۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

خانم کلینتون! امیدواریم روزی بتوانید بدون ترس نام خلیج فارس را بر زبان بیاورید.

و این زمانی میسر میشود که سیاست امریکا از سیاست فعلی عرب پرستی وضد ایرانی گذر کند و با کمک به مردم ایران برای سرنگونی ج.ا و ایجاد دمکراسی پایدار در ایران، نقش در خور ایران را به کشور ما روا دارد.
خانم کلینتون هر چند ماهی یکبار به گشت وگذار در کشور های عربی میپردازد و دائم در مصاحبه هایش میگوید که ایران تهدیدی برای منطقه است و جلوی ایران باید گرفته شود. در اینجا پیشنهاد میشود که ایرانیان گرامی در صفحه فیسبوک فارسی وزارت خارجه امریکا (روبرو کلیک فرمایید):  http://www.facebook.com/USAdarFarsi   نظرات خودشان را نسبت به سیاستهای امریکا در باره ایران با کامنت گذاشتن ابراز کنند. حیف است که ما ایرانیان از این موقعیت خوب استفاده نکنیم. ما میتوانیم با عضویت در این صفحه و ابراز نظر های خودمان به احتمال زیاد روی سیاست های امریکا به نفع مردم ایران تاثیر بگذاریم.
 خانم کلینتون؛ فعلا ما  با توجه به وضع شما لزوما نمیخواهیم که به جای خلیج فارس خلیج «ارابه ای» یا خلیج «عرعری» نگویید، اما خواهش مطرح شده در زیر را که فکر نمیکنیم خواهش ناممکنی باشد، اجرا بفرمایید:
اولین خواهش ما از شما اینست که نام زیبای ایران را برای نامیدن کشور ما زیر حکومت اشغالگر ایران یعنی ج.ا به کار نبرید.  مثلا بگویید جمهوری اسلامی یا بهتر از ان رژیم اشغالگر ج.ا.
خانم کلینتون ما میدانیم که شما برای باز نگه داشتن شیر نفت اعراب خلیج فارس این همه مجیز اینها را میگویید. عربستان سعودی جمهوری اسلامی را تهدید به حمله نظامی کرده است. چنانچه این کشور به تهدیدش عمل کند و به خاک ایران، مانند حمله عراق در ان زمان به ایران؛ حمله کند موضع امریکا چه خواهد بود. ایا در نهایت به اشغال خاک ایران رضایت میدهد؟ ایا این باجی است که باید به عربها برای باز نگه داشتن شیر نفت به انها بدهید؟ ما هنوز از شما موضع مشخصی که ایا دولت امریکا خواهان سرنگونی ج.ا و برقراری دمکراسی در ایران میباشد یا نه، ندیده ایم. چگونه دائم از خطر ایران حرف میزنید اما نمیگویید که این مردم ایران هستند که اینقدر خطرناک هستند یا دولت اشغالگر کشورشان واگر این دولت اشغالگر موجب این خطر است ایا امریکا باید اقدام به سرنگونی این رژیم بکند یا سیاست 32 سال گذشته خود را ادامه دهد که فقط به ضرر مردم ایران ومنافع ملیشان تمام شده است؟  چرا در مورد دزدی کشورهای عربی همسایه از منابع مشترک گازی ونفتی سخنی نمیگویید؟ ایا اگر این سیاست 32 سال تو سری زدن به ایرانیان از طرق مختلف (ایجاد جنگ، کمک به ابقای ج.ا، تحریم ها و  اَ لَس(=غیره) نمیبود، هیچگاه این کشور ها جرئت میکردند ایران را اینگونه تهدید کنند و منابعش را اینگونه وقیحانه بدزدند؟ 

۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

یک ایده برای براندازی جمهوری اسلامی که شاید به فکر کمتر کسی رسیده باشد.

ما نمیدانیم که کشور های غربی واقعا خواهان سرنگونی ج.ا هستند یا نه؟ تنها دلیلی که انها خواستار این سرنگونی نباشند اینست که از یک ایران قوی با یک حکومت دمکرات میترسند. دلیل دیگری هم میتواند داشته باشد و ان اینکه این حکومت تمام  ثروت های مادی ومعنوی این کشور را به عنوان باج، مفت به همه کشور های جهان تقدیم میکند.
 اما اگر واقعا کشور های غربی به خاطر تروریست بودن این رژیم و بمب اتمی ساختن و بحران سازی ان مایل به سرنگونیش باشند موانعی در این راه وجود دارد. اگر از موضوع پیچیده نفت بگذریم و کشور های جهان بخواهند بر طبق قوانین بین المللی اقدام کنند مسلما برای اقدام نظامی بر علیه این حکومت احتیاج به قطع نامه سازمان ملل دارند و به دست اوردن ان هم شاید کاری غیر ممکن باشد. بنابراین دولت های غربی مجبورند برای جلوگیری از ساخت بمب اتم بدون قطعنامه سازمان ملل تاسیسات اتمی را بمباران کنند بدون هدف سرنگونی جمهوری اسلامی. در اینجا هم بازنده فقط مردم ایران هستند. کشوری الوده به رادیواکتیو و ج.ا هم هارتر و خونریزتر به حکومت خود ادامه میدهد.
شاید کشور های غربی اگر یک پیشنهاد کارامد الترناتیوی برای سرنگونی ج.ا وجود میداشت  با ان موافقت میکردند. در اینجا این پیشنهاد ارائه میشود: کشورهای غربی جنگنده های مدرن در اختیار خلبانان فراری ایرانی قرار دهند واین خلبانان بمباران محل سکونت و یا کار سردمداران  جمهوری اسلامی را در تهران به عهده بگیرند. با انتخاب دولت در تبعید ایرانیان در خارج از سوی مردم و به رسمیت شناختن ان از سوی دولت های مهم جهان، حکومت اخوندی به عنوان حکومت نامشروع واشغال گر ایران به حساب میاید و دولت مشروع در تبعید میتواند با حمله هوایی  اقدام به رهایی ایران از شر این حکومت بکند. ما میدانیم که ج.ا حتی اگر خود امریکا هم حمله بکند جرئت هیچ گونه عکس العمل نظامی را ندارد. حالا میتوانید تصورش را بکنید که جنگنده های مدرن با خلبانی خلبانان ایرانی از پایگاه های امریکا (مثلا در افغانستان) به پرواز در ایند و مثلا بیت خامنه ای  و دفتر ا.ن را بمباران کنند. دیگر بهانه هر گونه عکس العمل نظامی از جمهوری اسلامی هم گرفته میشود و به احتمال بسیار زیاد دو سه تا بمباران از این قسم باعث سرنگونی یکی دو روزه ج.ا  به دست مردم خواهد شد. امریکا وجامعه جهانی هم نباید دیگر نگران حقوق بین المللی باشند که میگوید خانه رئیس یک حکومت نباید بمباران شود ویا برای هر نوع حمله ای باید اول اعلان جنگ شود. امریکا با خیال راحت مینشیند و میگوید اینها ایرانی ها بودند که میخواستند اشغال گر را از کشورشان بیرون کنند و ما دوپینگشان کردیم و ج.ا هم اگر خیلی ناراحت است بیاید با افـ ـ5 هایش به پایگاه های ما حمله کند. جمهوری اسلامی که برای تروریستهای حماس و غیره اسلحه میفرستد نباید از این گله ای داشته باشد که چرا امریکا به ازادی خواهان ایران جت جنگنده میدهد! دولت منتخب در تبعید میتواند حتی خواهان ازاد شدن دارایی توقیف شده ایران در امریکا شود و با ان مثلا چند تا اف ـ16 برای این منظور خریداری کند. خلاصه اگر امریکا با اصل این مطلب موافق باشد جزئیات دیگر مثلا اموزش خلبانان ایرانی هم در امریکا خیلی راحت قابل حل میباشند.

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

ایا اول مرغ وجود داشته است یا تخم مرغ؟

پاسخ دادن به این سوال به همان اسانی است که بپرسیم: ایا اول تخمک وجنین وجود داشته یا جانوران پستاندار؟
گروهی از مردم که معتقد به افرینش تمام موجودات بوسیله خداوند هستند، میتوانند این تصور را بکنند که خدایی که تخم مرغ را می تواند با این خاصیت و دی. ان. ای موجود دران  بیافریند که با 20 روز داشتن دمای مناسب از ان یک جوجه درمی اید، حتما قادر است که همان خود مرغ را اول خلق کند که بعدش ان مرغ بتواند تخم بگذارد و نسل مرغ ها را در روی کره زمین بوجود اورد. علاوه بر ان خدا میبایستی که دو تخم در ابتدا میافریده که از یکی مرغ و از دیگری یک خروس بیرون میامده. پس در اینجا طرف داران افرینش باید قانع شده باشند که اول مرغ و خروس افریده شده اند ونه تخم مرغ همانگونه که اول میش وبره افریده شده اند ونه تخمک وجنین گوسفند.
گروهی از مردم که به نظریه تکامل و اولوشن اعتقاد دارند باید پاسخ این سوال برایشان ساده تر باشد. بر پایه این نظریه تمام حیات در اقیانوس ها بوجود امده واولین موجودات زنده تک سلولی ها بوده اند. این موجودات در ابتدا ازدیاد خود را از طریق تکثیر شدن سلول ها و تجزیه شدن به چند، انجام می داده اند. کم کم که موجودات کامل تری از این تک سلولی ها به وجود امده اند دستگاههای تناسلی در بدنشان به وجود امده و از طریق تخم گذاری به تکثیر نسل پرداخته اند و در مراحل بعدی در همان دریا ویا بعد از انکه جانورانی شکل یافته و به خشکی امده اند، یا همان راه تخم گذاری را ادامه داده اند ویا ان را کامل تر کرده اند و تخمها را در بدن خود پرورش داده اند و بچه زنده و کامل زاییده اند. در اینجا هم می بینیم برای اینکه یک جانور بر حسب شرایط محیط بخواهد به جانور دیگری تبدیل شود باید شرایط روی جانور زنده اثر بگذارند تا او بتواند به تدریج دی. ان. ای سلولهای خود را تغییر دهد و به تدریج به موجود دیگری تبدیل شود. غیر قابل تصور است که یک جانوری در دریا تخم گذاشته و تخم هایش تبدیل به تخم های یک جانور دیگر شده باشند. پس فقط اگر این موضوع را قبول کنیم که اول تک سلولی ها وبعد در عرض میلیون ها سال به هم پیوستن این سلولها و ایجاد جانوران پیشرفته تر مرحله به مرحله، پروسه به وجود امدن حیات بوده است، این هم چیزی کاملا بدیهی است که این موجودات اول به وجود امده وسپس تولید نسل کرده اند.
در مورد مرغ و تخم مرغ یک دلیل منطقی ساده تر هم وجود دارد که مرغ جلوتر بوده است. میدانیم که بین 50 تا 90 در صد از پرندگان پرندگانی هستند که جوجه هایشان چند هفته و چند ماه باید به وسیله پدر و مادرشان تغذیه شوند تا بتوانند با تکیه بر خود به زندگی ادامه دهند. پس اگر که اول تخم پرند گان بوده است و بر اثر گرما از انها جوجه در می امده است، بخش اعظمی از پرندگان بدون وجود والدین در همان چند روز اول از گرسنگی میمرده اند و ما در جهان کنونی تنها می بایستی پرند گانی را روی کره زمین میداشتیم که جوجه هایشان مانند مرغ و شترمرغ از همان اول تولد خود کفا میباشند.
اصلا معلوم نیست که این موضوع واقعا بین دانشمندان واقعا مسئله ای حل نشده بوده است ویا اینکه انها خواسته اند امتحان کنند که تا چه مدت میتوانند مردم عادی روی اینچنین مو ضوع ساده ای در نا اگاهی بگذارند و در حقیقت مردم عادی را با ان فیلم کنند.

۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

نامه ای به اقای بنی صدر

اقای بنی صدر در مصاحبه اخیرشان در رادیو عصر جدید میگویند: احتیاجی به این وجود ندارد که ما در خارج رفراندوم را در باره جمهوری اسلامی برگزار کنیم زیرا انتخابات صحیح را در خارج نمیتوان برگزار کرد مثلا احراز هویت ممکن نیست وحاضر هم نیستند به پیشنهاداتی برای روش های ممکن برای برگزاری این رفراندوم  نظری بیافکنند زیرا میگویند مردم باید جنبش کنند تا بتوانند پیروز شوند. منظور از جنبش هم اینجوری که ایشان نظرشان است تظاهرات بی خشونت در ایران و در خارج از ایران است و مثال بارزشان هم میدان تحریر مصر است و با هر گونه پشتیبانی نظامی کشور های غربی از جنبش مردم ایران مخالفند.
جناب اقای بنی صدر از تاریخ درس گرفتن خوب است اما در دنیای امروزی نه شرایط مانند زمان های دیگر است و نه سیاست کشورهای جهان ثابت باقی ماننده است. بنابر این باید انعطاف پذیر باشیم و با پرهیز از هر گونه دگمی در هر برهه از زمان بر طبق شرایط ان زمان عمل کنیم. مثلا اینکه کشورهای غربی بدخواه مردم ایران هستند و به فکر نفت ومنافع خودشان هستند در یک زمانی صدق میکرده ولی تحول بزرگی که در افکار جهانی ا ز10 سال پیش تا به حال بوجود امده باعث تغییر سیاست کشورهای غربی به سیاستی انسانی تر شده است. مثلا کشور های غربی دیگر بدون چون و چرا از دیکتاتور ها حمایت نمیکنند.
تظاهرات مردم در ایران مانند مردم مصر ممکن نیست زیرا تظاهرات انها به براورده شدن نسبی خواسته هایشان منجر شد، به این دلیل که ارتش مصر وابسته به امریکا بود و با دستور امریکا مبارک را شوت کرد. اینجا ما میبینیم که اولا: سیاست امریکا در حمایت از دیکتاتور ها تغییر کرده است و دوما بدون چراع سبز امریکا پیروزی مردم مصر که شما ان را دائم میخواهید الگوی مردم ما قرار بدهید، ممکن نمیبود. مثال دوم لیبی میباشد. مردم این کشور هم میخواستند با تظاهرات رژیم قذافی را سر نگون کنند. اما مردم لیبی دیدند که با تظاهرات این دیکتاتور دیوانه که خیلی هم شبیه دیکتاتور ایران میباشد نه تنها سرنگون نمیشود بلکه قصد دارد که پس از سرکوب تطاهرات کشتار بزرگی راه بیاندازد. بنابر این با پیوستن ارتش در برخی از شهر ها به قیام مسلحانه پرداختند. ولی اینجا قذافی که ارتش وابسته به امریکا نبود توانست قسمت مجهز ان را دوباره به سوی خود جذب کند و میرفت که ازادیخواهان را شکست بدهد و قتل عام تاریخی ای راه بیاندازد. در اینجا کشور های غربی میدانستند که با پیروزی قذافی دوباره یک دیوانه تروریست را باید سال ها تحمل کنند که قدرت اخاذی اش هم بیشتر خواهد شد و در ضمن باید شاهد قتل عام مردم لیبی هم باشند. در اینجا کشور های غربی تصمیم درست را گرفتند و اگر هم که این تصمیمشان فقط برای ادب کردن قذافی بوده باشد اثر جانبی ان که جلوگیری از کشتار مردم لیبی بوده بسیار اثر خوبی بوده است. از این واقعه منطقه ما نتیجه میگیریم که اولا جلوگیری از قتل عام مردم یک کشوری حداقل برای کشور های غربی مطرح شده ودر برنامه سیاسیشان قرار گرفته است و دوما کشور های غربی دیگر از دیکتاتورهای ماجرا جو و یاغی مانند قذافی هر چند هم که نفت داشته باشند  حمایت نمیکنند وحتی حاضرند با زور انها را سرنگون کنند و سوما تظا هرات در کشورهای زیر یوغ اینگونه دیکتاتوری ها جواب نمیدهد و به پیروزی نمی انجامد و چهارم اینکه حمایت محدود نظامی خارجی نه تنها ضرری ندارد بلکه شاید تنها راه پیروزی ازادی خواهان در برابر این گونه رژیمها باشد.(لیبی ازاین  لحاظات تشابه بسیار بزرگی با ج.ا دارد.)
حالا اگر مردم لیبی یک دولت منتخبی از اپوزیسیون در خارج میداشتند شاید این دولت بسیار جلوتر در مجامع بین المللی مقدمات حمله هوایی را به قذافی فراهم میکرد وکار نمیباید به این جای حساس میکشید. دیدید که دولتهای غربی حتی به یک شورای نامنتخب اپوزیسیون لیبی روی اوردند وان را به رسمیت شناختند. مردم لیبی حداقل این جوری که پیداست مثل ما سازمان مجاهدین خلقی نداشتند که سر بزنگاه خودرا نماینده مردم ایران معرفی کند بلکه شورای شان از افراد ملی بودند. بنابر این ما میبینیم که برای نمایندگی کردن مردم ایران و سهیم شدن در تصمیم گیری های جهانی برای کشور ایران و هم چنین جلوگیری از سوء استفاده سازمان مجاهدین خلق ایران در چنین مواقع حساسی، بر میهن پرستان ایرانی مقیم خارج واجب است که هر چه زودتر خود را به معرض انتخاب مردم بگذارند و یک چنین شورای منتخبی را تشکیل دهند و به جهان نشان دهند.
همزمان با ان ویا قبل از ان هم میتوان یک رفراندوم در باره ج.ا برگزار کرد. جناب بنی صدر این مسئله شوخی نیست. شما اگر یک رفراندوم ناموفق را هم برگزار کنید اولا با رای بالای نود درصد ایرانیان مقیم خارج بر ضد جمهوری اسلامی این رای گیری از نظر اماری دیگر بحثی برجای نمی گذارد واثر خود  را خواهد داشت زیرا علاوه بر ان روی کاغذ است وثبت شده است ومدرک است. دوما ج.ا یا به مردم ایران اجازه میدهد که با فرستادن پستی رای خود با احراز هویت با مدارک همراه نامه حاوی رای ، در این رفراندوم شرکت کنند و یا نه، که در ان صورت نامشروعیت خود را با نشان دادن ترس خود از ارسال شدن رای ایرانیان درون مرزی، به طور منطقی برای جهانیان اثبات میکند. البته شما هزاران راه دیگر برای اثبات کامل رای مردم درون ایران را هم دارید اما باید این رفراندوم کلی را از یک رفراندوم جزء در خارج شروع کنیم تا قدمهای بعدی ممکن شود. شما یک صندوق رای بگذارید وسط پاریس ببینید که ایا اکثریت قاطع ایرانیان مقیم پاریس برای رای دادن نمیایند؟ احراز هویت هم میتوانید بکنید و ناظر از مردم ودولت فرانسه و غیره هم میتوانید بیاورید. اخر چرا فکر میکنید که تظاهرات در خارج می تواند موثرتر باشد. مگر نه انست که بسیاری در تظاهرات شرکت نمیکنند زیرا میدانند که در اخر نتیجه ای از ان گرفته نمیشود و یا بسیاری میترسند که اگر بخواهند بیایند ایران شرکت در تظاهرات خارج برایشان دردسر درست میکند واصلا مگر کشورهای خارجی میایند هر روز مفتکی به ایرانیان اجازه تظاهرات بدهند؟ بنابراین اقای بنی صدر قدری عملی تر فکر کنید. ایرانیان مقیم خارج راحت ترین کار برایشان شرکت در انتخابات و رفراندوم در خارج می باشد. از قضا این بهترین وسیله برای نشان دادن خواسته مردم ایرانیان به جهان است هر چند که خودشان میدانند که خواسته مردم ایران سرنگونی  ج.ا میباشد. ولی رای گیری به این خواسته شکل رسمی ومستند میدهد.
تظاهرات داخل هم فرستادن مردم به مسلخ است. حتی اگر مردم هم بخواهند در راه کشورشان جان فشانی کنند وقتی که نیرو های طرف مقابل انچنان پرقدرت وسازمان دهی شده و مزدور وبی وجدانند که میتوانند هر نوع تظاهرات خیابانی را بطور کامل سرکوب کنند و هر روز هم موفقتر از روز قبلش، اصلا تقاضا کردن از مردم برای چنبش در شکل تظاهرات خیابانی بسیار نا مسئولانه میباشد.
رژیم ج.ا  درس سرکوب را بخوبی از مغولان و ک.ج.بی. و طالبان وغیره گرفته است. مردم ایران هم جانشان را دوست دارند. همین به عنوان یک عامل اصلی، باعث میشود که مردم بی تفاوت شوند و ج.ا هم به چپاولگری و تاراج و حراج ایران ادامه میدهد. اما بزرگترین خطر انست که با این روند حتما دیر یا زود ان فاجعه بمباران اتمی از راه خواهد رسید. ما دوانتخاب داریم. یکی اینکه به همین روش کنونی ادامه دهیم ومنتظر بمباران اتمی بشویم که با ان به احتمال زیاد رژیم اسلامی هم اجازه میابد به حیات خود ادامه دهد. دوم انکه با انتخاب کنگره و شورایی ملی در خارج و اعمال نفوذ این نهاد سیاست جهانی را به نفع خود هدایت کنیم و مثلا باعث قطع در امد نفت ج.ا شویم و یا به جهت علاقه مشترک مردم ما وجامعه جهانی به سرنگونی ج.ا ، کشورهای غربی را وادار کنیم به عنوان دینی که در برابر مردم ایران دارند با نشان دادن حمایت نظامی خود از مردم برای قیام در مقابل جمهوری اسلامی، باعث تسلیم شدن این حکومت به مردم ایران شوند. با بمباران یکی دو پادگان سپاه و بسیج، قیام مردم بسیار ساده میشود.

