم ببرند مطمئنا میتوانند حتی بدون کمترن اسیبی کل یگان را تارو مار کنند. دو حالت وجود دارد: یا یگان از خیل جمعیت هجوم برنده میترسد وغریزی شروع به فرار میکند که این برای هجوم بران کار را بسیار راحت تر میکنند و انها میتوانند تعادل افراد یگان در حال فرار را یک یکی بر هم زده و مراحل بعدی را رویشان اجرا کنند. در حالت دوم افراد یگان سر جایشان میایستند وسعی میکنند با هجوم گران بجنگند. در اینجا او تنها میتواند از باتوم وسپر خود استفاده کند که انهم در موقعیتی که میخواهد از خودش دفاع کند و درموقعیت حمله نمیاشد؛  سنگینی این باتوم وسپر باعث میشود که هجوم گران بتوانند حتی راحت تر تعادل گاردی را به هم بزنند. تعادل بر هم خوردنشان همان و شکستشان هم همان. اگر گروه هجوم گران فقط تمرکزش را روی تنه زدن نوبتی به اینها بگذارد به راحتی هر کدامشان بعد از خوردن حداکثر 3 ، 4 تنه بر  زمین میافتد. بر زمین انداختن این یگان حداکثر 5 دقیقه طول میکشد. مرحله بعدی گرفتن سریع باتوم هایشان و یک کمی تنبیه بدنیشان میباشد وهمچنین باید مجبور شوند که سریعا لباسهایشان را در اورند. چون به این طریق دوبار تحقیر میشوند. یعنی ان لباسی را که بهشان قدرت داده باید از تن در اورند.  اگر توانستید لباسهایشان را هم اتش بزنید. پس از این عملیات تظاهر کنندگان ماموریت خود را انجام داده اند و میتوانند برای ان روز راه خانه را در پیش گیرند. البته در اینجا هر کسی باید بر حسب شرایط دور وبرش را بررسی کند که چگونه میتواند بدون ظن برانگیختن و نکات ایمنی دیگر محل را ترک کرده که به چنگ نیروهای کمکی که احتمالا در راهند نیافتد. هر چند اگر در تمام نقاط شهر نیروهای سرکوبگر اینچنین تارو مار شده باشند دیگر نیروی کمکی ای هم برای فرستادن ندارند. تارو مار کردن سرکوبگران موتور سوار حتی راحت تر میباشد. اگر که بخواهند از بین صف مردم رد شوند وچماق بزنند که کافی است که به جای فرار کردن ریسک یک چماق خوردن را به جان بخرید و دو سه نفر سعی کنند پشت سرهم  به هر قیمتی یک ضربه از بغل بهشون بزنند. مسلما تعادل خود را از دست مییدهند و در اینجا دوباره مردم باید حداقل 3 به 1 به سرشان بریزند و تنبیهشان کنند. تنبیه هم باید شدید باشد ولی نه در حد انکه اورا به قصد کشت بزنید. توجه داشته باشید که برای این نوع مبارزه حضور همه گروه های سنی مفید است. دو سه نفر مرد میانسال کم زور هم میتوانند به راحتی یک لندهور سرکوبگر را از پا در اورند. زنان ودختران جوان خواهش میکنیم در این جور تظاهرات شرکت نکنند بلکه سعی کنند در قسمتهای دیگر شهر امداد رسانی کنند و یا راه بندان ایجاد کنند ویا کمکهای بی خطر دیگری انجام دهند.
نقش خودروسواران: زمانی که در جاهایی هستند که میبینند جنگ بین مردم وسرکوبگران میباشد، نباید کنسرت بوق راه بیاندازند بلکه باید سریعا همان وسط خیابان خوررو را خاموش کنند و در خودرو را قفل کنند و پیاده شده به کمک مردم بشتابند. احتمالا اگر در ماشین خود چوبی میله اهنی چیز دیگری برای دفاع دارند با خود بردارند ویا به مردم برسانند.  با این روش راه بندان هم ایجاد میشود و نیروهای کمکی سرکوبگر نمیتوانند خودشان را برسانند.
در این نوع از تظاهرات هنوز لازم نیست که به فکر اشغال سازمانهای دولتی باشیم. این مرحله فقط باید به ترس نیرو های مزدور بیانجامد و انها را به سستی وریزش مبتلا کند. در مرحله بعدی که همان تظاهرات مرحله قرمز ویا قیام ملی میباشد باید با به وجود امدن یک ارگان مرجع برای هماهنگی وارد عمل شد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

*نقشه راه* برای ایرانیان درون مرزی ( دائما به روز میشود)

29 بهمن 1389 
* طرح اعتصابات «بخش بخش»
برای اینکه اعتصابات راحت تر قابل اجرا باشد میتوان به گونه: پرسنل،نصف نصف؛ عمل کرد. بدین ترتیب که نصف پرسنل هر اداره اعتصاب میکنند ونصف دیگر با انان پیمان میبندند که انها فعلا به کار خود ادامه میدهند، چنانچه گروه اعتصابی اخراج شد ویا تقاضایشان براورده نشد گروه دومی هم اعتصاب خواهند کرد. بر حسب شرایط اگر که دیده شد دولت عقب نشینی نمیکند گروه اعتصب نکرده مسلما باید تعهد کنند که مخارج همکاران اعتصابی شان تا پیدا کردن کاری دیگر و یا تا ساقط شدن رژیم تامین کنند. هدف این روش اینست که همکاران برای رسیدن به ازادی یک نوع بیمه بین خودشان درست کنند که همکاران اعتصابیشان خیالشان راحت باشد که کاملا بدبخت ومفلس، در صورت لجبازی دولت و یا ساقط نشدن ان، نخواهند شد. البته این یک قالب کلی برای این نوع اعتصاب است. برحسب شرایط میتوان با اندکی تغییر ان را اجرا کرد. البته باید توجه داشت که شاغلیینی که در بخشهای پزشکی وبیمارستانی کار میکنند مجاز به اعتصاب نیستند. زیرا بیماری که باید عمل بشود و اینجور موضوعات با اعتصاب جور در نمیاید.
  مردم باید بدانند که اگر الان این ریسک را به جان نخرند، خواه نا خواه در اینده ای نزدیک به جز یک تعداد کم چاپلوسان رژیم؛ دیگرا ن همه به فقر وبیکاری دچار خواهند شد. بنابر این برای اینده خود و فرزندانشان باید هر ریسکی را بکنند برای اینکه  این رژیم ساقط شود. الان یک پول نفتی وجود دارد. رژیم بخشی از ان را خودش میخورد وبخشی دیگر را به نیروهای سرکوبگرش میدهد. یک بخشی را هم گذاشته برای مردم. بنابراین اگر بر اثر اعتصاب بخواهد یک تعدادی را اخراج کند حقوق اینها راباید بدهد به یک عده ای که باید تازه استخدام کند. رژیم میداند که این نو استخدام ها هم به احتمال زیاد اعتصاب میکنند. بنابرابن سعی میکند همان کارمندان قبلی را دوباره سر کار بیاورد. به این دلیل و دلیل های دیگر احتمال اینکه شما واقعا به دلیل اعتصاب از کار بی کار شوید بسیار کم است. اگر هم اخراج شوید حتما دلیل های  دیگری داشته که در هر صورت شما را اخراج میکرده اند، حتی اگر به دست وپایشان میافتاده اید. وانگهی مگر کار کردن در این سیستم بی اینده اصلا ارزشی دارد که ما با اجتناب از اعتصاب به بقای این رژیم کمک کنیم؟