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

نامه به پرزیدنت اباما (انگلیسی)

ایرانیان گرامی؛ اگر با نامه زیر موافق هستید ان را «کپی» و «پیست» کرده به نشانی ایمیل کاخ سفید امریکا بفرستید ویا ان را فکس کنید.
در این نامه از پرزیدنت اباما درخواست میشود که از طریق زیر فشار گذاشتن کشور های خریدار نفت ایران، انها را ترغیب ومجبور کند که پول پرداختی برای نفت خریداری شده را به حساب جمهوری اسلامی واریز نکنند بلکه این پول را  به یک حساب بانکی ملی ای که از طرف ایرانیان معتمد میهن دوست در امریکا افتتاح میشود واریز کنند تا این پول بوسیله این ایرانیان معتمد صرفا برای صاحبان اصلی ان یعنی مردم رنج دیده درون ایران خرج شود. مثلا از طریق خرید وارسال اذوقه و دارو و لوازم بیمارستانی و پزشکی.


To: president of the united states of America: Mr. Barack Obama




Dear Mr. president



The iranian people want democracy and freedom. As long as the islamic regime of iran has oil-sell-receipts, it can finance its repression forces and there's no chances for iranian pepole to overturn the islamic regime.

If you intend to help us for achiving freedom here are our suggestions to you: let to the anti-islamic-regime trustful Iranians open an general national account at one of the US banks. Ask and then force the countries which buy oil from Iran to transfer the money not to accounts of islamic regime but to that national account. the money will then spends only for civil purposes for iranian citizens who lives inside Iran. this is surely the request of the very big majority of iranian people to you.



sincerely yours





http://www.whitehouse.gov/contact

FAX
2024562461





















۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

مهمترین اقدام فعلا «انتخاب» کنگره (شورای) ملی میباشد؟

چرا مردم ایران بی خیال این موضوع هستند؟ این شورا اگر که سودی هم نداشته باشد ضرری هم ندارد. اگر هم بخواهیم به انتظار دیگران بمانیم که برای ما این انتخابات را راه بیاندازند حالاحالاها ول معطلیم. اگر که قدرت رای خود را بدانیم و «گسترده» در هر نوع انتخاباتی شرکت کنیم، مسلما صدایمان شنیده خواهد شد. یک کلیک کردن به عنوان بیان اراده که این همه این پا وان پا کردن نمیخواهد.  ایا بد است که این کنگره بتواند در اینده پول نفت را از چنگ ج. ا خارج کند و برای مردم ایران خرج کند . نه ابنکه این پول خرج بسیجی و حماس و لبنان شود. اگر که یک قدم حتی لرزان در این راه برداریم که بهتر از ان است سر جایمان خشک بایستیم. با شرکت گسترده و اتحاد مطمئن باشید که این قدم کوتاه ولرزان به قدمی بزرگ وتاریخی تبدیل میشود.
با مراجعه به صفحه فیسبوک در لینک زیر به کاندید خود رای دهید و اگر کاندیدی هم برای اضافه کردن به لیست دارید معرفی کنید:
صفحه فیسبوک برای انتخابات کنگره ملی منتخب ایرانیان در خارج

اگر کسی وارد است ما را راهنمایی کند، چگونه میشود ایرانیان را «انبوه گونه» از وجود این انتخابات اگاه کرد. هر چه تعداد شرکت کننده بیشتر باشد، مسلما اعتبار این انتخابات بیشتر میشود و احتمال تشکیل این کنگره هم بیشتر.
اگر که این کنگره ملی انتخاب و تشکیل نشود در اینده ممکن است اتفاقات بسیار بدی برای کشورمان بیافتد که افسوس بخوریم که چرا این کنگره را انتخاب نکردیم.

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

موسوی دیگر نمیتواند کاری بکند. کنگره ملی منتخب کلید پیروزی میباشد.

موسوی هرگز نمیتوانسته و نخواهد توانست که حکومت اسلامی را سرنگون کند هر چند که خواسته اصلی وقلبی او هم به احتمال زیاد همین می باشد. اصلا هر کسی (به عنوان اپوزیسیون) که در داخل ایران باشد هیچ امکانی برای سرنگونی این رژیم ندارد. فقط میتواند بازیچه این رژیم قرار گیرد و به بقای ان خواسته یا نا خواسته کمک کند. فرض کنید الان به موسوی اجازه داده شود دوباره اعلامیه بدهد. ایا مردم ما هر چه خوشبین و یا ساده دل، نباید دو زاریشان بیافتد که این یک فریبی بزرگتر و دوباره از سوی رژیم است؟ ایا ما باید باز هم برای عمل کردن منتظر اعلامیه های موسوی شویم و دلمان را به دستورهای  او خوش کنیم که رژیم فقط  در صورتی دوباره اجازه انتشار انها را میدهد که در جهت منافع و بقای خودش باشد. پس اگر هدفتان سرنگونی رژیم اسلامی است باید بعد از این همه شکست و سرخوردگی دنبال اعلامیه دهنده و هماهنگ کننده ایرانی مقیم خارج باشید که اسیر چنگال رژیم نیست وازادی عمل دارد. اقای موسوی چه چیزی دارد که مثلا فلان ایرانی میهن پرست دلسوز مقیم خارج و احتمالا فراری از دست رژیم اخوندی ندارد؟ کم اثر بودن افراد و یا گروه های نامنتخب مقیم خارج مانند شورای هماهنگی راه سبز امید را هم دیدید. پس دنبال «انتخاب» یک گروهی هماهنگ کننده درخارج از کشور باشید.
وضعیت ما به وضعیت مردم لیبی از دیگر انقلاب های اخیر منطقه شبیه تر است. دولت های غربی الان به این نتیجه رسیده اند که دیکتاتورهای دیوانه منطقه مانند قذافی، دیگر فایده ای برایشان ندارند و برای خلاص شدن از شر اینچنین دیکتاتور هایی حاضرند که از مردم این کشور ها بدون هیچ چشمداشتی حتی از راه پشتیبانی نظامی کمک بکنند. نمونه بارزش هم اعلام به رسمیت شناختن شورای انقلاب لیبی از طرف اتحادیه اروپا بود.
البته از مردم ایران انتظار نمیرود که قیام مسلحانه ای مانند مردم لیبی کنند. اما چنانچه مردم ایران یک کنگره وشورای ملی را انتخاب بکنند، دیر یا زود کشورهای غربی ان را به رسمیت میشناسند. از ان موقع دیگر سقوط ج.ا دیگر حتمی است. فقط تصورش را بکنید که دولت های غربی ا.ن را دیگر به شورای امنیت راه ندهند وبه جای او نماینده منتخب مردم ایران در شورای امنیت سخنرانی کند. هزاران سود بالقوه دیگر هم انتخاب کنگره ویا شورای ملی خواهد داشت که بر شمردن انها بسیار طولانی میشود.
پس بیایید از همین امروز دنبال راهکارهایی برای انتخاب این کنگره و شورای ملی با شرکت هر چه بیشتر مردم ایران چه درون وچه برون مرزی باشیم.

۱۳۸۹ اسفند ۱۸, چهارشنبه

اقداماتی که ایرانیان مقیم خارج میتوانند انجام دهند.

% تشکیل کنگره ملی از طریق انتخابات. ( قدم اول میتواند برگزاری انتخابات از طریق صفحه ای در شبکه های عمومی اینترنتی مانند فیسبوک باشد)
% باز کردن حساب بانکی ملی در یک کشور مطمئن خارجی تا ایرانیان درون مرزی بتوانند پول خود را از بانک های اخوندی بیرون کشیده و با این کار اقتصاد ج.ا را فلج کنند.
% تلاش کردن برای مسدود کردن صادرات نفت ج.ا از طریق فشار اوردن بر روی قدرتهای جهانی و یا بهتر از ان مجبور کردن خریداران نفت ایران به حواله کردن پول خرید نفت به حساب بانکی ملی ایرانیان و خرج ان برای ایرانیان درون مرزی و قطع کردن درامد اصلی رژیم برای تامین هزینه نیروهای سرکوبگرش. ( مهمترین کار برای شکست دادنن رژیم)
% ترتیب دادن تظاهرات در کشورهای خارجی جلوی سفارت های  کشورهای حامی ج.ا بویژه سفارت چین در کشور های اروپایی وامریکایی ودر خواست از این کشور ها برای توقف خرید نفت از ج.ا ( سفارت های ژاپن وکره جنوبی هم باید به گونه محترمانه ای به عنوان کشور های دوست مردم ایران مورد تماس قرار بگیرند و ترغیب به توقف خرید نفت از ج.ا شوند).
% ارسال فکس و ایمیل وتلفن به خبرگزاری ها و ایستگاهای تلویزیونی و روزنا مه های مهم کشور های خارجی به همراه کلیپ های جنبش سبز و عیره و درخواست از این رسانه ها برای محکوم کردن سران جمهوری اسلامی و به چالش کشیدن انها در صورت دعوتشان به برنامه های این رسانه ها.

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

کشور ایران در اینده چگونه میتواند اداره شود، اگر فرض کنیم ایرانیان 1000 سال دیگر هم بخواهند در این سرزمین زندگی کنند؟

در اینجا دو موضوع کلیدی وجود دارد که نه تنها به کشور ما مربوط میشود بلکه اگر تمام جهان هم به ان توجهی نکند در اینده ای نه چندان دور زندگی برای همه روی کره زمین ناممکن میشود. اولین و مهمترین موضوع اینست که جمعیت کشور باید ثابت بماند ویا حتی کمتر شود. دوم اینکه  طبیعت وخاک و اب و هوای کشور باید حفاظت شود و همچنین منابع طبیعی و مواد خام باید حفاظت و دائما بازیافت شوند. البته هر چه جمعیت کمتر شود مواد خام کمتر مصرف میشوند و دوران طولانی تری میتوان مواد خام را داشت واستفاده کرد. در مورد موضوع اول: فرض شود که با همین ضریب فعلی جمعیت رشد پیدا کند. امارگران خیلی ساده میتوانند حساب کنند که مثلا 500 سال دیگر جمعیت ایران از یک میلیارد هم بالاتر میرود. فقط حساب کنید که چه تعداد مردم هم میمیرند و قبرستانها چه سطحی را اشغال میکنند. دیگر  لازم به گفتن نیست که مناطق مسکونی و شهر ها چه گسترشی پیدا میکنند و چه مساحتی را اشغال میکنند. جا برای نخاله و زباله را هم در نظر بگیرید. البته در کشوری مانند هند که کوهستانی نیست و باران زیاد میبارد و چهار مرتبه در سال میتوانند محصول برداشت کنند یک میلیارد انسان را میتوان یک جوری  جای داد و خورا کشان را تامین کرد ولی در کشوری مانند ایران که دو سومش کوهستان است و بارانی هم ندارد که محصولی  به عمل اید، معلوم نیست که مردم چگونه میخواهند غذای خود را تامین کنند. نفت هم که چند سال دیگر تمام میشود و دیگر پولی هم باقی نمیماند که با ان مواد غذایی از خارج خریده شود. برای شکوفایی صنعت هم احتیاج به اب میباشد که ان را هم نداریم. کمبود اب  باعث میشود که  اب اشامیدنی هم مردم برای نوشیدن نداشته باشند. از اب برای کشاورزی و نظافت که اصلا احتیاج به حرف زدن در باره اش  نیست. توجه داشته باشید که این ابهای ذخیره شده در سفره های زیر زمینی هم بزودی تمام خواهند شد وکشاورزی وتامین اب برای همین تعداد جمعیت فعلی هم به گونه ای که تا کنون ممکن بوده، دیگر ممکن نخواهد بود. بنابر این جمعیت باید از طریق کم کردن زاد ولد  به سرعت کاهش یابد. و این کاهش باید در قسمتهایی  از خاک ایران که محرومتر هستند و از نظر اقلیمی دارای اقلیم بدتری هستند ومتاسفانه رشد جمعیت در این قسمنها بالاتر از جاهای دیگر کشور میباشد، شدیدتر باشد. مثال بارز ان استان سیستان وبلوچستان میباشد.لازمه اجرای موفقیت امیز این کاهش جمعیت هم یک عزم بزرگ ملی و پشتکار ودیسیپلین عظیم میباشد. از انجا که قشرهای محروم روستایی وعشایری متاسفانه از همه قشرها بیشتر در این گرداب فقر و زاد ولد بالا اسیر هستند اول باید با عملیات تشویقی این قشر را ترغیب به کاهش زاد ولد کرد. این از انجا شروع میشود که باید پیشنهاداتی برای تغییر وضع مسکن این گروه از هم میهنان داد. مثلا شهرهای کوچک و مدرن ساخته شود و روستاییان وعشایر به شهرنشینی دعوت شوند و نیمی از انها مثلا با ایجاد صنعتهای تولیدی در شهرها به صنعت تولیدی مشغول شوند و نیمی دیگر با مدرنیزه کردن کشاورزی به همان کار کشاورزی با بازده تولیدی چند برابر مشغول شوند. روستاهای خالی مانده هم میتوانند مورد استفاده های گونگون دیگری قرار بگیرند. کم کم با کاهش جمعیت مثلا به 10 میلیون باید همه مردم ایران در قسمتهای غربی وشمال غربی کشور که دارای باران بیشتر و شرایط اقلیمی بهتری هستند ساکن شوند. ساختمان سازی  در کنار دریای خزر هم باید یشدت ممنوع شود و استانهای شمالی کم کم نقش باغ و بوستان برای گردش و لذت بردن مردم از طبیعت و بخشی هم برای کشاورزی در نظر گرفته شود. طبیعت زیبای شمال را با خانه سازی و اسفالت کردن وجاده سازی از بین بردن واقعا حیف است. ومساله اینجاست که اگر ادم برای طبیعت اهمیتی قائل نباشد و یک جا ایست نگوید، زمانی میرسد که نه تنها طبیعت را کاملا خراب کرده بلکه حتی جایی برای زندگی بدون طبیعت هم برای خودش هم باقی نمیماند. بنابر این رمز بقا درچند چیز خلاصه میشود: کنترل جمعیت، زیاده خواه نبودن، خود بین نبودن، هنر داشتن وادعا نداشتن. هر چه جمعیت کمتر باشد سهم هر فرد از منابع طبیعی بیشتر میشود، مکان و زمین برایش وسیع تر میشود، مردم دیگر از کم جایی نباید در هم بلولند و دائم با هم دعوا کنند بلکه با هم مهربانتر میشوند و از هم برای بازدید دعوت میکنند. زیاده خواه نباشی به همان مال کمی هم که داری راضی هستی،وقت بیشتری برای لذت بردن از زندگی داری، نباید سر دیگران کلاه بگذاری تا مال بیشتری بدست بیاوری. البته زیاده خواهی اگر از راه درستش و بدون تعرض به حق دیگران باشد، بسیار ویژگی خوبی است وباید باشد چون لازمه پیشرفت و رفاه است واین را ما میخواهیم و باید داشته باشیم. اما زیاده خواهی از نوعی که اکثر مردم دارند مانند دزدان ریز و درشت زدو بند گر، قوم وخویش باز، خودی وناخودی تشکیل دهنده، مافیا وگانگستر از نمونه شاه ودارو دسته اش، پوتین والیگارشی روسیه، دزدان بی سروپای ملاتاریای جمهوری اسلامی؛ بسیار هم بد است ودیر یار زود به انقلاب وشورش ستم دیدگان  و به نابودی این گروهها میانجامد و در واقع همان زمانی هم که بر خر مراد سوار هستند چندان اسایشی ندارند. شما فرض کنید اگر همین علی خامنه ای وسوسه میلیاردها دلار و ماهی خال قرمزی و خاویار و گوشت قرقاول و دستبوسی وچاپلوسی شدن به کله اش نمیزد وبه همان روضه خونی ساده اش ادامه میداد ایا زندگی اش راحت تر نمیبود. الان دائم باید فکر کند که چه حیله ای  به کار ببرد وچفدر دیگر از مردم را بکشد وچه سخنرانی دروغ دیگری را اجرا کند تا تاج وتختش برجا بماند و هم باید دائم در این فکر باشد که همین امروز فردا چند ماه دیگر مردم اعدامم میکنند و اگر هم بمیرد قبل از اینکه به دست مردم بیافتد مطمئنا ان پسر جنایتکارش به دست مردم خواهد افتاد. حالا اگر روضه خوان مانده بود هیچکدام از این نگرانی ها را نمیداشت و یک زمانی مانند دیگران میمرد وشاید عمرش هم طولانی تر میشد . تصور نمیشود که بویژه در عرض این 20 ماه خامنه ای زندگی راحت و بدون دغدغه ای داشته بوده باشد. خلاصه مردم ما باید این ویژگی های اخلاقی بدی را مانند تنبلی، خودبزرگ بینی، بی توجهی به دیگران، بی انتحاد بودن در مواقع حساس و بفکر منافع شخصی و کوتاه مدت بودن را که بعد از ورود اسلام در طی صد ها سال در خود نهادینه کرده اند به یکباره از درون خود پاک سازی کنند و مانند ژاپنی ها ، تواضع، کم ادعا بودن و به اجتماع فکر کردن را در اخلاق خود وارد کنند. این اصل مهم را مردم باید همواره در  نظر داشته باشند که توجه به اجتماع و تلاش برای پیشرفت اجتماع در انتها باعث پیشرفت جامعه میشود وسودش به خودشان برمیگردد و در حقیقت کار کردن برای خود است با فرق اینکه این سود، سودی مستمر وسالم است بر خلاف روش سودجویی شخصی وفقط به فکر خود بودن. برای اینکه از طبیعت لذت ببریم باید از ان بشدت حفاظت کنیم و بوژه گونه های گیاهی وحیوانی را حفظ کنیم. فرض کنیم یک نوع پرنده کمیاب درکشور در معرض نابودی است. اگر این نسلش از بین برود برای همیشه از بین رفته است.حالا فرض کنید شما در یک کشور ی زندگی کنید که یک میلیار جمعیت دارد و بسیاری از گونه های پرندگان وگیاهان و طبیعت در ان از بین رفته باشد بهتر است یا در یک کشوری با جمعیت ده میلیون با طبیعتی سر سبز وانواع واقسام گیاهان وحیوانات زیبا. نسل ادم دو پا از بین رفتنی نیست اما اینجوری که دنیا دارد پیش میرود بزودی این موجود دو پا همه موجودات دیگر را از بین میبرد و بهشت زمین را هم به یک زباله دان تبدیل میکند. فرهنگ زباله درست کردن و تولید و بیرون انداختن هم باید جایش را به فرهنگ بازیافت مواد اولیه و استفاده از مواد خام گیاهی و بیو که دائما تولید میشوند و مانند مواد خام دیگر محدود نیستند،بدهد. استفاده هر چه بیشتر از فلزات در ساخت ساختمانها و ذوب کردن ودوباره به کار بردن انها و استفاده از چوب ومشقات ان واستفاده هر چه کمتر از سیمان و بتن قابل توصیه میباشد.
در مورد چگونگی زندگی قومیت های ایران با هم نکته های زیر ذکر میشود: اگر که جمعیت ثابت بماند و یا حتی کاهش بیابد که بسیاری از مشکلات مانند کمبود جا و تجزیه طلبی و قوم گرایی خو به خود حل میشود. در اینجا باید توجه کنیم که هیچ گروه قومی وظیفه ندارد به گروه دیگر قومی پول بدهد وکمک بلا عوض بکند و هیچ گروه قومی نباید اینچنین انتظاری از گروه دیگر داشته باشد ویا با تهدید از هر نوعش بخواهد از گروه دیگر باج خواهی کند. هر گروه قومی باید خودش با کار خودش موجب پیشرفت خودش را فراهم اورد. این هم از نظر علمی یک اصل ثابت شده است که هر چه فرزند کمتر رفاه یک خانواده بالاتر میرود و کشور هایی که زاد ولد کمتر دارند پیشرفت و رفاهشان بیشتر است. در ایران هم با ایجاد شرایط مناسب و مساوی برای همه گروهای قومی باید اصل تنظیم خانواده  از طرف همه فومیتها پذیرفته شود. هر ادم عاقلی هم میتواند درک کند که اگر اقوام بخواهند با زاد ولد بیشتر نفوذ سیاسی بیشتر ی در دمکراسی بدست بیاورند یک کار نا منصفانه ای است که اولا قومیت کم زادو ولد را مانند برده های پولدار و با هوش در دست قومیت پر زاد ولد و بی برنامه وفقیر قرار میدهد. نمونه اش را در امریکا میبینیم که سفید پوستان اقتصاد را با دیسیپلین و صنعت بالا میاورند و دیگر نژاد ها از این اقتصاد خوب، منفعت میبرند. البته باید در نظر داشت که به صورت پنهان این نژادهای دیگر اقتصاد امریکا را از پیشرفت بیشتر باز میدارند. فرض کنید نژادهای دیگر در امریکا وجود نمیداشتند. مطمئنا در امد سرانه مردم امریکا از این هم بسیار بیشتر میبود و امریکا مشکلات  بسیار کمتری میداشت. البته این وضع به همین گونه پیش برود و نژاد کم زاد ولدتر اقلیت کوچکتری بشود، اقتصاد امریکا هم وضعش بدتر میشود وزمانی میرسد که ان اقلیت کوچک دیگر نمیتواند اقتصاد را بالا بیاورد که اکثریت پرزاد ولد هم بتوانند از ان سود ببرند. بنابراین میبینیم زمانی میرسد که اکثریت پر زاد ولد تمام امور حکومتی را در دست میگیرد واقلیت کم زاد ولد باید خواه نا خواه تمام کوشش خود رابکند که برای اینکه خودش هم بتواند پولی داشته باشد این اکثریت پر زاد ولد را هم سیر کند و این میشود بردگی غیر مستقیم بر عکس بردگی کلاسیک شناخته شده. در ایران با روی کار امدن حکومت  اسلامی یک نوع دیگر این استثمار فرهیختگان به وسیله به اصطلاح مستضعفان بیمخ  زورگو داشتیم. بدین صورت که اینها حکومت را در دست گرفته و خیلی ساده باجگیری میکنند. میگویند ای هوشمند اگر میخواهی اینجا زندگی کنی باید کار هوشمندانه ات را بکنی  وپول در بیاوری و باج را به ما هر چقدر که ما گفتیم بدهی وگرنه کتک است وترور و شکنجه. ما میخواهیم که بعد از حکومت اسلامی در حکومت دمکراتیک اینده نه برده داری به وسیله بیسوادان زورگو را داشته باشیم ونه برده داری دمکراتیکی از نوع امریکائی اش که گرو های قومی و یا  مستصعفین با زاد ولد زیاد از فرهیختگان برده داری کنند. البته از این دو نوع برده داری بدتر هم ان برده داری ای بود که مثلا در زمان شاه فرهیختگان از مستضعفان میکردند که انها را اصلا داخل ادم حساب نمیکردند و تحقیرشان میکردند که دیدیم به کجا منتهی میشود که زمانی این مستضعفان خودشان حاکم میشوند بد تر از ان مستکبران میشوند وکشور را به نابودی وبدبختی میکشانند.  برای رسیدن به عدالت کامل واجتناب از این مشکلات ذکر شده علاوه بر جنبه کنترل جمعیت بویژه روی گروه های کم درامد و گروهای قومی که رشد جمعیتشان بالا است باید از نظ سیاسی قانون زیر وضع واجرا شود: *هر شهر وند کشور باید وابستگی خودش را به یک قومیت که معمولا از روی زبان مادری تععین میشود، صریحا اعلام کند.  این اطلاعات در قالب اماری کشور اعلام شود و نسبت جمعت قومیت ها  به هم تعیین شود. هر قومیت بر حسب نسبت جمعیتش دارای  یک حق رای در صدی ثابت برای همیشه شود. مثل فرض کنیم 45% فارس ، 30% ترک، 10% کرد و5% بقیه قومیتها. برای هر گونه انتخاباتی این نسبت در صدی محسوب میشود. حالا فرض کنیم اگر 30 سال دیگر درصد جمعیت ترک 50% هم شد در انتخابات رای همان 30% حساب میشود. با این روش مسابقه دادن  با ازدیاد جمعیت برای نفوذ سیاسی بیشتر در دمکراسی از بین میرود وحق همه قومیت ها محفوظ میماند. البته جزئیات اینچنین قانونی باید از روی حوصله بررسی شود ولی اصل  قانون به نظر بسیار عادلانه میباشد و عدل مهمترین اصل در روابط بین انسان ها باید باشد.  * در مورد حکومت فدرالی هم باید گفته شود که اولا در کشورهایی مانند کشور ما این موضوع معمولا مقدمه تجزیه است و این قسمتی که از خاک  بزرگ ایران در گذشته باقی مانده دیگر تجزیه شدن ندارد. در ضمن مرز های جغرافیایی بین فومیت ها اولا کامل واضح و مشخص نیست دوما مرزهای استانی ای که در زمان اتحاد کشور کشیده شده اند که نمیتوانند ملاک برای تجزیه وتعیین مرز های بین کشوری بین قسمتهای تجزیه شده باشند. مرزهای بین کشوری با جنگ و دستور کشور های قدرتمند جهانی معین میشوند که این را هم نمیخواهیم داشته باشیم. زمانی که همه قومیتها از حقوق مساوی برخوردار باشند که دیگر احتیاجی به مرز بندی وغیره نیست.  بر عکس باید برای پیشرفت بیشتر قوانین واحدتری برای تمام کشور ایجاد کنیم که بتوانیم بهتر پیشرفت کنیم. * مسئله زبان مادری: هر قومیتی باید در تمام امور اموزشی و اداری و خصوصی در کاربرد زبان خودش ازاد باشد. کشور زبان رسمی نخواهد داشت. دیگر قومییتها اختیاری میتوانند زبان اکثریت را یاد بگیرند. در اینجا باید گفته شود که زبان فارسی باید با حوصله از سوی کارشناسان زبان مورد اصلاح قرار گیرد و بویژه واژه های عربی از ان با واژه های قدیمی فارسی  و یا واژه های ساخته شده کوتاه و زیبا تعویض شوند. این برای این است که هویت ما کاملا باید از هویت عرب جدا شود و در ضمن زبانی گویاتر وزیبا تر میتواند از سوی اقوام دیگر ایران  برای یاد گرفتن راحت تر مورد قبول واقع شود. اصلا مگر میشود یک گروه قومی را مجبور به یاد گرفتن زبان دیگری کرد؟ بدتر اثر منفی میگذارد.
در مورد عدل و قوانین قضایی هم در اینده مطالبی نوشته میشود. 

۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

پیشنهاد برای پرچم ملی ایران

از انجایی که در خارج از کشور ایرانیان سر این اختلاف دارند که چه پرچمی را به عنوان پرچم ملی ایران همراه داشته باشند پیشنهاد زیر ارائه میشود: پرچم یا همان پرچم سه رنگ سبز سفید وسرخ بدون هیچ ارم ونشانی باشد. * یک پرچم جدید با رنگهای سبز وسفید وسرخ وبه جای ارم شیرو خورشید در وسط قسمت سفید پرچم « درفش کاویانی» به عنوان ارم ملی نقش ببندد. درفش کاویانی بویژه در این برهه از جنبش بسیار میتواند گویا و سمبلیک باشد. زیرا نشانه برپا خواستن مردم در مقابل ظلم و ستم است. از نظر شکل ونقش هم، هم یک حالت باستانی زیبا دارد که ما را به تاریخ پرشکوه باستانمان وصل میکند وهم یک سمبل منحصر به فرد در دنیا روی یک پرچم میباشد.

۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

تحریم برنامه 20:30

اکثریت بزرگی از شهروندان از دروغ پردازیهای برنامه 20:30 و از مجریان ان نفرت دارند. متاسفانه اتحاد عمل در میان مردم ما انچنان جا نیافتاده است. با این وجود توصیه های زیر که بیشتر انها هم مطمئنا به فکر خود شهروندان رسیده است، برای اجرا پیسشنهاد میشود:
1) از انجا که هوا رو به گرم شدن میباشد هر شب ویا یک شب در هفته راس ساعت 20:30 یکی و یا چند نفر از اعضای خانواده از خانه بیرون بیایید وچند دقیقه ای، ربع ساعتی در کوچه تان قدم بزنید.
2) با چاپگر خود یا با ماژیک روی یک برگ کاغذ پیامی برای نیروهای انتظامی نوشته و با رعایت نکات ایمنی در فرصت مناسب ان را روی زمین بیاندازید. محتوای این پیام میتواند این باشد: نیروی انتظامی، قیام ملی بزودی فرا میرسد. در روز موعود سبز شو و با مردم همراه شو و اسلحه خود را به سوی فرمانده و یا همکارت بگیر که هنوز مزدور مانده است. (هر پیام وشعار دیگری هم میتواند نوشته شود).
تکمیلی: توجه داشته باشیم که هر پیشنهادی میتواند خوب باشد اگر مستمر و با اتحاد و با شرکت همه شهروندان اجرا شود.
تحریم 20:30 بسیار مهم است. زیرا این دروغ ها وسمپاشی های صدا وسیما ناخوداگاه کم و بیش روی هر بیننده ای اثر منفی میگذارد.
بیرون امدن از خانه راس ساعت 20:30 باعث این میشود که جوانان و دیگر گروه های سنی هر محله یکدیگر را بهتر بشناسند و در روز قیام ملی بتوانند بهتر با هم همکاری کنند. در ضمن مزدوران رژیم هم در هر محله ای با این حرکت کم کم لو میروند وشناسایی میشوند.

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

فراخوان برای برگزاری گسترده اینترنتی «رفراندوم نمادین در باره جمهوری اسلامی».

این رفراندوم به روش زیر بسیار ساده قابل انجام میباشد:  وبسایت ها و وبلاگ های فارسی مخالف جمهوری اسلامی چنانچه مایل باشند، کافی است که در در وبسایت و وبلاگهای خود یک قسمت کوچک برای یک نظر سنجی اینترنتی باز کنند. موضوع نظرسنجی هم یک رفراندوم ساده میباشد که ارزوی سی ساله ایرانیان بوده است. پرسش هم خیلی ساده به این صورت پیشنهاد میشود: «« جمهوری اسلامی: اری یا نه؟»». امکان انتخاب دو گزینه : اری یا نه در زیر پرسش گذاشته میشود. * مهم اینست که این رفراندوم در دو بخش؛ یکی ویژه «ایرانیان ساکن خود کشورمان» و دیگری ویژه « ایرانیان مقیم خارج» در وبسایت و یا وبلاگ درج شود. اگر که این کار به گونه ای گسترده اجرا شود ومثلا صد ها هزار انتخاب گزینه انجام شده باشد، میتواند در کنار دیگر اقدامات برای انحلال جمهوری اسلامی ؛ از نظر روحیه بخشیدن به جنبش سبز و اثبات عملی  نا مشروعیت جمهوری اسلامی؛ بسیار موثر باشد.
این را همه میدانند که درصدی بین 95 تا 100 درصد رای منفی به جمهوری اسلامی خواهند داد. (حتی بسیاری از ساندیس خوران هم زمانی که سهمیه ساندیسشان رسیده باشد اگر بدانند که کسی متوجه نمیشود گزینه «نه» به جمهوری اسلامی را کلیک میکنند.) اما به خاطر اینکه این موضوع اشکار بیشتر و بهتر موضوع روز شود، مفید است اینگونه رفراندوم که فعلا از هر نوع دیگرش عملیتر است هر چه زودتر اجرا شود.
بنابر این به ویژه وبلاگ نویسان در صورت امکان و تمایل هر چه زودتر این رفراندوم را در وبلاگ خود درج کنند وبه دیگر وبلاگ نویسان هم اطلاع دهند.    

۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

نقشه راه برای ایرانیان درون مرزی ( دائما به روز میشود). ((دنباله))2

2 اسفند 1389
برای انجام مرحله « قیام ملی» احتیاج به دانستن نام و ادرس محل کار و خانه  تمام «فرمانده هان ریز ودرشت سپاه وبسیج ونیروهای انتظامی و همچنین بسیجی ها وسپاهیان دون پایه و لباس شخصی ها و سردمداران جمهوری اسلامی » داریم. این اطلاعات را میتوان به وبسایت هایی که مایلند انها را انتشار دهند (مثلا وبسایت اقای علیرضا نوری زاده) و یا سایت های شبکه های اجتمایی (مانند فیسبوک و فلیکرhttp://www.flickr.com/photos/iranbriefing/) ارسال کرد.
دوما احتیاج به اعلام امادگی نامحسوس صاحبان خودرو های فرسوده داریم که در روز قیام ملی خودروهایشان را به عنوان سپر به سمت پاسگاه ها رانده تا هم در زمان عملیات تسخیر پاسگاه ها از انها به عنوان سنگر استفاده شود و هم با مسدود کردن راه های منتهی به پاسگاه ها از هجوم نیروهای پاسگاه های مقاومتگر بتوان مقداری جلوگیری کرد. (البته بدیهی است که دولت بعدی  به صاحبان خودروهایی  که در این عملیات از بین میروند خودروهای بهتری مجانا تحویل خواهد داد).  همچنین برای نزدیک شدن به خانه های فرمانده هان نیروهای انتظامی باید از خودرو به عنوان سپر استفاده کرد. زیرا اینها حتما اسلحه دارند و ممکن است تیراندازی کنند. با غنیمت گرفتن اسلحه های انها و ریزش پاسگاه  ها کم کم مردم مسلح هم خواهند شد.
بسیار مهم است که با خانواده های سربازان و پاسداران وبسیجیان از طریق خویشاوندانشان تماس گرفته شود وانها را از این موضوع با خبر ساخت که در روز قیام ملی ،باید با مردم همراه شوند وفرمانده هان مزدور رژیم و یا هم پاد گانی های خود را که هنوز مزدوری میکنند دستگیر کرده وتحویل مردم دهند. هم چنین باید از فرماند هی دستور بگیرند که جانب مردم را میگیرد و یا از طرف شخص هماهنگ کننده مقیم خارج برای پادگان مربوطه تعیین شده باشد.
شخصی در خارج مثلا همین نماینده اقای موسوی ( اقای ارجمند) در خارج باید پس از بررسی اوضاع و دیدن وقت مناسب، فرمان قیام رابدهد و فرمانده هانی را هم ازدرون خود پادگان ها و پاسگاه ها که سبز هستند اعلام ومعرفی کند تا اینکه سربازان وپاسبانها وبقیه بدانند که باید از انها فرمان بگیرند.
توصیه میشود دو مقاله پیشین را با عنوان : شورای ملی چگونه میتواند رژیم را سرنگون کند را هم مطالعه بفرمایید. 

۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه

نقشه راه برای ایرانیان درون مرزی ( دائما به روز میشود). ((دنباله))

تظاهرات مرحله «زرد»
این مرحله از  تظاهرات با هدف زیر منگنه گذاشتن قوای «غیر مسلح به سلاح گرم» سرکوبگر رژیم و ترساندن انها و در نهایت مجبور کردن انها به ترک خیابانها و در نتیجه باز شدن راه برای تظاهرات بی خطر دائم مردم در خیابان ها میباشد. چنانچه مردم یکی دو اصل ساده را در نظر بگیرند و قاطعانه اجرا کنند، این کار بدون شک عملی میباشد. اول اینکه مردم باید این موضوع را در فکر خود نهادینه کنند که سرکوبگران حکومت اشغالگران کشورشان هستند و هیچ کدام کوچکترین حقی ندارند که جلوی مردم را برای تسخیر خیابانها بگیرند. دوم بدانند که اگر نیروهای سرکوبگربه دلایلی نخواهند و یا نتوانند از اسلحه گرم استفاده کنند، با هر سلاح وتجهیزات دیگری که به میدان بیایند فایده ای به حالشان نمیکند ومردم میتوانند به راحتی شکستشان دهند. کافی است مردم در تجمعاتشان برتری نفری 3 به 1 داشته باشتند اگر که مصمم وبدون ترس و همزمان عمل کنند، میتوانند هر نیروی سرکوبگری را شکست دهند. مثال: یک گروه دویست نفری از یگان وژه در یک خیابان فرعی راه را بر شما میبندند. دسته تظاهرکنندگان 1000 نفر میباشند.اگر قبل از اینکه این یگان شروع به پرتاب گاز اشک اور کند  این دسته 1000 نفری همه با هم به سوی این یگان هجوم ببرند مطمئنا میتوانند حتی بدون کمترن اسیبی کل یگان را تارو مار کنند. دو حالت وجود دارد: یا یگان از خیل جمعیت هجوم برنده میترسد وغریزی شروع به فرار میکند که این برای هجوم بران کار را بسیار راحت تر میکنند و انها میتوانند تعادل افراد یگان در حال فرار را یک یکی بر هم زده و مراحل بعدی را رویشان اجرا کنند. در حالت دوم افراد یگان سر جایشان میایستند وسعی میکنند با هجوم گران بجنگند. در اینجا او تنها میتواند از باتوم وسپر خود استفاده کند که انهم در موقعیتی که میخواهد از خودش دفاع کند و درموقعیت حمله نمیاشد؛  سنگینی این باتوم وسپر باعث میشود که هجوم گران بتوانند حتی راحت تر تعادل گاردی را به هم بزنند. تعادل بر هم خوردنشان همان و شکستشان هم همان. اگر گروه هجوم گران فقط تمرکزش را روی تنه زدن نوبتی به اینها بگذارد به راحتی هر کدامشان بعد از خوردن حداکثر 3 ، 4 تنه بر  زمین میافتد. بر زمین انداختن این یگان حداکثر 5 دقیقه طول میکشد. مرحله بعدی گرفتن سریع باتوم هایشان و یک کمی تنبیه بدنیشان میباشد وهمچنین باید مجبور شوند که سریعا لباسهایشان را در اورند. چون به این طریق دوبار تحقیر میشوند. یعنی ان لباسی را که بهشان قدرت داده باید از تن در اورند.  اگر توانستید لباسهایشان را هم اتش بزنید. پس از این عملیات تظاهر کنندگان ماموریت خود را انجام داده اند و میتوانند برای ان روز راه خانه را در پیش گیرند. البته در اینجا هر کسی باید بر حسب شرایط دور وبرش را بررسی کند که چگونه میتواند بدون ظن برانگیختن و نکات ایمنی دیگر محل را ترک کرده که به چنگ نیروهای کمکی که احتمالا در راهند نیافتد. هر چند اگر در تمام نقاط شهر نیروهای سرکوبگر اینچنین تارو مار شده باشند دیگر نیروی کمکی ای هم برای فرستادن ندارند. تارو مار کردن سرکوبگران موتور سوار حتی راحت تر میباشد. اگر که بخواهند از بین صف مردم رد شوند وچماق بزنند که کافی است که به جای فرار کردن ریسک یک چماق خوردن را به جان بخرید و دو سه نفر سعی کنند پشت سرهم  به هر قیمتی یک ضربه از بغل بهشون بزنند. مسلما تعادل خود را از دست مییدهند و در اینجا دوباره مردم باید حداقل 3 به 1 به سرشان بریزند و تنبیهشان کنند. تنبیه هم باید شدید باشد ولی نه در حد انکه اورا به قصد کشت بزنید. توجه داشته باشید که برای این نوع مبارزه حضور همه گروه های سنی مفید است. دو سه نفر مرد میانسال کم زور هم میتوانند به راحتی یک لندهور سرکوبگر را از پا در اورند. زنان ودختران جوان خواهش میکنیم در این جور تظاهرات شرکت نکنند بلکه سعی کنند در قسمتهای دیگر شهر امداد رسانی کنند و یا راه بندان ایجاد کنند ویا کمکهای بی خطر دیگری انجام دهند.
نقش خودروسواران: زمانی که در جاهایی هستند که میبینند جنگ بین مردم وسرکوبگران میباشد، نباید کنسرت بوق راه بیاندازند بلکه باید سریعا همان وسط خیابان خوررو را خاموش کنند و در خودرو را قفل کنند و پیاده شده به کمک مردم بشتابند. احتمالا اگر در ماشین خود چوبی میله اهنی چیز دیگری برای دفاع دارند با خود بردارند ویا به مردم برسانند.  با این روش راه بندان هم ایجاد میشود و نیروهای کمکی سرکوبگر نمیتوانند خودشان را برسانند.
در این نوع از تظاهرات هنوز لازم نیست که به فکر اشغال سازمانهای دولتی باشیم. این مرحله فقط باید به ترس نیرو های مزدور بیانجامد و انها را به سستی وریزش مبتلا کند. در مرحله بعدی که همان تظاهرات مرحله قرمز ویا قیام ملی میباشد باید با به وجود امدن یک ارگان مرجع برای هماهنگی وارد عمل شد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

*نقشه راه* برای ایرانیان درون مرزی ( دائما به روز میشود)

29 بهمن 1389 
* طرح اعتصابات «بخش بخش»
برای اینکه اعتصابات راحت تر قابل اجرا باشد میتوان به گونه: پرسنل،نصف نصف؛ عمل کرد. بدین ترتیب که نصف پرسنل هر اداره اعتصاب میکنند ونصف دیگر با انان پیمان میبندند که انها فعلا به کار خود ادامه میدهند، چنانچه گروه اعتصابی اخراج شد ویا تقاضایشان براورده نشد گروه دومی هم اعتصاب خواهند کرد. بر حسب شرایط اگر که دیده شد دولت عقب نشینی نمیکند گروه اعتصب نکرده مسلما باید تعهد کنند که مخارج همکاران اعتصابی شان تا پیدا کردن کاری دیگر و یا تا ساقط شدن رژیم تامین کنند. هدف این روش اینست که همکاران برای رسیدن به ازادی یک نوع بیمه بین خودشان درست کنند که همکاران اعتصابیشان خیالشان راحت باشد که کاملا بدبخت ومفلس، در صورت لجبازی دولت و یا ساقط نشدن ان، نخواهند شد. البته این یک قالب کلی برای این نوع اعتصاب است. برحسب شرایط میتوان با اندکی تغییر ان را اجرا کرد. البته باید توجه داشت که شاغلیینی که در بخشهای پزشکی وبیمارستانی کار میکنند مجاز به اعتصاب نیستند. زیرا بیماری که باید عمل بشود و اینجور موضوعات با اعتصاب جور در نمیاید.
  مردم باید بدانند که اگر الان این ریسک را به جان نخرند، خواه نا خواه در اینده ای نزدیک به جز یک تعداد کم چاپلوسان رژیم؛ دیگرا ن همه به فقر وبیکاری دچار خواهند شد. بنابر این برای اینده خود و فرزندانشان باید هر ریسکی را بکنند برای اینکه  این رژیم ساقط شود. الان یک پول نفتی وجود دارد. رژیم بخشی از ان را خودش میخورد وبخشی دیگر را به نیروهای سرکوبگرش میدهد. یک بخشی را هم گذاشته برای مردم. بنابراین اگر بر اثر اعتصاب بخواهد یک تعدادی را اخراج کند حقوق اینها راباید بدهد به یک عده ای که باید تازه استخدام کند. رژیم میداند که این نو استخدام ها هم به احتمال زیاد اعتصاب میکنند. بنابرابن سعی میکند همان کارمندان قبلی را دوباره سر کار بیاورد. به این دلیل و دلیل های دیگر احتمال اینکه شما واقعا به دلیل اعتصاب از کار بی کار شوید بسیار کم است. اگر هم اخراج شوید حتما دلیل های  دیگری داشته که در هر صورت شما را اخراج میکرده اند، حتی اگر به دست وپایشان میافتاده اید. وانگهی مگر کار کردن در این سیستم بی اینده اصلا ارزشی دارد که ما با اجتناب از اعتصاب به بقای این رژیم کمک کنیم؟

30 بهمن 1389
چگونه تظاهراتمان را در هر شرایطی برگزار کنیم؟
اگر هدف این باشد که نشان بدهیم که ما چه تعدادی هستیم ویا خواسته سیاسیمان چیست وبه همین راضی باشیم کار با وجود رژیم خونخواری مانند رژیم اسلامی میتواند با تدبیراتی هوشمندانه کما بیش انجام شود. اگر که اطلاع رسانی مانند 25 بهمن خوب صورت گرفته باشد برای اینکه نشان داد جمعیت میلیونی به خیابان امده یا باید سعی کرد که در یک مسیر طولانی مانند 25 خرداد جمع شد وراهپیمایی کرد که از این کار کمابیش تا به حال از سوی حکومت جلوگیری شده است. اعلام مسیرهای دیگر هم دردی را دوا نمیکند. چون حکومت از ان اطلاع پیدا میکند و نیرو های خود را برای جلوگیری از ان به میدان میاورد.  حالا فرض کنید ما یک روشی پیدا کنیم که تعداد بیشمار خود را نشان بدهیم. ایا این برای ما کافی است. اگر پاسخ مثبت است که میتوان  روش زیر را به عنوان یکی از روشهایی که امکان جلوگیری از کاربرد ان کم است ، به کار برد: * اولا باید زمان تظاهرات را خیلی کوتاه بگیریم مثلا حداکثر 15 دقیقه.دوما چندین میدان بزرگ شهر را به عنوان محل های برگزاری تظاهرات اعلام کنیم. سوما گروه هایی شجاعتر را به سوی این میدانها بفرستیم که البته وظیفه داشته باشند که شعاری ندهند و فقط ماموران مستقر در این میدانها را مشغول کنند که مثلا بخواهند جلوی تظاهرات انها در میدان ها  را بگیرند . مردم  سعی می کنند که چند دقیقه قبل از شروع تظاهرات کوتاه مدت همگی در هر خیابانی که ماموران سرکوبگر حضور ندارند معمولی راه بروند. البته یک قاعده مهم را باید در نظر گرفت اول مهمترین خیابانها را باید انتخاب کنید و سر وگوش اب داد که ایا مامور در انها نیست. اگر مامور بود که فوری بروید تو خیابان های فرعی منتهی به همان خیابانهای اصلی.  یک عده ای هم باید ساکت ماموران کمی را که در خیابا ن های اصلی هستند مشغول کنند.همه نگاهتان روی ساعتتان باشد که درست سر ساعت تعیین شده همه در هر خیابانی که هستید به طرف نقطه مرکزی خیابان حرکت کنید. حالا میپرسید خوب  این فایده اش چیست. بله مهمترین نکته در اینجاست که تقریبا در تمام  خیابانهای شهر که احتمال میرود تجمع هایی در انها شکل بگیرد باید خانه های اطراف وبهتر در طبقه های بالای خانه ها، افرادی از جنبش سبز باشند که این تجمع ها را همه همزمان با نمای از دور با دور بین هایشان فیلمبرداری کنند. حتما سعی کنند که کلوز اپ فیلمبرداری نکنند. البته اینکه از کجا معلوم شود که این فیلم ها همزمان گرفته شده اند تنها یک راه چاره به نظر میرسد وجود داشته باشد. و ان اینکه فیلمبردار زمانیکه میخواهد فیلمبرداری را از پنجره خانه اش انجام دهد دور بینش را ابتدا روشن کرده و از روی صفحه تلویزیون خانه اش که مثلا تله تکست را نشان میدهد یک فیلم کوتاه بگیرد که تاریخ وساعت فیلمبرداری از صفحه تله تکس در فیلم ذخیره شود وبدون اینکه دوربینش را لحظه ای خاموش کند بیاید از پنجره از اجتماع مردم فیلم بگیرد. مثلا سر ساعت معین در 100 خیابان هر کدام 5000 نفر جمع میشوند و از همه این تجمعات فیلمبرداری میشود که فیلمها هم تعداد تقریبی جمعیت و نماهایی از خیابانها را نشان میدهند و مردم هم در عرض چند دقیقه واگر هم مامور نرسید زمان بیشتری کارهای تظاهراتی خودشان را مثل شعار دادن، اعلامیه پخش کردن، شعارنویسی کردن و غیره انجام میدهند و متفرق میشوند. این فیلمها کم کم از روی حوصله اپلود میشوند و در اینترنت وخبرگذاری های خارجی انتشار پیدا میکنند وتعداد تقریبی مردم و خواست مردم هم کاملا در انها به نمایش میاید. خلاصه انگاری که الجزیره یا سی ان ان  دارند از تمام شهر گزارش میدهند. این نوع تظاهرات از نوع سفید یعنی کاملا بدون اسیب رسیدن به مردم انجام میشود. البته میدانیم که تظاهرات زرد وقرمز هم داریم که فعلا به انها نمیپردازیم. موفق باشید.