30 بهمن 1389
چگونه تظاهراتمان را در هر شرایطی برگزار کنیم؟
اگر هدف این باشد که نشان بدهیم که ما چه تعدادی هستیم ویا خواسته سیاسیمان چیست وبه همین راضی باشیم کار با وجود رژیم خونخواری مانند رژیم اسلامی میتواند با تدبیراتی هوشمندانه کما بیش انجام شود. اگر که اطلاع رسانی مانند 25 بهمن خوب صورت گرفته باشد برای اینکه نشان داد جمعیت میلیونی به خیابان امده یا باید سعی کرد که در یک مسیر طولانی مانند 25 خرداد جمع شد وراهپیمایی کرد که از این کار کمابیش تا به حال از سوی حکومت جلوگیری شده است. اعلام مسیرهای دیگر هم دردی را دوا نمیکند. چون حکومت از ان اطلاع پیدا میکند و نیرو های خود را برای جلوگیری از ان به میدان میاورد.  حالا فرض کنید ما یک روشی پیدا کنیم که تعداد بیشمار خود را نشان بدهیم. ایا این برای ما کافی است. اگر پاسخ مثبت است که میتوان  روش زیر را به عنوان یکی از روشهایی که امکان جلوگیری از کاربرد ان کم است ، به کار برد: * اولا باید زمان تظاهرات را خیلی کوتاه بگیریم مثلا حداکثر 15 دقیقه.دوما چندین میدان بزرگ شهر را به عنوان محل های برگزاری تظاهرات اعلام کنیم. سوما گروه هایی شجاعتر را به سوی این میدانها بفرستیم که البته وظیفه داشته باشند که شعاری ندهند و فقط ماموران مستقر در این میدانها را مشغول کنند که مثلا بخواهند جلوی تظاهرات انها در میدان ها  را بگیرند . مردم  سعی می کنند که چند دقیقه قبل از شروع تظاهرات کوتاه مدت همگی در هر خیابانی که ماموران سرکوبگر حضور ندارند معمولی راه بروند. البته یک قاعده مهم را باید در نظر گرفت اول مهمترین خیابانها را باید انتخاب کنید و سر وگوش اب داد که ایا مامور در انها نیست. اگر مامور بود که فوری بروید تو خیابان های فرعی منتهی به همان خیابانهای اصلی.  یک عده ای هم باید ساکت ماموران کمی را که در خیابا ن های اصلی هستند مشغول کنند.همه نگاهتان روی ساعتتان باشد که درست سر ساعت تعیین شده همه در هر خیابانی که هستید به طرف نقطه مرکزی خیابان حرکت کنید. حالا میپرسید خوب  این فایده اش چیست. بله مهمترین نکته در اینجاست که تقریبا در تمام  خیابانهای شهر که احتمال میرود تجمع هایی در انها شکل بگیرد باید خانه های اطراف وبهتر در طبقه های بالای خانه ها، افرادی از جنبش سبز باشند که این تجمع ها را همه همزمان با نمای از دور با دور بین هایشان فیلمبرداری کنند. حتما سعی کنند که کلوز اپ فیلمبرداری نکنند. البته اینکه از کجا معلوم شود که این فیلم ها همزمان گرفته شده اند تنها یک راه چاره به نظر میرسد وجود داشته باشد. و ان اینکه فیلمبردار زمانیکه میخواهد فیلمبرداری را از پنجره خانه اش انجام دهد دور بینش را ابتدا روشن کرده و از روی صفحه تلویزیون خانه اش که مثلا تله تکست را نشان میدهد یک فیلم کوتاه بگیرد که تاریخ وساعت فیلمبرداری از صفحه تله تکس در فیلم ذخیره شود وبدون اینکه دوربینش را لحظه ای خاموش کند بیاید از پنجره از اجتماع مردم فیلم بگیرد. مثلا سر ساعت معین در 100 خیابان هر کدام 5000 نفر جمع میشوند و از همه این تجمعات فیلمبرداری میشود که فیلمها هم تعداد تقریبی جمعیت و نماهایی از خیابانها را نشان میدهند و مردم هم در عرض چند دقیقه واگر هم مامور نرسید زمان بیشتری کارهای تظاهراتی خودشان را مثل شعار دادن، اعلامیه پخش کردن، شعارنویسی کردن و غیره انجام میدهند و متفرق میشوند. این فیلمها کم کم از روی حوصله اپلود میشوند و در اینترنت وخبرگذاری های خارجی انتشار پیدا میکنند وتعداد تقریبی مردم و خواست مردم هم کاملا در انها به نمایش میاید. خلاصه انگاری که الجزیره یا سی ان ان  دارند از تمام شهر گزارش میدهند. این نوع تظاهرات از نوع سفید یعنی کاملا بدون اسیب رسیدن به مردم انجام میشود. البته میدانیم که تظاهرات زرد وقرمز هم داریم که فعلا به انها نمیپردازیم. موفق باشید.