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

با کیف وکاغذ به جنگ حکومت اسلامی برویم. (کاغذ نویسی)

هم میهنان گرامی

پیشنهاد میشود برای زنده ماندن جنبش هر وقت که میخواهید در سطح شهر ظاهر شوید یک کیف مدارک با خود بر دارید به نشانه قطعی مخالفت با جمهوری اسلامی. در اینده هم میتوانیم با هماهنگی قبلی در یک زمان معین قلم وکاغذ را از کیف ها در بیاوریم و رای *نه* خود به جمهوری اسلامی را روی ان نوشته و در سطح شهر بر روی زمین انداخته و بدین ترتیب رفراندوم در باره جمهوری اسلامی را انجام دهیم. با فیلمبرداری از این عملیات میتوانیم پژواک بزرگی از این اکسیون در سطح جهانی به دست اوریم.
قبل از هر چیز روش های دیگری که تا به حال برای مبارزه مدنی پیشنهاد شده اند مانند: اسکناس نویسی، شعار نویسی، تظاهرات پراکنده، کم کاری وغیره. همه این روش ها یک مانع بزرگ در شرایط سیاسی کنونی ایران دارند. همه کمابیش خارج از روال عادی روزمره هستند وبرای اجرای انها باید کمابیش ریسک هایی کرد.
در روش "نهضت کیف" شما در حالی که زندگی روزمره خود را میگذرانید، یک مبارزه بسیار اشکار و نمادین و در معرض انظار شهروندان کشور و مردم جهان را دارید انجام میدهید.
قبل از هر چیز اگر مردم بگویند که حال وحوصله یک کیف با خود برداشتن را ندارند و یا روش های بهتری وجود دارد ، ما خوشحال میشویم که ما را هم از انها اگاه کنند. اما اگر میترسند که عواقب امنیتی ویا محرومیت های شغلی برایشان بوجود اورد باید گفت که انصافا این روش از همه روشهای دیگر کم خطر تر است. البته ممکن است که برخی هم بگویند این کار یک کمی مسخره به نظر میاید ویا ریختن کاغذ در خیابان کار درستی نیست. پاسخ در اینجا اینست که ما با داشتن اینچنین دولت مسخره ای از هیچ اکسیونی نباید خجل باشیم ودر ضمن قدیم ها حتی از هلیکوپتر هم اعلامیه کاغذی پرت میکردند و این کاغذ جمع شدن در سطح خیابان چیز زیاد ناجوری نیست . دولت دزد هم مجبور میشود رفتگران بیشتری استخدام کند. ( در نتیجه دولت بابد پول بیشتری حداقل در این زمینه خرج کند). حداقل صنف کاغذ فروش و کیف فروش باید از این اکسیون جانبداری کنند.
مزیت های این نهضت: 1ـ میتواند بدون لطمه زدن به زندگی روزمره اجرا شود. 2ـ مردم از اجرای ان خسته نخواهند شد زیرا زحمت بسیار کوچکی است. 3ـ قابلیت اجرای میلیونی را دارد. 4ـ اثری شبیه رفراندوم دارد. چه اینکه اثر اماری ای که از جهت جهش ناگهانی کیف به دستها مشهود میشود.(مثلا قبل از شروع اکسون 10% و پس از شروع 90%). چه اینکه با برداشتن یا برنداشتن کیف در روزهای معین (که البته مثلا رئیس شورای ملی انتخابی در خارج در اینده چگونگی ان را اعلام میکند) مردم حداقل میتوانند رای بله یا نه خود را در مورد موضوعات مختلف، با این روش نشان دهند. 5ـ میتواند نقش شعار و رای را هم به عهده بگیرد. بدین جهت که امکان این را هم فراهم میکند که مردم نامحسوس کاغذی را در کیف با خود بردارند و با یک عملیات هماهنگ شده رای خود را وشعار خود را سر یک ساعت معین روی کاغذ نوشته و در خیابان رها کنند. تصور کنید که این چه اثر شگرفی روی خود مردم خواهد گذاشت زمانیکه یکباره میلیون ها برگ کاغذ مثلا با رای "نه" به جمهوری اسلامی، در کف خیابان پخش شده اند و مردم با موبیل های خود از ان فیلمبرداری کرده اند واین فیلم ها در سطح جهانی هم پخش شود. جالب اینست که امکان تکرار اینچنین اکسیونی برای همیشه وجود دارد.
در اینجا باید توجه داشت که ممکن است اصلا تظاهرات و فعالیت های سیاسی که جان وامنیت عده ای از شهروندان را هم به خطر میاندازند، اضافی و نا لازم شوند. به جای شرکت کردن پر خطر عده ای از مردم در چنان مبارزاتی، با کاهش خطر همه شهروندان در مبارزاتی بیخطر و متداوم شرکت میکنند. تظاهرات کلاسیک در اصل مال کشور های دمکرات است که در ان عده ای با امدن به خیابان خواسته خود را اشکارتر میکنند. اینجور تظاهرات در کشورهای دیکتاتوری فقط باعث کشتار و گروگان گیری از مردم توسط این دولت ها میشود.وضع ما در اینجا فرق های بزرگی دارد. اول اینکه جمعیت مخالفان رژیم بالای 95% است. دوم اینکه رژیم میداند جلوگیری نکردن از تظاهرات باعث شکل گیری عملیاتی برای سرنگون کردن رژیم از سوی مردم میشود. در اینجا ما باید سعی کنیم از دو موضوع هوشمندانه استفاده کنیم. اول اینکه تعداد ما اکثریت تمام جامعه است و دوم اینکه تمام جهان کمابیش به اتفاقات ایران نظر دارد. ما باید فقط سعی کنیم که به دنیا دائما نشان دهیم این رژیم گروگانگیر مردم ایران است و بس. چنانچه این رژیم حمایت نامستقیم اکثر کشور های جهان را که به خاطر بیوطنی وفروختن مفت منافع ایران ایجاد شده است از دست بدهد، مطمئنا نمیتواند مدت زیادی دیگر دوام یابد.
البته این دولت هیولای حیله گر هم مینشیند فکر می کند چگونه میتواند جلوی اینکار را بگیرد. جلوی اعتصابات را با ترساندن از اخراج وغیره میگیرد. جلوی تظا هرات را با سرکوب خیابانی و زندانی کردن وشکنجه و اعدام و کهریزکی کردن میگیرد. اما در اینجا دیگر همچنین امکاناتی را به ندرت پیدا میکند. اقداماتی که احتمالا میتواند انجام دهد1ـ اعلام کند که برداشتن کیف با خود ممنوع است. 2ـ گشت بسیج و پلیس را به ایجاد مزاحمت ویا دستگیری دارندگان کیف و یا جریمه کردن مردم کیف به دست موظف کند. 3ـ اگر این کارهایش به جایی نرسید مثلا اعلام کنند که مردم به نشانه حمایت از دولت کیف با خود برداشته اند. 4. حیله های دیگر...... در اینجا مشاهده میشود که هر کدام از این حیله های دولت مانند تف سر بالا میباشند و یا نمیتوانند کاربردی داشته باشند ویا به راحتی به وسیله خود مردم یا بهتر از ان به وسیله هدایت منتخبان انها درخارج از کشور با اعلام اکسیون های کیفی هوشمندانه دیگر، میتوانند خنثی شوند. خلاصه اینکه اگر مردم همه از وجود چنین امکانی اگاهی پیدا کنند ارزش شروع کردن را به هر حال دارد.


۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

ما باید راه ویژه خود را ادامه دهیم.

متاسفانه از همان ابتدای کار پیدا بود که با تلاش برای ترتیب دادن تظاهراتی دیگر جمهوری اسلامی سرنگون نمیشود. اما از انجایی که مردم ما بویژه انها که در درون ایران زندگی میکنند  متاسفانه به روشهای دیگر واجرای انها کمتر توجهی میکنند این راه دائما شکست ادامه پیدا میکند. اولا اینکه "به حساب" رهبران یک جنبش چنان اسیر دشمنان این جنبش باشند که مجبور باشند برای جان دادن دوباره به جنبش از یک بهانه ای که اتفاقی پیش امده یعنی انقلاب مصر استفاده کنند بسیار تاسف اور است. از ان تاسف اورتر انکه که مردم  متوجه نبودند که انقلاب مصر برای ان پیروز شد که شرایطی دیگر وجود داشت. مهمترین فرق با وضعیت مردم ایران در این بود که ارتش مصر وخود رژیم مصر وابسته به امریکا بودند و با دستور روشن امریکا ارتش مصر مبارک را مجبور به رفتن کرد. مردم مصر هیچ وقت نمیتوانستند مبارک را سرنگون کنند اگر امریکا چراغ سبز نشان نمیداد. رژیم ایران اگرچه با بحران سازی وبه قیمت بدبخت کردن مردم ایران وباج دهی از جیب انها و فروش منابع و حقوق بین المللی و حتی خاک ایران به زندگی ننگینش تا کنون ادامه داده اما تا ان زمانی که سقوط قهری خودش را با نیروی نظامی خارجی پیش روی خود نبیند از هیچ کشور خارجی حرف شنوی ندارد. یک فاکتور دیگر هم پول نفت است که هم بودجه نیروهای سرکوب گرش را تامین میکند وهم باعث شده که کشورهای خارجی به خاطر پایین ماندن قیمت نفت اجازه دهند فعلا به حیات ننگینش ادامه دهد.
اشتباه بزرگ مردم ایران الان یکی در این است که فکر میکنند بدون خواست کشورهای غربی میتوانند این رژیم را ساقط کنند ودوما اینکه چشمشان فقط به این دو رهبر اسیر درچنگال رژیم میباشد و به فکر جستجوی رهبر و گروه هماهنگ کننده دیگری که اسیر این رژیم نباشند که انها هم  فقط میتوانند ایرانیان مقیم خارج باشند، نیستند. چندین اشتباه بزرگ و کوچک دیگر هم در استراتژی مبارزه در داخل وخارج دارند از جمله اینکه فکر میکنند که تنها راه مبارزه امدن به خیابانها و دادن شعار میباشد. متاسفانه این اشتباه حتی به ایرانیان خارج هم سرایت کرده وانها هم گاه گاهی تظاهراتی در خارج انجام میدهند که کم فایده هستند و دیر یا زود هم قطع میشوند.
مردم باید بدانند که اولا باید سعی کنند که با همکاری ایرانیان مقیم خارج یک کنگره ملی "انتخاب" کنند تا برای انها در سطح بین المللی لابی کند و حتی زمام امور سیاسی را از چنگ رژیم اسلامی در اورد و نمایندگی کامل مردم ایران درخارج را بدست بگیرد. هم چنین مبارزات مردم در ایران چه اعتصابات عمومی چه تظاهرات چه مبارزات دیگر را هماهنگ کند. فرض کنید مردم دائم چشمشان به دستور این کنگره باشد  که خودشان هم انتخاب کرده اند. مثلا کنگره میگوید که اعتصاب سرتاسری برای سرنگونی رژیم. مسلما یک دفعه خود به خود یک دینامیکی ایجاد میشود برای اعتصاب چون مردم میدانند که این رژیم رفتنی است و ان گروه از مردم هم که محافظه کار هستد واز بی شغل شدن میترسند با این اطمینان که رژیم رفتنی است دست به اعتصاب میزنند. حالا شما بیایید به وسیله به حساب "رهبری بی رهبر اینترنتی" اینکار را انجام دهید ایا امکان دارد وایا عملا تا به حال این کار عملی شده است؟
پس ما باید روش التحریری و تونسی ومصری را رها کنیم و با اینکه انها هم از ما روش تظاهرات میلیونی وغیره را یاد گرفته اند ، سعی کنیم که این روش به کار گرفته خودمان تا به حال را هم اصلاح کنیم و روش هایی که با برنامه و هوشمندانه هستند به کار بگیریم تا به هدف بسیار سخت خود برسیم. 

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

اشتباهاتی که مردم در تظاهرات مرتکب میشوند.

بزرگترین اشتباه اینست که مردم فکر میکنند تظاهرات امدن به خیابان وشعار دادن است. اینکه مردم با ترس ولرز یک جایی جمع شوند ونیروهای مزدور جلویشان را بگیرند و انها شروع به دادن شعار بکنند و یک دفعه مزدوران به انها حمله کنند وانها هم بدون هیچ دفاعی از خود شروع به فرار کنند که فایده ای ندارد.  اگر هم میخواهیم تظاهرات بکنیم باید ان با هدف ضرب شصت نشان دادن به نیروهای سرکوبگر رژیم باشد. انهم زمانی ممکن است که این نیروها با سلاح گرم به خیابان نیامده باشند.  تصور کنید که  میدان انقلاب پر از مامور میباشد. مردم هم مثلا میتوانند در دو سه خیابان منتهی به این میدان روی هم رفته چند ده هزار نفر تجمع کنند. خوب یک زمانی مردم میبینند که مزدوران دستور حمله میگیرند و  اول گاز اشک اور پرتاب میکنند و دنبالش میخواهند حمله کنند.  ردیف اول صف مردم به محض اینکه دیدند اینها میخواهند گاز اشک اور شلیک کنند باید هجوم را به سوی اینها اغاز کنند و ردیف های بعدی به دنبالشان. فقط ردیف اول اگر بتواند  یک  تنه  به مزدوران بزند و یک کمی تعادل اینها را بر هم بزند، ردیف دوم با تنه زدن به انها انها را بر زمین میزند و کارشان تمام میشود.  سپس  مردم مثلا میتوانند این مزدوران را لختشان کنند و اسم و قرارگاه شان را بپرسند و یک کمی هم گوشمالی بهشان بدهند و یک کمی هم سرزنش لفظی بهشان بکنند و بعد رهایشان کنند وخود سریعا متفرق شوند. این فقط یک گوشه کوچکی از تاکتیکی است که مردم میتوانند به کار ببرند و بسیار قابل بسط میباشد. اما در اینجا  مردم میدانند که حداقل یک چیزی به دست اورده اند و انهم ایجاد ترس و رعب در بین این مزدوران میباشد. اینکه بروید تو تظاهرات کتک بخورید باعث این میشود که مزدور بسیجی هم میره تو وبلاگش مثلا مینویسد که به به عجب قهرمانانی ما بسیجی ها هستیم. متاسفانه ما مردم ایران به خاطر بی اتحادی و بی پشتکاری و نشناختن قدرت متحد بودن، اجازه داده ایم که یک مشت واقعا بی مخ  پست فطرت پول خود ما را با زور ازمان بگیرند وبا ان خود را پروار کنند و وسایل سرکوب خودشانرا هم تهیه کنند ومردم زحمتکش ما را با زور به بردگی  ودادن باج به انها مجبور کنند.  یک ویدیو از تظاهرات 25 بهمن نشان میداد که یک دسته تظاهر کننده  حدودا 1000 نفری دارند  فرار میکنند. دنبالشان حداگثر 50 نفر مامور فقط مسلح به سپر وباتوم بودند. در اینجا ادم از خودش میپرسد که یک جمعیت هزار نفری چگونه اینچنین ترسی پیدا میکند از یک دسته مزدور به این کوچکی. ایا اینها اگر  به جای فرار فقط میایستادند و یک هجوم خیلی عادی به سوی مزدوران میکردند ایا راحت تر نمیبود؟ خلاصه اگر که تظاهرات هم میخواهیم در اینده بکنیم باید هدف این باشد که در خیابان رفته و با امکانات خودمان با کمی اتحاد وشجاعت این مزدوران بی مخ را گوشمالی بدهیم. با چند بار گوشمالی دیگر این مزدوران جرات نمیکنند به خیابانها بیایند و ما میتوانیم  تظاهرات میلیونی خود را هم در اینده برگزار کنیم.
 البته میتوانیم دور تظاهرات را فعلا خط بکشیم و با کاغذ نویسی متداوم همانگونه که در مقاله های نهضت کیف توضیح داده شده ، رای و شعار خود را به گونه گسترده تر و مداوم به همدیگر و جهان نشان دهیم و رژیم کودتایی را مداوم زیر فشار بگذاریم بدون انکه بتواند عکس العملی از خودش نشان دهد. امتحان کردنش چندان خرجی ندارد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

مقالات در دست تهیه برای انتشار در اینده:

1. ایا نوشتن قانون اساسی توسط گروه های سیاسی خارج از کشور کار درستی میباشد؟

2. ایا مجازات اعدام  باید وجود داشته باشد؟

3. کشور ایران در اینده چگونه میتواند اداره شود، اگر فرض کنیم 1000 سال دیگر هم مردم بخواهند  در این سرزمین زندگی کنند.

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

اجرای نهضت کیف

از انجا که کسی یا گروهی پیدا نشده اند که در پی اجرای "نهضت کیف" بوده باشند، به عنوان اخرین راه چاره یک پیشنهاد برای اجرای دقیق ان در اینجا ارائه میشود. البته این پیشنهاد صرفا برای ایجاد یک عملکرد یک پارچه انجام میشود. وگرنه  فرقی نمیکند که زمان و نحوه اجرای ان به گونه دیگری باشد.
 از شهروندان تقاضا میشود به نشانه مخالفت با اصل رژیم اسلامی روزهای چهارشنبه هر هفته تا انجایی که مقدورشان میباشد با یک کیف مدارک همراه خود در سطح شهر ظاهر شوند. راس ساعت 12 ظهر هم روی یک کاغذ شعاری را نوشته و هر جایی که در سطح شهر هستند روی زمین رها کنند. حتی کاغذ میتواند خالی باشد. رعایت نکات ایمنی مانند اینکه دوربرتان مامور یا دوربین مداربسته نباشد به عهده خودتان میباشد. اگر محتاطتر هستید میتوانید این کاغذ شعارنویسی شده را شبها در خیابان وپیاده رو رها کنید. به ویژه شبها اگر از خودرو خود این برگ کاغذ را درحال حرکت به بیرون بیاندازید بسیار بی خطر است. خودرو سوارها اصولا این کار برایشان در روز هم اسانتر وبی خطرتر است. شعار اول روی کاغذ واژه "ازادی" پیشنهاد میشود.