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

با کیف وکاغذ به جنگ حکومت اسلامی برویم. (کاغذ نویسی)

هم میهنان گرامی

پیشنهاد میشود برای زنده ماندن جنبش هر وقت که میخواهید در سطح شهر ظاهر شوید یک کیف مدارک با خود بر دارید به نشانه قطعی مخالفت با جمهوری اسلامی. در اینده هم میتوانیم با هماهنگی قبلی در یک زمان معین قلم وکاغذ را از کیف ها در بیاوریم و رای *نه* خود به جمهوری اسلامی را روی ان نوشته و در سطح شهر بر روی زمین انداخته و بدین ترتیب رفراندوم در باره جمهوری اسلامی را انجام دهیم. با فیلمبرداری از این عملیات میتوانیم پژواک بزرگی از این اکسیون در سطح جهانی به دست اوریم.
قبل از هر چیز روش های دیگری که تا به حال برای مبارزه مدنی پیشنهاد شده اند مانند: اسکناس نویسی، شعار نویسی، تظاهرات پراکنده، کم کاری وغیره. همه این روش ها یک مانع بزرگ در شرایط سیاسی کنونی ایران دارند. همه کمابیش خارج از روال عادی روزمره هستند وبرای اجرای انها باید کمابیش ریسک هایی کرد.
در روش "نهضت کیف" شما در حالی که زندگی روزمره خود را میگذرانید، یک مبارزه بسیار اشکار و نمادین و در معرض انظار شهروندان کشور و مردم جهان را دارید انجام میدهید.
قبل از هر چیز اگر مردم بگویند که حال وحوصله یک کیف با خود برداشتن را ندارند و یا روش های بهتری وجود دارد ، ما خوشحال میشویم که ما را هم از انها اگاه کنند. اما اگر میترسند که عواقب امنیتی ویا محرومیت های شغلی برایشان بوجود اورد باید گفت که انصافا این روش از همه روشهای دیگر کم خطر تر است. البته ممکن است که برخی هم بگویند این کار یک کمی مسخره به نظر میاید ویا ریختن کاغذ در خیابان کار درستی نیست. پاسخ در اینجا اینست که ما با داشتن اینچنین دولت مسخره ای از هیچ اکسیونی نباید خجل باشیم ودر ضمن قدیم ها حتی از هلیکوپتر هم اعلامیه کاغذی پرت میکردند و این کاغذ جمع شدن در سطح خیابان چیز زیاد ناجوری نیست . دولت دزد هم مجبور میشود رفتگران بیشتری استخدام کند. ( در نتیجه دولت بابد پول بیشتری حداقل در این زمینه خرج کند). حداقل صنف کاغذ فروش و کیف فروش باید از این اکسیون جانبداری کنند.
مزیت های این نهضت: 1ـ میتواند بدون لطمه زدن به زندگی روزمره اجرا شود. 2ـ مردم از اجرای ان خسته نخواهند شد زیرا زحمت بسیار کوچکی است. 3ـ قابلیت اجرای میلیونی را دارد. 4ـ اثری شبیه رفراندوم دارد. چه اینکه اثر اماری ای که از جهت جهش ناگهانی کیف به دستها مشهود میشود.(مثلا قبل از شروع اکسون 10% و پس از شروع 90%). چه اینکه با برداشتن یا برنداشتن کیف در روزهای معین (که البته مثلا رئیس شورای ملی انتخابی در خارج در اینده چگونگی ان را اعلام میکند) مردم حداقل میتوانند رای بله یا نه خود را در مورد موضوعات مختلف، با این روش نشان دهند. 5ـ میتواند نقش شعار و رای را هم به عهده بگیرد. بدین جهت که امکان این را هم فراهم میکند که مردم نامحسوس کاغذی را در