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

پیشنهادی جدید برای ایرانیان مقیم خارج

با تاکید بر برگزاری هر چه زودتر رفراندوم در باره جمهوری اسلامی در خارج از کشور از طریق پستی ویا حضور در حوزه رای گیری، چون تا به حال کسی برای برگزاری این رفراندوم قدمی پیش نگذاشته به عنوان گزینه دوم  پیشنهاد زیر تقدیم میشود: ایرانیان مقیم خارج حداقل در ابتدا در یک کشور مانند امریکا در همه شهر های بزرگ در یک روز تعطیل تقاضای تظاهرات همزمان بکنند. مثلا یکشنبه 29 مای 2011 شروع راس ساعت 10 صبح به وقت نیویورک. انگار که این روز روز رایگیری میباشد همه ایرانیان با پاسپورت خود ویک برگ کاغذ بزرگ که روی ان رای خود (جمهوری اسلامی: اری یا نه) رابه فارسی وانگلیسی با ماژیک بزرگ و خوانا نوشته اند در این تظاهرات شرکت کنند. از برداشتن هر گونه پلاکارد ونماد دیگری با خود خود داری کنید. با در دست داشتن رای وپاسپورت خود در دست رای خود را در مورد جمهوری اسلامی اشکار به مردم کشور محل اقامت خود نشان دهید. چنانچه مثلا 90% ایرانیان مقیم شهر های مختلف کشور محل اقامت، شرکت کنند و جمعیتی جمع شود که معمولا به وسیله پلیس هم درست تخمین زده میشود، درحقیقت یک رای گیری برق اسا به همراه شمارش ارا انجام شده است. در اینجا چون ما میدانیم که میزان رای منفی به جمهوری اسلامی بالای 99% میباشد در صورت اجرای همزمان و پر شرکت ایرانیان در اثر گذاشتن این اکسیون بر روی افکار عمومی نباید هیچ تردیدی داشته باشیم. البته باید امیدوار باشیم که روز بارانی ای نصیبمان نشود.
 ایرانیان باید بدانند که رای گیریشان در خارج بسیار سودمند واثر گذار است. اولا رای گیری در همه جای دنیا بین شهروندان داخل و خارج کشور همیشه کاملا شبه اسست و از این لحاظ رای ایرانیان خارج رای ایرانیان داخل هم محسوب میشود. دوما ایرانیان درون مرز میتوانند با اعمال نمادین مانند برداشتن کیف با خود موافقت خود را با رفراندوم انجام شده در خارج نشان دهند و ما میدانیم که مردم ایران به هر قیمت شده این کار انجام خواهند داد. سوما حتی اگر این رای گیری هیچ اثری نداشته باشد جز اینکه رژیم اسلامی را مجبور کند که دست از لگدپرانی هایش بردارد وتوافق اتمی را امضا کند که کشور ما از خطر بمباران شدن نجات یابد، این رفراندوم ارزش انجام شدن را بدین جهت دارد. چهارم اینکه که امریکا وکشور های غربی با دیدن این رفراندوم اگر بخواهند میتوانند با به رخ کشیدن این رفراندوم به روی جمهوری اسلامی او رابه توافق در زمینه اتمی مجبور کنند بدون اینکه حق مردم ایران را 100% زیر پا بگذارند زیرا انها به رژیم اسلامی میتوانند بگویند ببینید شما پایه مردمی ندارید بنابراین ما میتوانیم سرنگونتان کنیم. البته اگر هدف این کشورها درحقیقت چیز دیگری مثلا حفظ جمهوری اسلامی در عین بمباران ایران نباشد.

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

نامه به پرزیدنت اباما

به: رئیس جمور  امریکا: پرزیدنت باراک اباما،

اقای پرزیدنت...
 پیشنهادات زیر مطمئنا خواسته اکثریت مردم ایران هستند که برای حل مسئله اتمی و رسیدن مردم ایران به ازادی و دمکراسی به شما ارائه میشوند.
همانگونه که بسیاری از کارشناسان توصیه میکنند یکی از موثر ترین راهکار ها برای حل دو مشکل ذکر شده در بالا، تحریم کامل نفتی جمهوری اسلامی است. در این راه  ظاهرا دو مشکل وجود دارد. یکی ترس کشور های غربی از بالا رفتن قیمت نفت ودیگری وجود نداشتن قطعنامه ای واضح در این مورد از طرف شورای امنیت.
برای حل این دو مشکل ما به عنوان اقدامی فوری پیشنهاد میکنیم که دولت امریکا از کشور های خریدار نفت ایران تقاضا کند که یا نفت ایران را نخرند ویا پول خرید انرا به یک حساب ملی برای ایرانیان، مفتوح در یکی از بانکهای کشورهای خارجی مثلا امریکا، واریز کنند.
امیدواریم که ایرانیان مقیم خارج بتوانند بزودی یک شورای ملی در خارج انتخاب کنند و طبیعتا این شورا میتواند اختیار این حساب ملی را در دست گیرد و پول موجود در ان را  برای خرید دارو واذوقه وغیره صرفا برای مردم ایران خرج کند.
برای اجرای سریعتر این کار، نیرو های ارتش امریکا میتوانند هرچه زودتر کشتی های نفتکشی را که میخواهند از ترمینال های ایران نفت بزنند، مورد بازرسی قرار داده و از انها خواستار اثبات این موضع شوند که پول خرید نفت را به ان حساب ملی ایرانیان واریز کرده اند. برای همکاری چین و روسیه واحترام به ان به عنوان اعضای دائمی شورای امنیت باید صریحا اعلام شود که این بازرسی شامل نفتکش های با پرچمهای این دو کشور نخواهد شد.
ما امیدواریم که این دو کشور هم با این روش به دلیل حفظ حیثیت جهانیشان  کم کم دست از خرید نفت وحمایت عملی از جمهوری اسلامی بردارند.
مطمئن باشید که چنین عملی از سوی دولت امریکا مورد پشتیبانی اکثریت قاطع مردم ایرا ن در درون وبرون از کشورشان میباشد.
ما میدانیم و ارتش امریکا هم به خوبی میداند که با وجود تهدیدات تبلیغاتی رژیم اسلامی در رسانه ها تا کنون، در صورت شروع این اقدامات از سوی نیروهای دریایی امریکا تا پایان این اقدامات، ارتش جمهوری اسلامی ایران جرات اینکه کوچکترین عملیاتی را بر ضد نیرو های امریکایی انجام دهد ندارد.
ما همچنین مشاهده میکنیم که سیاست امریکا از شروع ریاست جمهوری جناب عالی بر زیر فشار گذاشت جمهوری اسلامی وعقد قرارداد اتمی با ان مبتنی بوده است. همانگونه که چهان تا به حال بارها مشاهده کرده است جمهوری اسلامی ایرا ن بر قراداد هایی که میبندد تا زمانی پایبند است که جامعه جهانی به او فضایی برای اعمال صد انسانی و ضد صلح بینالمللی اش بدهد. به کرات دیده ایم که این رژیم قراردها وعهد نامه های بین المللی خود را  ناگهانی و یک طرفه فسخ کرده است.
بنابراین توصیه ما اینست که سیاست امریکا باید این هدف نهایی را داشته باشد که در اینده ای نزدیک یک دولت دمکرات به جای جمهوری اسلامی در ایران بر سر کاراید. در این حین باید اقداماتی مانند پیشنهادات بالا صورت گیرد که هر چه زودتر رژیم اسلامی را تا حد نابودی ضعیف کند. چنانچه با این وجود برای دولت امریکا  همان قرارداد اتمی مهمترین اصل باشد ما معتقدیم که  رسیدن به اینچنین قراردادی هم  فقط با زیرفشار گذاشتن کامل جمهوری اسلامی میتواند به دست اید و امضا شود.




از هم میهنانی که میخواهند لطف کنند واین متن را به انگلیسی ترجمه کنند، خواهش میشود که متن ترجه شده را در قسمت نظرات زیر همین مقاله درج کنند.
با سپاس بسیار

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

چه زمانی اعتصابات باید انجام شوند وچگونه میتوانند اعتصابات موفقیت امیز باشند؟

قبل از هر چیز باید گفت که مهمترین اصل برای موفقیت اعتصابات، وجود یک هماهنگ کننده است که همه متحدانه دستور های او را اجرا کنند اگر هم که معتقد باشند که دستور او ممکن است درست نباشد.
البته اعتصاباتی که هدف انها سرنگون کردن یک رژیم باشد ویا هدفش کمک به مردمی باشد که میخواهند نیروهای انتظامی رژیم را با دست خالی شکست دهند، باید 100% زیر یک رهبری واحد دور از دسترسی رژیم   باشند و بیشتر مدتشان کوتاه میباشد ومعمولا زمان کوتاهی قبل از قیام مردمی اغاز میشوند.
اینکه در کشوری مثل ایران زیر حکومت اسلامی تاکنون اعتصاباتی نتوانسته صورت گیرد میتواند این علت ها را داشته باشد: 1. ترس مردم از از دست دادن شغل. 2. ترس از کم شدن حقوق. 3. ترس از احضار به حراست ودیگر نهاد های امنیتی وبه زندان افتادن وغیره. 4. اینکه  ما اعتصاب کردیم اگر این اعتصاب به سرنگونی رژیم نیانجامید  چه فایده خواهد داشت. 5. عللی دیگر.
در اینجا اگر بخواهیم که با وجود بر جا ماندن رژیم صرفا رژیم را مجبور کنیم که کمتر در درامد کشور دزدی کند و حقوق شاغلان رابالا ببرد میتوان مثلا  با همان اکسیونهای بیخطر و دیوانه کننده برای حکومت مانند نهضت کیف عمل کرد. یا اینکه همه شاغلان دل به دریا بزنند و متحدانه دست به اعتصاب بزنند. البته در اینجا به ظاهر باید دلیلش را کمبود حقوق اعلام کنند ونه مخالفت با رژیم. این اصل باید مورد توجه باشد که همه به یک اندازه مسئول هستند و در کشوری که برای ترس  دیگران هم که شده فوری ادم دستگیر وشکنجه میشود کسی در درون کشور نباید کوچکتری نشانه ای از خود نشان دهد که نقش سردستگی و رهبری اعتصاب را دارد. با این رویه امکان زندانی کردن از سوی حکومت کمتر میشود. حتی اگر این حرکت از یک صنف هم شروع شود و  حکومت عقب نشینی کند، یک پیروزی کامل برای شاغلان است زیرا اگر دولت حقوق همه را زیاد نکند هر صنفی میتواند به همان روش صنف پیشین حکومت را مجبور به عقب نشینی بکند. اگر این حکومتی که به گفته خودش میخواهد جهان را مدیریت کند توانست سطح در امد مردم را درحد  کشورهای اروپایی بالا بیاورد ما دیگر خواهان براندازیش هم نمیشویم!
چه چیزهایی را مردم اول بدانند:  اینکه با این حکومت ارتجایی نا کارامد وبا سیاستش نه تنها در امد سرانه سال به سال پایین میاید بلکه کم کم بیشتر مردمی هم که الان شاغل هستند کارشان را از دست خواهند داد. کسانی که همیشه با این رژیم شغل خواهند داشت نیرو های سرکوبگر ونظامی و کارکنان شرکت نفت در صورت تحریم نشدن نفت میباشند. این رژیم مانند سرطان است که تنها با شیمی درمانی و جراحی که برای بیمار هم درداور است از بین میرود ونه با خوردن قرص ویتامین واسپرین. بنابراین اگر شاغلین میخواهند که حکومت را در نهایت سرنگون کنند نباید ترسی از این عواملی که در بالا ذکر شد داشته باشند واتفاق اقتادن اینها را به جان بخرند. البته رویه هوشمندانه انست که این خطر ها را هم به حداقل برساند. البته اگر یک رهبری در خارج از کشور باشد برای مردم خیلی اسانتر میشود که این ریسک را  بکنند. فرض کنید با به اجرا گذاشتن اکسیون هایی مانند نهضت کیف مردم احساس بکنند که حکومت دارد سرنگون میشود وبا وجود یک رهبری هم در خارج مردم بدانند که جانشینی هم وجود دارد. مسلما اعتصاب کردن برایشان بسیار راحت تر میشود وحتی ان قشری که ترسو تر هستند وحتی قشر بادمجان دور قاب چین هم از ترس اینکه در رژیم مردمی اینده  مشکل پیدا بکنند همراهی میکنند. البته الان اگر بخواهیم اعتصاب را شروع کنیم باید برای ریسک حداقلی سعی کنیم که قبل از هر چیز اتحاد خود را محکم کنیم. مثلا کارگران فلان صنف بدون انکه به ان رنگ سیاسی بدهند تقاضای اضافه حقوق خود رابکنند وبا هم عهد کنند که رویه زیر را در هر صورتی ادامه خواهند داد: == رویه ای بسیار ساده وان اینکه زمانی که دولت تهدید به اخراجشان میکند وچند تایی را هم اخراج کرد  این عکس العمل را که بترسند وسر کار روند، انجام ندهند؛ بلکه بنابر عهدشان دیگران هم سر کار نروند. میبینیم که ایراد اصلی اعتصابات تا کنون این بوده که با یک اخراج بقیه ترسیده اند و سر کار امده اند. البته هیچ تضمینی نیست که دولت همه این اعتصابی ها را اخراج نکند ولی اگر باز همه شاغلان یک صنف در یک شهر یا در تمام کشور هم به جای اینکه بترسند وسر کار بروند 80% بعد 90% مثلا دست از کار بکشند دولت حتما باید کوتاه بیاید. البته باید اعتصاب کنندگان هر جور که میتوانند پیش اقوام خود ودوستان خود یک تضمینی بگیرند که اگر خودشان را قربانی کردند انها باید برای مدتی بهشان کمک بکنند وامیدواریم که دیگر مردم هم همکاری کنند واز قشر اول اعتصاب کنندگان که از کار بیکار میشوند حمایت مالی بکنند. مثلا صندوق های کمک تشکیل دهند یا شخصا کمک برسانند. البته همه باید بدانیم که همانگونه در بالا گفته شد با این رژیم همه یکزمانی دچار بیکاری وبینوایی خواهیم شد. این ریسک هارا کردن درحقیقت جلو انداختن ان بیکاری های اینده خواهد بود با این تفاوت که سودی که ممکن  است و باید  داشته باشند این است که بتوانیم این رژیم را ساقط کنیم واینده خود و نسل های بعدی را نجات دهیم. در اینجا ما باید حساب این ا هم بکنیم که ممکن است بر اثر ترسیدن و وازدن دیگران از کار هم بیکار بشویم ولی باید این سختی ها را  به خود روا کنیم حتی اگر یک سال بی خانمان شویم ویا بچه مان  را مجبور باشیم نزد اقواممان بگذاریم تا لااقل او بی خانه  نباشد. البته این احتمال نصف نصف است. زیرا دولت حتما عقب نشینی میکند. اصلا 1 سال زندگی را به حداقل برسانیم.  بچه را هم به مدرسه نفرستیم. همه ایرانیان وبه ویژه افراد کم در امد هم  بشدت از بچه دار شدن پرهیز کنند. اعتصاب کنیم ببینیم چی میشود. همه ما اگر خوب فکر کنیم میبینیم که چاره ای جز این نداریم. البته اعتصابی ها هم زیاد بیکار نمی نشینند. بچه هایشان را در خانه درس میدهند. کیف فرزندشان را به دست گرفته و با ان توی خیابان میایند. کاغذ توی ان میگذارند واگر پلیس نبود شعار مرگ بر... را روی ان مینویسند و کف خیابان می اندازند. باید خیابانها هروز پر از کاغذ  شعار شود. حکومت اگر پولی داشته باشد باور کنید عقب نشینی میکند وحقوق شما را زیاد میکند. پول زیادتر که توی دستتان امد دوباره اعتصاب میکنید وحقوق بیشتر تقاضا میکنید. این مدار اینقدر تکرار میشه تا دولت دیوانه بشود. انگاه سرنگون کردنش بسیار اسانتر میشود.
      مردم عراق خود راتکانی محکم ندادند تا انکه با صدها هزار نفر کشته انهم با حمله امریکا از شر صدام خلاص شدند. ایا ما مردم ایران انچنان اینده نگری را فراموش میکنیم و مسحور خیمه شب بازی های حکومت اسلامی میشویم ومثل مردم عراق نا متحد و بی عمل مینشینیم، تا اینکه ما دومین ملتی باشیم که پس از عراق این بلا سرمان خواهد امد؟؟؟

۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

توضیحاتی بیشتر در باره "نهضت کیف"