کیف با خود بردارند و با یک عملیات هماهنگ شده رای خود را وشعار خود را سر یک ساعت معین روی کاغذ نوشته و در خیابان رها کنند. تصور کنید که این چه اثر شگرفی روی خود مردم خواهد گذاشت زمانیکه یکباره میلیون ها برگ کاغذ مثلا با رای "نه" به جمهوری اسلامی، در کف خیابان پخش شده اند و مردم با موبیل های خود از ان فیلمبرداری کرده اند واین فیلم ها در سطح جهانی هم پخش شود. جالب اینست که امکان تکرار اینچنین اکسیونی برای همیشه وجود دارد.
در اینجا باید توجه داشت که ممکن است اصلا تظاهرات و فعالیت های سیاسی که جان وامنیت عده ای از شهروندان را هم به خطر میاندازند، اضافی و نا لازم شوند. به جای شرکت کردن پر خطر عده ای از مردم در چنان مبارزاتی، با کاهش خطر همه شهروندان در مبارزاتی بیخطر و متداوم شرکت میکنند. تظاهرات کلاسیک در اصل مال کشور های دمکرات است که در ان عده ای با امدن به خیابان خواسته خود را اشکارتر میکنند. اینجور تظاهرات در کشورهای دیکتاتوری فقط باعث کشتار و گروگان گیری از مردم توسط این دولت ها میشود.وضع ما در اینجا فرق های بزرگی دارد. اول اینکه جمعیت مخالفان رژیم بالای 95% است. دوم اینکه رژیم میداند جلوگیری نکردن از تظاهرات باعث شکل گیری عملیاتی برای سرنگون کردن رژیم از سوی مردم میشود. در اینجا ما باید سعی کنیم از دو موضوع هوشمندانه استفاده کنیم. اول اینکه تعداد ما اکثریت تمام جامعه است و دوم اینکه تمام جهان کمابیش به اتفاقات ایران نظر دارد. ما باید فقط سعی کنیم که به دنیا دائما نشان دهیم این رژیم گروگانگیر مردم ایران است و بس. چنانچه این رژیم حمایت نامستقیم اکثر کشور های جهان را که به خاطر بیوطنی وفروختن مفت منافع ایران ایجاد شده است از دست بدهد، مطمئنا نمیتواند مدت زیادی دیگر دوام یابد.
البته این دولت هیولای حیله گر هم مینشیند فکر می کند چگونه میتواند جلوی اینکار را بگیرد. جلوی اعتصابات را با ترساندن از اخراج وغیره میگیرد. جلوی تظا هرات را با سرکوب خیابانی و زندانی کردن وشکنجه و اعدام و کهریزکی کردن میگیرد. اما در اینجا دیگر همچنین امکاناتی را به ندرت پیدا میکند. اقداماتی که احتمالا میتواند انجام دهد1ـ اعلام کند که برداشتن کیف با خود ممنوع است. 2ـ گشت بسیج و پلیس را به ایجاد مزاحمت ویا دستگیری دارندگان کیف و یا جریمه کردن مردم کیف به دست موظف کند. 3ـ اگر این کارهایش به جایی نرسید مثلا اعلام کنند که مردم به نشانه حمایت از دولت کیف با خود برداشته اند. 4. حیله های دیگر...... در اینجا مشاهده میشود که هر کدام از این حیله های دولت مانند تف سر بالا میباشند و یا نمیتوانند کاربردی داشته باشند ویا به راحتی به وسیله خود مردم یا بهتر از ان به وسیله هدایت منتخبان انها درخارج از کشور با اعلام اکسیون های کیفی هوشمندانه دیگر، میتوانند خنثی شوند. خلاصه اینکه اگر مردم همه از وجود چنین امکانی اگاهی پیدا کنند ارزش شروع کردن را به هر حال دارد.


۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

ما باید راه ویژه خود را ادامه دهیم.

متاسفانه از همان ابتدای کار پیدا بود که با تلاش برای ترتیب دادن تظاهراتی دیگر جمهوری اسلامی سرنگون نمیشود. اما از انجایی که مردم ما بویژه انها که در درون ایران زندگی میکنند  متاسفانه به روشهای دیگر واجرای انها کمتر توجهی میکنند این راه دائما شکست ادامه پیدا میکند. اولا اینکه "به حساب" رهبران یک جنبش چنان اسیر دشمنان این جنبش باشند که مجبور باشند برای جان دادن دوباره به جنبش از یک بهانه ای که اتفاقی پیش امده یعنی انقلاب مصر استفاده کنند بسیار تاسف اور است. از ان تاسف اورتر انکه که مردم  متوجه نبودند که انقلاب مصر برای ان پیروز شد که شرایطی دیگر وجود داشت. مهمترین فرق با وضعیت مردم ایران در این بود که ارتش مصر وخود رژیم مصر وابسته به امریکا بودند و با دستور روشن امریکا ارتش مصر مبارک را مجبور به رفتن کرد. مردم مصر هیچ وقت نمیتوانستند مبارک را سرنگون کنند اگر امریکا چراغ سبز نشان نمیداد. رژیم ایران اگرچه با بحران سازی وبه قیمت بدبخت کردن مردم ایران وباج دهی از جیب انها و فروش منابع و حقوق بین المللی و حتی خاک ایران به زندگی ننگینش تا کنون ادامه داده اما تا ان زمانی که سقوط قهری خودش را با نیروی نظامی خارجی پیش روی خود نبیند از هیچ کشور خارجی حرف شنوی ندارد. یک فاکتور دیگر هم پول نفت است که هم بودجه نیروهای سرکوب گرش را تامین میکند وهم باعث شده که کشورهای خارجی به خاطر پایین ماندن قیمت نفت اجازه دهند فعلا به حیات ننگینش ادامه دهد.
اشتباه بزرگ مردم ایران الان یکی در این است که فکر میکنند بدون خواست کشورهای غربی میتوانند این رژیم را ساقط کنند ودوما اینکه چشمشان فقط به این دو رهبر اسیر درچنگال رژیم میباشد و به فکر جستجوی رهبر و گروه هماهنگ کننده دیگری که اسیر این رژیم نباشند که انها هم  فقط میتوانند ایرانیان مقیم خارج باشند، نیستند. چندین اشتباه بزرگ و کوچک دیگر هم در استراتژی مبارزه در داخل وخارج دارند از جمله اینکه فکر میکنند که تنها راه مبارزه امدن به خیابانها و دادن شعار میباشد. متاسفانه این اشتباه حتی به ایرانیان خارج هم سرایت کرده وانها هم گاه گاهی تظاهراتی در خارج انجام میدهند که کم فایده هستند و دیر یا زود هم قطع میشوند.
مردم باید بدانند که اولا باید سعی کنند که با همکاری ایرانیان مقیم خارج یک کنگره ملی "انتخاب" کنند تا برای انها در سطح بین المللی لابی کند و حتی زمام امور سیاسی را از چنگ رژیم اسلامی در اورد و نمایندگی کامل مردم ایران درخارج را بدست بگیرد. هم چنین مبارزات مردم در ایران چه اعتصابات عمومی چه تظاهرات چه مبارزات دیگر را هماهنگ کند. فرض کنید مردم دائم چشمشان به دستور این کنگره باشد  که خودشان هم انتخاب کرده اند. مثلا کنگره میگوید که اعتصاب سرتاسری برای سرنگونی رژیم. مسلما یک دفعه خود به خود یک دینامیکی ایجاد میشود برای اعتصاب چون مردم میدانند که این رژیم رفتنی است و ان گروه از مردم هم که محافظه کار هستد واز بی شغل شدن میترسند با این اطمینان که رژیم رفتنی است دست به اعتصاب میزنند. حالا شما بیایید به وسیله به حساب "رهبری بی رهبر اینترنتی" اینکار را انجام دهید ایا امکان دارد وایا عملا تا به حال این کار عملی شده است؟
پس ما باید روش التحریری و تونسی ومصری را رها کنیم و با اینکه انها هم از ما روش تظاهرات میلیونی وغیره را یاد گرفته اند ، سعی کنیم که این روش به کار گرفته خودمان تا به حال را هم اصلاح کنیم و روش هایی که با برنامه و هوشمندانه هستند به کار بگیریم تا به هدف بسیار سخت خود برسیم. 

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

اشتباهاتی که مردم در تظاهرات مرتکب میشوند.