قبل از هر چیز روش های دیگری که تا به حال برای مبارزه مدنی پیشنهاد شده اند مانند: اسکناس نویسی، شعار نویسی، تظاهرات پراکنده، کم کاری وغیره. همه این روش ها یک مانع بزرگ در شرایط سیاسی کنونی ایران دارند. همه کمابیش خارج از روال عادی روزمره هستند وبرای اجرای انها باید کمابیش ریسک هایی کرد.
در روش "نهضت کیف" شما در حالی که زندگی روزمره خود را میگذرانید، یک مبارزه بسیار اشکار و نمادین و در معرض انظار شهروندان کشور و مردم جهان  را دارید انجام میدهید.
قبل از هر چیز اگر مردم بگویند که حال وحوصله یک کیف  با خود  برداشتن را ندارند و یا روش های بهتری وجود دارد ، ما خوشحال میشویم که ما را هم از انها اگاه کنند. اما اگر میترسند که عواقب امنیتی ویا محرومیت های شغلی برایشان بوجود اورد باید گفت که انصافا این روش از همه روشهای دیگر کم خطر تر است. البته ممکن است که برخی هم بگویند این کار یک کمی مسخره به نظر میاید ویا ریختن کاغذ در خیابان کار درستی نیست. پاسخ در اینجا اینست که ما با داشتن اینچنین دولت مسخره ای از هیچ اکسیونی نباید خجل باشیم ودر ضمن قدیم ها حتی از هلیکوپتر هم اعلامیه کاغذی پرت میکردند و این کاغذ جمع شدن در سطح خیابان چیز زیاد ناجوری نیست . دولت دزد هم  مجبور میشود رفتگران بیشتری استخدام کند. ( در نتیجه دولت بابد پول بیشتری حداقل در این زمینه خرج کند). حداقل صنف کاغذ فروش و کیف فروش باید از این اکسیون جانبداری کنند.
مزیت های این نهضت: 1ـ میتواند بدون لطمه زدن به زندگی روزمره اجرا شود. 2ـ مردم از اجرای ان خسته نخواهند شد زیرا زحمت بسیار کوچکی است. 3ـ قابلیت اجرای میلیونی را دارد. 4ـ اثری شبیه رفراندوم دارد. چه اینکه  اثر اماری ای که از جهت جهش ناگهانی کیف به دستها مشهود میشود.(مثلا قبل از شروع اکسون 10% و پس از شروع 90%).  چه اینکه با برداشتن یا برنداشتن  کیف در روزهای معین (که البته مثلا رئیس شورای ملی انتخابی در خارج در اینده چگونگی ان را اعلام میکند) مردم حداقل میتوانند رای بله یا نه خود را در مورد موضوعات مختلف، با این روش نشان دهند. 5ـ میتواند نقش شعار و رای را هم به عهده بگیرد. بدین جهت که امکان این را هم فراهم میکند که مردم نامحسوس کاغذی را در کیف با خود بردارند و با یک عملیات هماهنگ شده رای خود را وشعار خود را سر یک ساعت معین روی کاغذ نوشته و در خیابان رها کنند. تصور کنید که این چه اثر شگرفی روی خود مردم خواهد گذاشت زمانیکه یکباره میلیون ها برگ کاغذ مثلا با رای "نه" به جمهوری اسلامی، در کف خیابان پخش شده اند و مردم با موبیل های خود از ان فیلمبرداری کرده اند واین فیلم ها در سطح جهانی هم پخش شود.  جالب اینست که امکان  تکرار اینچنین اکسیونی برای همیشه وجود دارد.
 در اینجا باید توجه داشت که ممکن است اصلا تظاهرات و فعالیت های سیاسی که جان وامنیت عده ای از شهروندان را هم به خطر میاندازند، اضافی و نا لازم شوند. به جای شرکت کردن پر خطر عده ای از مردم در چنان مبارزاتی، با کاهش خطر همه شهروندان در مبارزاتی بیخطر و متداوم شرکت میکنند. تظاهرات کلاسیک در اصل مال کشور های دمکرات است که در ان عده ای با امدن به خیابان خواسته خود را اشکارتر میکنند. اینجور تظاهرات در کشورهای دیکتاتوری فقط باعث کشتار و گروگان گیری از مردم توسط این دولت ها میشود.وضع ما در اینجا فرق های بزرگی دارد. اول اینکه جمعیت مخالفان رژیم بالای 95% است. دوم اینکه رژیم میداند جلوگیری نکردن از تظاهرات باعث شکل گیری  عملیاتی برای سرنگون کردن رژیم از سوی مردم میشود. در اینجا ما باید سعی کنیم از دو موضوع هوشمندانه استفاده کنیم.  اول اینکه تعداد ما اکثریت تمام جامعه است و دوم اینکه تمام جهان کمابیش به اتفاقات ایران نظر دارد. ما باید فقط سعی کنیم که به دنیا دائما نشان دهیم این رژیم  گروگانگیر مردم ایران است و بس. چنانچه این رژیم حمایت نامستقیم اکثر کشور های جهان را که به خاطر بیوطنی وفروختن مفت منافع ایران ایجاد شده است  از دست بدهد، مطمئنا نمیتواند مدت زیادی دیگر دوام یابد.
  البته این دولت هیولای حیله گر هم مینشیند فکر می کند چگونه میتواند جلوی اینکار را بگیرد. جلوی اعتصابات را با ترساندن از اخراج وغیره میگیرد. جلوی تظا هرات را با سرکوب خیابانی و زندانی کردن وشکنجه و اعدام و کهریزکی کردن میگیرد. اما در اینجا دیگر همچنین امکاناتی را به ندرت پیدا میکند. اقداماتی که احتمالا میتواند انجام دهد1ـ اعلام کند که برداشتن کیف با خود ممنوع است. 2ـ گشت بسیج و پلیس را به ایجاد مزاحمت ویا دستگیری دارندگان کیف و یا جریمه کردن  مردم کیف به دست موظف کند. 3ـ اگر این کارهایش به جایی نرسید مثلا اعلام کنند که مردم به نشانه حمایت از دولت کیف با خود برداشته اند. 4. حیله های دیگر...... در اینجا مشاهده میشود که هر کدام از این حیله های دولت مانند تف سر بالا میباشند و یا نمیتوانند کاربردی داشته باشند ویا به راحتی به وسیله خود مردم یا بهتر از ان به وسیله هدایت منتخبان  انها درخارج از کشور با اعلام اکسیون های کیفی هوشمندانه  دیگر، میتوانند خنثی شوند. خلاصه اینکه اگر مردم همه از وجود چنین امکانی اگاهی پیدا کنند ارزش شروع کردن را به هر حال دارد.
از خوانندگان گرامی تقاضا میشود لطفا نظرشان را در باره عملی یا عملی نبودن این اکسیون  در نظر سنجی  اخر  همین صفحه اعلام بفرمایند.

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

زنگ تفریح.... علمی، فلسفی.

ایا زمان "حال" وجود دارد؟
شاید همه خوانندگان به  این پرسش پاسخ مثبت بدهند. در اینجا اما یک پرسش اساسی مطرح میشود. این زمان حال را شما چگونه تعریف میکنید؟ ایا این همان یک ثانیه ای میباشد که ما الان درش گذر کردیم؟ یا این میتواند 1 دقیقه ای باشد که از همین لحظه ای که ما در ان هستیم شروع میشود؟ و با این استدلال چرا این یک ساعتی که از همین حالا شروع میشود زمان حال نباشد. اگر میگویید که زمان حال از یک ثانیه هم کوتاه تر است مثلا 1 دهم ثانیه، چرا یک صدم و یک هزارم ثانیه  و الی اخر... تعریف زمان حال نباشند. و ایا این به ان معنی نیست که وقتی این عدد بی نهایت به صفر نزدیک میشود، همان صفر است و از نظر فلسفی  و ریاضی زمان حال اصلا وجود ندارد؟ ایا این گونه نیست که زمانی را که ما جهان وکهکشان ها برشان میگذرد از بی نهایت گذشته شروع میشود و به بی نهایت اینده ادامه میابد. خلاصه اینکه ایا نباید تعریف کلاسیک بخش های زمان یعنی گذشته ،حال و اینده تغییر بکنند و گفته شود که زمان حال وجود ندارد واینده وگذشته به هم چسبیده اند؟
 از خوانندگان گرامی خواهش میشود چنانچه پاسخ منطقی و علمی ای برای این مسئله دارند، در زیر در بخش نظرات بنویسند.

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

ایا در جمهوری اسلامی دیگر انتخاباتی انجام خواهد شد؟

پاسخ به این پرسش مسلما نه خواهد بود. اگر هم انتخاباتی برگزار شود فقط یک مشت  از ساندیس خور ها در ان شرکت خواهند کرد.
حکومت اسلامی همیشه سعی میکرد که نشان بدهد پشتیبانی مردم را دارد. بنابراین همیشه سعی میکرد مردم را ترغیب کند که در انتخابات شرکت کنند وبا فیلمبرداری ودیگر تبلیغات نشان دهد که مردم طرفدارش هستند. البته انتخابات از بیخ مردود وتازه همیشه پر از تقلب را هم هیچکس قبول نمیکرد ولی برای رژیم نشان دادن همین سیاهی لشکر مردم مهم بود. در سال 84 با تقلب 100% از طریق جابجایی رای ها ا.ن.  را انتخاب کردند. در انجا سپاه وخامنه ای دانستند که رای  را هر چه جوری که دلشان بخواهند میتوانند اعلام کنند. در خرداد سال 88 ولی حکومت یک اشتباه بزرگ کرد وهم خدا را خواست وهر خرما را. با انکه میدانست مردم دستش را خوانده اند باز برای نشان دادن سیاهی لشکر اقدام به استفاده ابزاری از موسوی کرد. مردم هم به طور غریزی این بار بهترین تصمیم را گرفتند وبه امید تغییری، در انتخابات شرکت کردند. پس از اشکار شدن تقلب 100% هم با شجاعت نفرت خود را از این حکومت  به تمام جهان نشان دادند.
بنابر این  حکومت اسلامی دیگر میداند که مردم دیگر هیچگاه فریب این گولهایش را نمیخورند وخلاصه هر چه در چنته داشت تا خرداد سال 88  بیرون انداخت. بنابر این از این به بعد در موعد هر انتخاباتی اعلام میکند که مثلا بنا بر وضع حساس کشور فلان انتخابات  "فعلا" برگزار نمیشود واین "فعلا" هم بی تردید تا اخر عمر ننگین این رژیم ادامه می یابد. احتمال اینکه که حکومت بخواهد از ترفند های قدیمی مانند اینکه کسی رای ندهد مثلا یارانه نقدیش قطع میشود، استفاده کند بسیار کم است. زیرا میداند که دیگر این ترفندش به جز مشتی مردم فقیر وفلک زده و مزدوران ساندیس خور خودش کس دیگری را بر سر صندوق رای نمیاورد.
البته اگر دوباره حکومت خواست دست به چنین خیمه شب بازی ای  بزند، مردم نباید دیگر  بی تفاوت مانند انتخابات تا سال 84  روز رای گیری در خانه بنشنینند. این به این معنی نیست که مردم دوباره بروند رای بدهند بلکه انها باید با اکسیون های گسترده در همان روز اسمان را بر سر حکومت خراب کنند و تزویر حکومت را به خودش برگردارند. از انجا که حکومت در همچنان روزی مقدار زیادی از نیروهایش را باید صرف حفاظت از نمایش خود بکند مردم میتوانند میلیونی به خیابان ها امده و با اکسیونی مانند نهضت کیف ( اخرین مقاله در همین صفحه) رای خود را بر سطح خیایانها پخش کرده و ان روز را  به رفراندومی بر ضد جمهوری اسلامی تبدیل کنند.

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

با رفراندوم در باره جمهوری اسلامی توانایی خود را محک بزنیم

  از انجایی که نا مشروع نشان دادن رژیم جمهوری اسلامی یکی از مهمترین وظایف ماست، پیشنهاد میشود که حداقل ایرانیان خارج از کشور تمام تلاش خود را بکنند که یک رفراندوم در باره جمهوری اسلامی بطور گسترده وقابل قبولی انجام دهند. اگر که ما در انجام این کار تعلل بکنیم، مطمئنا در اینده ای دور یا نزدیک مجبور میشویم این کار را اجبارا انجام دهیم. این رفراندوم قابلیت های لجستیکی ما را هم نشان میدهد . از این لحاظ که اگر بشود این رفراندوم را با موفقیت انجام داد، به همین روش میتوان انتخابات دولت ملی را هم انجام داد.
خواهشمندیم هر که راهکار واقعا عملی ای میتواند در این مورد ارائه دهد دریغ نکند.
یک پیشنهاد اینکه یکی یا گروهی از ایرانیان دلسوز دفترهایی را در شهر های بزرگ اروپا وامریکا اجاره کنند ویا از خودشان  برای جمع اوری رای ها از طریق ارسال پستی اختصاص دهند. با داشتن یک ادرس پستی ایرانیان مقیم خارج میتوانند رای خود را به این ادرس ها در کشورهای محل اقامت خود بفرستند.
برای معتبر بودن رای گیری یک راه عملی اینست که ایرانیان با گرفتن یک کپی از یک صفحه خالی از گذرنامه خود که شماره پاس در ان خوانا باشد روی یک برگ کاغذ اولا: محرز کنند که این رای را یک شخص ایرانی داده است. دوما اینکه با وارد کردن شماره این رای ها در یک کامپیوتر میتوان رای های دو باره را تشخیص داد وحذف کرد. مهم اینست که رای خود را  در جای خالی زیر کپی بنویسید که کاغذ و رای در یک صفحه ولا ینفک باشند. با این روش یک برگ رای معتبر ایجاد میشود. دیگر احتیاجی نیست که افراد خودشان به حوزه های رای گیری بروند که برپایی انها هم بسیار مشکل میباشد. امکان هر گونه تقلبی هم سلب میشود. فقط در موقع باز کردن رای ها باید مثلا ناظران بیطرف حضور داشته باشند و بهتر از ان در صورت امکان پاکتهای رای در حال روشن بودن دوربین ویدئو وفیلبرداری ویدئویی باز و رای ها خوانده شوند.
اگر که واقعا ایرانیانی که امکانش را دارند این همت رابکنند و ادرسی هایی را اعلام کنند که  هر یک از انها امکان نگهداری مثلا 10000 پاکت محتوای رای را هم داشته باشد به احتمال زیاد ایرانیان فعالانه در این رفراندوم شرکت میکنند. رای گیری هم میتواند در مدت مثلا یک ماه انجام شود ودر برخی از کشور ها هم میتواند زودتر و در برخی دیگر دیرتر شروع شود.
البته ما پیشاپیش میدانیم که نتیجه این رای گیری 99% رای "نه" به جمهوری اسلامی خواهد بود. هدف اما اینست که ما این رفراندوم را معتبر انجام دهیم  و نتیجه ان را برویم مثلا بگذاریم روی میز پرزیدنت  اوباما!

۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

چگونه شورای ملی در خارج میتواند رژیم اسلامی را نابود کند؟ (بخش دوم)

راه سوم هم اینکه شورای ملی با پشتیبانی مردم باید شرایطی را به وجود اورد تا امریکا مجبور شود از مردم ایران برای نابودی رژیم اسلامی حمایت سیاسی ونظامی بکند.
همانگونه که میدانیم اگر که رژیم به طور قابل قبولی برای غرب دست از اتم بازی برندارد حمله نظامی قطعا صورت میگیرد. این حمله به چند رویه ممکن است صورت گیرد: 1. حمله ااسرائیل به تاسیسات اتمی که نتیجه ان کشته شدن بسیاری از مردم و الودگی اتمی میشود و رژیم هم پابرجا میماند و سرنگونی ان هم بسیار مشکل تر میشود. 2. حمله امریکا در حد حمله تشریح شده در بالا با اثرات مشابه. 3. حمله تمام عیار امریکا با نابودی تمام توان نظامی رژیم. در این حالت هم رژیم بر جا میماند و مردم به فقر و فلاکتی عجیب گرفتار میشوند و رژیم به حکومتش به شیوه ای مخلوط از طالبانی شیعی و کره شمالی و صدامی ادامه خواهد داد. در صورتی که امریکا در این حالت بعد از حمله چراغ سبز نشان دهد حداقل امارات جزایر سه گانه را اشغال وبه خاک خود ملحق میکند.
در اینجا یک راه حل چهارمی هم وجود دارد که تنها راهی میتواند باشد، که مردم ایران میتوانند در صورت اجتناب ناپذیر بودن حمله نظامی ازنظر امریکا و توسط امریکا، با ان موافق باشند. به این ترتیب که شورای ملی با امریکا وارد مذاکره شود و امریکا را ترغیب کند که در صورت تصمیم به حمله باید تنها هدفش نابودی رژیم باشد و ان هم نه از طریق اشغال ایران ونه در هم کوبیدن توان نظامی ونه کشتن مردم و سربازان در پادگان ها و نه زدن تاسیسات اتمی وایجاد الودگی اتمی؛ بلکه از طریق بمباران محدود پادگان های سرکوبگر سپاه با اعلام قبلی و اخطار دادن به انها که خود را تسلیم مردم کنند وگرنه بمباران انها تا تسلیمشان به مردم ادامه خواهد یافت؛ انجام شود. در اینجا باید شورای ملی منتخب در خارج به امریکا اطمینان دهد که مردم ایران از ان پشتیبانی میکنند و پس از سرنگونی رژیم اینده منتخب مردم ایران دارای ثبات خواهد بود وهرج ومرجی در کار نخواهد بود. هم چنین خود امریکایی ها بهتر ازهر کسی دیگر میداند که رژیم کوچکترین توانایی ندارد به هر گونه حمله امریکا کوچکترین پاسخ نظامی بدهد. تنها توا ناییش اینست که در صورت حمله امریکا چند تا موشک در خلیج فارس شلیک کند که این کار را هم مسلما نخواهد کرد زیرا: میداند که اگر امریکا حتی اگر نخواهد تمام نیروهایش را از بین ببرد با این شلیک ها مسلما ترغیب میشود که بقیه نیروهایش را هم از بین میبرد. پاسدار جانی و اخوند حیله گر فقط به مردم غیر مسلح حمله میکنند و دیگر هیچ. امریکا اگر باور ندارد بیاید یک پیشنهاد ما را بپذیرد. اعلام کند که مثلا در فلان روز مثلا پادگان ثاراله را میزند و این مقدمه ای برای زدن تدریجی تمام  پادگان های سپاه در اینده خواه بود، مگر انکه رژیم وسپاه تسلیم مردم شوند. شورای ملی هم مردم رابه خالی کردن دور این پادگان فرمان دهد. امریکا در موعد اعلام شده این پادگان را میزند. فکر میکنید که عکس العمل رژیم چه خواهد بود؟ ایا یک گلوله در خلیج فارس شلیک خواهد کرد؟ مسلما نه. فرض کنید که نه رژیم ونه سپاه با این حمله تسلیم نشدند. امریکا به همین روال پادگان های مورد هدف بعدی سپاه را معرفی کند. در صورت تسلیم نشدن دروباره سر وقت اعلام شده بمباران میکند. مسلما یک زمانی وقتی که اون پاسدار مزدور میبیند که دیگر کارش مفتخوری و کشتن مردم نیست بلکه بمبخوری و کشته شدن است، یا از پادگان فرار میکند یا دسته ای از پاسداران شروع میکنند به حمله مسلحانه کردن به دسته دیگری از سپاه که هنوز از رژیم پشتیبانی میکنند وچون در اینجا نیروی امریکا ومردم هم مسلما پشتیبان این گروه میشوند، این گروه پیروز میشوند وشورای ملی میتواند دولت موقت را در داخل کشور تشکیل دهد. البته امریکا میتواند بیت خامنه ای را هم بزند ویا عملیاتی دیگر در این سطح که به احدی از مردم اسیب نرسد وتا حد تسلیم سردمداران رژیم و پاسدارانش را بمباران کند.البته اگر تصمیم به چنین عملیاتی گرفته شد باید متخصصان ایرانی اشنا به وضع نظامی رژیم وا امکانات اجرایی بودن این عملیات با وزارت دفاع امریکا همکاری کنند که سرنگونی رژیم بدون تلفات جانی برای مردم به انتها برسد. فرض کنیم حالا رژیم امد ومثلا یک موشک شلیک کرد در این حالت امریکا بیاید همان عملیات نظامی مورد نظر خودش را انجام دهد که دیگر ما جلوی انها را نمیتوانیم بگیریم. ولی ما حداقل باید کوشش کنیم که با این پیشنهاد به امریکا سعی کنیم با یک تیر دو نشان بزنیم. 1. حمله اجتناب ناپذیر امریکا را ان جور تطبیق دهیم که به مردم حتی الامکان کمترین اسیبی نرسد. 2. حمله امریکا به سقوط حتمی رژیم بیانجامد که تنها با این سقوط اینده ای خوب را میتوانیم داشته باشیم.  حالا پرسش میشود که امریکا چرا بیاید اینچنین کاری بکند. اولا شورای ملی باید روی امریکا از چه از راه مذاکره و چه از لحاظ رسانه های همگانی فشار بیاورد و گوشزد کند که عمل نکردن مستقیم برای سرنگونی رژیم کمک به دیکتاتوری خواهد بود وضمنا گوشزد کند که امریکا براساس حقایق تاریخی مانند کودتای 28 مرداد که همیشه بر ضد دمکراسی در ایران عمل کرده است، در قبال مردم ایران  وظیفه تاریخی و اخلاقی دارد که به انها اکنون کمک مستقیم وموثر بکند تا به دمکراسی برسند. دوما اگر چه کشور های غربی و کشور های لاشخور و تمامی همسایه های ایران و چین و هند و روسیه همه دوست دارند که یک ایران عقب مانده زیر یوغ حکومت اسلامی وجود داشته باشد ولی کشورهای غربی لااقل باید بدانند که یک ایران دمکراتیک در این منطقه بسیاری از مشکلاتشان در این منطقه را میتواند مطمئنا حل کند. مردم ایران هم در اینجا باید توجه داشته باشند که دشمنان ما به هیچ وجه امریکا واسرائیل نیستند بلکه عرب های همسایه و برخی دیگر از کشورهای همسایه هستد. ایا در این وضعی که یک رژیم بیوطن برای ما به وجود اورده وشرف مارا که برباد داده هیچ، حتی خاک کشور ما را در معرض خطر قرار داده؛ سزاوار است که ما طرف دار عدم کمک محدود نظامی ان هم توسط کشوری مثل امریکا باشیم که نشان داده است طمعی به خاک کسی ندارد؟ ایا ترکیه که وابسته به امریکا میباشد خاکش محفوظ تر است وعزتش در جهان بیشتر یا ما با رژیم اسلامی بی وطن؟ پس هر کمکی که به مردم ما اسیب نرساند وباعث سقوط این رژیم بی وطن شود، عین وطن پرستی هر ایرانی وطن پرست میباشد. 