بزرگترین اشتباه اینست که مردم فکر میکنند تظاهرات امدن به خیابان وشعار دادن است. اینکه مردم با ترس ولرز یک جایی جمع شوند ونیروهای مزدور جلویشان را بگیرند و انها شروع به دادن شعار بکنند و یک دفعه مزدوران به انها حمله کنند وانها هم بدون هیچ دفاعی از خود شروع به فرار کنند که فایده ای ندارد.  اگر هم میخواهیم تظاهرات بکنیم باید ان با هدف ضرب شصت نشان دادن به نیروهای سرکوبگر رژیم باشد. انهم زمانی ممکن است که این نیروها با سلاح گرم به خیابان نیامده باشند.  تصور کنید که  میدان انقلاب پر از مامور میباشد. مردم هم مثلا میتوانند در دو سه خیابان منتهی به این میدان روی هم رفته چند ده هزار نفر تجمع کنند. خوب یک زمانی مردم میبینند که مزدوران دستور حمله میگیرند و  اول گاز اشک اور پرتاب میکنند و دنبالش میخواهند حمله کنند.  ردیف اول صف مردم به محض اینکه دیدند اینها میخواهند گاز اشک اور شلیک کنند باید هجوم را به سوی اینها اغاز کنند و ردیف های بعدی به دنبالشان. فقط ردیف اول اگر بتواند  یک  تنه  به مزدوران بزند و یک کمی تعادل اینها را بر هم بزند، ردیف دوم با تنه زدن به انها انها را بر زمین میزند و کارشان تمام میشود.  سپس  مردم مثلا میتوانند این مزدوران را لختشان کنند و اسم و قرارگاه شان را بپرسند و یک کمی هم گوشمالی بهشان بدهند و یک کمی هم سرزنش لفظی بهشان بکنند و بعد رهایشان کنند وخود سریعا متفرق شوند. این فقط یک گوشه کوچکی از تاکتیکی است که مردم میتوانند به کار ببرند و بسیار قابل بسط میباشد. اما در اینجا  مردم میدانند که حداقل یک چیزی به دست اورده اند و انهم ایجاد ترس و رعب در بین این مزدوران میباشد. اینکه بروید تو تظاهرات کتک بخورید باعث این میشود که مزدور بسیجی هم میره تو وبلاگش مثلا مینویسد که به به عجب قهرمانانی ما بسیجی ها هستیم. متاسفانه ما مردم ایران به خاطر بی اتحادی و بی پشتکاری و نشناختن قدرت متحد بودن، اجازه داده ایم که یک مشت واقعا بی مخ  پست فطرت پول خود ما را با زور ازمان بگیرند وبا ان خود را پروار کنند و وسایل سرکوب خودشانرا هم تهیه کنند ومردم زحمتکش ما را با زور به بردگی  ودادن باج به انها مجبور کنند.  یک ویدیو از تظاهرات 25 بهمن نشان میداد که یک دسته تظاهر کننده  حدودا 1000 نفری دارند  فرار میکنند. دنبالشان حداگثر 50 نفر مامور فقط مسلح به سپر وباتوم بودند. در اینجا ادم از خودش میپرسد که یک جمعیت هزار نفری چگونه اینچنین ترسی پیدا میکند از یک دسته مزدور به این کوچکی. ایا اینها اگر  به جای فرار فقط میایستادند و یک هجوم خیلی عادی به سوی مزدوران میکردند ایا راحت تر نمیبود؟ خلاصه اگر که تظاهرات هم میخواهیم در اینده بکنیم باید هدف این باشد که در خیابان رفته و با امکانات خودمان با کمی اتحاد وشجاعت این مزدوران بی مخ را گوشمالی بدهیم. با چند بار گوشمالی دیگر این مزدوران جرات نمیکنند به خیابانها بیایند و ما میتوانیم  تظاهرات میلیونی خود را هم در اینده برگزار کنیم.
 البته میتوانیم دور تظاهرات را فعلا خط بکشیم و با کاغذ نویسی متداوم همانگونه که در مقاله های نهضت کیف توضیح داده شده ، رای و شعار خود را به گونه گسترده تر و مداوم به همدیگر و جهان نشان دهیم و رژیم کودتایی را مداوم زیر فشار بگذاریم بدون انکه بتواند عکس العملی از خودش نشان دهد. امتحان کردنش چندان خرجی ندارد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

مقالات در دست تهیه برای انتشار در اینده:

1. ایا نوشتن قانون اساسی توسط گروه های سیاسی خارج از کشور کار درستی میباشد؟

2. ایا مجازات اعدام  باید وجود داشته باشد؟

3. کشور ایران در اینده چگونه میتواند اداره شود، اگر فرض کنیم 1000 سال دیگر هم مردم بخواهند  در این سرزمین زندگی کنند.