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

چگونه شورای ملی در خارج میتواند رژیم اسلامی را نابود کند؟

البته باید در ابتدا گفته شود که این کار هم میتواند بسیار ساده باشد وهم بسیار مشکل. در ضمن شورای ملی باید 100% با رای مردم انتخاب شده باشد وپشتیبانی مردم را داشته باشد. همچنین این شورا باید دائم نظر مردم را بررسی کند وطبق نظر اکثریت عمل کند و مردم هم باید فقط نگاهشان به دستور شورای ملی باشد و ان را بدون چون و چرا اجرا کنند.
اولین راه این است که شورا ملی با نشان دادن ارای خود اعلام کند که نماینده واقعی مردم ایران است و از تمام کشور های جهان بخواهد که با ان مذاکره ومعامله کنند. این کار بسیار مشکلی است ولی شورای ملی میتواند بویژه با افشاگری روی کشورهای دموکراتیک فشار بیاورد که انها حرف وعملشان را یکی کنند و نه بر ضد دمکراسی در ایران بلکه برای ان و در نتیجه سرنگونی نظام استبدادی همکاری کنند. چنانچه این موضوع  پذیرفته شود دیگر کار خیلی راحت میشود. اینکه شورای ملی طرف حساب کشورهای جهان شود باعث میشود که جمهوری اسلامی حداکثر بتواند مانند یک گروگانگیر تا مدتی عمل کند که انهم دیر یا زود مزدورانی را که اجیر کرده نمیتواند نگه دارد و همان مزدوران بر ضد خودش میشورند. شورای ملی میتواند هر قراردادی را دراختیار خود بگیرد از جمله قراردادهای اقتصادی بویژه فروش نفت را. به این صورت که رژیم یا نمیتواند نفت را بفروشد و یا اجازه دارد که بفروشد ولی پولش را خریداران به حساب مردم ایران نزد شورای ملی واریز میکنند. این پول را شورای ملی صرف خرید لوازم بیمارستانی، دارو، مواد اولیه تولیدی و غیره میکند و به ایران میفرستد. حداقل مردم میدانند که در اینجا پول نفت برای خودشان مصرف میشود و نه بخشی از ان به جیب دزدان ریز ودرشت جمهوری اسلامی برود وبخشی از ان به جیب حماس وحزب الله و دیگر لاشخوران وبخشی از ان به عنوان صدقه با منت به مردم داده شود وتازه به انهایی که سربزیر هستند ویا ساندیس خور. از طرفی دیگر پولی هم برای رژیم نمی ماند که بخواهد با ان اتم بازی کند و بهانه کشورهای دیگر برای حمله به ایران ازشان گرفته میشود. پول اخوندی هم  به هیچ پول دیگری قابل تبدیل نخواهد بود  و فقط تا مدتی در داخل ایران به درد نشان دادن نسبت درامد وپس انداز مردم به هم میخورد و میشود با ان نان وپیاز خرید. چنانچه ایران  صادرات دیگری هم داشته باشد پولش در حساب ملی ذخیره میشود و برای هر ایرانی هم مبلغی پس انداز میشود و پس از سرنگونی رژیم به دلار  ویا پول ملی جدید که مانند دلار ارزشمند است پرداخت میشود. اگر بتوانیم واقعا اینچنین برنامه ای را اجرا کنیم رژیم خود به خود بوسیله مزدوران خودش ساقط میشود . چون همان بسیجی پست و پاسدار جانی دزد هم میبیند دیگر نمیتواند شکم زن وبچه اش را سیر کند و میدونه راه نجاتش اینست که اسلحه بکشد بزنه فرمانده اش را بکشد وبعد بگوید ای شورای ملی ما از حضور ملت معذرت میخواهیم بیایید ما را مجازات کنید ولی ما را از این فلاکت هم نجات دهید.
اگر این راه اول به نظرتان خیلی خیالاتی میاید چاره دوممان مثل همان انقلاب 57 است که البته با اخوندمفتخور وسپاهی حریص وخونخوار که بر خلاف شاه ابایی از کشتن ده ها هزار نفر ندارد و به ابرو داشتن در جهان هم اهمیتی نمیدهد، کاری به مراتب مشکلتر خواهد بود. در اینجا اگر مردم حاضر به جانفشانی باشند تنها راه اجرایی شدن ان اینست  که شورای ملی با رایزنی با سپاهیان فراری و دیگر نیرو های انتضامی فراری نقطه ضعف های نیرو های انتظامی رژیم را بررسی کند که چگونه مردم میتوانند با تاکتیک صحیح  با دست خالی بر این نیرو ها غلبه کنند. البته ما میدانیم که این نیرو ها همیشه امادگی دارند چنانچه اینچنین وضعی پیش امد جانب مردم را بگیرند. البته باید موقعیتی پیش اید که نیروی انتظامی بدانند که در این روز همه این نیروها به احتمال زیاد به مردم میپیوندند ونه اینکه اگر یک عده ای اینکار را بکنند دیگر نیروهای انتظامی همکاری نکنند و بین مردم حمام خون راه بیافتد و خودشان هم همه اعدام بشوند. چنین وضعی را هم فقط  یک رئیس کاریزماتیک شورای ملی  میتواند به وجود اورد. اولا باید کم کم در بین تمام نیرو های نظامی پخش شود که همچنین کسی وجود دارد و مردم همه گوش به فرمان او هستند و سربازان یا سپاهیان خرد بین خودشان توافق کنند که در موعد سرنوشت ساز به مردم بپیوندند واحتمالا مافوق خودشان را هم دستگیر کنند. چنانچه این جو پیش امد رئیس شورای ملی مثلا میگوید در فلان روز سربازان و سپاهیان خود را اماده برای طغیان کنند و فرمانده هان خود را در پادگان ها دستگیر کنند ومثلا زیر فرماندهی فلان افسر پیشین و یا سپاهی پیشین درایند ویا خودشان موقتا یک فرمانده از پادگان خودشان که میدانند ملی است انتخاب کنند و منتظر دستورهای دیگر شورای ملی باشند. ومثلا بخشی از شورای ملی هم همزمان به سوی ایران پرواز کند وبقیه ماجرا. البته یک راه دیگری هم باید بررسی شود که مردم تمام بسیجی ها و پاسدارها و پلیس های محله شان را شتاسایی کنند و روزی که شورای ملی دستور عملیات را میدهد به صورت انبوه تک تک خانه های اینها را محاصره کنند و اینها یا اصلا نتوانند به پادگانشان بروند ویا در خانه شان خودشان را با اسلحه ویا بی اسلحه تسلیم مردم کنند واگر هم به پادگانشان رفته بودند خانواده شان را دستگیر کنند وبه گروگان بگیرند. از همه مهمتر شناسایی فرمانده هان اینها با تمام خانواده شان میباشد که مردم یک زمان وضربتی و نا محسوس یک جور ی با ایجاد سپر ایمنی مثلا با رانندگی با چند ماشین قراضه و مانع کردن انها  به خانه های اینها نزدیک شوند و یا خود فرمانده را دستگیر کنند و یا خانواده اش را که یا خودش اصلا نتواند به پادگان برود وفرمانده هی کند ویا اگر که رفت خبر دار شود که خانواده اش دستگیر شده مطمئنا خودش را و پادگانش را تسلیم ملت میکند.
اگر که فکر میکنید که این کار خیالاتی است و امکانش هم بسیار سخت است، فکر ان را هم بکنید که سلطنت خامنه ای به پسرش میرسد وبعدش هم سید علی دوم ومجتبی شاه دوم سلطنت میکنند وشاید هم سردار یک چشم کودتا کند وسلسله صدام حسینی درست کند. البته بمباران اتمی و سرطان و بچه های ناقص و اشغال جزیره های خلیج فارس به وسیله امارات وبلوچستان به پاکستان وخوزستان به عراق و اذربایجان به جمهوری اذربایجان و هرمزگان به عربستان، ملحق شدن را هم در نظر بگیرید. اگر هم این را بدانید که عاشورای پارسال خامنه ای هواپیما را اماده کرده بود که بزند به چاک شاید این موضوع برای ما روشن شود که ساقط کردن این رژیم با این روش چندان کار مشکلی هم  نیست.
دنباله دارد.............

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

تشکیل شورای موقت ملی در خارج..... چگونه؟.....

پیشنهادی برای تشکیل شورا ودولت ملی موقت ایران در خارج.

ا. چند نفر از ایرانیان مقیم خارج (حداقل 3 نفر)  که هدف اصلیشان سرنگونی جمهوری اسلامی است و به اصول دمکراسی اعتقاد کامل دارند با هم تماس گرفته و موجودیت خود را اعلام  و هدف اصلی را هماهنگ کردن  مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی اعلام کنند. از انجایی که در حال حاضر هنوز  هیچکس را سراغ نداریم که پا در این راه گذاشته باشد، مسلما هر ایرانی که این اعلام را بکند، محق است که این شورا را تشکیل دهد.
2. این شورا اعلام کند که هر ایرانی که دارای این هدف باشد میتواند به این شورا ملحق شود وتصمیمات این شورا با رای اعضای ان با حق رای هر عضو یک رای، اتخاذ میشود.
3. از روز اول تشکیل، این شورا باید با ایجاد یک وبسایت و دستگاه فاکس قوی اعلام کند که ایرانیان بویژه انها که در خارج ساکنند (چون بدون خطر و ازادانه میتوانند رای خود را ارسال کنند)  میتوانند رای خود را به اعضای شورا و کسانی که میخواهند وارد این شورا بشوند از این دو راه و یا با نامه، ارسال کنند. بدین ترتیب پس از انکه تعداد اعضا محدود شد، به طور دائمی افرادی از اعضا که رای کافی میاورند و کاندیدا هایی که رای کافی میاورند میتوانند ابقا شوند ویا  جدید وارد شوند واعضایی که کم رای اورده اند باید بروند. بدین ترتیب اعضا دائم در حال ابقا و یا عوض شدن  هستند والبته کسانی  که خوب کار میکنند مدت زیادتر ویا دائما در شورا میمانند.
4. تایید این شورا به طور دائم واز دو طریق توسط مردم صورت میگیرد: الف. رای ایرانیان درون و برون مرزی از طریق فاکس  وایمیل و نامه سفارشی.   ب. مردم در ایران علاوه بر روش های فوق تا ان حدی که ممکن است، با حضور خود در خیابانها و با اکسیون های نمادین و هماهنگ شده ولی بی خطر مانند اکسیون توضیح داده شده زیر عنوان نهضت کیف.
5.  چه تدبیری میتواند ما و حکومت های جهان را قانع کند که رای گرفته شده معتبر است؟ رای گیری به طور اکسیون های نمادین چنانچه هماهنگ انجام شوند وفیلمبرداری وغیره انجام شود از نظر علم  امار معتبر هستند. برای معتبر بودن رای گیری از طریق فاکس وایمیل برای انکه مشکلات لجستیکی مانند چاپ ورقه رای، برپایی محل رای وغیره را نداشته باشیم؛ تنها راه عملی فعلی اینست که با چسباندن رای مان به کارت شناسایی ثابت کنیم که این رای شخص من نوعی، بوده است. با ارسال ان از طریق امکانات الکترونیکی هم مشکل عدم حوزه های رای گیری حل میشود. ملحق کردن رای به کارت شناسایی هم اینگونه صورت میگیرد که اول از پاسپورت ویا کارت ملی خود یک کپی روی برگ کاغذ میگیرید. روی جای سفید باقی مانده در زیر کاغذ کپی رای خود را مینویسید (بدون خط خوردگی). این برگ کاغذ را یا با پست سفارشی میفرستید یا ان را اسکن میکنید و با ایمیل میفرستید و یا با فاکس میفرستید. در دفتر شورای ملی هم شماره کارت های شناسایی همه به کامپیوتر داده میشود. یک برنامه ساده هم شماره هایی که چند بار نوشته شده اند را حذف میکند و با این عمل هم اطمینان میکنیم که هر کس یک رای داده است.
6. اعضای این شورا باید بدانند که برای حکوت کردن انتخاب نشده اند  بلکه فقط برای براندازی جمهوری اسلامی وبه دست گرفتن موقت زمام  امور کشور و برگزاری انتخابات کاملا ازاد در هر شرایطی مثلا 3 ماه پس از سقوط جمهوری اسلامی. بنابر این خواهش میکنیم اعضای ای شورا به فکر نوشتن قانون اساسی جدید نیافتند و دعوای اینکه حزب من بهتر است یا ایدئولوژی من بهتر است را کاملا به کنار بگذارند. هدف باید فقط رهایی خاک ایران ازچنگال رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی و جلوگیری از اسیب رسیدن به مردم و سرمایه و خاک ایران تا سرنگونی جمهوری اسلامی باشد.
7. از اعضای سازمان مجاهدین خلق باید در خواست شود که از شرکت در این شورا به دلایل زیر جدا خودداری کنند: الف. زیرا این سازمان به دمکراسی اعتقادی ندارد. یکی از اثباتات این موضوع: امده اند سر خود رئیس جمهور(خانم مریم رجوی) برای ایران انتصاب کرده اند. ب. هنوز در لیست سازمان های تروریستی  دولت امریکا هستند. پ.  به شدت بر ایدوئولوژی سازمانی تکیه دارند وایئولوژی با دمکراسی جور نمیشود. ت. با جنایت کارترین دیکتاتور فرن یعنی صدام حسین همکاری وبه خاک کشورشان حمله کرده اند . ث. اکثر  قریب به اتفاق طرفدارانش در خارج از کشور هستند و در صورت رای گیری در خارج از کشور، رای بیشتری میاورند به نسبت ان حالتی که همه مردم ایران میتوانستند در رای گیری شرکت کنند.
8. اعضای این شورا سعی کنند بر تکیه بسیار کردن روی واژه هایی مانند سکولاریسم واپوزیسیون خودداری ورزند. زیرا اولا باعث رمیدن قشر کم سواد میشوند. دوما از موضوع اصلی یعنی سقوط رژیم افکار را منحرف میکند. این هم معلوم است که دولت بعدی ایران جدا از دین خواهد بود. زیرا کشور ایران از معدود کشور هایی است که حکوت مخرب دینی را 32 سال تجربه کرده است. واژه اپوزیسیون هم قابل کاربرد در دمکراسی های واقعی میباشد. یعنی حزبی که در انتخابات شکست خورده و میخواهد در انتخابات بعدی پیروز شود. ما در ایران نه انتخاباتی داریم ونه شانسی برای شرکت مخالفان وجود دارد. در ضمن اپوزیسیون ایران بیش از 90% مردم ایران هستند که خواهان سرنگونی رژیم هستند. در حقیقت اپوزیسیون ایران اکثریت قریب به اتفاق هستند که حق حکومت انها به وسیله اقلیتی دزد و خونخوار غصب شده است.
9. اعضای این شورا باید بدانند که وظیفه اصلیشان سرنگونی جمهوری اسلامی است. نه پولی در این کار هست ونه هیچ احمقی فکر میکند که دوباره میشود پس از سقوط جمهوری اسلامی بساط دسکتاتوری راه انداخت و دزدی کرد. بنابر این صداقت کامل  واحترام به هم رزمان و ملاک قرار دادن رای مردم باید دستور عمل هر عضو باشد.
10. برای کاندید شدن نباید فردی حتما علامه دهر باشد ویا علوم سیاسی خوانده باشد. هر فرد صادق عادی باید بتواند کاندید شود. البته اینطور نباشد که برخی بخواهند برای مسخرگی کاندید شوند ویا یک فردی که سواد خواندن ونوشتن هم ندارد.
نتیجه: با این روش تشکیل شورای ملی بسیار راحت میشود. زیرا همه مشکلات وموانع تشکیل ان به گونه ای ماهرانه از سر راه برداشته میشود و بهانه ای برای کسی نمی ماند. از همه مهمتر اینکه اعضای این شورا به صورت سیال انتخاب میشوند. یعنی در هر مقطع زمانی میتوانند عضوهای تازه انتخاب شوند وبه این شورا راه یابند و اعضای انتخاب شده ممکن است در صورت رای کم اوردن شورا را ترک باید بکنند. جزئیات را خود اعضای شورا بررسی میکنند ودر ایین نامه داخلی شورا مینویسند.